Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: کتابخانه فارسی
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: 1ـ نگاه علم فقه به عدالت

1ـ نگاه علم فقه به عدالت

در بررسى از منابع اوليه استنباط فقه ( کتاب و سنت ) مشاهده مى‌کنيم که تعريفى از سوى اين دو منبع بزرگ دينى ارايه نشده است. چرا؟ بسيار روشن است؛ چون عدالت خودش معيار و ميزان دين است؛ پس از سوى دين يا رهبران دينى نمى‌بايد تعريف شود؛ زيرا عدالت داراى مفهومى عقلايى است. بنابراين، تعريف و تشخيص آن‌هم به عرف عقلا واگذار شده است. اگر تعريف عدالت به عهده دين يا رهبران دينى بود، هر دين و مكتبى به تعريفى روى مى‌آورد که با آموزه‌هايش هم‌سو و هماهنگ باشد. در اين صورت شناخت دين صحيح از ناصحيح امکان پذير نخواهد بود. به همين جهت قرآن و روايات معصومين(عليهم السلام) با اين‌همه تأکيدى که بر عدالت دارند، به تعريف آن روى نياورده‌اند، تا نقض غرض لازم نيايد ودر جامعه سخن از عدل دينى مطرح نشود، بلكه تعريف و تشخيص عدالت به عرف و عقلا واگذار شده است.

در تاريخ تمدن انسانى پيش از آن‌كه فكر قانون و مفهوم آن شكل بگيرد، انديشه عدالت و قواعد آن ظهور داشته است. در اهميت عدالت همين بس كه عدل يكى از تعاليم و آموزه‌هاى گران‌سنگ تمام پيامبران الهي(عليهم السلام) بوده است. خداوند متعال بر پايى عدالت را هدف خود از ارسال رسل و انزال كتب معرفى كرده است: (لَقَدْ أرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ)[1] حتى در برخورد با كفار نيز عدالت ‌پيشه‌گى از معيارهاى انسانى در دين به شمار آمده است.

(يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى ألاّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أقْرَبُ لِلتَّقْوَى)[2]

رسول گرامى اسلام(صلی الله عليه و آله وسلم) با هدف قيام براى تحقق عدل و قسط و اجراى عدالت در جامعه و نفوس بشرى و نيز تكميل مكارم عالى اخلاقى به رسالت برانگيخته شد. ايشان جز به مصالح عمومى جامعه بشرى نمى‌انديشيد و جز از مصالح عامه سخن به ميان نمى‌آورد.

وقتى به مفاهيم آيه 157 از سوره مباركه اعراف بنگريم مى‌بينيم خداوند اقدامات بنيادين پيامبر(صلی الله عليه و آله وسلم) را تبيين مى‌نمايد، اين اقدامات براى رسيدن به جامعه‌اى صالح و قايم به عدالت بر شش محور استوار است:

‌(الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الاُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْـتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاة وَالإنْجِيلِ يَاْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخبَآئِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إصْرَهُمْ وَالأغْلاَلَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ أوْلَئِكَ هُمُ المُفْلِحُونَ )؛[3]

[پرهیزگاران و مؤمنان] کسانی هستند که از پیامبر درس ناخوانده پیروی می‌کنند، آن پیامبری که در تورات و انجیلی که نزد خودشان است ویژگی‌های او را نوشته می‌یابند، که آنان را به کار پسندیده فرمان می‌دهد و از ناپسند‌ها بازشان می‌دارد، و پاکیزه‌ها را برای آنان حلال و پلیدی‌ها را بر آنان حرام می‌کند، وقید و زنجیرهایی که برآنان بود [از تکالیف دشوار، تسلط مستبدان، قربانی کردن فرزندان برای بت‌ها و خدایان دروغین و...] بر می‌دارد و رهایشان می‌سازد. پس آنان‌که به او ایمان آوردند و حرمتش را پاس داشتند و به یاریش شتافتند و نوری را که با او نازل شده است پیروی کردند؛ هم آنان رستگارانند.

بر اساس اين آيه پيامبر(صلی الله عليه و آله وسلم) مأموريتی را آغاز مى‌کند تا جامعه را بسوى عدالت و قسط به حرکت درآورد: 1ـ به معروف‌ها و امور پسنديده فرمان می‌دهد. 2 ـ از منكرات و ناپسندها پرهيز می‌دهد. 3ـ امور پاكيزه و مباح را حلال و مجاز می‌دارد.4 ـ آلودگى‌ها و خباثت‌ها را حرام و باز می‌دارد. 5ـ قيد و بند‌های فکری زاييده جهل و استبداد، که نابود کننده آزادى و اراده انسان‌ها است را بر می‌دارد و آنها را رها از هرقيد و بندی می‌کند، تا بشر به نعمت آزادی تفکر و انديشه که خدا برايش قرار داده است دست يابد. 6ـ برداشتن غل‌ها و زنجيرهاى بى‌عدالتى، ظلم و ستم استبداد وخودکامگی، بردگی و بندگی، و بازگرداندن حريت و آزادی به انسان‌ها از ويژگی‌های ديگر رسالت رسول خدا(صلی الله عليه و آله وسلم) شمرده شده است.

اقدامات مزبور نشان‌گر اين موضوع است كه پيامبر اکرم(صلی الله عليه و آله وسلم) نه تنها مأمور به تحقق قسط و عدالت، بلكه مأمور به استقامت خود و پايدار ساختن پيروان خود در تحقق عدالت و اوامر الهى است؛ همان‌گونه که در سوره هود آمده است: (فَاسْتَقِمْ كَمَا اُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ)[4] اميرمؤمنان علي(عليه السلام) در رابطه با اين آيه شريفه مى‌فرمايد:

سيرته القصد و سنّته الرشد و كلامه الفصل و حكمه العدل؛[5]

سيره پیامبر(صلی الله عليه و آله وسلم) ميانه‌روي و اعتدال بود، سنتش رشد و تكامل و شكوفايي بود، گفتارش جدا كننده حق از باطل بود، حكم و دستورش عدالت بود.

بر اساس آن‌چه که در جايگاه و ضرورت عدالت در انديشه و سيره پيامبر(صلی الله عليه و آله وسلم) دريافتيم؛ عدالت مفهومى اخلاقى است كه بشر آن را از آغاز تمدن خود مى‌شناخته است و در سيستم قانون‌گذارى دينى مبناى جعل قوانين بوده است.

سقراط، استاد افلاطون كه سرانجام در راه اجراى قانون و پايدارى حق جان باخت، عدالت را يكى از سترگ‌ترين نمودهاى فضيلت مى‌داند. او عدالت را فضيلت معرفى مى‌كند.[6] افلاطون نيز در كتاب «جمهور»[7] به تفصيل از عدالت سخن گفته است. او‌ كتاب خود را با اين جمله آغاز مى‌کند:

معناي عدالت يا حق چيست؟ عدالت آرماني است كه فقط تربيت‌ يافتگان دامان حكمت به آن دسترسي دارند و به ياري تجربه و حس نمي‌توان به آن رسيد. عدالت اجتماعي در صورتي برقرار مي‌شود كه هر كس به كاري دست زند كه شايستگي و استعداد آن‌ را دارد و از مداخله در كار ديگران بپرهيزد.[8]

و به بيانى ديگر مى‌گويد: ‌

عدالت نوعي دانايي است و چون دانايي است، پس توانايي است.[9]

بر اساس اين ديدگاه، عدالت نوعى تناسب و تعادل در امور است؛ در تبيين اين مفهوم، مرحوم علامه جعفري(قدس سره) نيز مفهوم عدالت را «رفتار مطابق با قانون» معرفى مى‌كند و اين تعريف را جامع‌ترين تعاريف مى‌داند.[10] استاد شهيد مطهرى نيز با استفاده از روايتى از اميرمؤمنان علي(عليه السلام) که فرموده است: «العدل يضع الاُمور مواضعها»[11]، عدالت را قراردادن هرچيز در جاى مناسبش تعريف مى‌كند. و در برخى تعريف‌ها با عنوان كلى «إنصاف المرء من نفسه» تعريف شده است.

بنابراين، تعريف‌هايى که از سوى معصومان(عليهم السلام) و يا عالمان و فقيهان آمده است همه‌شان ارشاد به همان تعريف و برداشت عقل است، به همين جهت در لسان روايات و فقها تعريف‌هاى مختلفى يافت مى‌شود که هريک اشاره به مصداقى از کليتى دارد که عقل عقلا آن را فهم و بيان مى‌کند؛ نه آن‌که در صدد تعريفى دينى و شرعى براى عدل بوده باشند.

--------------------------------------------------------------------------------

[1]ـ سوره حديد، آيه 25.

[2]ـ سوره مائده، آيه 8.

[3]ـ سوره اعراف، آيه 157.

[4]ـ سوره هود آيه 112.

[5]ـ نهج البلاغه، ترجمه آيتى، عبدالمحمد، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1378 ش، خطبه 93، ص 211. و غرر الحکم و دررالحکم، حديث 6364، في وصف المؤمن.

[6]ـ افلاطون‌، جمهورى، ترجمه روحانى، فؤاد، ص 38 به بعد.

[7]ـ افلاطون، همان. ص 236.

[8]ـ افلاطون، همان، ص 236.

[9]ـ افلاطون، همان، ص 236.

[10]ـ جعفري‌، محمد تقى، شرح نهج البلاغه، 1385، ج 3، ص 254.

[11]ـ نهج‌البلاغه، كلمات قصار، ش 437. «العدل يضع الاُمور مواضعها و الجود يخرجها من جهتها، العدل أساس عام، الجود عارض خاصّ، فالعدل أشرفها و أفضلها». در مثنوى معنوى نيز آمده: عدل چبود وضع اندر موضعش*** ظلم چبود وضع در ناموقعش‌؛ تحف العقول، ص 386. انتشارات جامعه مدرسين، قم، 1363ش.

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org