|
7. بیمه و عاقله
در گذشته حمایت بستگان خونی یا عاقله (اولیا، ورثه، عصبه، قبیله) و مولای معتق و ضامن جریره متعارف بود و شارع به جهت حسن آن و ایجاد پیوند، هرچه بیشتر بین مؤمنان آن را پذیرفت و امضا کرد. با تحلیل موارد عاقله، موالات و عقد ضمان جریره که در روایات مطرح شدهاند، بهدست میآید که شارع در این موارد، یا به دلیل عدم توفر شرایط تضمین کسی که جنایت به او منتسب است یا به دليل عدم توانایی وی از ادای خسارت، یا به جهت ایجاد تعهد سابق، بهویژه در فضایی که قاعده حرمت انسان هم اجازه نمیدهد، آسیبدیده بدون جبران خسارت رها شود، حمایت و نصرت جانی و مجنی علیه را لازم ساخته است. امضای حمایت عاقله توسط شارع به معنای پذیرفتن نوعی نهاد حمایتی یا به اصطلاح امروزی بیمه است، در حال حاضر اگر از باب تناصر قبیلگی نتوان به سراغ آن رفت، اما به جهت حسن حمایتهای فردی و اجتماعی مورد تأکید شارع که از آیات[1] و روایات[2] بسیار قابل استفاده است، میتوان به عنوان دیگری به سراغ آن رفت؛ چون مصالح فطری و عقلی عاقله، همچنان باقی است و شارع مقدس نیز با عنایت به همان مصالح، نهاد عاقله را امضا کرد تا در مواردی که فرد ناخواسته و ندانسته و در خواب یا به واسطه فعالیت مشروع، در حالی که نیت خیر هم داشته، سبب شده است، دیگری آسیب ببیند، از وی حمایت شود. در این زمان؛ گرچه پیوندهای خونی و نسبی و نظام قبیلهای منسوخ شده است و عاقله به صورت گذشتهاش موضوعیت ندارد و قهراً نمیتواند به صورتی که در صدر اسلام و در زمان حضور معصوم جریان داشته است، حامی جنایات غیر عمد باشد؛ چنانکه تعیین ارش در زمان حضور، بر اساس قیمتگذاری برای انسان استوار بود که در این زمان امکان ندارد به آن صورت انجام شود. ولی با رویکردی عقلگرا میتوان از مبنای عقلی و نقلی عاقله استفاده کرد و امضای آن را به عنوان یک اصل[3] و قاعده فرازمانی مبنای تأسیس نهاد جبران خسارات، به عنوان بیمه یا هر عنوان دیگری قرار داد که پس از سیر مراحل لازم قانونی موظف شود در غیر موارد عمد به کمک مقصران و مسببان آمده و آنها را در پرداخت خساراتی که توسط آنها به دیگران وارد شده یاری کند. ---------- [1]. مانند: (تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى )(مائدة (5): 2)؛ در نیکوکاری و پرهیزگاری با یکدیگر همکاری کنید. [2]. مانند: عن ابی عبدالله (ع) قال: «قال رسول الله (ص) عونک الضعیف من افضل الصدقة» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 5، ص 55). و عن ابی عبدالله (ع) قال: «المؤمنون فی تبارهم و تراحمهم و تعاطفهم کمثل الجسد اذا اشتکی تداعی له سائره بالسهر و الحمی» (میرزای نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص 424). و نقل است که: اتی امیرالمؤمنین برجل قد قتل رجلاً خطأ، فقال له امیرالمؤمنین (ع) «من عشیرتک و قرابتک؟ [فقال مالی بهذا البلد عشیرة ولا قرابة -] فإن لم يكن لفلان بن فلان قرابة من أهل الموصل و لم يكن من أهلها وكان مبطلا فى دعواه فرده الى مع رسولى فلان بن فلان – انشاء الله – فانا ولیه و المؤدی عنه و لایبطل دم امری ء مسلم» (حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۱۹، ص ۳۰۱؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۷، ص 346؛ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 105). [3]. امام رضا (ع) فرمودند «علينا القاء الاصول و عليكم التفريع» (حر عاملی، وسائل الشيعة، ج ١٨، ص 41).
|