Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: چشم انداز

چشم انداز

پويش اهداي گل!

شفقنا- يک گروه از مسلمانان به منظور تصحيح باورهاي غلط در مورد اسلام و همچنين افزايش صلح و دوستي ميان اقوام مختلف در انگليس، پويشي به راه انداخته اند که در آن به مردم گل هديه مي دهند.

به گزارش الجزيره، پويش مردمي و اسلامي Engagement2030 قرار است در 125 نقطه انگلستان به مردم از هر طبقه يا مذهبي، گل هديه دهد. اين گروه از مسلمانان ديروز شنبه به خيابان دهم داونينگ استريت در لندن - محل اقامت نخست وزير انگليس- نيز رفت و به دفتر ترزا مي گل اهدا نمود.

گفتني است باني اين حرکت اسلامي و مردمي بنياد مذهبي الصراط انگلستان است.

والي سزاورترين شخص بر عيب پوشي مردم است.

حجت الاسلام محمد حسن موحدي ساوجي معتقد است: اگر کسي در حريم خصوصي مرتکب گناه شود ولي گناهش به اجتماع سرايت نکند وحقوق مردم پايمال نشود نه مردم و نه حاکميت مجاز به تجسس درباره آن شخص نيستند. يکي از مهمترين حقوق شهروندي حق حريم خصوصي است و بايد به اين نکته ، اول از سوي مسوولين نسبت به مردم و بعد از سوي مردم نسبت به يکديگر توجه شود و در عمل هم رعايت شود.

آقاي موحدي ساوجي، استاد دانشگاه مفيد در گفت وگو با خبرنگار شفقنا زندگي، با برشمردن آياتي از قرآن به جامعه ايده آل اشاره کرد و گفت: آيات متعددي در رابطه با اين موضوع داريم. در سوره حجرات دريکي از آيات، خداوند چند نکته را متذکر مي شود که به يکي از آنها اشاره مي کنم که اگر به همين آيه عمل شود جامعه ما بسيار متفاوت مي شود. يکي از نکات اين است که انسانها نسبت به زندگي خصوصي افراد ديگر تجسس نکنند ودر يک کلام فرموده و« لَا تَجَسَّسُوا» اگر همين يک فراز در اين آيه را عمل کنيم شاهد هستيم جامعه ما خيلي تغيير خواهد کرد و از نگاه آموزه هاي ديني بطور مسلم انسانها داراي حريم خصوصي هستند که بايد اين حريم خصوصي در جامعه اسلامي ، هم از ناحيه حاکمان نسبت به مردم وهم از ناحيه مردم نسبت به مردم رعايت شود.مردم نبايد وارد حريم خصوصي يکديگر شوند حتي نسبت به کسي که در حريم خصوصي اش مرتکب گناه شود و حقي از خداوند را ضايع کند.وي افزود: اگر کسي در حريم خصوصي مرتکب گناه شود ولي گناهش به اجتماع سرايت نکند وحقوق مردم پايمال نشود نه مردم و نه حاکميت مجاز به تجسس درباره آن شخص نيستند وهمچنين حاکمان بايد به اين جمله نهج البلاغه « فان في الناس عيوبا» که امير المومنين خطاب به مالک اشتر ميفرمايد، توجه داشته باشند که در مردم عيب هايي است ومردم بي عيب نيستند و غير از معصومين همه داراي عيب هستند و والي ومسولان سزارورترين افراد براي عيب پوشي گناه مردم هستند نه اينکه براي مردم پرونده سازي وعيب هاي آنها را آشکار کنند.

آقاي موحدي ساوجي در ادامه تصريح کرد: اگرعيبي ظاهر بود وگناهي بصورت علني انجام شد و اجتماع از آن گناه ضررمي بيند در آنجا بايد مسولان به آن رسيدگي کنند اما گناه مخفي رسيدگي اش با خداوند است در نهج البلاغه هم نسبت به اين مساله بسيار تاکيد شده است که آنچه از تو اي مالک بعنوان حاکم مخفي است رسيدگي آن با خداوند است وحاکم حق ندارد وارد آن مسايل شود.اين استاد فقه گفت: پس تجسس وحفظ حريم خصوصي اگر در جامعه رعايت نشود خيلي از حرمت ها ريخته خواهد شد ومن فکر مي کنم يکي از مهمترين حقوق شهروندي حق حريم خصوصي است و بايد به اين نکته ، اول از سوي مسوولين نسبت به مردم وبعد از سوي مردم نسبت به يکديگر توجه شود ودر عمل هم رعايت شود.يعني يک فرد و يک خانواده نسبت به اعضاي ديگر ويا خانواده نسبت به دوستان خود وهمسايه اش هيچ موقع سراغ يافتن عيب ها نرود .

وي در ادامه با بيان قسمتي ديگر از قرآن گفت: نکته ديگر اينکه از گمان سو انسان پرهيز کند خداوند در قرآن کريم مي فرمايد « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ» بعضي از سوء ظن ها وگمان ها گناه است گرچه هنوز در ذهن انسان است وبه زبان نيامده است .يعني ما موظفيم که امورات وافعال ديگران را حمل به صحت کنيم نه اينکه نسبت به انسان ها بدترين ظن واحتمال را داشته باشيم. بعضي از گمان ها منجر به قضاوت ناصحيح در ذهن انسان گشته و باعث تهمت زدن در ذهن مي شود اين ها به تعبير قرآن گناه است وانسان بايد پاسخگو باشد.

حجت الاسلام موحدي ساوجي با بيان مثالي دوري از گمان هاي باطل را تشريح کرد وگفت:بزرگان با مثالي تعبير مي کردند :اگر کسي را ديدي شيشه شرابي در دستش هست با خود بگويي ان شالله شراب نيست وحتي اگر ميدانيد شراب است و براي خوردن ميخواهد پس با خود اين را بگوييد که بيماري دارد وعلاجش در خوردن آن است.يعني تا آنجا که مي شود عمل انسان هاي ديگر را حمل به صحت کنيد .اگر اين دونکته در جامعه اسلامي رعايت شود رابطه ما ومسؤلين بسيار متفاوت از آنچه که در آن قرار داريم ميشود.

اين استاد فقه در رابطه با نحوه اجراي امربه معروف در جامعه گفت: اولا امربه معروف ونهي از منکر واجبي هست که موضوع اين واجب در درجه اول امور اجتماعي وحاکمان هستند نه امور فردي ومربوط به شهروندان يعني اين مردم هستند که در درجه اول بايد مسؤولان خود را امر به معروف ونهي از منکر کنند نه اينکه اين وظيفه اي باشد که صرفا مسؤولان بخواهند در برابر مردم اجرا کنند. اگر مردم يا اشخاصي از مردم مرتکب منکر شود وظيفه جامعه و مسوولان هست که در برابر منکرموضع گيري کنند.منتها امربه معروف ونهي از منکرشرايطي دارد مهترين شرط آن شناخت معروف و منکر هست و شرط ديگر احتمال تأثيراست.

وي تاکيد مي کند: امر به معروف ونهي از منکر مجازات مرتکب منکر نيست براي همين يکي از شرايط آمر به معروف اين است که احتمال تأثير در فردي که منکر را انجام ميدهد را بدهد. متأسفانه نبايد اين واجب مهم وتأکيد شده در آيات وروايات را در امور فردي يا در اموري که اهميتش در مقابل هدف امربه معروف ناچيز باشد، منحصر کنيم.

وي افزود: در جامعه ما اگر اسمي از فريضه امربه معروف ونهي از منکر آورده مي شود اين تصور در ذهن مي آيد که بايد در مقابل بدحجابي يا در مقابل بعضي از مفاسد فردي موضع گيري کرد در صورتي که اين گونه نيست. ما مي دانيم امام حسين(ع) يکي از اهداف قيام خودرا امربه معروف ونهي از منکر معرفي کردند. مسلماً امام حسين(ع) براي برخورد با مفاسدي مثل بدحجابي قيام نکردند واهداف خيلي بالاتري داشتند پس بايد هدف امربه معروف و نهي از منکر را بشناسيم وحدودش را پايين نياوريم.

وي در پايان افزود: امربه معروف ونهي از منکر در درجه اول وظيفه مردم نسبت به حاکمان است و در درجات بعدي وظيفه مسؤولان در برابر شهروندان است ونکته سوم اينکه امربه معروف شرايطي دارد که تا آن شرايط محقق نشود امربه معروف ونهي از منکر واجب نخواهد شد و تحقق عملي پيدا نخواهد کرد و اگربدون شناخت و بدون درنظر گرفتن شرايط،آن را اجرا کنيم خداي نکرده امر به منکر ونهي از معروف خواهد شد.

(شفقنا)

اولويت: دعوت به وحدت يا...؟

حميدرضا شريعتمداري دانشيار دانشگاه اديان و مذاهب: زماني که کساني هويت يا امنيت يا سرزمين يا آرمان خود را در معرض تهديد جدي، (باز موهوم يا واقعي) مي بيند، جز به جلب منافع خويش و دفع ضرر از کيان خويش به چيز ديگري نمي انديشد! امروزه هر کس که دم از وحدت بزند به دليل تجربه هاي تلخ پيشِ ديد، به عدم صداقت يا عدم جديت يا عدم بصيرت متهم مي شود و صد البته اطراف نزاع به اندازه کافي به سود بدبيني خود، شواهد کافي در دست دارند. دست کم، هيچ کدام از دولت هاي درگير آزمون موفقي را در اين عرصه، پشت سر نگذاشته اند!

چاره مستعجل کار را بايد در راهکاري جز دعوت به وحدت مذهبي جست. به نظر اين کمترين، حتي دعوت به تعاليم دينيِ مشترک نيز چاره ي کار نيست، زيرا همه اطراف در زيرسازي هاي نظريِ خود موضع نظريِ خويش را در قبال اين آموزه ها مشخص کرده اند و با التفات به همين مسلمات، تصميم عمليِ خود را گرفته اند. به نظر مي رسد که راهکار را بايد در يک آموزه بشري که به جد، مورد تأييد و تأکيد متون ديني و سيره پيشوايان ديني است، جست و جو کرد: دعوت به عقل و تعقل، آن هم نه لزوماً و مباشرتاً عقل نظري و استدلالي؛

آنچه امروزه در دنياي اسلام يا به اسم اسلام در جاي جاي جهان شاهديم چيزي جز رفتارهاي جاهلانه و نابخردانه نيست و دقيقاً يادآور جاهليت ماقبل از اسلام است. بر خلاف انگاره سيد قطب، رمز و راز اصليِ قبح و شناعت جاهليتِ ماقبل از اسلام به عدم حاکميت قوانين و حاکمان ديني برنمي گردد، بلکه به نابخردي و ناخويشتنداري آن دوره برمي گردد! کساني همچون -جواد علي- در - المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام- نشان داده اند که حتي از لحاظ علمي و تمدني نيز عرب جاهلي در وضعيت رقت انگيزي قرار نداشته است! چگونه مي تواند از جامعه اي از لحاظ علمي منحط، چنان اشعار فاخر ادبي اي بيرون بيايد؟ و چگونه مي زيبد که خداي حکيم با مردماني چنان کم دان، با معجزه اي چونان قرآن که با ذهن و فکر سروکار دارد و مخاطباني اهل فهم و آگاهي مي طلبد مواجه شود؟ جاهليتِ ماقبل اسلام که گرفتار منازعات بي پايان و بي حاصل بود، از نابردباري و ناسنجيدگي رنج مي برد.عرب جاهلي جهل را بيشتر در مقابل حلم و عقل به کار مي برد: لاتزدهي الأجهال بحلمي (از شنفري). در احاديث شريف هم آمده: لکن أجهلته الحمیة، يا، انک امرؤ فيک الجاهلیة.

عقل و حلم در اين کاربرد به معناي خويشتنداري، درايت و سنجيدگي در رفتار و گفتار است. همين عقل که مي توان عقل عملي اش خواند به تفکر در آيات الاهي و به ديگر انواع تفکر، استدلال و خردورزي فرا مي خواند. همين عقل است که برانگيزاننده آدمي به انساني و اخلاقي زيستن است. اين عقلْ زينت و ضرورتي است براي هر عالم و عامي. از همين عقل در لسان دين، گاه به تقوا تعبير شده است، تقوايي که پيش از پذيرش دين و دينداري هم مي تواند وجود داشته باشد و مي تواند مايه پذيرش هدايت قرآني شود: هديً للمتقين. عقل به اين معنا با حلم و تقوا مترادف يا مساوق يا دست کم، قريب المعناست. در مقابل آنها جهل، هواپرستي، تسرّع يا شتابزدگي، تعدي از قانون و ميثاق يا هتک حريم و حرمات، تعصب هاي نابجا، و عنف و خشونت قرار دارد. جنود عقل و جهل در روايات ما ناظر به همين معاني و کاربردهاست. امروزه به جاي دعوت شورمندانِ خشونت طلب به وحدت و تقريب يا حتي سرسپردن به محکمات و مشترکات ديني، بايد همه اطرافيان ازجمله، خودمان را به پناه بردن به حصن حصين عقل فرابخوانيم، همان زباني که پيامبر رحمت(ص) در مواجهه با اوس و خزرج به کار گرفت. انسان بودن، انساني انديشيدن و اخلاقي زيستن که همه مفاد يا لوازم زيست عاقلانه هستند، نياز اصلي مسلمان معاصر و همه بشريت است. اين زبان و بيان اگر به کار تکفيرگرايانِ سلاح در دست نيايد، دست کم، در جلوگيري از اقبال توده ها، به ويژه جوانان به ايشان بسا سودمند افتد؛ و العاقبة لأهل التقوي و اليقين.

(دين آنلاين)

آيا تغيير جنسيت اشکال دارد ؟

فتواي حضرت آيت الله العظمي سيستاني

شفقنا (پايگاه بين المللي همکاري هاي خبري شيعه) - حضرت آيت الله العظمي سيستاني به پرسشي درباره تغيير جنسيت پاسخ داده اند.

به گزارش شفقنا متن پرسش و پاسخ با اين مرجع تقليد شيعه به شرح ذيل است:

آيا تغيير جنسيت اشکال دارد ؟

پاسخ: اگر مقصود از تغيير جنسيت اين باشد که با عمل جراحى آلت تناسلى مرد را قطع کنند و به جاى آن براى او مجراى ادرار و آلت تناسلى مصنوعى بسازند و با تزريق هورمون علامات زنانگى از قبيل ريختن موهاى صورت و برآمدگى سينه در او ايجاد کنند ، يا در مورد زنى که تغيير جنسيت مى دهد مقصود اين باشد که براى او آلت تناسلى مردانه مصنوعى قرار دهند و با تزريق هورمون علامات مردى از قبيل کوچک شدن سينه و روييدن موى صورت ايجاد کنند ، اين امر موجب تغيير واقعى جنسيت نيست و احکام شرعى او تغيير نمى کند و از جهتى چون مستلزم کشف عورت و لمس آن است جايز نيست.

واما اگر مقصود تغيير دستگاه تناسلى داخلى وخارجى باشد که معيار اختلاف زن ومرد است ، پس اين امر فى حد ذاته با قطع نظر از لوازمى که ممکن است حرام باشد اشکال ندارد ، ولى تا به حال اين امر محقق نشده است و آن چه تا به حال صورت پذيرفته همان تغيير ظاهرى است که تأثيرى در تغيير احکام ندارد.

البته ممکن است در مورد کسانى که دچار ناهنجارى در دستگاه تناسلى شده اند با عمل جراحى آلت تناسلى مردانه را که مخفى شده است در مردى که ظاهرى زنانه دارد ولى دستگاه تناسلى داخلى را ندارد نمايان سازند يا به عکس آلت تناسلى ظاهرى مردانه را از زنى که دستگاه تناسلى زنانه داخلى دارد قطع کنند.

واين کار فى حد ذاته اشکالى ندارد و ارتباطى با تغيير جنسيت ندارد و البته اگر مستلزم نگاه يا لمس حرام باشد در صورتى جايز است که ضرورت داشته باشد يا ترک آن مستلزم حرج ومشقت شديد باشد.

ميرزا حسن رشديه مبتکر و نوآور

در تدريس الفباي فارسي

سيد رضا باقريان موحد - از خواندن زندگينامه بزرگان علم و دانش، بي نهايت لذت مي برم و مسرور مي شوم، اما نمي دانم چرا هر بار که زندگينامه ميرزا حسن رشديه را مي خوانم، احساس اندوه شديدي بر قلبم حکمفرما مي شود؟! وقتي به هفتاد سال تلاش و مجاهدت اين شخص بزرگ در راستاي اصلاح نظام تعليم و تربيت و بنيانگذاري مدارس جديد در ايران فکر مي کنم و گزارش آن همه تهمت ها، زخم زبان ها، تبعيدها را مي خوانم، از روح بزرگ آن مرد و صبر و همت او شگفت زده مي شوم.

ميرزا حسن رشديه در نود و سه سالگي در کمال فقر و عسرت در شهر قم درگذشت و در «قبرستان قم نو» آرام گرفت. براي يافتن سنگ مزار او بايد اين قبرستان بزرگ را ساعت ها جستجو کرد و در پايان از دور فاتحه اي خواند و رفت...!

حتماً قبل و بعد از ميرزا حسن رشديه بوده اند کساني که به اصلاح نظام آموزشي و تعليم و تربيت کشور اقدام کرده اند، اما هيچ کدام همت و جديت و پشتکار رشديه را نداشته اند. اکثر آن ها بعد از تحمل اندکي مصائب و توهين ها و تهمت هاي مخالفان دست از کار کشيده اند و عطاي اين کار را به لقايش بخشيده اند. ميرزا حسن رشديه، تمام سختي ها را با آغوش باز قبول کرد و در برابر مخالفان (عوام و خواص) ايستادگي کرد.

اگر گذشتگان، قدر هفتاد سال تلاش ميرزا حسن رشديه را در زمان حياتشان به خوبي ادا نکردند و نام و ياد او را پاس نداشتند، امروزه که هفتاد سال از مرگ رشديه گذشته، ما براي او چه کرده ايم؟ آيا وزارت آموزش و پرورش، دين خود را نسبت به اين بنيانگذار اصول جديد تعليم و تربيت، ادا کرده است؟ آيا فرهنگستان زبان و ادبيات فارسي، در راستاي کشف و احياي خدمت بزرگ رشديه به رسم الخط و الفباي فارسي تلاش کرده است؟ آيا...

به جرئت و قاطعانه پاسخ مي دهم که جواب همه اين سؤالات «نه» است. نه درسي در کتاب هاي درسي، نه خياباني، نه ميداني، نه تنديسي، نه زندگينامه دقيق و جامعي، نه...، هيچ وزارتخانه اي، هيچ کاري که درشأن جايگاه علمي و خدمات فراوان اين مرد بزرگ باشد، انجام نداده است. براي اثبات اين ادعا در يکي از جلسات ضمن خدمت فرهنگيان قم به سراغ دبيران محترم زبان و ادبيات فارسي رفتم و از صد نفر از آنان درباره ميرزا حسن رشديه پرسيدم. در کمال تأسف و تعجب، تنها ده نفر از اين عزيزان، فقط نام رشديه را شنيده بودند که يکي از بزرگان کشور است؛ همين و بس.

از شنيدن اين پاسخ هاي نااميد کننده، عرق شرم بر پيشاني ام نشست و به شدت اندوهگين و غصه دار شدم و اندکي از قصه پرغصه خود را با پيشکسوت دبيران ادبيات قم، استاد احمد عزتي پرور در ميان گذاشتم و اين گونه تسلي يافتم که: مگر در کتاب هاي درسي، نام و ياد ميرزا حسن رشديه آمده است که توقع آشنايي مردم با اين مرد بزرگ را داريد؟ مگر همه معلمان، اهل تحقيق هستند که پس از مطالعات بسيار با زندگي ميرزا حسن رشديه آشنا شوند؟ نام کدام يک از خيابان هاي شهرهاي ما مزين به نام اين مرد پرهمت است که...

تصميم گرفتم براي زنده کردن نام و ياد اين خدمتگزار بي ادعاي فرهنگ ايران، چند سال از عمر را وقف تحقيق و پژوهش نمايم. حاصل دو سال تحقيقات ميداني و اسنادي، کشف و احياي بيش از چهارصد سند از خاندان ميرزا حسن رشديه است که ان شاء الله به زودي در قالب کتابي منتشر خواهد شد.

در ادامه، بخشي از يکي نامه هاي ميرزا حسن رشديه آمده است که در آن، گوشه اي از خدمات او به فرهنگ ايران و زبان فارسي و همچنين سختي هاي انجام اين کارها به تصوير کشيده شده و داستاني پر آب چشم، فراروي خوانندگان قرار داده شده است:

29 اسد 1298

محضر مبارک حضرت اجل عالي، آقاي اعلم الدوله،

رئيس معارف مدظله العالي

قبل از من احدي پيدا نشده که الف باء اسلامي را صوتي تدريس کند؛ حتي مستشرقين از اروپايي که چون خواسته اند الف باء اسلامي را بياموزند با اين که الف باء خودشان به يک درجه صوتي است باز الف باء اسلامي را به طرز تعليم مسلمين تدريس کرده اند.

قبل از من احدي از معلمين عالم پيدا نشده که ترتيب منظم الف باء را بر هم زده حروفات منفصله را «دو شکلي» قبلاً و حروفات متصله را بعداً تدريس کند.

قبل از من احدي پيدا نشده که درس روز اول از الف باء را با درس روز دويم ترکيب کرده ديکته بگويد؛ حتي معلمين بسيار ماهر اروپايي که در تسهيل و تصحيح تعليم الف بائشان، مال بخشي و جان فشاني مي کنند، اين اقصر طرق را پي نبرده اند، بلکه اول يک دوره الف باء را مفرده به اطفالشان مي آموزند بعد از آن ها کلمه و از کلمه ها کلام و کلام ها مکالمه و از مکالمه، حکايات ترتيب مي دهند.

قبل از من کسي کلمات را به اصوات بسيطه تجزيه و ترکيب نکرده حتي اروپاييان، مفردات حروفشان را بعضي بسيطه و بعضي با يک همزه مکسوره مرکبه تلفظ مي کنند.

قبل از من کسي اصطلاحات جاريه در الف باء را تفوّه نکرده.

قبل از من کسي در تعيين مشاغل به کلاس اول در پروغرام يوميه، اوطاق درس آن اصطلاحات جاريه را که جسته جسته در السنه نوچه پهلوانان مي بينم و مي شنوم، استعمال نکرده است.

قبل از من کسي از مسلمين پي نبرده و درک اين مطلب را نکرده است که الف باء را به اطفال، قبلاً به زبان مادري بايد آموخت نه به زبان ابجدي. [شاهد بر اين مسئله يک وقت آقاي سيد علي مجتهد يزدي در تبريز در منبر ماه رمضان خطاب بر حاضرين: نه گمان کنيد که رشديه، ابجد شما را کُشت، بلکه آب و جدّ شما را کُشت و همان روز تمام هستي ام به يغما رفت.]

... زياده تصديع نمي دهم. پير معارف

برخي از افتخارات ميرزا حسن رشديه: بنيانگذار نظام جديد آموزش و پرورش ايران، اولين معلم که در دارالمعلمين تحصيل کرده است، اولين نويسنده کتاب درسي که بر اساس استانداردهاي روز زمان خود به تأليف کتاب درسي اقدام کرده است، اولين کسي که شيوه آموزش الفباي فارسي را از شيوه ابجدي به شيوه جديد (الف تا يا) تغيير داده است.

، اولين کسي که براي آموزش الفباي فارسي، تدريس الفباي صوتي در 60 ساعت را ابداع کرده است.

(دين آنلاين)

گزيده اي از يک گفت و گو با حجت الاسلام و المسليمن سيد هادي خامنه اي

سيد هادي خامنه اي، تازه ترين ميهمان حسين دهباشي در برنامه آنلاين خشت خام است متن زير بخش هايي از اين گفت وگو به انتخاب صفير حيات است:

* متولد 1326 هستم. در خانواده اي که هم پدر روحاني بود هم پدر مادرم، مرحوم آقا سيد هاشم نجف آبادي ميردامادي، از روحانيون مشهور مشهد بود و در مسجد گوهرشاد نماز جماعت مي خواند و هر شب تفسير قرآن مي گفت. مجموعه آن تفسير ها الان به عنوان «خلاصه البيان في تفسير القرآن» چاپ شده است. پدر هم مرحوم آقا سيد جواد حسيني خامنه اي است که پدرش، آقا سيد حسين مجتهد خامنه اي، از روحانيون سر شناس تبريز، مشروطه خواه، تحصيل کرده نجف و از شاگردان مرحوم ميرزاي نائيني بود. دامادشان آقا شيخ محمد خياباني - از رهبران مشروطه - شوهرعمه ما مي شود. پدرم دو بار ازدواج کرد؛ ازدواج اول سه دختر داشت، همسرش فوت کرده بود و بعد با مادر من وصلت مي کند. اين سه خواهر، به اصطلاح خواهران ناتني بودند؛ اما فرزندان تني: برادر بزرگ ما آقا سيد محمد خامنه اي است متولد 1314، فرزند بعدي آقا سيد علي خامنه اي متولد 1318، فرزند بعدي بدري خانم است که متولد 1321 هستند. بعد من هستم 1326 و بعد از من هم آقا سيد حسن است، 1329. برادر کوچکم سيد حسن، تنها اخوي اي هستند که روحاني نيستند. برادر بزرگ ما آقا سيد محمد، دانشکده حقوق دانشگاه تهران را تا ليسانس گذراندند.

* در منزل ما راديو و گرامافون و اين چيز ها نبود. بعد ها که ما وارد مسائل سياسي شديم، من يک راديو جيبي براي خودم داشتم و بقيه هم شايد داشتند و خب بيشتر آن زمان ما اخبار را که ساعت هاي مخصوصي داشت - ساعت دو - گوش مي کرديم و شب ها راديو عراق را گوش مي کرديم. بي بي سي را گوش مي کرديم؛ چون احساس مي کرديم خبر ها را يک خرده شفاف تر مي دهد. در عين حال که مي فهميديم يک شيطنت هايي هم داشته است. راديوي ديگري بود که ظاهرا در مجموعه شوروي متمرکز بود. ظاهرا يک پسوند ملي داشت! آن را ما گوش مي کرديم. البته آن ها با مسائل ايدئولوژيک برخورد مي کردند؛ مثلا وقتي داستان 15 خرداد را توضيح مي دادند، همان اخباري که در راديو ايران سانسور مي شد، آن ها توضيح مي دادند. من خوب يادم هست که وقتي شعارهايي که داده مي شد، تشريح مي کردند، مي گفتند بعضي از شعار ها مرتجعانه بود، منظورشان شعارهايي بود که نام امام برده مي شد؛ ولي شعارهايي را که مثلا درود بر مصدق و اين چيز ها گفته مي شد، مترقي تلقي مي کرد.

* يادم هست آقاي کاشاني آن زمان - سال 33 - منزل ما آمدند. من آن وقت شش، هفت ساله بودم. پدر قطعا طرفدار شاه نبودند. اين مقدار مسلم است که طرفدار رژيم نبودند. لازمه مخالف شاه بودن، به معني طرفداري از مصدق و نهضت ملي نيست، مخالف بودند، ولي وارد در اين کار نبودند. آخوندهايي بودند که رسما در مشهد طرفدار مصدق بودند؛ مثل مرحوم آقاي کلباسي که مدتي در مشهد زندگي مي کرد. او رسما در اين مسئله کار مي کرد و فعاليت داشت و حتي در مشهد که دعاي کميل مي خواندند، با جمعيتي جمع بودند و حتي جاهاي ديگر، مثلا آنجايي که همه بايد بگويند الهي العفو، ايشان مي گفت بگوييد الهي النفت! مسئله نفت را پيش مي کشيد و روي اين مسئله تأکيد داشت پدر ما در آن حد ها نبود، ولي خب مي دانيم که طرفدار شاه و رژيم هم تا آخر نبودند. با اينکه مبارز به آن معنا نبودند.

* پدر آقاي مهندس موسوي، پسرعمه پدر ما هستند، پدر ايشان و عموهاي ايشان سال هاي سال به مشهد به خانه ما مي آمدند، با هم ارتباط داشتيم. آدم هاي خيلي متدين، خيلي نجيب و خيلي درستکار بودند.

* من چنين چيزي را که يکي از برادرانم به روسيه رفته و در دانشگاه پاتريس لومومبا تحصيل کرده باشد، به خاطر ندارم. خودم تا به حال اصلا به آنجا مسافرت نکرده ام و بعيد هم مي دانم اخوان ديگرم چنين کاري کرده باشند. احتمالا فرد ديگري بوده، چون ممکن است زياد باشد از اين اهالي خامنه . چون بخشي از کساني که به روسيه رفتند و با شوروي هم همکاري داشتند، مثل طالبوف و امثال اين ها، اهل خامنه بودند!

* تا قبل از اينکه بروم زندان، نگاهمان حتي به فداييان خلق نگاه بسيار مثبتي بود! به انقلابيون و... به ريز افکارشان نه توجه داشتيم نه اهميت مي داديم.

* قبل از انقلاب شکنجه شدم، شلاق کف پا، مؤثر ترين شکنجه آن زمان بود، درباره اينکه نقل شده بود مثلا پدر آقاي غفاري که ساواک سرش را با مته سوراخ کرده بود يا ديگران سوزانده شده بودند و اين ها، اين ها شکنجه هاي مرسوم بود و وجود داشت، من، نه رؤيت کردم نه شنيدم؛ اين ها چيزهايي است که خودشان نقل مي کنند و از خودشان بايد سؤال شود.

* هيچ موقع بازجوي رسمي نبودم. بعد از آنکه مدتي گذشت، خبردار شديم آقاي فهيم کرماني - عضو وقت کميسيون حقوقي مجلس - درباره ماجراهايي که در اوين مي گذرد، گزارشي براي امام بردند يا ديگران شايد گزارش هايي بردند. امام به ايشان حکم دادند که برود اوين را بررسي کند؛ رفته بود، بررسي کرده بود و گزارشي براي امام آورده بود که اين گزارش خيلي مورد رضا و رغبت امام نبود و به همين دليل، امام براي بررسي موضوع رؤساي سه قوه و پاره اي از دست اندرکاران کار قضائي را به دفتر خودشان دعوت کردند. از من هم دعوت شده بود. گفتم من به چه مناسبت؟ گفتند چون شما يک مدتي آنجا ها رفت و آمد داشتيد؛ شما هم اطلاعاتي اگر داريد، مثلا بياييد آنجا! در آن جلسه، رؤساي سه قوه بودند: آقاي خامنه اي، آقاي ميرحسين موسوي، آقاي موسوي اردبيلي، آقاي محمدي گيلاني...، آقاي لاجوردي، آقاي فهيم و آقاي هاشمي رفسنجاني به عنوان رئيس مجلس، مرحوم آقاي مروي و آقاي حاج احمد آقا هم بودند. ما وقتي وارد اتاق شديم، امام نشسته بودند و يکي يکي مي آمدند و دست ايشان را مي بوسيدند و مي نشستند. سکوت بر جلسه حاکم بود. همچنين خيلي هم امام ناراحت به نظر مي رسيدند! امام از جهت همان گزارش هايي که به ايشان داده شده بود، خيلي عصباني و ناراحت بودند. آقاي فهيم شروع کرد به صحبت، گزارش را از ايشان خواستند و ايشان شروع کرد به گزارش دادن! مبناي گزارش بدرفتاري بود. ايشان داشت توضيح مي داد. جزئيات مبحثي را که ايشان گفته، من اصلا به خاطر نمي آورم. مي دانم موضوع اين بود که برخورد ها، تعزير، بازجويي و شدت عمل ها و اين چيز ها مطرح بود. آنجا آقاي فهيم وقتي داشت توضيح مي داد، رسيد که بله آنجا تعزيرهايي مي کردند... وقتي اسم کلمه «تعزير» برده شد، امام همان جا حرف ايشان را قطع کردند. گفتند: نگوييد تعزير بگوييد «جنايت»! اينکه من مي گويم براي اين است که شما بعد ها همين را قرينه بگيريد؛ چون بعضي ها به امام نسبت هايي مي دهند بعد ها در مورد قتل ها و فلان. من هنوز باور ندارم که اين دستورات، دستورات امام بوده باشد؛ چون امام اين روحيه را داشت که يک تعزير از نظر ايشان جنايت بود! خب، اين داستان ادامه پيدا کرد؛ بحث هايي شد و يادم هست آن زمان آقاي هاشمي مقداري با نحوه گزارش هاي آقاي فهيم، موافق نبود و آقاي حاج احمد آقا هم همين طور! امام امر به سکوت مي کرد و مي گفت که شما ها چيزي نگوييد.

(تاريخ ايراني)

جرم حدود 70 الي 75 درصد جمعيت زنداني مستقيم و غير مستقيم با مواد مخدر در ارتباط است.

ايسنا نوشت: رئيس سازمان زندان ها و اقدامات تأميني و تربيتي کشور گفت: خريد و فروش مواد مخدر در بين زنان از قرص هاي لاغري شروع مي شود. اصغر جهانگير گفت: با ورود سرپرست يک خانواده به زندان، از تمامي جهات اعضاي خانواده آسيب مي بينند، از اين رو بايد براي کاهش جمعيت کيفري راهکارهايي جست وجو کنيم.

او با بيان اينکه ماندگاري 40 درصد از افراد ورودي به زندان کمتر از 10 روز است، گفت: همچنين ماندگاري 50 درصد از افراد ورودي به زندان کمتر از يک ماه است که اين موضوع نشانگر عدم معرفي کفيل و تأمين وثيقه در زمان مقرر و متناسب نبودن قرار است.

رئيس سازمان زندان ها و اقدامات تأميني و تربيتي کشور با اشاره به اينکه يک چهارم زندانيان را افراد تحت قرار تشکيل مي دهد، گفت: ضروري است با انجام اقداماتي تنها 10 درصد زندانيان را افراد تحت قرار تشکيل دهد که در اين زمينه کارهايي شروع شده و برخي استان ها به توفيقاتي در اين زمينه دست يافتند.

جهانگير با تاکيد بر اينکه بايد راهکارهايي جست وجو کرد تا افراد بي دليل در زندان نمانند، گفت: اگر کسي بعد ورود به زندان تبرئه شود، مي تواند خسارات ايام حبس را درخواست کند که اين نشانگر رعايت حقوق بشري در کشور ماست، اما در سوي ديگر خسارتي به بيت المال وارد مي شود.

او با بيان اينکه اگر کسي حتي براي يک روز زنداني شود، زندگي اش از هم مي پاشد، گفت: کسي که وارد زندان مي شود اين امکان وجود دارد که از کار اخراج شده و خانواده اش از تمام جهات تـأثير قرار گيرد، از اين رو بايد همکاران توجه کنند که بدون داشتن ادله کافي، کسي را به زندان نفرستند.

او مواد مخدر را يکي از بزرگترين معضلات کشور عنوان کرد و گفت: باتوجه به اينکه ايران در مسير ترانزيت کشورهاي توليد کننده مواد مخدر همچون افغانستان قرار دارد، ناخواسته با اين معضل خانمان سوز درگير هستيم.

جهانگير گفت: جرم حدود 70 الي 75 درصد جمعيت زنداني مستقيم و غير مستقيم با مواد مخدر در ارتباطند که بايد تمامي بخش هاي جامعه در راستاي مبارزه با مواد مخدر تلاش کند.

او با بيان اينکه متاسفانه جرم 56 درصد زندانيان زن در ارتباط با مواد مخدر هستند، گفت: خريد و فروش مواد مخدر در بين زنان از قرص هاي لاغري شروع شده و در ادامه به خريد و فروش مواد مخدر مي انجامد و در اين بين برخي مراکز همچون آرايشگاه هاي زنانه در اين زمينه بيشتر درگير هستند.

او با اشاره به اينکه 40 درصد جمعيت زنداني کشور داراي مدرک سيکل هستند، بيان کرد: ساده ترين کار در کشور درس خواندن ولي چرا دانش آموز بجاي درس در خيابان مرتکب جرم مي شود؟ معتقدم نظام آموزش و پرورش بايد در فعاليت ها و دروس آموزشي خود بازنگري کند. اين آمارها واقعاً نگران کننده است.

جهانگير با اشاره به اينکه 63 درصد زندانيان متأهل هستند، گفت: با زنداني شدن يک فرد متأهل مشکلات زيادي براي خانواده اش به وجود مي آيد.

او با تأکيد بر اينکه کاهش وقوع جرم همت جمعي را مي طلبد، تاکيد کرد: اگر فکر کنيم که تنها قوه قضائيه مي تواند جمعيت کيفري کشور را کاهش دهد، تفکر غلطي است، تمامي بخش هاي کشور بايد در راستاي فرهنگسازي و آگاه سازي جامعه ايفاي نقش کنند.

رئيس سازمان زندان ها و اقدامات تاميني و تربيتي کشور با بيان اينکه جمعيت کيفري ما در طول سه دهه اخير پنج ونيم برابر شده است، اظهار کرد: 70 درصد زندانيان مستأجر و از طبقات پايين جامعه هستند، اين نشانگر دخيل بودن مسائل اقتصادي و اجتماعي در افزايش جمعيت کيفري کشور است.

او با بيان اينکه 11 درصد جرايم در ارتباط با اشخاص است، گفت: معتقدم با آموزش مسائل ديني و فرهنگ عاشورايي مي توان فرهنگ صلح و سازش را در جامعه ترويج داد.

(خبر آنلاين)

بهانه هاي نشاط اجتماعي در ايران بسيار محدود است.

شفقنا زندگي- آوريل سال 2012 ميلادي بود که گزارشي با عنوان «گزارش جهاني شادي» توسط سازمان ملل منتشر شد که وضعيت شادي مردم هر کشور را در هر سال اندازه گيري مي کند. بر اساس اين گزارش در سال 2016 کشورهاي دانمارک، سوئيس، ايسلند، نروژ، فنلاند، کانادا، هلند، نيوزلند، استراليا و سوئيس به ترتيب به عنوان شادترين کشورها و کشورهاي بوروندي، سوريه، توگو و افغانستان به عنوان غمگين و ناشادترين کشورها ذکر شد که کشور ما ايران اين سال در رتبه 105 قرار گرفت.

نشاط اجتماعي مهم ترين مولفه توسعه يافتگي جامعه

دکتر الهام تقي پور در گفت و گو با خبرنگار شفقنا زندگي، نشاط اجتماعي را از مهم ترين مولفه هاي يک جامعه توسعه يافته عنوان کرد و افزود: از سال 2000 به بعد در نگاه سازمان ملل براي تعيين سطح توسعه يافتگي کشورها متغيرهاي نشاط، اميد به آينده، خشنودي و رضايت مندي افراد جامعه بعنوان يک متغير کليدي وارد محاسبات شده به اين صورت که اگر مردم يک جامعه احساس نشاط ، خشنودي و رضايت مندي نکنند، نمي توان آن جامعه را توسعه يافته قلمداد کرد.

وي در ادامه تصريح کرد: احساس شادي به عنوان يکي از مهم ترين شاخصه هاي کيفيت مي تواند نشانگر سطح کاميابي افراد در زندگي باشد، در واقع بيشتر اوقات شادي هدف نهايي يا هدف مطلوب افراد عنوان مي شود و از آن مي توان به عنوان شاخصي تعريف کرد که افراد با نگرشي مثبت، موقعيت کلي زندگي خود را ارزيابي کنند.

ارتباط مستقيم شادي و سلامت رواني

اين روانشناس اجتماعي گفت: هر چه تفريحات سالم در درون جامعه مهيا باشد؛ پويايي و بالندگي بهداشت رواني بيشتر مي شود، بنابراين نکته اساسي در نوع نگرش افراد و تصورهاي غالب افراد نسبت به تفريح، سرگرمي، اوقات فراغت و ميزان باور به کاهش تنش ها و اضطراب هاي اجتماعي است که مهم تلقي مي شود.

عوامل موثر در شادکامي افراد

به گفته دکتر تقي پور، اگر چه عوامل متعددي براي ايجاد روحيه شاد و آرامش افراد جامعه دخيل است، اما بطور کلي عوامل فردي و اجتماعي نظير وضعيت اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و محيطي، سطح تحصيلات، ميزان رضايت شغلي، نوع تيپ هاي شخصيتي، رضايت يا عدم رضايت از ازدواج، نوع تفريحات و گذران اوقات فراغت، عوامل ژنتيکي و سلامت رواني مهم ترين عامل تاثيرگذار بر شادي زنان و دختران در جامعه به شمار مي رود.

خنده اصلي ترين علايم نشاط اجتماعي

اين مدرس دانشگاه در ادامه خنده را يکي از بارزترين علامت شادي و نشاط افراد عنوان کرد و گفت: از ديدگاه روان شناسي خنده واکنشي است که به منظور تخليه هيجانات به کار مي رود. در واقع از طريق خنديدن انرژي ذخيره شده ناشي از شرايط مختلف مثل کنترل محيط، کنترل ذهن فرد، حوادث زندگي و غيره از ذهن و جسم تخليه مي شود و به همين علت معمولاً پس از مدتي خنديدن احساس آرامش زيادي به فرد دست مي دهد بنابراين افراد شاد و با نشاط بيشتر از افراد افسرده از واکنش خنديدن براي بروز هيجانات خود استفاده مي کنند.

افسردگي نشانه عدم نشاط اجتماعي

وي همچنين افسردگي را يکي از نشانه هاي اصلي نبود شادي در جامعه دانست و تصريح کرد: شاد بودن جامعه يکي از عوامل بسيار موثر در توسعه ي اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و سياسي است و بالا بودن آمار طلاق، وجود انواع نابساماني هاي خانوادگي، کاهش ميل و رغبت تحصيلي و کاهش توليد و غيره در جامعه نشان دهنده عدم وجود شادکامي و نشاط اجتماعي در آن جامعه است.

بهانه هاي آغازگر شادي در جامعه کم است

اين روانشناس اجتماعي در پايان با تاکيد بر اينکه بهانه هاي آغازگر شادي و نشاط در زندگي هاي امروزي جامعه ايران بسيار محدود است افزود: يکي از معضلات ومشکلات جوامع امروزي شيوع بالاي اختلالات و بيماريهاي رواني نظير افسردگي، استرس و اضطراب است اگر چه اين مشکلات رواني هميشه در اجتماعات بشري وجود داشت، اما بطور يقين هر اندازه جامعه به سمت ماشيني و صنعتي شدن پيش مي رود و ارتباطات جمعي افراد تحت تاثير اين تحولات به اصطلاح مدرنتيه قرار مي گيرد و شيوع بيماريهاي رواني نيز در مقايسه با گذشته افزايش مي يابد، بنابراين افراد همواره دنبال بهانه هايي هستند که از اين همه استرس و فشار دور و مدتي در آرامش و آسايش فکري زندگي کنند.

(شفقنا)

چرا ژاپن توانست، ما نتوانستيم؟

روزنامه اعتماد در صفحه «سياست نامه» و ذيل عنوان « چرا ژاپن توانست، ما نتوانستيم؟» به نشست نقد و بررسي ترجمه كتاب «ظهور ژاپن مدرن: مشروطه ژاپني» نوشته ويليام جي بيزلي در پژوهشكده تاريخ اسلام پرداخته که طي آن، حسين پاينده ، امين قانعي راد، حسينعلي نوذري و ناكاگاگي، زمينه هاي ظهور ژاپن مدرن را بررسي نموده اند.

ناكاگاگي، مشاور فرهنگي سفارت ژاپن در تهران:

بعد از شكست ژاپن در جنگ جهاني دوم، سياست اصلي ژاپن اين بود كه بايد سياست همراهي با كشورهاي قدرتمند را ادامه دهند و به همين خاطر به همراهي با آمريكا به عنوان مهم ترين متحد ادامه دادند. البته ميان ژاپن و آمريكا مناقشه وجود دارد، اما اين سياست اصلي ژاپن است. همچنين ژاپني ها بعد از جنگ تصميم گرفتند نيروهاي خود را براي جنگ به جاهاي ديگر گسيل نكنند.

محمدامين قانعي راد، استاد جامعه شناسي:

مشروطه ژاپني به يك معنا از سال 1185 آغاز مي شود و موفق مي شوند امپراتور را در قصر خودش مجبور به سلطنت كنند و حكومت را به دست حكام نظامي دهند. اميركبير و مصدق هم دنبال همين اقدام بودند و موفق نشدند. امپراتوري كاموكورا و بعدا توكوگاوا و حتي ميجي همه به آيين كنفوسيوس اعتقاد دارند، اما آيين دربار به طور عمده شينتو است. آيين مردم عادي نيز نوعي بوديسم است كه بر ناديده گرفتن منافع شخصي و هوا و هوس فردي تاكيد دارد. از سوي ديگر شينتو به تقدس امپراتوري، ملت و ژاپن معتقد است. بنابراين در ژاپن با نوعي مثلث مذهبي مواجه هستيم و اين نشان دهنده آن است كه تكثر در درون فرهنگ ژاپن به شيوه فرهنگي سر برمي آورد بدون اينكه جنگ مذهبي رخ دهد. به نظر اين فضاي تكثر به ايجاد نوعي فضاي انديشه و آگاهي كمك كرد.... اتفاقا در ايران مثلا در عصر رضاشاه حركت هايي رخ داد كه به معناي نفي امر قدسي بود. همچنين گرايش هاي بنيادگرايانه اي رخ داد كه تلاش در جهت نفي امر عرفي يا ادغام آن در امر معنوي مي كنند... در ژاپن جامعه اي پديد آمد كه از نظر فرهنگي سنتي و از نظر ميل به اصلاحات مدرن بودند. بنابراين در دعواهاي موجود در اين جامعه همواره يك هسته مشترك فرهنگي موجود بود. بنابراين نظام دوگانه(duality)مانع دوگانگي فرهنگي (dualism) شد و از شكسته شدن فرهنگ بين دو امر كه تنها در ارتباط و نزديكي مي توانند كاري از پيش ببرند، مانع شد. اين هسته فرهنگي به ژاپني ها كمك كرد بتوانند با حفظ روحيه ژاپني با دنيا ارتباط پيدا بكنند. به اعتقاد من هسته فرهنگي موجب توسعه ژاپن شد.

از سال 1185 زمينه براي تمايز ميان نهادهاي قدرت سياسي و معنوي فراهم آمد و از قرن هفدهم نوعي تمايز قدرت از حقيقت يا تمايز فرهنگ از سياست رخ مي دهد كه عامل رشد است. وقتي فرهنگ از سياست متمايز شود، امكان رشد مي يابد، زيرا فرهنگ ديگر بار زور نيست. البته متولي فرهنگ امپراتور است، اما از زور سياسي آزاد است. اهالي قدرت سياسي براي هنر و انديشه چارچوب تعيين نمي كنند. امپراتور متولي اين قضيه است و در تقسيم كار نيز وظيفه امپراتور تحقيق و مطالعه است و اين امكان مي دهد كه فرهنگ آزاد باشد. سياست نيز زماني رشد مي يابد كه امكان توجيه ماورايي نقاط ضعف خودش را نداشته باشد. بنابراين يك سازمان اداري كارا را ايجاد مي كند و در نتيجه تمايز فرهنگ و سياست، يك بروكراسي قدرتمند در ژاپن به وجود آمد. هنوز دموكراسي ايجاد نشده، اما در دوره توكوگاوا به عنوان عصر فئودالي متمركز يك بروكراسي متمركز تشكيل شد كه جنگ را از بين برد. بنابراين از 1600 تا 1868 يعني حدود سه قرن با حداقل درگيري هاي جنگي مواجه هستيم كه اجازه رشد مي دهد....

حسينعلي نوذري، استاد علوم سياسي:

اينكه ژاپن تنها در يك قرن و نيم گذشته شناخته شده، اندكي شتابزده و عجولانه است و بيانگر آن است كه ما تاريخ پيشين ژاپن را نديده ايم. ژاپن سابقه چهار تا پنج هزار سال حضور انسان متمدن را دارد و اين را نشانه هاي باستانشناختي نشان مي دهد.

مذهب اصلي مردم ژاپن شينتو و بوديسم است. بوديسم ميراث چين است و بخش مهم فرهنگ و تمدن ژاپن درحقيقت وامدار فرهنگ چيني در قالب آموزه كنفوسيوس و آيين بوديسم است.... در قانون اساسي سال 1946 بر ضرورت نوعي حكومت دموكراتيك تاكيد مي كند كه بيانگر سر بر آوردن هم ملت جديد و هم نظام سياسي جديد است ... در قانون اساسي شخص امپراتور به عنوان رهبر نمادين دولت معرفي شده و به واسطه شكست در جنگ جهاني حتي حق اعلام جنگ ندارد.

(دين آنلاين به نقل از اعتماد)

مراکز يارگيري افراط گرايان؛ دانشگاه ها، نه مساجد

شايد تصور غالب اين باشد که اسلامگرايان افراي براي عضوگيري به مساجد مي روند. سخنان يک استاد علوم سياسي کينگزکالج اين تصور را بر هم مي زند.

پتر نويمان (Peter Neumann) استاد علوم سياسي کينگزکالج (King’s College) لندن، يکي از تأثيرگذارترين دانشمندان در مبارزه با تروريسم جهاني است. او که رياست مرکز بين المللي مطالعات افراط گرايي و خشونت سياسي (International Centre for Study of Radicalisation and Political Violence) را برعهده دارد و همچنين به دولت ها، نيروهاي امنيتي و شوراي امنيت سازمان ملل مشاوره مي دهد، در مصاحبه با مجله «سايت کامپوس» (Zeit Campus) خاطرنشان ساخته است که افراط گرايان اسلاميست عمدتاً در دانشگاه ها به يارگيري دست مي زنند و برخلاف تصور رايج، معمولاً مساجد مکان مناسبي براي جذب جوانان به افراط گرايي اسلامي نيست.

او همچنين تأکيد مي کند که اينترنت نمي تواند به تنهايي به راديکاليزه کردن جوانان بيانجامد. او در اين مصاحبه گفته است:

«تروريسم يک فرهنگ جوانانه است [...] بسياري از جنگجويان [گروه هاي تروريستي] در ابتدا يا ميانه دهه سوم زندگي خويش هستند؛ يک دوره سني که عمدتاً نوعي دوران سرکشي است. آن ها از طردشدن توسط جامعه استقبال مي کنند.»

نويمان و تيم تحقيقاتي اش از طريق فيسبوک، اينستاگرام و توئيتر به بررسي زندگي اسلاميست هاي اروپايي مي پردازند. به نظر او، همان طور که سي سال پيش جوانان پانک (Punk) يا نئونازي مي شدند تا والدين و معلمانشان را شوکه کنند، حالا به همان دليل اسلاميست مي شوند.

کتاب جديد او با عنوان «جهادي هاي جديد: داعش، اورپا و موج بعدي تروريسم» (Die neuen Dschihadisten: ISIS, Europa und die nächste Welle des Terrorismus) در ماه اکتبر توسط انتشارات اِکون (Econ Verlag) منتشر خواهد شد.

(دين انلاين)

آفت در روش فکر کردن بعضي افراد

دکتر محمود سريع القلم:

1-نظر خود را نسبت به يک شخص يا موضوع، صحيح و نهايي مي دانند؛

2-اگر با کسي اختلاف فکري پيدا کنند، بر او القاب مي گذارند؛

3-انديشه انسان ها را به خوب و بد تقسيم مي کنند؛

4-انديشه انسان ها را به درست و غلط تقسيم مي کنند؛

5- اختلاف،در يک موضوع باقي نمي ماند؛ به تدريج حتي به صورت ساختگي به موضوعات ديگر تسرّي پيدا مي کند؛

6-اختلاف فکري به عنوان يک -حق انساني- محسوب نمي شود؛

7-اختلاف فکري به عنوان يک -امر طبيعي- محسوب نمي شود؛

8-وقتي اختلاف فکري صورت مي پذيرد، غيبت کردن مجاز مي شود؛

9-وقتي اختلاف فکري صورت مي پذيرد، تحريف سخن طرف مقابل مجاز مي شود؛

10-وقتي اختلاف فکري صورت مي پذيرد، وارونه جلوه دادن سخن طرف مقابل مجاز مي شود؛

11-وقتي اختلاف فکري صورت مي پذيرد، دشنام دادن مجاز مي شود؛

12-افراد به گونه اي صحبت مي کنند که گويي شناخت آنها از موضوعات، مطلق است؛

13-اين گونه آغاز کردن جملات بسيار کم است: حدس مي زنم، احتمال مي دهم، تا به امروز به اين نتيجه رسيده ام، شايد اينطور باشد؛

14-مدرک داشتن دليل بر اين نيست شخص آداب انديشيدن را مي داند؛

15-مدرک داشتن دليل بر اين نيست که شخص نحوه برخورد با انديشه متفاوت و انديشه متضاد را مي داند؛

16-وقتي با کسي اختلاف فکري پيدا مي کنند با پيراهن و کفش و کيف او هم کار دارند؛

17-کساني سريع با ديگران اختلاف فکري پيدا مي کنند، که بسيار کم مطالعه کرده اند و عمدتاَ افراد شفاهي هستند؛

18-کساني که شفاهي هستند، دقت بسيار کمي دارند؛

19-کساني که شفاهي هستند و مطالعه نمي کنند، کمتر به ديگران گوش مي دهند: بيشتر مي خواهند حرف خودشان را بزنند؛

20-کساني که متوجه هستند به يک نظر رسيدن چقدر زحمت دارد، کمتر حرف مي زنند؛

21-کساني که شفاهي هستند، در بحث کردن زودتر عصباني مي شوند؛

22-کساني که شفاهي هستند، با کمترين داده، بيشترين قضاوت ها را مي کنند؛

23-کساني که ذهن حقوقي و دقيقي ندارند، راحت تر سخنان نسنجيده را مي پذيرند؛

24-کساني که بسيار مطالعه مي کنند و سؤال مي کنند تا به يک نظر و قضاوت برسند، انسان هاي اخلاقي تري هستند؛

25-کساني که بسيار مطالعه مي کنند و سؤال مي کنند، آرام سخن مي گويند و فرياد نمي کشند؛

26-کساني که بسيار مطالعه مي کنند و سؤال مي کنند، جهل را راحت تر تحمل مي کنند؛

27-فکر کردن ، سخت ترين عادتي است که انسان مي تواند به آن عادت کند؛

28-نحوة برخورد يک جامعه با يک فکر و فکر متفاوت، سرنوشت آن را رقم مي زند؛

29-فرد و جامعه اي که در عادات فکري خود تحول ايجاد نمي کند، متوقف مي شود؛

30-تعامل بين المللي باعث مي شود تا افراد، جوامع و نخبگان در معرض تفاوت ها قرار گرفته و شروع به فکر کردن بنمايند.

(وب سايت نويسنده)

شخصیت آیت الله هاشمی رفسنجانی(ره) از دیدگاه حضرت آیت الله صانعی (مدظله):

*با گذشت بيش از يک دهه از رحلت امام امت (س)، وقتي امروز اوضاع ايران را مورد دقت قرار مي دهيم، مي بينيم از انديشه و آراي فکري امام فاصله ايجاد شد و اهدافي که مورد نظر ايشان بود تا با تشکيل نظام جمهوري اسلامي در جامعه تحقق پيدا کند، امروز خيلي کمرنگ شده است. براي مثال در انتخابات رياست جمهوري اخير در کشور، افرادي مانند جناب آقاي رفسنجاني و آقاي کروبي کانديداي رياست جمهوري مي شوند، افرادي که در مبارزه با حکومت استبدادي شاه پيشگام بودند و در زمره ياران ديرين امام امت (س) و مورد وثوق ايشان بودند و يک روز از نهضت جدا نبودند، امّا شرايط را در جامعه به گونه اي فراهم کردند که اينها با آن سوابق علمي و اجتماعي درخشان و با حسن سابقه ي کار اجرايي در ارکان اصلي نظام، رأي لازم را کسب نمي کنند و سرنوشت انتخابات به گونه اي ديگر رقم مي خورد. اين وضعيت ياران صديق و صميمي امام در عرصه انتخابات اخير نشانگر ضعيف شدن اهداف متعالي بنيانگذار جمهوري اسلامي است.

( گفتگوي خبرنگار تلويزيون آلفاي يونان با حضرت آيت الله صانعي)

*ملاحظه مي کنيد به بعضي از اهداف انقلاب و خواسته هاي امام نرسيده ايم، ولي اميدواريم ان شاءالله به همه ي اهداف برسيم. يکي از نشانه هاي نرسيدن به بعضي از اهداف امام و شاهد زنده اين است که در انتخابات رياست جمهوري دوره نهم، آن قدر تبليغات مسموم و سوء عليه آقاي هاشمي صورت گرفت که ايشان انتخاب نشوند، در حالي که آقاي هاشمي از ارکان اين نظام و انقلاب هستند، فرزند معنوي امام هستند، اين نشانگر آن است که ما از اهداف امام و انقلاب يک مقدار فاصله گرفته ايم، و اين تبليغات سوء و مسموم کننده حاکي از استثمار فکري و عوام زدگي در جامعه است، و لذا ايشان که يک آدم انقلابي و روشنفکر است، نتوانست به کرسي رياست جمهوري برسد. ولي در عين حال بنده نسبت به آينده بسيار خوش بينم، شاهدش را هم در انتخابات خبرگان اخير ديديم که جناب آقاي هاشمي بالاترين ميزان رأي را در استان تهران بدست آورد و امروز اين اميد ما به امثال آقاي هاشمي رفسنجاني بستگي دارد، يعني همه منتظرند که جناب آقاي هاشمي و امثال ايشان چگونه مي خواهند مشکلات را رفع کنند. اميد به ديگران کمتر است و تا امثال آقاي هاشمي رفسنجاني ها و تربيت يافته گان مکتب امام در اين مملکت هستند اميد به بهتر شدن وجود دارد.

( گفتگوي خبرنگار لوموند با حضرت آيت الله العظمي صانعي

در تاريخ 10/12/1385)

* همه مسائل را آقاي هاشمي مي تواند حل کند، منتهي الآن توانش را ندارد، چون قدرت اجرايي ندارد. که علت آن هم، اشاره کردم به موضوع تبليغات سوء و کمي هم، بحث عوام زدگي که در جامعه وجود دارد. ايشان موفق مي شود براي پايگاه اجتماعي اش، پايگاه ارتباطش با امام، پايگاهش در حوزه هاي علميه. لذا در همين ملاقات اخير که با علماي قم و بزرگان حوزه داشتند، همه با ديد احترام به او نگريستند، روش فکري، بينش سياسي و اجتماعي، ديدگاه هاي فقهي و افق فکري و آينده نگري ايشان موجب اين توانايي و توانمندي در ايشان شده است.

*اگر بخواهيم مردم به استقلال فکري و فرهنگي برسند، نياز به اين است که روي اهداف امام و روي شخصيت هايي امثال آقاي هاشمي که تربيت يافته مکتب فقهي امام امت هستند، تکيه کنند، اگر واقعاً بخواهند به ملت خدمت کنند. اگر حمله اي به امثال هاشمي ها شد، دولت ها بايد در مقابلش موضع بگيرند. چون بنده از اين مي ترسم که يک سال و نيم قبل جناب آقاي هاشمي به قم آمد، وسط سخنراني خواستند، سخنراني ايشان را به هم بزنند. خداي ناخواسته فردا چنين چيزي پيش بيايد، همه مسئوليم، رسانه ها مسئولند که بايد مواظب باشند و نگذارند اين بدعت ها پيش بيايد.

* جناب آقاى هاشمى (حفظه الله و ابقاه) آن وقت كه در زندان بود، در روز ماه مبارك رمضان براى اينكه اذيتش كنند، آب در گلوي ايشان ريختند، دست و پايش را بستند و مىزدند، آب را مىريختند توى گلويش كه بخورد، ايشان هم تلاش ميکرد كه آب نخورد، آخر در اثر شكنجه زياد، وادارش كردند به اينکه آب را بخورد، اين طورى انقلاب به اينجاها رسيد.

(30/6/1373)

*اينكه جناب آقاي هاشمي (حفظه الله و ابقاه) همه مشكلات را به دوش ميگيرد، همه بارها را به دوش ميگيرد، شبانه روز فعاليّت ميكند، همه تهمت ها را ميپذيرد، همه بدگويىها را ميپذيرد، همه مشكلات را به گردن ميگيرد، برخي افراد مشکلات را گردن ديگران مياندازند، او گردن خودش ميگيرد، براي اينكه براي اين انقلاب دل سوزانده، براي انقلاب رنج ديده، شلاق خورده، زندان رفته، خوش استعداد است، عالم است، متدّين است، خيلي از صفات و ويژگيهاي اخلاقي در ايشان هست. به هر حال اينها مؤثر است. چطور ميشود آدم، دل نسوزاند؟ مگر ميشود آدم نسبت به انقلاب بيتفاوت باشد؟

(20/8/1375)

*اگر خداي ناخواسته روزي انتخابات ما زير سؤالي برود که در جهان، قابل پذيرش باشد، ديگر هيچ کاري نمي تواني بکني؛ بالا بروي، پايين بيايي، قدرت نمايي کني، ارعاب کني، دروغ بگويي، افترا بزني، هر کار ديگري بکني، فايدهاي ندارد، ديگر نتيجه ندارد. همچنان که فرزند بحق امام حضرت آقاي هاشمي (حفظه الله و ايده و دامت شوکته و دام عزه) آن هشدار را داد و مردم را اين چنين به صحنه آورد (وفقه الله لما يحبه و يرضي). آن کسي که وقتي خطر متوجهش مي شود، امام در اينجا برايش گوسفند مي کشد. اگر شما يک مقدار به مسائل آگاه بشويد و آشنا باشيد، مي يابيد که چه خطري آراي مردم را تهديد مي کرد، خداي ناخواسته مي رفت برخي مردم ما به دلسردي بگرايند. مي رفت ضد انقلاب ترغيب کند که پاي صندوق نرويد، مي رفت که انسان بيتفاوت بشود. وقتي آن هشدار را داد و ملت را مؤمن کرد که آرايشان محفوظ است و حفظ مي شود و حسب اطلاعي هم که من دارم، ديروز از اوايل وقت تا آخر وقت، به جاي دو چشم، چندين چشم قرض کرده بود و چندين ناظر بر انتخابات گذاشته بود و با بازرسي هاي دقيق و عميق و با گذاردن نيروهاي محق و به حق از قبل، توانست انتخابات را با اين حضور چشمگير مردم برگزار کند، به طوري که همه کارشناسان اقرار کردند حضور ديروز مردم کم سابقه و بي سابقه بوده است.

(3/3/1376)

*ساليان طولاني بايد بگذرد تا يك عالمي به وجود بيايد، ساليان طولاني بايد بگذرد تا از ياران امام يكي باقي بماند، مثل آيت الله هاشمي پيدا شود، ساليان متمادي بايد بگذرد تا يك صاحب سرّي مثل آيت الله آشيخ حسن صانعي باشد، سال ها بايد بگذرد تا پدر و مادري باتقوا و متدين باشند، محيط اجتماعي به گونه اي خاص باشد. آقاي هاشمي پدرش هيچ روز تلاوت قرآنش ترك نمي شد. ما وقتي به قم آمديم، ظاهراً اولين نماز ميّت بود كه ما ديديم. پدر آقاي هاشمي را آورده بودند دفن كنند، آدم متديّن و متشرعي بود. امام از درس كه فارق شد، گفتند امام مي روند داخل صحن نماز ميّت بخوانند، ما تعجب كرديم، گفتند از قضا يك نماز ميّت قشنگي خواند كه همه لذت بردند. اما امروز ملاحظه مي کنيد از ياران باوفاي امام امت (س) اشخاص زيادي باقي نمانده است، مطهري، مفتح، بهشتي که شهيد شدند، آنهايي كه هم مسلك امام بودند، بعضي هايشان از دنيا رفتند، لااقل اين باقي مانده هايشان را قدر بگذاريم، دشمن تضعيف مي كند، بكند، تضعيف دشمن تقويت آنهاست، گفت «الحمدلله الذي جعل اعدائنا من الحمقاء»، خوب يك روي كوبيدن آقاي هاشمي در حال حاضر به اين علت است که سرنوشت مملكت دست اوست، اگر ايشان از دكتر روحاني پشتيباني كند، وي پشتيبان دارد، و اگر پشتيباني نكند، پشتيبان ندارد، بعد هم از كسي پشتيباني مي كند، كسي را روي كار مي آورد كه بتواند اهداف امام را در حدّ توان پياده كند. ... اگر نبود رأي ملت و نبود آقاي دكتر روحاني و آقاي هاشمي در كنارش و بزرگان ديگر، اين طور نبود كه ما بتوانيم موضوع انرژي هسته اي را حل و فصل كنيم.

(پايان درس خارج فقه در تاريخ: 16/11/1392)

گزارش ديدار رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام

با حضرت آيت الله العظمي صانعي در قم

حضرت آيت الله هاشمي رفسنجاني صبح امروز با حضور در بيت مرجع عاليقدر حضرت آيت الله العظمي صانعي با معظم له ديدار و گفتگو کرد. در ابتداي اين ديدار حضرت آيت الله صانعي ضمن تشکر از سفر آيت الله هاشمي به شهر مقدس قم، خطاب به ايشان فرمودند: «من از ابتداي آشنايي با حضرتعالي شما را به صراحت لهجه مي شناسم و اميدوارم اين صراحت لهجه شما همچنان در خدمت نظام و انقلاب که شما براي آن صدمه هاي زيادي متحمل شديده ايد، باقي بماند».

معظم له همچنين با اشاره به سخنان اخير جناب آقاي هاشمي در خصوص هجمه به روحانيت فرمودند: «هجمه به روحانيت هميشه بوده و خواهد بود، سابقاً هم به روحانيت بد مي گفتند، اما همين روحانيت با هدايت امام (سلام الله عليه) و تلاش هاي افرادي همچون شما و شهيد مطهري ها آنچنان محبوبيتي پيدا کرد که مردم براي حرف روحانيت از جانشان نيز مي گذشتند. منتها امروز براي حفظ جايگاه و شأن روحانيت بايد تلاش شود تا استقلال حوزه ها و وحدت حوزه ها حفظ شود. امروز دنيا، اسلام و مسلمانان را متهم به حمايت از ترور و تروريسم مي کند و تبليغات رسانه هاي غربي نيز همه در خدمت اين جريان قرار گرفته است، لذا همه وظيفه داريم که چهره اسلام را به گونه اي معرفي کنيم که از يک سو مانع اثرگذاري اين تبليغات در سطح دنيا و از سوي ديگر باعث ايجاد جاذبه براي اسلام شويم. ما نيازمند اصلاح برخي قوانين هستيم و حضور حضرت عالي در مجمع تشخيص مصلحت نظام مي تواند باعث و منشأ اين حرکت خير شود. ايشان خطاب به آيت الله هاشمي فرمودند: «ما به اصالت خانوادگي شما، تقوا و علميّت و به درايت و سياست شما ايمان داريم و اگر شما امروز اين حرکت را انجام دهيد بيشترين ثواب و بهره را از انقلاب برده ايد و اين انقلاب خواه ناخواه به جهان صادر خواهد شد.» ايشان با اشاره به برخي از قوانين که نيازمند اصلاح اند نظير احکامي مانند ديه و قصاص زنان و غير مسلمانان و... فرمودند: «درست است که ما در مقابل اجراي قانون خداوند نبايد از سرزنش ديگران بترسيم، اما معناي اصلاح قوانين، تعطيلي حدود و احکام اسلام نيست؛ چرا که مهم و ملاک اين است که قانون مطابق با موازين اسلام باشد نه مطابق فتواي مشهور فقها يا فلان فقيه، و لذا اگر فتواي يک فقيه جاذبه قانوني دارد و به نفع شيعه و اسلام است، چه اشکالي دارد که ما آن را قانون کنيم. شما فرزند حوزه و از آن حوزه هستيد و از آنجا که شما در متن مسائل حکومتي هستيد و داراي استعداد فوق العاده، لذا نظريات فقهي شما در باب حکومت نيز بايد نگاشته شود و براي استفاده آيند گان ثبت و ضبط شود.

در ادامه اين ديدار آيت الله هاشمي نيز ضمن ابراز خرسندي از ديدار با حضرت آيت الله العظمي صانعي خطاب به ايشان فرمودند: «ما هم شما را به خوب فکرکردن و خوب حرف زدن مي شناسيم و آنچه که شما بيان کرديد کاملاً درست است و نياز جامعه است. اگرچه ممکن است دولت هاي دنياي امروز با ما خوب نباشند، اما مردم دنيا امروز نگاهشان به ايران است و مي خواهند بدانند که رسالت ما و پيام ما چيست و اين مسائل را که حضرتعالي بيان کرده ايد قبل از انقلاب نيز از جمله مباحث ما با شهيد مطهري و شهيد بهشتي بود که در صورت پيروزي انقلاب، اداره حکومت با وجود اختلاف نظرات فقهي چگونه بايد باشد؟ در آن زمان ما به اين نتيجه رسيديم که بهترين راه اين است که وجود فتوا و نظر يک فقيه معتبر که موافق با موازين اسلام باشد کافي است و مي تواند مبناي قانون گذاري باشد. آيت الله هاشمي در ادامه با اشاره به برخي موانع تحقق اين امر فرمودند: «شما امروز فضاي جامعه را مي بينيد؛ خشک مقدس ها، سليقه هاي افراطي خود را حتي بر محکمات قرآني مي خواهند تحميل کنند، منتها حوزه بايد بيش از پيش در تحقيقات و نوآوري هاي فقهي تلاش نمايد و يک آزادمنشي وسيع تري در آن شکل بگيرد و فتواهاي آزادمنشانه، مستند و علمي صادر بشود اين کمک زيادي به حل مشکلات مي نمايد.»

در آخرين ديدار آيت الله هاشمي رفسنجاني

و آيت الله العظمي صانعي چه گذشت؟

ديدار آيت الله هاشمي رفسنجاني با مراجع عظام هميشه ديدني و حاوي حرف هاي شنيدني و سرشار از لطافت ها و خاطرات طلبگي است. حالا چه قم باشد، چه نجف باشد و چه مشهد. ديدار ايشان با آيت الله شيخ يوسف صانعي که از مراجع و مدرسين امروز جامعه و از همراهان امام راحل در تمام سال هاي مبارزه بود، در منزل آقاي صانعي در مشهد اتفاق افتاد. ديداري که در آغاز و پايان آن، آيت الله صانعي به رسم مهمان نوازي براي استقبال و بدرقه تا کوچه آمدند. به گزارش جماران، آيت الله هاشمي رفسنجاني در اين ديدار، با يادآوري خاطرات تلخ و شيرين ايام طلبگي، سال هاي مبارزه و مسئوليت هاي سال هاي اول پس از پيروزي انقلاب و هدايت و راهنمايي هاي امام(ره)، گفت: «همه ما بايد تلاش کنيم تا راه و انديشه هاي امام عزيز حفظ و براي نسل هاي بعدي از تحريفات سياسي در امان باشد. نبايد بگذاريم مشعلي را که امام براي جامعه اسلامي ايران روشن کرده، خاموش شود که اگر چنين شود، گناهي نابخشودني خواهد بود. ايشان با تأکيد بر لطف خداوند به مردم ايران در مراحل مختلف، به تصميم خويش براي نام نويسي و اتفاقات پس از آن اشاره کرد و گفت: «خداوند نخواست راهي را که امام به عنوان يک فقيه ديني درجايي مثل ايران باز کرده، به انحراف کشيده شود و کار من در مقطع انتخابات سال 92 در حدّ نام نويسي بود که ديديد چه تأثيري در کشور داشت و نتيجه اش انتخاب آقاي روحاني بود که با انگيزه و انرژي بيشتري در حال فعاليت است.»

ايشان با بيان اين نکته که «انقلاب اسلامي ايران، ريشه اي الهي دارد»، گفت: «اگر چه انقلاب اسلامي يک پديده اجتماعي براساس تعاليم قرآن است و خداوند از آن حفاظت مي کند، اما شروطي دارد و يکي از شرط ها، همراهي مردم و رضايت آنهاست.»

آيت الله هاشمي رفسنجاني با يادآوري خاطرات زمان مبارزه مشترک با آيت الله صانعي، خطاب به ايشان گفت: «شما در همه مقاطع از زمان شروع مبارزه همراه امام بوديد و اميدواريم کمک نماييد که تا زنده ايم تلاش کنيم که ياد و راه امام زنده مانده و نهادينه شود.»

آيت الله شيخ يوسف صانعي نيز در اين ديدار با تشريح خاطرات اولين ديدار خويش با آيت الله هاشمي رفسنجاني در حوزه علميه قم، گفت: «فراموش نمي کنيم که رابطه شما و امام به عنوان شاگرد و استاد به گونه اي بود که طلبه ها سؤالات خود را به شما مي گفتند تا از امام بپرسيد و امام هم با رويي گشاده جواب مي دادند.»

اين مرجع تقليد در ادامه سخنان خويش براي مصداق جايگاه هاشمي رفسنجاني در گفتار و رفتار امام، به مقطع درگذشت پدر آيت الله هاشمي رفسنجاني اشاره کرد و گفت: «وقتي امام آن خبر را شنيدند، هم تا آخر در تشييع جنازه بودند و هم با لحن زيبا و نافذشان بر پيکر پدرتان نماز ميت خواندند که فکر مي کنم پس از آن بر هيچ جنازه ديگري نماز ميت نخواندند.»

آيت الله صانعي با ارائه تحليلي از دوران سخت مبارزه و تأکيد بر اين نکته که آقاي هاشمي علي رغم شکنجه و زندان هميشه همراه امام بودند، گفت: «بارها گفتم و باز هم مي گويم که آقاي هاشمي مورد علاقه امام بودند و وقتي خبر سلامتي شما را پس از ترور شنيدند، دستور دادند گوسفند قرباني کنند.»

ايشان افزود: «امام در بحث هاي علمي و مبارزاتي به حرف هاي شما عنايت داشت و ياران نزديک امام در زمان مبارزه هم شما را عالمي فاضل، انساني وارسته، متخلّق، پاک و از يک خانواده اصيل مي دانستند و مي دانند راز تلاش بعضي ها براي ترور شخصيت شما که مورد وثوق امام بوديد، چيست».

آيت الله صانعي با بيان عبارت عرفاني «البلاء للولاء» به تمام سختي هاي آيت الله هاشمي رفسنجاني و خانواده ايشان در مقاطع مختلف اشاره کرد و گفت: «اميدوارم خداوند متعال مقدمات حل مشکلات مردم و رفع موانع را فراهم کند.»

( 2/6/1394)

*سخنان حضرت آيت الله العظمي صانعي (مدظله العالي) پيرامون

شخصيت علمي و سياسي آيت الله هاشمي رفسنجاني (قدس سرّه) در پايان درس خارج فقه

( 25/10/1395)

از نظر اخلاقي و حق اخلاقي، بر خود لازم دانستم که در آخر بحث، از صديق باوفاي متدين و روشنفکرمان، فقيه بزرگوار- چه فقيه اصطلاحي يعني علم به احکام شرعيه عن ادلته التفصيليه، و چه فقيه به معناي لغوي يعني «الفقه هو الفهم»، - که همه اينها را مرحوم آيت الله حاج شيخ اکبر هاشمي رفسنجاني داشته، چند جمله اي راجع به ايشان به طور کوتاه عرض کنم:

*آيت الله حاج شيخ اکبر هاشمي (قدس سره) هم بعد از آنکه حدود ده سال درس امام (س) را درک کرده بود، آن وقت رفت تهران و براي مبارزه کمر همت بست، با دوستانش گرفتار زندان و شکنجه هاي فراوان شد، يعني آن وقتي که در حوزه بود سنه 41 و 42، فقيه بود، آيت الله بود، آيت الله حوزوي؛ نه آيت الله قانوني، نه آيت الله رسانه اي! چون حدود ده سال تقريباً درس امام را حاضر شده بود و با آن استعداد سرشار و هوش و ذکاوتش و با آن سوابقي که داشت، از درس امام بهره برد و بعد، دروس حوزوي را هم مقيّد بود نزد کساني برود که به آنها ايمان دارد. من به ياد دارم اولين باري که در مجلس درس با ايشان آشنا شدم ، در درس سيوطي مرحوم آيت الله شب زنده دار جهرمي بود که از متقين حوزه و از علماي حوزه بود. همان روز اول، ايشان به مرحوم آيت الله شب زنده دار در درس اشکال کردند، حساب شده درس مي رفت، نه اينکه هرکجايي باشد او درس برود، بعد هم بيع مکاسب را بنده و ايشان خدمت فقيه بزرگوار مرحوم آيت الله العظمي منتظري خوانديم. منظومه حکمت را، الهياتش را با ايشان و با دو رفيق ديگرش مرحوم رباني و حاج آقاي اخوي، باز خدمت آيت الله العظمي منتظري خوانديم. کفايتين را خدمت مرحوم آيت الله العظمي سلطاني و مجاهدي مي خواند که همه اينها افراد شايسته اي بودند، در واقع هم در حوزه مشغول درس و مباحثه علمي بود و هم در سنگر مبارزه کوشا بود.

* هميشه اميدوار بود. در فيضيه طلبه ها را زدند و از طبقه دوم پرت کردند، روز شهادت امام صادق(ع) و بعد امام امت اطلاعيه تندي در اربعين آنها نوشتند، وقتي که از مدرسه فيضيه رفتيم خدمت امام، ايشان در اتاق نشسته بودند. بنده و تعدادي ديگر از دوستان خدمت امام عرض کرديم طلبه ها را کوبيدند، له کردند، کشتند، چنين و چنان کردند. ايشان فرمود: «نابودي نظام شاهنشاهي، نزديک است، پيروزي، نزديک است». حالا اين نزديکي، چند سال طول کشيد، اين نزديکي، حدود پانزده سال طول کشيد، امام فرمود: «نزديک است، اينها تمام شدند، اينها خاتمه پيدا کردند». چون هر وقت ديديد هر حاکمي به زور و به دروغ متمسک مي شود، اين حاکم رو به زوال است، خودمان مي دانيم، آنهايي هم که ظلم مي کنند مي دانند، مي خواهند کمر را با شمشير ببندند، نه «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً»، ايشان هم اين طور بود. مرحوم آيت الله هاشمي هم هميشه دلداري مي داد مي گفت اميدواريم، خوب مي شود. من يک بار در باره مشکلات برايش پيغام دادم، فرمود: صبر کنيد خوب مي شود، بعد يک موقع پيغام داد، فرمود: «نگفتم صبر کن ديگر، الآن به چه مرحله اي رسيده ايم». بعد از صبر کردن، اين هم يک شباهتش به امام امت (س) که دلداري و اميدواري مي داد.

* در صريح بودن، صريح گفتن و صريح عمل کردن، بدون اينکه در اعمال و در گفتار و رفتارش صراحت را ناديده بگيرد، شبيه به امام بود حتي وقتي که مقابل امام امت (س) قرار مي گرفت.

*اين جمعيتي که براي تشييع جنازه ايشان آمدند چه در تهران در حدود چند ميليون نفر از طبقات مختلف، چه انسان هايي که در مجالس ترحيم شرکت کردند در همين شهر قم، وقتي مسجد اعظم دو شب قبل جلسه گرفتند از يکي از بزرگان نقل شده که ايشان فرمود: اين نحوه جلسه بعد از امام امت (س) در مسجد اعظم برقرار نشده بود، شبستان ها پر از جمعيت حتي جمعيت داخل صحن هم رفتند، در رفسنجان جلسه گرفتند، جمعيت چنين و چنان، در روستاها اگر براي ايشان جلسه اي برگزار شده مردم شرکت کردند. اين تشييع جنازه که به فرموده امام امت «شهادت است بر خوبي ميت»، «شهادت عملي بر اينکه اين ميت آدم خوبي بوده»، و بر همه ما است که راه و روش او، و راه هاي امام را در حد توانمان ادامه بدهيم و جايي نرسد که اين راه ها بين همه راه ها گم شود و فرياد واقربتاي اسلام از مسلمين بلند شود، در حد توان، در حد حرکت، در حد نشر، در حد حضور در اجتماعات سياسي، ببينيم چه کساني راه هاشمي را مي روند. «أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ»، اين طور نيست که حالا او مرده باشد، ما برگرديم به وضعيت سابق، برگرديم به عوام فريبي هاي سابق - که بعضي از افراد داشتند-، برگرديم به گناهان سابقي که داشته ايم، راه هاشمي يعني اينکه مردم همه کاره اند، همان که امام امت فرمود: «ميزان، رأي ملت است». اگر ما به هاشمي علاقه داريم، هاشمي را دوست مي داريم، به اين است تلاش کنيم مردم ناراحت نشوند، تلاش کنيم مردم در صحنه ها حضور داشته باشند، تلاش کنيم با منطق و بيان با مردم رفتار کنيم، نه با اسلحه و شکنجه و زندان، شما مي بينيد که چه دشمني هايي که نشده است. اگر امروز امام امت زنده بود آن خطبه اي که اميرالمؤمنين (سلام الله عليه) دارد، مي خواند، خطبه اي که اميرالمؤمنين دوستانش را «أَوِّهِ عَلَى إِخْوَانِيَ الَّذِينَ تَلَوُا الْقُرْآنَ فَأَحْكَمُوهُ وَ تَدَبَّرُوا الْفَرْضَ فَأَقَامُوهُ ... أَيْنَ عَمَّارٌ ... أَيْنَ ذُو الشَّهَادَتَيْنِ»، کجايند آنهايي که قرآن خواندند و پاي قرآن ايستادند، کجايند آنهايي که سنت را زنده کردند، اگر امام امروز بعد از فوت هاشمي (قدس سره الشريف) بود مي فرمود، کجاست خادمي و طاهري اصفهاني، کجاست هاشمي نژاد، بهشتي، مطهري ها، کجاست هاشمي رفسنجاني که احکام اسلام را هم فهميدند و هم براي مردم بيان کردند و هم دين را دين سرنيزه ندانستند، بلکه دين را دين دعوت و موعظه حسنه و منطق و برهان دانستند.

عنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org