|
آسیب شناسی رفتاری ایرانیان(6)/ نیمه خالی لیوان (رضا احمدی):
مقدمه در سالهاي اخير جامعه در تب و تاب همبستگي اجتماعي است . به بهانه هاي مختلف سعي در دورهم جمع شدن و پيوند اجتماعي دارد. يکي ازجمع هايي که در ده اخير روبه گسترش است، جمع هم کلاسي هاي دوران دبيرستان است. براساس اين طرح، همکلاسي هاي دوران دبيرستان که به کار مشغول شده اند ماهانه به نوبت مهماني مي دهند. بعضي از آنها که به نان و نواي خوبي رسيده اند، دغدغه بيشتر دارند و کمک مي کنند. اين ماه نوبت سعيد بود، او متخصص دندان پزشکي است، مهمانان را به باغ پدر همسرش دعوت کرده بود. باغي مجلل با استخر و درختان ميوه، قيصي هاي درشت ، گيلاس رسيده، مهمانان را به خود مشغول کرده بود. جواد يکي بستگان، دوست دوران کودکي و جواني سعيد بود که در دوره دبيرستان نيز همکلاسي بودند. ماه قبل نوبت او بود که مهماني را در تالاري مجلل برگزار کرد. جواد در حاليکه سعيد به استقبالش آمده بود، وارد باغ شد؛ خود را به جمع رساند، روي صندلي نشست. مهمانان مشغول چاي خوردن بودند، جواد چاي نباتي براي خود ريخت، منتظر خنک شدن چايش بود. در ميان جمع روبه سعيد کرد گفت : مرد حسابي اينجا ديگه کجاست که ما را آورده ايد، اينقدر چرخيدم تا باغ را پيدا کرده ام. سعيد از صحبت هاي او جا خورد، چيزي نگفت، اما بسيار ناراحت شده بود و خود خوري مي کرد. وقت نهار هم جوا د پارازيت ديگري اندخت که ميزبان شنيد و بيش از پيش ناراحت تر شد. جواد به کناردستي اش مي گفت: کباب سفتي بود مثل اينک گوشت بز است. پس از مهماني رابطه جواد و سعيد قطع شد، دوسال بعد که نوبت جواد رسيد، سعيد به مهماني اش نرفت. بعضي از دوستان جمع سعي کردند که روابط آنها را ترميم کنند ولي موفق نشدند. سعيد مي گفت هرچه مي کنم فراموشم نمي شود. قبل از اينک رابطه آنها به اين مرحله برسد، يکي از همان بچه هاي جمع ، سخني منسوب به جواد را به سعيد رسانده که او اين حرف ها را پشت سر تو زده است . سعيد و جواد گذشته از همکلاسي فاميل بودند. سعيد و جواد دوست، فاميل و همکلاسي بودند، بخاطر چند جمله روابطه شان دچار اختلال شد ه بود، در حاليکه نقاط اختلاف بسيار اندک و حتي غير قابل توجه را بزرگ کرده و جنبه هاي مثبت ديگر را فراموش نموده و نيمه خالي ليوان را مد نظر داشت، مبناي پيوند با دوستش قرار داده بود. اين آسيب رفتاري، جامعه ما از نظر اجتماعي، سياسي و مذهبي تهديد مي کند، زيرا اختلافت کوچک را بزرگ کرده و موجبات جداي را فراهم مي آورد و همه نقاط مشترک به فراموشي سپرده مي شود. اين شيوه رفتاري تهديدي براي پيوند اجتماعي و وحدت ملي جامعه است. به عبارت ديگر جامعه ما با رفتار نابهنجاري روبرو است که سرمايه اجتماعي را نابود مي کند. افراد در مواجهه با يکديگر، بيشترعيب ها و نقص ها را زودتر ديده و بيشتر به آنها توجه دارند، ضعف ها را بزرگ کرده و به خاطر سپرده و فراموش نمي کنند. اين گروه ها به جنبه هايي از رفتار ديگران توجه دارند که مأيوس کننده و نااميد کننده است. وقتي با آنها به گفتگو مي نشيند، بيشتر از خاطرات ناراحت کننده و تجارب ناموفق و تلخ خود از ديگران و محيط سخن مي گويند. اين رفتارها در اثر تکرار بصورت عادت در آمده است. آنان ابعاد مثبت ديگران را نمي بينند، قادر به مقايسه ابعاد منفي و مثبت نمي باشند. اين گروه هميشه نيمه پر ليوان را نيز خالي مي بينند. شيوه تفکر انسان در برخي موارد، در چرخه معيوبي به حرکت درمي آيد، وقايع زندگي، ارتباط با ديگران و مسايل روزمره اطراف خود را منفي ارزيابي مي کند. براين اساس افراد جامعه و تفکرات به منفي گرا و مثبت انديش تقسيم مي شوند. منفي گرايان در ارتباط با ديگران و اتفاق هاي پيراموني، گرفتار منفي بافي و بزرگ نمايي هستند، قادر نيستند يا نمي خواهند آن تجربه هاي تلخ و منفي را فراموش کنند. آنها چون نمي توانند خود را از تجربه هاي ناخوش آيند، منفي بافي ذهني رها سازند، در روابط اجتماعي دچار مشکل هستند، اين مسئله ابعاد خرد و کلان جامعه را دچار گسست، واگرايي مي کند، پيوند اجتماعي، وحدت ملي را به چالش مي کشاند. افکار مثبت و منفي انسان موجودي متفکر است و تفکراز ويژگي هاي بارز و مشخصه اصلي اوست که او را از ديگر موجودات زنده جدا مي سازد. دامنه افکار انسان گسترده است. شيوه تفکر انسان در برخي موارد ممکن است در چرخه معيوبي قرار گيرد، منفي و مثبت تجلي يابد. هر يک از نگرش ها بر رفتارهاي فرد تاثير است. روان شناسان اين افراد منفي گرا را مشکل دار مي دانند که نيازمند کمک و ياري براي اصلاح افکارشان هستند. افکار منفي، دسته اي از فکرها و باورهاي فرد هست که نتايج ناگواري گاه براي فرد و ديگران دارد و اين نوع افکار معمولا انرژي جسمي و روحي فرد به تحليل مي برد و او را به ضعف و سستي مي کشانند. روند شکل گيري و گسترش آنها در ذهن نيز خيلي سريع و پيشرونده است. کافي است در مقابل اولين افکار منفي که به ذهن فرد خطور مي کنند کمي سستي ، ضعف ، عقب نشيني در فرد مشاهده شود و به عبارتي فرد تسليم اين افکار شود به سرعت جاي پايي براي خود باز مي کنند و تکثير مي يابند. گسترش آنها از طريق تعبير و تفسير وقايع ، زايش مجدد افکار منفي ، گسيل داشتن توجه فرد به خاطرات منفي و تلخ که تأييد کننده اين افکار هستند، صورت مي گيرد. ممکن است يکي از اين عوامل داشتن تجارب بد و ناموفق پي در پي باشد که فرد را به اين باور عميق مي کشاند که تمام تجارب آينده آنها نيز به اين صورت خواهد بود. گاهي اوقات چنين حالتي خبر از يک بيماري رواني ، سوء ظن شديد مي دهد. در مقابل افکار منفي، افکار مثبت و سازنده قرار دارد که نيرو بخشند، نشاط آور، شاد و اميدبخش به فرد و جامعه مي بخشند، آثار بسيار زيادي به همراه دارد. مثبت انديشي راه هاي موفقيت را به فرد نشان مي دهند و به او کمک مي کنند. مثبت بيني را نبايد با خوش بيني و خوش باوري اشتباه گرفت. افراد مثبت بين، توان خود را براي ديدن زمينه هاي مثبت به موقع بکار مي برند و اجازه نمي دهند مثبت بيني آنها، زمينه اي براي از دست دادن حقوق شان باشد. افکار مثبت نيز مانند منفي قابليت گسترش يابندگي دارند هر چند براي فردي که در چرخه افکار منفي گراي افتاده است، گسترش افکار مثبت پر زحمت و نياز به تلاش زياد دارد. افراد منفي گرا همواره نيمه خالي ليوان را مي بينند، خلاصي از اين آسيب نيازمند تمرين است تا افکار مثبت خود را تقويت و آنها پرورش دهند. دوست از دشمن همي نشناخت او نرد را کورانه کژ مي باخت او دشمن تو جز تو نبود اين لعين بي گناهان را مگو دشمن به کين پيش تو اين حالت بد دولتست که دوادو اول و آخر لتست گر ازين دولت نتازي خز خزان اين بهارت را همي آيد خزان مشرق و مغرب چو تو بس ديده اند که سر ايشان ز تن ببريده، (مولوي، مثنوي معنوي دفتر چهارم.) پيشينه تاريخي و اجتماعي گرچه منفي گرايي ريشه در برخي از صفات انساني دارد ولي فعال شدن آن در محيط هاي مختلف وضعيت متفاوت دارد. فعال شدن اين صفات در فرد و جامعه ريشه در عوامل گوناگون دارد. يکي از عوامل موثر، زيست تاريخي جوامع مي باشد. اين دسته از افراد که هميشه در جستجوي نقاط منفي ديگران هستند و براين اساس رفتار خود را تنظيم مي کنند، داراي ويژگي هاي ذيل هستند: 1. انکار تفاوت انسان هاي اين دسته از افراد، گروه ها قائل به تفاوت بين انسان هاي نيستند و بلکه بر اين باورند که همه بايد مثل آنها بينديشند، عمل کنند. در حاليکه تفاوت امري طبيعي است. همانگونه که انسان ها در شکل ظاهري تفاوت دارند، افکار و باورهايشان نيز متفاوت است. اين گروه از انسانها توقع دارند، همه مثل آنها باشند و هرکس برخلاف ديدگاهها و رفتار آنان عمل کند، مرتکب خلاف بزرگي شده است. 2. باورهاي قبيله اي سازمان اجتماعي در گذشته، زيست قبيله اي بود و جوامع براساس قبايل، عشاير و تيره هاي در منطقه اي به سر مي بردند و مديريت جوامع در دست نظام قبيله اي و خان بود. خان حرف اول و آخر را مي گفت. سخن و کلام او قانون بود. هر سخن و عملي خلاف آن تخلف سر پيچي محسوب و مستوجب تنبيه مي دانستند. اين رويه عمل به مروز زمان اجتماعي شده است. کساني که در حيطه فرهنگ ايلي مي زيستند به اين خلق و خوي در آمدند و هرکس مخالف ايده و خوي و گرايش آنها، سخن گفته يا گامي بردارد، موجب خشم آنها مي شود. زيرا شخص در فرهنگ ايلي هرچه، مخالف ايده و خواست خود بيابد از آن، زاويه مي گيرد. با کوچکترين مخالفت راي خود خشم ناک مي شود و کينه طرف را به دل مي گيرد و همه نقاط مشترک و اتفاق را رها و به همان موضوع مورد اختلاف توجه دارد و آن را را اصل و مبناي رفتار و مواضع خود قرار مي دهد. چون غرض آمد هنر پوشيده شد صد حجاب از دل به سوي ديده شد چون دهد قاضي به دل رشوت قرار کي شناسد ظالم از مظلوم زار (همان، دفتر اول . ) 3. پايين بودن آستانه تحمل جامعه کنوني ما که با انواع فشارهاي روحي و رواني دست و پنجه نرم مي کند. هر روز شاهد آنيم که در بين خانواده ها بخاطر موضوعات جزئي، با هم قهر و روابطشان را قطع و تا پايان عمر با هم آشتي نمي کنند. در برخي موارد به خاطر شرايط از درگيري دوري مي کنند ولي از انتقاد، يا کنايه و رفتار مخالف خود ناراحت شده و به دل مي گيرند. زيرا او مخالفتي را بر نمي تابد و سعي دارد به هر نحو آن را از ميان بردارد. در حالي که طرف مقابل داراي نقاط مثبت زيادي است ولي چون نمي توان مخالف خود را تحمل کند او را مستجب عذاب مي داند. آنگاه که اين فرد با همان روحيه منفي گرايي وارد مسائل اجتماعي، سياسي و مذهبي مي شود، دو گونه رفتار از او سر مي زند، يا قهر آميز با مسايل پيشرو مقابله مي کند و يا با قهر و کناره گيري اعتراض خود نشان مي دهد. در جوامع احساسي که مردم فقط نيمه خالي ليوان را مي بينند و به نقاط مثبت توجهي ندارند، با صندوق رايي که آينده آنها را رقم مي زند قهر مي کنند. قهر مردم با صندوق هاي راي در جوامع که دمکراسي هاي نيم بند و مهندسي شده در آنها وجود دارد، راه را براي تماميت خواهان و غارتگران باز مي کنند. اين رفتارها از نشانه هاي پايين بودن آستانه تحمل است. خشم و شهوت مرد را احول کند ز استقامت روح را مبدل کند شاه از حقد جهودانه چنان گشت احول کالامان يا رب امان صد هزاران مؤمن مظلوم کشت که پناهم دين موسي را و پشت ( همان) برآيند اين ناهنجاري هرگاه جامعه اي دچار اين آسيب رفتاري شود که فقط نيمه خالي ليوان را ديده و نيمه پر را هم خالي ببيند و همه نقاط مثبت را فراموش مي کند يا کينه را که از شخص يا جرياني به دل گرفته، ديگر فراموش نمي کند و در هر فرصتي بر طبل همان تجربه تلخ بکوبد، آثار زيانباري فردي و اجتماعي به همراه دارد: 1. اتلاف سرمايه اجتماعي جوامعي که به اين آسيب رفتاري دچار شوند، محکوم به اتلاف سرمايه هاي انساني و مادي و از دست رفتن فرصت ها و تنها ماندن هستند. اين روش رفتاري، مصداق ضرب المثل ، « براي يک دستمال قيصريه را به آتش کشيدن» هرگاه اشتباه يا عمدي، مبناي نفي همه چير قرار گيرد، جامعه مجبور است، بسياري از نيروهاي خود را بدين شيوه از دست بدهدد. اين جامعه محکوم به اتلاف سرمايه هاي انساني و اجتماعي خود است. سخت گيري و تعصب خامي است تا جنيني کار خون آشامي است در کف هر کس اگر شمعي بدي اختلاف از گفتشان بيرون شدي (همان، دفتر سوم . ) همه مي دانيم که سليقه دو نفر با هم يکسان نيست؛ در جامعه گرايش سياسي، اجتماعي و مذهبي مختلفي وجود دارد، امري طبيعي است و نبايد دست مايه ي اختلاف شود. اختلاف دروني ، منازعه ، موجب فشل شدن جامعه مي شود. اختلاف هاي کوچک امري طبيعي است موجب نفي همديگر مي گردد. در اطراف خودمان شاهد هستيم که جواني متخصص و تحصيل کرده بخاطر اينکه دوست دارد، ريش هايش را بتراشد، در گزينش حذف مي شود، يا جوان ديگري بخاطر نوع پوشش، بخاطراعتقادي، يا پدرش که داراي سابقه سياسي است از گردونه کار و تلاش محروم مي سازند، در حاليکه آنها داراي ويژگي هاي بسياري هستند که براي سازمان مفيد و موثرند، در گزينش به جهت ظاهري يا اعتقاد حذف مي شوند و توانمدي هاي مثبت آنها ناديده گرفته انان را از کار که حق آنهاست محرم مي نمايند و سازمان را از داشتن نيروي هاي کارآمد بي بهره مي سازند. براساس همين خصلت رفتاري هرساله آسيب هاي کلاني بر سرمايه اجتماعي جامعه تحميل مي شود. هرگاه نيروهاي کارآمد از گردونه اجرا و مديريت حذف شوند، گذشته از اينکه جامعه دچار ضعف و سستي مي شود، زمينه واگرايي اجتماعي جامعه نيز فراهم مي آيد. قرآن مجيد در آيه 46 سوره انفال به اين مسئله اشاره مي کند: «و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحکم» با هم نزاع و ستيزه مکنيد که سست و بيمناک مي گرديد و تسلط و حکومتتان از ميان مي رود. 2-گسترش واگرايي اجتماعي در اثر توجه به جنبه هاي اختلاف در روابط اجتماعي و نظر داشتن به ضعف ها، کاستي هاي فردي و گروهي در تعامل، موجب تفرقه اجتماعي در جامعه خواهد شد. در اين جامعه دوستي ها ناپيدار و لرزان مي شود، زيرا کوچک ترين اختلاف موجب جداي آنها مي گردد، چون آنها بر نقطه اختلاف متمرکز مي شوند. در چنين جامعه اي پيوند ها سست و هر آن احتمال در هم ريختن روابط مي رود. زيرا با اندک اختلاف و تکيه و بزرگ کردن آن موجبات جدايي، افراد از هم مي شود و هريک در پي تخريب ديگري بر مي آيند، اين جامعه چشم انداز اميدوارکننده در پيش روي ندارند، زيرا همه در پي خنثي سازي، تخريب يکديگر هستند. اين جامعه محکوم به شکست و عقب ماندگي مي باشد. تفرقه در روح حيواني بود نفس واحد روح انساني بود چونک حق رش عليهم نوره مفترق هرگز نگردد نور او (همان، دفتر دوم . ) 3-نهادينه شدن ستيزه جويي آنگاه که مبناي رفتارها در جامعه توجه به نقاط افتراق باشد تا جنبه هاي مشترک، روياروي امري اجتناب ناپذير است و درگيري ها شديد و کينه هاي شعله وار مي شود. همه به جنبه هاي اختلافي توجه دارند و نقاط مشترک را وا مي گذارند. در اين جوامع ستيزه جويي و پرخاشگري امري طبيعي و بلکه به يک ارزش اجتماعي تبدبل مي گردد و اختلافات سياسي ، اجتماعي و مذهبي امري دائمي و لاينجل مي شود و بالطبع افراد و جرياناتي که منافع شان در اختلافات تامين مي گردد بر طبل تفرفه مي کوبند. چو بکاري جو، نرويد غيرِ جو قرض، تو کردي ز که خواهي گرو جُرم خود را بر کسي ديگر مَنِه هوش و گوش خود بدين پاداش ده متهم کن نفس خود را اي فتي متهم کم کن جزاي عدل را (همان، دفتر ششم . ) 4-انعطاف ناپذيري افراد و گروهايي که در اين محيط به سر مي برند، داراي آستانه تحمل اندکند. آنها در مقابل ديگران انعطاف ناپذيرند و اين را يک ارزش اجتماعي تلقي کرده و اسم آن را استواري در مواضع نام مي نهند. انعطاف ناپذيري موجب خواهد شد که منافع و مصالح شخصي، ملي به فراموشي سپرده شود. اين افراد و گروه ها معمولا داراي ذهن بسته هستند که تجربه هاي جديد و شرايط، در آنها چندان تاثير گذار نمي باشد. آنها سعي دارند هميشه ديدگاه هاي گذشته خود را حفظ کنند و بر پاي بفشارند. آنها با شرايط جديد کنار نمي آيند و مصالح را تشخيص نمي دهند. همچنين تمايل دارند تا وضعيت موجود اجتماعي و سياسي را حفظ کنند، آنها به شرايط و محيط جديد واکنش نشان مي دهند و تا زماني که به اين تغييرات جديد خوي پيدا کنند، زمان مي برد. 5-تضعيف وحدت ملي هرگاه در پيوند اجتماعي، سياسي و مذهبي، نيمه خالي ليوان مباني تعامل قرار گيرد و همه نقاط مشترک، پيوندها و ريشه ها به فراموشي سپرده شود، اختلافات تشديد، رويارويي، دويت و تفرقه نهادينه ، انسجام، وحدت ملي جامعه را به خطر مي اندازد. تکيه بر نقاط اختلاف و بزرگ کردن آنها، فاصله ها را بيشتر و اختلافات را عميق تر خواهد کرد. گروهايي در جامعه منافعشان در دميدن نداي اختلاف و تفرقه است، سود سرشاري از آن مي برند. آنها وحدت و انسجام براساس مشترکات را نفي مي کنند. بيگانگان هم از کوتاه بيني ما سوء استفاده کرده و به تأمين منافع خود مي پردازند. جمع بندي: منفي گرايي در افکار، موجب واگرايي در رفتار خواهد شد، اين آسيب رفتاري، پيامدهاي فردي و اجتماعي، سياسي و مذهبي در جامعه به جاي مي گذارد. هرگاه در جامعه اي نقاط مشتترک کمتر ديده شود و به ابعاد کوچک اختلاف توجه مي کنند، از روابط متزلزل اجتماعي برخوردارند. ضروري است با سياست هاي تربيتي و فرهنگي اين آسيب رفتاري اصلاح شود تا هزينه هاي مترتب بر آن کمتر گردد.
|