Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: مدارا به عنوان يک ارزش اخلاقي (احمد حيدري)

مدارا به عنوان يک ارزش اخلاقي (احمد حيدري)

معنا و مفهوم مدارا

مدارا از ريشه «دَرَءَ يا دَرَيَ» به معناي ملاطفت و نرمي کردن است(1) و اين ملاطفت و نرمي کردن، نوعي مکر عاقلانه براي دفع دشمن و در امان ماندن از آسيب او (يقال: «دَارَأْتُهُ »- بهمز و بدونها-: اتقيته) (2) يا جلب مودت و محبتش مي باشد(3). در لسان العرب آمده است آنان که مدارا را به معناي نرمي و رفتار پرهيزگرانه از شر دشمن معنا کرده اند، آن را از «درء» به معناي دفع گرفته و آنان که مدارا را نوعي ملاطفت فريب دهنده براي در امان ماندن از شرّ دشمن گرفته اند، آن را از ريشه «دري» به معناي مکر دانسته اند(4). صاحب التحقيق به نقل از مقاييس اللغه آورده: «دَرَيتُهُ» يعني او را بازي دادم و «الدَّرِيَّه» به شتري گويند که شکارچي پشت آن خود را پنهان مي کند تا به نزديکي صيد برسد و ناگهان آن را با تير بزند(5). بنابراين «مدارا» در لغت، رفتاري تدبيرگرانه و سياستمدارانه است که شخص با دشمنان خود پيش مي گيرد تا با کمترين هزينه از شرّ آنان در امان بماند يا با دوستان ناآگاه و احيانا فريب خورده و عاصي خود پيش مي گيرد تا مانع نفرت و فاصله گرفتنشان شود و دشمني پيش آمده را به دوستي بدل سازد. طبيعي است که در اين رفتار بايد ملاطفت و ريزه کاري هاي دقيقي وجود داشته باشد تا طرف مقابل را بدون اين که متوجه شود، جذب کند و مانع فاصله گرفتنش شود و از اين رو آن را با «ختل» و فريب دهندگي همراه شمرده اند و به نوعي دفع دشمني با دوستي است.(6) امام علي(ع) در جمله اي مدارا را به زيباترين وجه تبيين مي کند: «كَمْ أُدَارِيكُمْ كَمَا تُدَارَى الْبِكَارُ الْعَمِدَةُ وَ الثِّيَابُ الْمُتَدَاعِيَةُ»(7) «بِکار» جمع «بِکر» به معناي شتر جوانسال است و « الْعَمِدَة» به شتري گويند که کوهانش از بس سوار شده و بار کشيده اند، از درون عفوني شده ولي ظاهرش سالم است ولي با کمترين ضربه، اين عفونت به بيرون راه باز کرده و جاري مي شود و مدارا با اين شتر يعني بايد چنان با آن ملاطفت کرد و رعايت نمود که در عين کارکشيدن، اين ضربه به کوهان وارد نشود و جراحتش سر باز نکند و آشکار نگردد. مثال ديگري که امام(ع) مطرح مي کند، لباس کهنه و پوسيده است که با کمترين فشار پاره مي گردد و مداراکننده بايد در عين استفاده از اين لباس، چنان به آرامي و نرمي آن را بپوشد و استفاده کند و از تن درآورد که پاره نگردد. غايت و مقصد مداراکننده دفع دشمني با کمترين هزينه و جلب دوستي و رفع کدورت ها است که مقصدي معقول و رحماني مي باشد. بنابراين مدارا يعنى تحمل مخالفت ها و تأنّى در توسل به قهر و سعى و کوشش در جذب افراد و بازداشتن آنان از اقدام براندازى عليه حکومت، بدون توسل به قهر و سرکوب آنان مي باشد. آيه زير دستور مدارا را به بهترين وجه به تصوير مي کشد: «ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميمٌ وَ ما يُلَقَّاها إِلاَّ الَّذينَ صَبَرُوا وَ ما يُلَقَّاها إِلاَّ ذُو حَظٍّ عَظيمٍ؛(8) بدى را با نيكى دفع كن، ناگاه (خواهى ديد) همان كس كه ميان تو و او دشمنى است، گويى دوستى گرم و صميمى است! امّا جز كسانى كه داراى صبر و استقامتند به اين مقام نمى رسند، و جز كسانى كه بهره عظيمى (از ايمان و تقوا) دارند به آن نايل نمى گردند!»غايت مداراي ديني دفع دشمني و تبديل آن به دوستي و راهکار آن برخورد دوستانه و چشم پوشي از بدي و دشمني است و چنين رفتاري به موتور محرکه قوي ايماني محتاج است. کسي که حظ و بهره عظيمي از ايمان نداشته باشد، نمي تواند جفاي دشمنان و مخالفان را بر خود هموار ساخته و خود را از مقابله بدي به مثل يا بدتر از مثل نگه داشته و به مقابله بدي با خوبي وادارد. به همين دليل قرآن در مدح صاحبان عقل و درايت مي فرمايد: «إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ الَّذينَ ... صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ؛(9) ... صاحبان عقل براي رضاي خدا صبر و تحمل پيشه مي کنند و نماز به پا مي دارند و از روزيشان انفاق مي کنند و بدي را با نيکي دفع مي نمايند ...».

تفاوت مدارا با سازشکاري

بدون ترديد مدارا غير از سازشکاري و مصانعه با مخالفان است. «مصانعه» دست کشيدن از بعضي اصول، يا براى کسب منافع شخصى و گروهى است يا براي جذب مخالف به دين و همراه کردن او با مسلمين؛ در صورت اول چون هواي نفس و منافع فردي و گروهي در کار است، قطعا کاري شيطاني است و از ساحت رسول به دور است اما در صورت دوم گرچه سود شخصي درکار نيست و سود دين و مردم مدنظر است، ولي چون با زير پا نهادن حدود دين است، خداوند با سخت ترين وجه آن را نهي مي کند: «وَ إِنْ كادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنا غَيْرَهُ وَ إِذاً لاَتَّخَذُوكَ خَليلاً وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَليلاً اِذاً لَأَذَقْناكَ ضِعْفَ الْحَياةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنا نَصيراً؛(10) نزديك بود آنها تو را (با وسوسه هاى خود) از آنچه بر تو وحى كرده ايم بفريبند، تا غير آن را به ما نسبت دهى و در آن صورت، تو را به دوستى خود برمي گزينند! و اگر ما تو را ثابت قدم نمى ساختيم (و در پرتو مقام عصمت، مصون از انحراف نبودى)، نزديك بود به آنان تمايل كنى. اگر چنين مى كردى، ما دو برابر مجازات (مشركان) در زندگى دنيا، و دو برابر (مجازات) آنها را بعد از مرگ، به تو مى چشانديم سپس در برابر ما، ياورى براى خود نمى يافتى!» بنابراين اگر به هدف بهره بردارى شخصى و رسيدن به خواسته هاى درونى و حفظ مقام و موقعيت گذشت کردى، اين مداهنه است. اما در صورت دوم، اگر به هدف سالم ماندن دين و اصلاح مخالف، از خطاى او چشم پوشيدى و جفاي او را تحمل کردي، اين مدارا است. مداراکننده به هيچ وجه براى قانع کردن مخالف و همراه کردن او با خودش، از بيان و عمل به حق دست نکشيده، به سوى ظلم و باطل متمايل نمى گردد و آن را حق جلوه نمي دهد. امام على(ع) در ابتداي خلافت از جانب بعضي دوستان به مصانعه و کنارآمدن با مخالفان فراخوانده شد و افرادي از ايشان خواستند که فعلا از تغيير فرمانداران بي کفايت و بي صلاحيت عثمان دست بدارد، در تقسيم بيت المال مطابق سيره گذشتگان عمل و بعضي مدعيان را از خلافت سهم دهد ولي اجابت اين دلسوزي ها به معناي دست کشيدن از حق، ارتکاب ظلم و پذيرفتن موقت باطل بود که حضرت، ضمن رد اين پيشنهادها فرمود: «من نمى خواهم با ستمکارى پيروز گردم»(11) يعنى پرداخت بيشتر به اشراف، اجرا نکردن حدود بر آنان، پرداخت بيت المال به خويشاوندان (مثل تقاضاى عقيل)، دادن منصب به افراد بى لياقت (مثل گماردن طلحه و زبير و ابقاي معاويه) و ... ظلم و ستم است و من نمى خواهم هيچ گاه با ستمگرى پيشرفت کنم. در زمان رسول خدا زن يکي از اشراف دزدي کرد، بعضي اصحاب پادرمياني کردند تا از اجراي حدّ بر او مانع شوند به اين استدلال که اين زن از فاميل محترم و مشهوري است و با اجراي حد آبروي او و خانواده اش ريخته مي شود. رسول خدا ضمن رد پيشنهاد آنان با قاطعيت تمام اعلام کرد اگر دخترم فاطمه مرتکب چنين خلافي شود، حد بر او جاري خواهم کرد و هشدار داد که امت هاي قبل از شما به اين جهت مشمول عذاب هلاکت واقع شدند که وقتي شريف زادگان مرتکب جرم مي گرديدند از تحمل مجازات معاف مي شدند ولي ضعيفان را کيفر مي کردند!(12) مدارا يعنى پرداخت کمترين هزينه براى دفع دشمن و تبديل معاند به مخالف و مخالف به موافق. مدارا يعنى تحمل جور و ستم مخالف و خوددارى از سرکوب قهرآميز او مادامى که اميد به هدايت او هست. در مدارا سخن از پرداخت رشوه مالى و منصبى، دست کشيدن از اجراى حدود و احکام، بى توجهى به مقدسات و ارزش ها و ... نيست بلکه صرفاً تحمل مخالف و تأنّى در دست بردن به شمشير است. مدارا با اهل ديگر اديان يعني ضمن اعلام باطل بودن باور و راه و روششان، با خود آنان مسامحه کردن و برخورد همراه با سعه صدر، گذشت و تحمل داشتن است و به تعبير ديگر، «مدارا با اعتقادورزان است، نه با اعتقادات»(13). برتراند راسل در مورد مداراي پيامبر با اهل اديان مي نويسد: پيامبر اسلام نه تشكيلات انگيزاسيون (تفتيش عقايد) اروپا را به وجود آوردند و نه سياه چاله هاي آن را كه در قرون وسطا رايج بودند.(14)

مدارا به مثابه فضيلتي اخلاقي

مداراي مؤمنانه با توجه به تبييني که صورت گرفت هم فضيلتي اخلاقي و به بيان دقيق تر محصول و نتيجه مجموعه اي از فضايل اخلاقي است و هم راهکاري براي رابطه با مخالفان. براي مدارا، شخص بايد از فضايلي مانند فروتني، انسان دوستي، بردباري و خويشتن داري، دوري از كينه توزي، ترك ستيزه جويي، آسان گيري، مقابله به بهتر يا به مثل با خوبي ها و مقابله به خوب با بدي ها، و ... بهره مند باشد تا بتوان جور مخالفان را تحمل کند و مقابله ننمايد و با اين تحمل هم از ضرر بيشتر، خود و جامعه اش را در امان بدارد و هم بتواند مخالفش را جذب کند. در ضمن، مدارا راهکار مقابله با مخالفان آگاه و ناآگاه با هزينه کمتر و برآيند بيشتر است؛ از اين رو خداوند متعال خطاب به پيامبرش فضايلي که او را به مدارا سوق داده را عنايت خدا بر او مي شمارد و همچنان بر مدارا با مردم و اصحابي که به طور طبيعي قصور و تقصيرهايي داشته و خواهند داشت، تشويق مي کند: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ إِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلين؛ (15) به (بركت) رحمت الهى، در برابر آنان [مردم ] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده مى شدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب! و در كارها، با آنان مشورت كن! اما هنگامى كه تصميم گرفتى، (قاطع باش! و) بر خدا توكل كن! زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد». اين آيه بعد از جنگ احد نازل شده و ناظر به سستي و قصور و تقصيري بود که از جماعت مسلمانان سر زد و به شکست احد منجر شد. خداوند در اين آيه خطاب به پيامبرش نرمي با آنان را رحمت خدا بر او مي شمارد که اگر نبود، يارانش پراکنده مي شدند و او را تنها مي گذاردند. بعد به عنوان راهکار به ايشان دستور مي دهد که از خطاي آنان چشم بپوش و برايشان طلب آمرزش کن و در امور آينده کشور با آنان مشورت نما و بعد از مشورت وقتي تصميم گرفتي، بر خدا توکل کن.

مدارا به عنوان فضيلت اخلاقي زماني معنا پيدا مي کند که فرد به گونه مشروع در قدرت بوده، با توسل به زور بتواند به اهداف خود برسد و مخالفان خود را سرجاي خود نشانده، يا به اطاعت وادارشان سازد؛ ولي به جهت فضايل اخلاقي و نفساني پيش گفته به خود اجازه اعمال قدرت ندهد و با تحمل و خودنگه داري از اعمال قدرت، مدارا پيشه سازد. ولي اگر قدرت نداشته باشد، يا قدرتش مشروع نبوده و انگيزه اش ناشي از فضايل اخلاقي نباشد،معناي مدارا موضوعيت پيدا نمي کند. چنانچه رسول خدا در دوران حضور در مکه، تحت ظلم و ستم مشرکان قريش بود و معدود يارانش نيز به شدت مورد قهر و هجوم و ستم بودند ولي ايشان مي ديد مقابله با دشمنان و درگير شدن و توسل به زور به معناي دادن بهانه به دشمن براي سرکوب بيشتر است و چاره اي جز تحمل نداشت و عِدّه و عُدّه کافي هم براي درگيرشدن و سرکوب مخالفان و به اطاعت واداشتن آنان در اختيار وي نبود. اين گونه تحمل، در دايره تعريف لغوي و اصطلاحي مدارا قرار نمي گيرد. ولي همين تحمل به دو گونه صورت مي گيرد، تحملي همراه با خشم از ستمگر و بدگويي و نفرين او؛ يا تحملي مداراگرانه و همراه با مهر و محبت و حمل کردن رفتار دشمن بر جهل و ناداني و تقاضاي هدايت براي آنان؛ که تحمل پيامبر از نوع دوم بود و به همين جهت در مواجهه با آزار مشرکان در مکه، هنگام شکسته شدن دندانش در احد و ديدن جنايات عظيم مشرکان در مثله کردن عمويش حمزه و به هنگام شنيدن شتم يهوديان و مشرکان و نادانان، سخنش به درگاه خدا اين بود که: «اللهُمَّ اهْدِ قَوْمِي فَإِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ».(16) مشرکان مکه در تمام دوران سيزده ساله قبل از هجرت و تا سال هشتم هجري از هيچ گونه آزاري نسبت به او و مؤمنان به او دريغ نورزيدند و پيامبر بارها به پيشگاه خدا جهل آنان را مطرح کرد و وقتي مکه را فتح کرد، با کرامت همه آنان را بخشيد. تاريخ در اين مقطع جرياني را ثبت کرده که نشان از مداراي فوق العاده پيامبر با آنان دارد. بنا بر نقل تاريخ به هنگام فتح مکه و ورود پيامبر به شهر، به امر ايشان بلال بر بام کعبه اذان گفت در اين هنگام بزرگان قريش که با مشاهده قدرت عظيم پيامبر تسليم شده بودند، با کمال کينه و نفرت از شنيدن بانگ اذان، درگوشي ناخشنودي خود را به هم اظهار مي کردند. يکي مي گفت کاش زمين ما را فرو مي برد و ديگري مي گفت پدرم را خدا دوست داشت که او را قبل از شنيدن اين بانگ، کشت و...، رسول خدا براي تنبّه آنان حرف هاي درگوشيشان را بدانان گوشزد کرد. آنها که از فاش شدن سخنانشان و برخورد شديد پيامبر بيمناک بودند و از همه ترسناک تر ابوسفيان، براي حفظ جان خود گفت: اي رسول خدا شما مي داني که من چيزي نگفتم، اما رسول خدا بر خلاف انتظار آنان که خشم و قهر او را مي پاييدند، فرمود: «اللهُمَّ اهْدِ قَوْمِي فَإِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ».(17) پس انکه همين مشرکان سابق که به ظاهر اسلام آورده بودند، همراه با بقيه مسلمان ها در جنگ حنين و هوازن شرکت کردند و بعد از فتح حنين، پيامبر نه تنها همه گذشته آنها را فراموش کرد که تمام غنايم چشمگير اين جنگ را بين آنان تقسيم نمود و به هر کدام از بزرگان قريش شتران فراوان بخشيد. در همين جريان منافقان اين اقدام را بهانه خوبي براي شکاف انداختن بين پيامبر و يارانش و جداکردن انصار از او تشخيص دادند و کمال استفاده تبليغي را براي رسيدن به هدف شومشان از اين واقعه کردند به گونه اي که عموم انصار مساله دار شدند و با خود گفتند پيامبر با ديدن خويشاوندان خويش ياران قديمي اش و فداکاري هاي آنان را فراموش کرده است. حضرت وقتي اعتراض آنان را که در گوشه و کنار پچ پچ مي کردند شنيد، بزرگان انصار را فراخواند و به بهترين وجه رضايتشان را جلب کرد. ابتدا آنان را قانع کرد که نه تنها بر پيامبر منّتي ندارند که بايد ممنون ايشان نيز باشند، زيرا ايشان بود که از گمراهي به وادي نور هدايتشان کرد و از فقر و ناداري نجاتشان بخشيد و کينه و عداوتي که بينشان بود را به دوستي و محبت بدل ساخت؛ بعد هم فرمود ممکن است به حق بگوييد زماني که همه تو را دروغگو مي شمردند، ما تو را راستگو شمرديم و زماني که همه تو را خوار و خفيف مي کردند، ما ياري ات کرديم و زماني که همه تو را از خود راندند و آواره کردند، ما پناهت داديم و همه دارايي خود را با تو و ياران مهاجر و نادارت تقسيم کرديم، آري اين گونه بود، اما من دنياي بي ارزش را به آنان بخشيدم تا دلهايشان را به اسلام متمايل سازم و شما را با اسلامي که بدان دلبسته ايد، واگذاردم. آيا نمي پسنديد که آنان با گوسفند و شتر بازگردند و شما با محبت پيامبر که بر شما نثار گرديده است؟ به خدا قسم اگر همه مردم از يک طرف روند و انصار از طرف ديگر، من با انصار خواهم بود؛ خدايا انصار و ذريه انصار را بيامرز. اين سخنان منطقي و مهربانانه پيامبر چنان انصار را قانع کرد و به وجد آورد که اشک شوق برگونه هايشان روان گشت و با فرياد بلند رضايت مشتاقانه خود را از تقسيم رسول خدا اظهار کردند.(18) از ديگر مواردي که نمي توان مدارا را فضيلتي اخلاقي شمرد زماني است هم که حاکمي نه به گونه مشروع بلکه با زور و قهر و مکر و ... به قدرت رسيده باشد و چون حاکميت خود را در خطر نمي بيند، مداراي با مخالفان را چه بر حق يا ناحق باشند، کم هزينه تر مي يابد و با مخالفان مدارا مي کند. اين نوع مدارا نيز فضيلت اخلاقي نيست بلکه تاکتيک و سياستي است تا بتواند پايه هاي حکومت خويش را مستحکم نمايد.

مدارا در خدمت هدايت

پيامبران و از جمله رسول خدا براي هدايت جامعه و انسان ها و خارج کردن آنها از ظلمت جهل، شرک و ظلم به سوي وادي نور، در تلاشند: «هُوَ الَّذي يُنَزِّلُ عَلى عَبْدِهِ آياتٍ بَيِّناتٍ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور؛(19) او كسى است كه آيات روشنى بر بنده اش [محمد] نازل مى كند تا شما را از تاريكي ها به سوى نور برد». دغدغه اصلي پيامبر هدايت مردم است و هميشه بيمناک است که مبادا وظيفه هدايتگري اش را به کمال انجام نداده باشد و تاسف هدايت نشدن مردم را مي خورد به گونه اي که خداوند او را تسليت گفت که: «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ أَسَفاً؛(20) شايد اگر به اين سخن ايمان نياوردند، خويشتن را به خاطر ايشان از اندوه هلاک بسازي.» ايشان مخالفان خود را بيماراني مي ديد که نيازمند طبيبي دلسوز براي معالجه و مداوايند، و سعي بليغ داشت بيماري هاي روحي و اخلاقي آنان را درمان و مداوا کند. رسول خدا به عنوان هدايتگر، مدارا را نه وسيله اي براي به بند کشيدن و به تسليم واداشتن بلکه وسيله اي براي انتخاب آگاهانه در برخورد با گمراهان چموش و سرکش در پيش مي گيرد و بر جهالت آنان چشم مي بندد تا قلبهايشان را نرم ساخته براي پذيرش بذر هدايت آماده گرداند. روزي عربي بياباني که هنوز تربيت انساني ـ اسلامي نيافته بود، در مدينه به محضر پيامبر رسيد و آمرانه و با بي ادبي از ايشان خواست که به او کمک مالي بدهد. پيامبر مقداري به او کمک کرد و پرسيد: به تو احسان و نيکي کردم؟ اعرابي گفت: نه احسان کردي و نه رفتاري زيبا داشتي! مهاجران و انصاري که شاهد واقعه بودند، خشمگين شدند و در صدد تنبيه اعرابي برآمدند که پيامبر آنان را منع کرد و به منزل رفت و اعرابي را به نزد خود فراخواند و مقداري ديگر به او کمک مالي کرد و از او پرسيد: حالا در حق تو احسان کردم؟ اعرابي که با اخلاق کريمانه و مداراي فوق العاده پيامبر مواجه شده بود، عرض کرد: آري، خدا تو را از جانب اهل و عشيره ات جزاي خير دهد. رسول خدا به اعرابي فرمود: اي برادر عرب، دوستان من از برخورد اول تو با من خشمگين شده اند و کاش به نزد آنان اين اظهار رضايت را مي کردي تا کينه آنان زايل مي گرديد. اعرابي براي اجابت تقاضاي پيامبر با رغبت تمام اعلام آمادگي کرد و در محضر اصحاب به احسان و اخلاق جميل پيامبر اعتراف نمود و اصحاب همگي خشنود گرديدند و پيامبر فرمود: مثل من و اين مرد و مشابه اش، مثل مردي است که شترش رميده و مردم براي گرفتن شتر رميده هجوم مي آورند و او را بيشتر فراري مي سازند به گونه اي که صاحب شتر ملتمسانه از آنان مي خواهد از گرفتن شترش دست بدارند و خودش به مهر و مدارا دسته اي گياه را به سوي شتر دراز مي گرداند و بدين گونه شتر رميده اش را جذب و عقال مي کند و بر آن سوار مي گردد. من هم اگر شما را مانع نشده بودم، اين مرد را هنگام اظهار بي ادبي به من مي کشتيد و روانه جهنم مي نموديد[در حالي که من براي هدايت مبعوث شده ام](21).

---------------------------------------------
پا نوشت ها

1.مجمع البحرين ؛ ج 1 ؛ ص137؛ المصباح المنير في غريب الشرح الكبير ؛ ج 2؛ ص194 . /
2. مجمع البحرين، ج1، ص137؛ لسان العرب، ج 1، ص71. /
3.معجم المقاييس اللغة، ج 4، ص125. /
4. لسان العرب، همان. /
5.التحقيق في کلمات القرآن الکريم، ج3، ص208. /
6. همان. /7
.نهج البلاغه، ص98. /
8. فصلت، آيه 4-35. /
9. رعد، آيه19-23. /
10.اسراء، آيه73-75. /
11. الغارات، ج1، ص48. /
12. مرآه العقول، ج26، ص32 . /
13.مدارا و مديريت، ص310. /
14. مدارا با مخالفان در قرآن و سنت، ص83. /
15. آل عمران، آيه 159. /
16. الفقه، ص124و 403؛ الخرائج و الجرائح، ج 1، ص164؛ الأسير في الإسلام، ص98. /
17.الخرائج و الجرائح، ج1، ص164. /
18. النجعة في شرح اللمعة؛ ج 6، ص193. /
19.حديد، آيه9. /
20.کهف، آيه6. /
21.الفقه، ص125.

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org