Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: جدال احسن؛ گزارشی از کتاب احتجاج

جدال احسن؛ گزارشی از کتاب احتجاج

* علی بدیعی (پژوهشگر)

درآمد

در فرهنگ اسلامی از همان ابتدا و در عصر نبوی، گفت و گو بین پیامبر اسلام و پیروان ایشان با باورمندان به دیگر ادیان و فرقه ها جریان داشته است. آیاتی در قرآن وجود دارد که بیانگر به رسمیت شناختن این سنت در تعالیم اسلامی است. آیاتی نظیر ﴿اُدْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾[1] به روشنی نحوه گفت و گو و جدال با دیگر ادیان را نشان می دهد. در زمانی هم که پیامبر اسلام در مدینه حضور داشت با یهودیان مدینه بحث هایی بر سر مسائل عقیدتی در می گرفت. همچنین ماجرای آمدن مسیحیان نجران و گفت وگوی ایشان با پیامبر بر سر مسائلی نظیر این که مسیح پسر خدا است! مشهور است که در قرآن نیز بازتاب یافته است.[2] بعد از عصر نبوی نیز این گفت و گوها جریان داشته است. متکلمان اسلامی از هر فرقه با متکلمان مسلمان دیگر که عقاید متفاوتی در مسائلی نظیر توحید، آفرینش آسمان و زمین یا جزا و پاداش در جهان آخرت داشته اند به بحث و مجادله می پرداخته اند. اصلاً علم کلام که اکنون یکی از شاخه های مهم علوم اسلامی است از دل همین مناظرات سر بر آورده است. به علاوه این متکلمان با پیروان ادیان دیگر نیز مناظره می کردند. مشهورترین اینها، گفت و گو و مناظره امام صادق(ع) با دهری معروف ابن ابی العوجا و مناظره امام رضا(ع) با علمای صائبی و زرتشتی می باشد.

کتاب «الاحتجاج» تألیف طبرسی از علمای قرن ششم و شیعی است که حاوی احتجاجات و مناظرات پیامبر اسلام و امامان شیعی و بعضی از اصحاب ایشان با صاحبان فکر و اندیشه، پیروان ادیان و همچنین صاحبان قدرت است. در این نوشته گزارش مختصری از این کتاب خواهیم داشت.

درباره کتاب و نویسنده

مرحوم آقا بزرگ تهرانی در الذریعة درباره این کتاب چنین می آورد: «الاحتجاج علی اهل اللجاج» تألیف ابومنصور احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی است. وی از علمای قرن ششم و استاد ابن شهر آشوب بوده که در سال 558 هـ.ق فوت کرده است. این کتاب حاوی احتجاجات پیامبر(ص) و امامان شیعی و بعضی از صحابه و علما است و اکثر احادیث آن مرسل است؛ الا آن چه که از تفسیر منسوب به امام حسن عسکری آورده است که اسناد آن را ذکر کرده است. این کتاب از جمله کتاب هایی است که علمایی نظیر علامه مجلسی و شیخ حرّ عاملی بر آن اعتماد کرده اند.[3]

مرحوم مجلسی نیز مؤلف این کتاب را أبي منصور أحمد بن علي بن أبي طالب طبرسي می داند:

«كتاب الإحتجاج تأليف أبي منصور أحمد بن علي بن أبي طالب الطبرسي كما صرّح به السيد بن طاووس في كتاب كشف المحجة و ابن شهرآشوب في معالم العلماء.»[4]

به هر حال، آن چه که مشخص است این است که مؤلف کتاب از علمای قرن ششم بوده و این که بعضی ها وی را با مؤلف مجمع البیان یکی دانسته اند اشتباه می باشد.

محتوای کتاب

مؤلف بعد از ذکر مقدمه کوتاهی فصلی را به عنوان «فضل العلماء» باز می گشاید. در ابتدای این فصل شواهدی دالّ بر امر به جدال احسن از کتاب و سنت می آورد و سپس به تمجید از علم و عالم می پردازد. البته آن چه که از این فصل برمی آید این است که قصد مؤلف، تمجید از علم کلام و در پی آن متکلّمان شیعی است. طبرسی احادیث زیادی را بیان می کند که ثواب بسیاری برای عالمانی قائل می شوند که به هدایت مردم به سوی امامت امامان شیعه می پردازند. برای مثال در حدیثی از امام صادق، فضیلت عالمی که ضعفای فکری شیعه را هدایت می کند، هزارهزار بار از مجاهدان اسلام برتر دانسته شده است. همچنین است احادیثی که تا انتهای این فصل در فضیلت و برتری متکلمان شیعی آمده است.

در فصل بعدی، احتجاجات پیامبر اسلام بیان می شود. باز در ابتدای این فصل حدیثی در تأیید جدال احسن از امام حسن عسکری از قول امام صادق(ع) نقل می شود. امام صادق در این حدیث جدال احسن را تأیید و تبیین می کند. در ادامه باز از قول امام صادق(ع) حدیثی به نقل از پدران خود می آورد که امام علی(ع) فرموده که ما در نزد رسول خدا(ص) بودیم که پیروان یهود، نصارا، دهریه، ثنویه یا همان زرتشتیان و مشرکان عرب به نزد ایشان آمدند و با پیامبر شروع به مجادله و بحث کردند و پیامبر اسلام عقاید آنها را که از نظر اسلام باطل است رد می نماید. این حدیث طولانی است.

اما نکته ای که باید توجه داشت این است که اثبات تاریخی این گونه مجادلات، مشکل یا حتی محال است. در تاریخ پیامبر اسلام این گونه مجادلات کلامی بین ایشان و سران دیگر ادیان دیده نمی شود. مثلاً درباره مسیحیان، فقط حضور مسیحیان نجران و جریان مباهله معروف که در قرآن نیز آمده، گزارش شده است. پیامبر(ص) حتی با یهودیان مدینه نیز این گونه مجادلاتی نداشته است. در خصوص زرتشتیان ایران نیز هیچ گزارش تاریخی از برخورد پیامبر با ایشان گزارش نشده است. اصلاً در زمان حیات پیامبر، هنوز آوازه اسلام این قدر بلند نشده بود که زرتشتیان برای مناظره به حضور ایشان برسند. نکته عجیب تر مجادله با دهریون است! آوردن دهریون و مشرکان عرب در جنب سه دین دیگر، هیچ توجیهی ندارد، چرا که این دو دسته در نزد متکلّمان اسلامی اصلاً دین محسوب نمی شوند. علاوه بر این که اصطلاح دهری و دهریون از قرن دوم به بعد وارد ادبیات دینی شده است. هیچ گزارش موثق تاریخی از حضور افرادی با این گرایش های فکری در مدینه زمان رسول خدا گزارش نشده است. اولین گزارش ها از حضور این افراد مربوط به دوره امام صادق است که ابن ابی العوجا[5] به عنوان رهبر فکری این افراد با امام صادق در مسجدالنبی مدینه مناظره و محاجّه می کرده است. جالبتر اصطلاحاتی است که در مناظره با دهریون از قول پیامبر نقل می شود. اصطلاحاتی که متکلمان اسلامی از قرن دوم به بعد به تدریج آنها را وارد ادبیات کلامی خود کردند و هیچ نشانی از به کار بردن این گونه اصطلاحات در عصر نبوی نیست. به نظر می رسد که عده ای از متکلمان اسلامی یا شیعی برای مقبولیت دعاوی و سخنان خود آنها را در قالب سخنان پیامبر قرار می دادند، علاوه بر اینکه این گونه حدیث ها در هیچ یک از کتاب های معتبر حدیثی شیعه نیامده است.

بقیه فصل، مربوط به احتجاجات پیامبر به همین گونه مجادلات کلامی اختصاص یافته است. در جایی دیگر، داستان منازعه مشرکان با پیامبر اسلام که در قرآن نیز آمده است بیان می شود. در سوره اسرا، خداوند از قول مشرکان مکه شرط هایی غیر عقلایی را برای ایمان آوردن آنان بیان می کند:

«وَ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلاَلَهَا تَفْجِيراً أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفاً أَوْ تَأْتِيَ بِاللهِ وَ الْمَلاَئِكَةِ قَبِيلاً أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولاً، [و گفتند: تا از زمين چشمه اى براى ما نجوشانى، هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد. یا [بايد] براى تو باغى از درختان خرما و انگور باشد و آشكارا از ميان آنها جويبارها روان سازى، يا چنان كه ادعا مى كنى، آسمان را پاره پاره بر [سر] ما فرو اندازى، يا خدا و فرشتگان را در برابر [ما حاضر] آورى، يا براى تو خانه اى از طلا [كارى ] باشد، يا به آسمان بالا روى، و به بالا رفتن تو [هم ] اطمينان نخواهيم داشت، تا بر ما كتابى نازل كنى كه آن را بخوانيم.» بگو: «پاك است پروردگار من، آيا [من ] جز بشرى فرستاده هستم؟]»[6]

مؤلف، این داستان را همراه با پاره ای از ایرادات دیگر مشرکان مکه به پیامبر از زبان فردی به نام عبدالله بن ابی امیه مخزومی نقل می کند. در این روایت، همان اشکالاتی که در قرآن نسبت به پیامبر از جانب مشرکان بیان شده است از قول عبدالله بیان می شود و پیامبر نیز جواب آنها را می دهد.

در جای دیگر مناظره مفصلی از یهودیان مدینه با پیامبر را بیان می کند که بعد از تغییر قبله مسلمانان از بیت المقدس به مکه رخ می دهد. در این مناظره یهودیان به پیامبر اشکال می کنند که چرا بعد از 14 سال تغییر قبله داده است؟ پیامبر اسلام نیز جواب آنها را می دهد و این تغییر قبله را ناشی از مشیت و تدبیر الاهی می داند. در ادامه امام عسکری(ع) حدیثی را از جابر بن عبدالله انصاری نقل می کند که در آن فردی یهودی به نام عبدالله بن صوریا مسائلی را از پیامبر(ص) می پرسد و پیامبر نیز جواب او را می دهد. جالب است که در جایی از این روایت، سلمان فارسی نیز با عبدالله بن صوریا مجادله و مناظره می کند. مؤلف در انتهای فصل احتجاجات پیامبر، خطبه غدیر را می آورد. خطبه ای که پیامبر در آن به جانشینی امام علی(ع) بعد از خود اشاره می کند. طبرسی این خطبه را بسیار مفصل نقل می کند و در انتهای آن نیز اسامی امامان بعد از امام علی را از قول رسول خدا نقل می کند.

بعد از این فصل، ماجراهای بعد از رحلت رسول خدا و نزاع بر سر خلافت گفته می شود. طبرسی گفت و گوهای زیادی را بین دو دسته از مسلمانان، طرفداران خلافت ابوبکر و معتقدان به خلافت امام علی نقل می کند. اشکالاتی که افرادی از قبیل سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد بن اسود و ابی بن کعب به ابوبکر درباره حق امام علی برای خلافت مطرح می کنند و او نیز از جواب به آنها عاجز می ماند. مؤلف بعد از این ماجرای حمله به خانه امام علی و بیعت گرفتن به زور از ایشان و مضروب شدن و شهادت فاطمه زهرا(س) را بیان می کند. در جای دیگر گفت و گوی سلمان با خلیفه دوم درباره مسائل پیش آمده گفته می شود.

فصل مربوط به امام علی(ع)، طولانی است و حاوی احتجاجات ایشان و بعضی از صحابه او با خلفای اول و دوم است. در بین این مطالب، مؤلف، خطبه حضرت زهرا(س) در مسجد پیامبر را نقل می کند و خطبه دومی را نیز از ایشان نقل می کند.

نکته قابل توجه در این مطالب، عدم استنادات تاریخی برای این احتجاجات و گفت و گوها می باشد. مطالبی در این گونه احتجاجات به امام علی نسبت داده شده که با سیره ایشان که در تاریخ ضبط است و بهترین شاهد آن مواجهه با ابی سفیان در قضیه خلافت است،[7] منافات دارد. باز درباره مسائل خلافت، احتجاج امام علی(ع) با اصحاب شورا بعد از مرگ خلیفه دوم را بیان می کند، همچنین مواجهه ایشان با مهاجران و انصار. قضایای قتل عثمان و احتجاجات با طلحه و زبیر و مردم بصره در جریان جنگ جمل و قبل از آن نیز قابل توجه است. بخش جالب، گفت و گوی امّ سلمه با عایشه است که با یادآوری سخنانی از رسول خدا و ذکر فضایل علی بن ابی طالب او را از خروج بر امام علی برحذر می دارد. در ادامه به احتجاجات امام علی با اهالی شام و معاویه در مورد مسائل پیش آمده پرداخته می شود.

بخش دیگری از این فصل، به احتجاجات امام علی(ع) با پیروان ادیان و مذاهب و در موضوعات معارفی است؛ احتجاج درباره توحید، قضا و قدر، احتجاج با یهود و نصارا، با علمای نجوم و طبیب یونانی. گفت و گوی طولانی امام علی با گروهی از زنادقه[8] هم از بخش های قابل توجه است. بنا بر نقل کتاب، جمعی از زندیقان، به محضر امام علی می رسند و درباره پاره ای از آیات متشابه قرآن، اشکالاتی را مطرح می کنند و مدعی تناقض در قرآن می شوند که حضرت همه این آیات را بررسی کرده و به آنها جواب می دهد.

فصل های بعدی مربوط به احتجاجات امامان دیگر است. در فصل امام حسن(ع)، گفت و گوی ایشان با معاویه و اهل شام و منکران فضایل امام علی و اهل بیت(ع)(ع)، در مورد حقّ خلافت و فضایل اهل بیت بیان می شود. همچنین با کسانی که صلح با معاویه را اشتباه می دانسته اند بحث و گفت و گو در می گیرد. فصل مربوط به امام حسین نیز به احتجاج با معاویه، قضایای مربوط به کربلا و گفت وگوی ایشان با مردم کوفه در روز عاشورا است. در همین فصل خطبه حضرت زینب(س) در کوفه نیز آورده شده است. پاره ای از فصل مربوط به امام سجاد(ع)، گفت و گوهای ایشان با کوفیان و اهل شام و یزید بعد از حوادث کربلا است و دسته ای دیگر احتجاجات ایشان با افراد مختلف درباره مسائل اعتقادی و اخلاقی است. امام محمد باقر(ع) نیز گفت و گوهایی با افراد گوناگون در مورد مسائل مختلف اعتقادی دارد. در عصر امام باقر(ع) و بعد از آن امام صادق(ع) به دلیل ضعف امویان و درگیری عباسیان با امویان، آزادی های نسبی در حوزه اندیشه پدید آمد. همچنین با توسعه قلمرو خلافت و آشنایی جدی مسلمانان با اندیشه های دیگر، فرقه ها و نحله های بی شماری پدید آمدند که بعضی از آنها در تضادّ کامل با اندیشه ها و معارف اسلامی بودند. امام باقر و بعد ایشان او امام صادق، از طریق نشر اندیشه های صحیح با این گونه افکار مبارزه می کردند.

فصل امام صادق از فصل های نسبتاً طولانی است که به مناظرات ایشان با زندیقان از جمله ابن ابی العوجا و معتزلیان می پردازد. بخش دیگری از این فصل به احتجاجات امام صادق با ابی حنیفه ـ که یکی از ائمه چهارگانه اهل سنت است ـ اختصاص یافته که حضرت با او درباره موضوعات فقهی و غیر آن بحث می کند. بعد از فصل مربوط به امام هفتم، مناظرات امام رضا(ع) آورده شده است. مأمون خلیفه عباسی که خود فردی مطلع از اندیشه ها و آرا بوده علاقه به برگزاری مناظرات با اصحاب ادیان و آرای مختلف داشته و به همین سبب زمانی که امام رضا(ع) را به مرو آورد، جلسات متعددی با حضور ایشان و افراد دیگر برگزار کرد که شرح این جلسات در این فصل آمده است. گفتاری از ایشان درباره توحید در حضور مأمون و برگزاری مناظره با سران ادیان از قبیل جاثلیق، رأس الجالوت و عمران صابی از جمله این جلسات است؛ همچنین حضرت در مواضع مختلف به تبیین مسأله امامت می پردازد. فصول مربوط به امامان بعدی نیز حاوی مناظرات و جواب های ایشان به مسائل مختلف فقهی و اعتقادی است. مثلاً در فصل امام جواد(ع)، جواب های ایشان به سؤالات یحیی بن اکثم ـ از علمای مشهور هم عصر با امام جواد ـ بیان شده است. در فصل مربوط به امام زمان(ع) نیز سؤالاتی که از جانب شیعیان و توسط نوّاب اربعه از ایشان می شده و جواب های حضرت، آورده شده است. این گونه پرسش و پاسخ ها به توقیعات ناحیه مقدّسه معروف هستند.

و در پایان:

کتاب احتجاج طبرسی کتابی خواندنی است که حاوی اطلاعات خوب از تاریخ اسلام و اندیشه های آن است. البته باید توجه داشت که مطالب آن را با احتیاط و مقایسه با دیگر کتاب ها مطالعه کرد، چرا که پاره ای از مطالب این کتاب از لحاظ تاریخی دارای سندی محکم نیستند.

------------

پا نوشت ها:

[1]. نحل، آیه 125.

[2]. آل عمران، آیه های 59 ـ 61.

[3]. الذریعة، ج 1، ص 281 ـ 282.

[4]. بحار الأنوار (ط ـ بيروت) ج‏1، ص 9.

[5]. از زندیقان و دهریون مشهور که ظاهرا به وجود خالق اعتقادی نداشته و جهان را قدیم می دانسته است. وی با امام صادق هم عصر بوده و مناظراتش با ایشان مشهور است. برای اطلاع بیشتر ر.ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 2، ص 688.

[6]. اسرا، آیات 93 ـ 90، ترجمه دکتر فولادوند.

[7]. ن.ک: نهج البلاغه صبحی صالح، ص 52، خطبه 5.

[8]. زنادقه جمع زندیق است و معمولاً در تاریخ اندیشه اسلامی به کسانی گفته می شده که منکر خدا، معاد یا قرآن بوده اند و یا این که عقایدی خلاف عقاید عامّه مسلمانان داشته اند. برای اطلاع بیشتر ر.ک: دائرة المعارف تشیّع، ج 8، ص 523، مدخل زندیق.

عنوان بعدیعنوان قبلی


آرشیو پی دی اف صفحات این شماره



کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org