Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: سواد گفتگو

سواد گفتگو

* محمدهادي فلاح (پژوهشگر دینی)

اشاره:

گفتگو، فرايندي است از ذات و قدرت ماهوي در انسان. همه افراد و اشخاص و گروهها و جوامع به گفتگو نياز دارند، ولي همه، «سواد گفتگو» ندارند. به عقيده نويسنده، گفتگو، نوعي سواد است. نمادي از مدنيت و تمدن. متأسفانه در طبقات و رده هاي مختلف جامعه ما تلقي و رويكرد درستي درباره گفتگو وجود ندارد! غالب آحاد و گروههاي اجتماعي، گفتگو را در نظر و عمل به درستي نمي شناسند! بخصوص در گروههاي علمي (آموزشي و پژوهشي)! بعضي ها به صرف داشتن سواد آكادميك، همان را سواد گفتگو، خيال می کنند! در صورتي كه سواد گفتگو، سواد معهود و متعارف حوزوي و دانشگاهي نيست و حتي لزوماً آن را به دنبال ندارد. امروزه مدرك گرايي تحصيلي كه جاي معرفت گرايي در تحصيل را گرفته و بعضاً به پُزي پوچ براي فخرفروشي و تظاهرات متوهم تبديل شده اساساً هيچ ربطي به سواد گفتگو ندارد. زيرا سواد گفتگو، محصول گسترش علمي و تكنولوژي، پيشرفت در چاپ و صحافي و افزايش تيراژهاي كتاب و مجلات و سايت و شبكه هاي مجازي نيست. بلكه مستند به روابط واقعي در لايه هاي متفاوت جامعه بايد گفت: گاه همين ها در مقابل سواد گفتگو قرار دارند و براي آن مانع جدّي به شمار می آیند. گويا در جامعه علمي و سياسي و اجرايي كشور آن گونه كه بايد چنين سوادي وجود ندارد و يا اگر وجود دارد كم سوادي و نم كشيده است! علت وجود تنش هاي آشكار و علناً مخفي در طبقات و گروههاي گوناگون اجتماعي حتي دانش آموختگان حوزوي و دانشگاهي و مديران حكومتي را بايد از جمله در همين فقدان «سواد گفتگو» يا فقر در آن جستجو كرد.

سواد گفتگو، سواد نظري و مدركيِ محض، و معرفتيِ صرف نيست. بلكه سوادي به شرط عمل و بالاتر از سواد رسمي حوزوي و دانشگاهي و رشته هاي فني و مهارتي است. از جنس سواد زندگي و تعاملات سالم عيني است؛ مثلاً ما در روابط جمعي و گفتگوهاي مرسوم، از احترام متقابل دم مي زنيم و آن را شرط مي دانيم و در آن گرفتن حق را دنبال مي كنيم، اما سواد گفتگو، رابطه و كلاس بالاتري دارد و بيش از آنكه براي گدايي احترام و گرفتن حق باشد، بيش تر براي اداي احترام و تأديۀ حقوق طرف مقابل است و به منظور جبران بي صداقتي ها، فريبكاري ها و پنهان كاريها پيشنهاد مي شود. بلكه بالاتر از اينها، بخشش و دمش و تنفس حقيقي بر روحيه ضرر ديده مستضعفي است كه قرباني بي سوادي در گفتگو شده است.

متأسفانه گفتگو به طور قابل ملاحظه اي در رده هاي مختلف جامعه شيعي ما از سوادِ لازمِ مربوطه، بي بهره است و يا آثار مثبت و محسوس و رو به رشدي ندارد! و يا اگر دارد چندان ماندگار نيست و به سرعت به حالت قهقرا و قبل، يا بدتر از آن برمي گردد! معلوم مي شود حقيقتاً گفتگو اصلاً به سواد معهود و كلاسيك و ژست و ادا و ادعا و پيشنهاد و پيش قدم شدن در گفتگو نيست.

نه هركه چهره بر افروخت دلبري داند

نه هركه آينه سازد سكندري داند

نه هر كه طرف كله كج نهاد و تند نشست

كلاه داري و آيين[1] سروري داند

هزار نكته باريك تر ز مو اينجاست

نه هركه سر بتراشد قلندري داند[2]

1. چيستي و انواع سواد

سواد به معناهاي زير ياد شده است:

1. 1. سياهي.[3]

2. 1. نوشته.[4]

3. 1. نسخۀ دوم از يك كتاب يا نوشته،[5] پيش نويس[6] و رونوشت.[7]

4. 1. ملكۀ خواندن و نقل كتاب و مانند آن.[8]

5. 1. در فارسي به معناي خواندن و نوشتن، و معلومات و آگاهي هاي علمي است.[9]

پس آدم باسواد يا سواددار كسي است كه ملكه و توان خواندن و نوشتن دارد[10] و با نوشتن مي تواند صفحه سفيدي را سياهه كند. در مقابل، به كسي كه از اين ويژگي برخوردار نبوده، بي سواد گفته مي شود.

سواد يكي از امتيازات انسان از باقي حيوانات به شمار مي آيد و از قديم يكي از راه هاي ارتباطي لازمِ بشري بوده كه براي فهميدن و فهماندن و انتقال انديشه ها و پيام ها كاربرد داشته و هنوز هم در هزاره سوم، ضرورت و اعتبار و كاربرد دارد، ولي امروزه آن سطحي كه در گذشته لازم بوده كافي به نظر نمي رسد. به همين خاطر در زمان ما «سواد» فقط به سطحي از خواندن و نوشتن، اختصاص ندارد. بلكه در دائره اي بازتر، به توان استفاده از زبان براي خواندن، نوشتن، گوش دادن و سخن گفتن نيز اطلاق مي شود و برخلاف سنت قديم و تعريف سنّتي، تعريف تازه و وسيع تري يافته و موارد و مصاديق بيش تري را در بر مي گيرد.

از ابتداي قرن 21 ميلادي به كسي كه توان خواندن و نوشتن دارد، ولي با زبان انگليسي و رايانه آشنا نيست بي سواد گفته مي شود. اين اقتضاي سرعت رشد تحولات در علوم مختلف و نقض دانسته هاي قبلي يا تكميل آنها است. از اين رو، امروزه باسواد كسي است كه بتواند دانسته هاي قبلي خود را مطابق با شرايط نوآمد به روز كند و بدون مقاومت در مقابل روزآمدي تحولات علمي، از دانسته هاي نقض شده شجاعانه دست بردارد.

سازمان جهاني يونسكو با تعريف خودش، سوادهاي متنوعي را مطرح كرده است: سواد عاطفي؛ سواد ارتباطي؛ سواد مالي؛ سواد رسانه؛ سواد تربيتي؛ سواد رايانه. پژوهشگراني نيز تعداد بيش تري را براي سواد ذكر كردند؛ مثل سواد فيلم شناسي، سواد قانوني، سواد هنري. يا «سواد دانشي»، «سواد فني»، سواد تخصصي» و «سواد تحليلي».[11]

اما به نظر می رسد كه كلمه «سواد» و اصطلاح «باسواد»، مفهومي تشكيكي است با شدّت و ضعف كه درباره سطوح مختلف به كار مي رود؛ يعني: از سواد كساني كه الفباء را آموختند تا معلومات اشخاصي كه مراتب و مدارج علمي و تخصصي را طي كرده و داراي تحليل هستند. از اين رو، شايد بتوان اقسام «سواد دانشي»، «سواد فني»، «سواد تخصصي» و «سواد تحليلي» را مَقْسم فراگيري براي همه موارد و مصاديق سواد دانست. و البته به نظر می رسد امروزه به خاطر شدت اهميت، ضرورت و نياز بيش تر بشر به گفتگو بخصوص گفتگوي فاخر، بايد «سواد گفتگو» را نيز به طور مستقل يكي از اقسام و مصاديق سواد در دوره معاصر دانست و اعلام كرد.

2. چيستي و انواع گفتگو

درباره گفتگو نيز معاني و تعاريف مختلفي ارائه شده است:[12]

1. 2. «گفت و شنود»، «مباحثه (بحث نمودن)، مجادله (جدل كردن)، مكالمه (هم كلام شدن).»[13]

2. 2. فرايندي است كه از قدرت تكلم (سخن گفتن) و نطق و درك ماهوي و ذاتي انسان بر می آید و بر آن مبتني است.

3. 2. ارتباطي است كنشي، اجتماعي، زباني و شنيداري.

4. 2. ارتباطي است زباني (گفتاري يا نوشتاري) براي پديد آوردن يك معنا و مفهوم.

5. 2. پرداختن مفصل و جزءبه جزء یک موضوع، در قالب نوشتن یا گفتن.

6. 2. تأثيرگذاري بينش بر ذهنيت ها و آگاهي ها از راه كليدواژه و گفتن.

7. 2. حرف زدن دو طرفه درباره چيز مشترك و مربوطي كه قابليت تحقق خارجي دارد.

براي گفتگو از جمله به شرح ذيل، انواعي نيز ذكر شده است:[14]

الف) گفتگوي مفاهمه اي يا معنامحور؛

بسیاری از اختلافات در طبقات و رده هاي مختلف اجتماعي از سوء تفاهم، ناشی است. این مشکل در حوزه علوم انسانی و عقلی و نقلی، فراوان است و زياد ديده و شنيده مي شود. اين مسئله با گفتگوي مفاهمه اي يا معنامحور قابل حل است. در گفتگوي مفاهمه اي دو هدف دنبال می شود: فهم و شناخت دنیای ذهنی و معنایی طرف مقابل؛ کم کردن و از بين بردن سوء تفاهمات.

منطق در این گفتگو صرفاً فهم همدلانه است؛ سعي كنيم با گذاشتن خود جاي طرف مقابل، مقصود و منويات و روحيات او را بفهمیم و منظور خود را به وي بفهمانیم؛ اصلاً موافقت يا مخالفت با او را در نظر نگيريم؛ بلكه مقصود خود را با استخدام كليدواژه هاي صريح و روشن به او انتقال بدهيم؛ حتي المقدور از ابهام گويي و ايهام، پرهيز كنيم و الا براي طرف مقابل، توضيح داشته باشيم.

ب) گفتگوي اكتشافي يا حقيقت محور؛

در اين گفتگو، چند هدف عمده دنبال می شود: شناخت و تشخیص مسئلۀ درست و نادرست؛ داوری و تمایز بین درست و نادرست؛ تلاش برای نزدیک شدن و کشف بیش تر حقیقت.

منطق در این گفتگو همان منطق علمی است؛ یعنی بیان گزاره و مدعا، همراه با استناد و استدلال. بر این اساس محتوا و روش (ماده و صورت) دست کم بايد از نظر طرفین گفتگو دارای اعتبار باشد.

ج) گفتگوي توافقي يا سهم محور؛

هدف در این گفتگو، تقسیم چیزی است که طرفین بر سر آن اختلاف نظر دارند. منطق در این گفتگو بر فایده گرایی و محاسبه هزینه ـ فایده یا همان بازی برد ـ برد، مبتني است.

این گفتگو با چند شرط به خوبی سر می گیرد و به نتیجه می رسد: طرفين بدانند به هر دليل، امکان حذف و نادیده گرفتن دیگری وجود ندارد؛ هزينۀ حذف و نادیده گرفتن طرف مقابل، بسيار بالاست؛ طرفین با رویکرد عقلانی (محاسبه گرانه) به موضوع نگاه کنند نه با رویکرد عاطفی یا ارزشی وایدئولوژیک.

د) گفتگوي رقابتي يا قدرت محور.

هدف در این گفتگو، برخلاف گفتگوی حقیقت یاب، غلبه بر طرف مقابل است. بدون اينكه به درستی یا نادرستی نظر خود یا دیگری توجهي داشته باشيم. در این گفتگو: بسیاری از اصول علمی، منطقی و اخلاقی رعایت نمی شود؛ چه بسا حقایقی، دانسته یا نادانسته وارونه شود.

منطق در این گفتگو، قدرت طلبی است و بر بازی برد ـ باخت، مبتنی است و فقط «پيروزي من، يا نظر من» و «جلب نظر ديگري يا توجه ديگران به من» مهم است.

3. درباره سواد گفتگو

عنوان «سواد گفتگو»، پيشينه و سابقه مستقلي ندارد. بديهي است كه تاكنون تعريفي هم نداشته باشد. جز همان تعريفي كه در تجزيه كلمات آن ارائه شده. سازمان جهاني يونسكو عليرغم اينكه پيش تر براي «سواد»، انواعي ذكر نموده، و نيز سال گذشته را با عنوانِ: «بياييد با هم گفتگو كنيم» نامگذاري كرده، اما درباره اين مفهوم مضاف (سواد گفتگو) تاكنون به طور مستقل، سخن و تعريفي به ميان نياورده و چيزي اعلام نكرده است. شايد جا داشت «سواد گفتگو» نيز يكي از اقسام «سواد مضاف» ياد و به عنوان پيشنهاد پذيرفته مي شد.

به نظر ما «سواد گفتگو»، نوعي آگاهي داشتن از تواناييهاي زباني، فني، تخصصي، تحليلي و لوازم مرتبط براي رسيدن به اهداف و حل اختلافات و مشكلات مشترك و مربوط به طرفين است.

چنانكه ياد شد، سواد يكي از امتيازات انسان از باقي حيوانات به شمار مي آيد، ولي «سواد گفتگو» را بايد در سطحي عالي تر و راقي تر، امتيازي بين نوع انسان برشمرد.

در سواد گفتگو، آگاهي از اجزاي اصلي گفتگو و لوازم خارجي آن بسيار اهميت دارد؛ مثلاً چيستي گفتگو را بداند؛ ضرورت و اهميت آن را بفهمد؛ از چرايي شکل گيري آن مطلع باشد؛ مبنا و منطق و موضوع در آن را خبر داشته باشد؛ هدف از گفتگو و انواع گفتگوي هدفمند را بشناسد؛ گفتگوي سالم را از ناسالم، مربوط و نامربوط، ممكن و قابل تحقق را از محال تمييز بدهد؛ روشها و مهارت هاي گفتگو را شناخته و بلد باشد؛ با آداب و اخلاق و شرايط و نحوه تلبس به آنها آشنا باشد؛ نسبت گفتگو با تجربه و عقلانيت را ياد گرفته باشد؛ جايگاه و نقش مؤثر لوازم و مناسبت هاي خارجي (مثل زمان، مكان يا استفاده از واسطه) در گفتگو را دريافته باشد؛ از سطح و حقوق طرف گفتگو، آگاهي داشته باشد؛ براي ارجاع امتيازات به اشتراكات، اشتراكات و امتيازات را در نظر بگيرد؛ لزوم عمل و كيفيت پايبندي به نتايج توافقي در گفتگو را آموخته باشد.

به عقيده ما گفتگو از جمله با اين ويژگيها و پيش تعريفي كه ارائه شده، سواد به شمار می آید و براي گفتگوهاي فاخر و هدفمند و رسيدن به نتيجه، مفيد به نظر می رسد. در غير اين صورت «سواد گفتگو» نخواهد بود. بلكه مثل خيلي از اداهاي گفتگو، بدون تشخص و شخصيت، جز گذران وقت و ادامه اختلافات و مشكلات مشترك و مربوط و زيادتر شدن آن، دستاوري در پي نخواهد داشت.

نبينم سودي در اين گفتگوي

كز اين بيش جستن فزوني خطاست[15]

«سواد گفتگو» نيز مانند اصطلاح «سواد»، مفهومي است تشكيكي با شدت و ضعف و درباره سطوح مختلف از دانش آموختگان، قابل طرح و تطبيق و شبيه سازي است. از اين رو، در سواد گفتگو، شخص بايد افزون بر قرار داشتن در يك يا چند و يا همه سطوح سواد كلاسيك، دست كم در يكي از سطوح دانش و مهارت و تخصص گفتگو و تحليل در آن قرار داشته باشد تا بتوان او را در گفتگو باسواد به حساب آورد.

در اين قسمت براي هركدام از اين چهار سطح، توضيح بيش تري ارائه مي شود:

1. 3. سطح اول: در اين سطح، شخص افزون بر سواد دانشي و كلاسيكي كه دارد سواد دانشي مخصوص گفتگو را هم داراست. به ديگر بيان: الفباي گفتگو را مي داند، و چيستي و چرايي و ويژگيها و موضوع و انگيزه و اهداف را مي شناسد، و از شيوه ها و انواع و آثار و مزايا و قابليت ها، آسيب هاي جانبي، و ظرفيت هاي آشكار و پنهاني كه باعث توسعه روابط فيمابين مي شود، آگاهي دارد.

اين سطح از گفتگو، درآمد و كارآمد و خودراهبر است، و البته هميشه به حوزه نظر و كليات و مقدمات لازم در گفتگو، نظر دارد. متأسفانه درصد بالايي از جامعه باسواد ما آن گونه كه انتظار مي رود از چنين سوادي برخوردار نيستند!

2. 3. سطح دوم: در اين سطح، شخص علاوه بر سواد مهارتي آكادميك كه ممكن است داشته باشد سواد مهارتي مخصوص گفتگو را هم داراست؛ يعني: در گفتگو و ارتباط كلامي، مهارت دارد و مهارت استفاده از گفتگو را مي داند و از مهارت هاي ايجابي و سلبي در گفتگو باخبر است؛ مثل: ارتباط كلامي درست داشتن؛ راست حرف زدن؛ روشن حرف زدن؛ با اعتماد به نفس حرف زدن؛ طفره نرفتن؛ زياد حرف نزدن؛ آگاهي از زبان بدن؛ نحوه استخدام كليدواژه ها و جملات و ملکه سازی آنها؛ شناخت آداب و اخلاق و شرايط گفتگو؛ تمرين مهار سلايق و غرايز و رذايل.

همه اينها به همين سطح مربوط است. البته بايد توجه داشت كه اين سطح، علاوه بر حوزه ذهن و نظر و يادگيري و خود راهبری، با حوزه زبان و عمل نيز مرتبط است و با همين شرط، كارآمد و دیگر راهبر خواهد بود.

متأسفانه نمره مهارت ما در گفتگو و ارتباط كلاميِ درست، چه در حوزه نظر و يادگيري، و چه در ساحت و ساعت بكارگيري و عمل، بسيار پايين است! مثلاً: دائره لغات ما براي گفتگو، بسيار محدود است! در استخدام كليدواژه ها و ساخت جملات تنش زدا به شدّت فقيريم! در عوض، در حرف هاي تنش زا، پر از گوشه و كنايه و نيش و گزنده، غني و استاد تماميم! مي خواهيم وضعيتي را كه پيش آمده يا پيش آورده شده، جمع كنيم، ولي به خاطر جهل و بي سوادي در گفتگو و بداخلاقي و عصبانيت و عادت به هوچيگري و شلوغ بازي، آن را پخش و به وضعيت فوق العاده تبديل مي كنيم!

گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظا

يا رب اين قلب شنـاسي ز كه آموخته بود[16]

در جايي كه مشكل، مشترك است و به دو طرف مربوط است و جاي گفتگو است، ولي يكي از دو طرف از سواد مهارتي در گفتگو بر خوردار نيست، عاقلانه اين است از كسي كه سواد اين كار را دارد استفاده شود.

3. 3. سطح سوم: در اين سطح، شخص، علاوه بر دارا بودن سواد مهارتي در گفتگو، در گفتگوهاي فاخر و سطح بالا، هم تخصص دارد. اين سطح هرچند درباره تخصص داشتن در گفتگوهاي سطح بالا و فاخر است، ولي گاه به حضور متخصص در گفتگو با موضوع تخصصي هم نظر دارد. در اين صورت، تلفيق بين سواد مهارتي در گفتگو با سواد تخصصي و علمي، ضروري است؛ به عنوان مثال: جايي كه موضوع گفتگو درباره «اورانيوم» يا مسئله اي حقوقي است، تلفيق سواد دانشي و سواد مهارتي در گفتگو (سطح اول و دوم و سوم)، با سواد تخصصي و علمي آكادميك، كارآمد خواهد بود.

بديهي است در چنين گفتگويي، بايد هر دو طرف گفتگو، بي واسطه يا باواسطه، هم سطح بوده و از سواد مربوطه بهره مند باشند؛ يعني هم سواد مهارتي در گفتگو و هم سواد تخصصي و علمي كه موضوع گفتگو است را داشته باشند.

تخصص در انواع يا نوع خاص و دلبخواهي از گفتگو و تسلط بر آنها به اين سطح مربوط است.

اين سطح نسبت به دو سطح قبلي، در رتبه بالاتري قرار دارد و در حوزه كلان، كارآمد و جامعه راهبر است.

4. 3. سطح چهارم: در اين سطح، شخص افزون بر دارا بودن برخي از سوادهاي رسمي و غير رسمي، و نيز علاوه بر دارا بودن توان تجزيه و تحليل در سوادها و تحصيلات كلاسيك، در گفتگوي وارده نيز سواد تحليلي مربوطه را داراست؛ يعني: گفتگو را با همۀ اجزاي داخلي و خارجي مربوطه، درك مي كند، مي فهمد و مورد تجزيه و تحليل قرار مي دهد؛ به عنوان نمونه: از قبل، زمان و فرصت گفتگو را خوب مي فهمد، مي داند كي گفتگو كند و كي گفتگو نكند! همچنين قبل يا هنگام گفتگو، خوب مي داند چه مسائلي جاي گفتگو دارد، و چه مسائلي جاي گفتگو ندارد. ممكن است او درباره طرف مقابل، اطلاعات انبوهي در اختيار داشته باشد، اما لازم نمي بيند هرچه را مي داند بر زبان بياورد. از اين رو، به درستي مي فهمد كه موقع گفتگو چه بگويد و يا چه چيزي را نگويد؛ كجا حرف بزند و كجا سكوت كند؛ با اشراف تمام، درك مي كند كه چه حرف هايي جواب دارد و چه حرف هايي جواب ندارد؛ مثلاً: وقتي در گفتگو، با سقوط و هبوط اخلاق و تربيت در طرف مقابل، مواجه مي شود و از زني يا مردي طعنه و توهين و تحريكي مي شنود، حتي المقدور هيچ نمي گويد و در گوش و گوشه دلش آن را به حساب جهل و پارس مي گذارد و با آنها همصدا نمي شود و گفتگو و جواب مشابه را در سطح و حدّ و كلاس و امتياز انسانيت و عدالت و اعتدال خودش نمي بيند. «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراما.»[17] زيرا چنانكه ياد شد سواد يكي از امتيازات انسان از باقي حيوانات به شمار مي آيد و «سواد گفتگو» را بايد امتيازي بين نوع انسان (كمال يافته و كمال نيافته) برشمرد. حقيقتاً رداي انسانِ درّاك و دامنِ آدم فهميده اخلاقي و تربيت شده، از اين آلودگيها مبرّا است. «وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ.»[18]

اين سطح، اصلي ترين، مهم ترين، عاقلانه ترين، بالاترين و ممتازترين مرتبه و كمال و حاكم بر همه سطوح قبلي به شمار مي آيد. براي سنجش هر نوع گفتگويي، اين سطح هميشه لازم و ضروري است.

قدرت پذيرش منطق و قبول و اداي حق، كه جزئي از سواد گفتگو است به همين سطح، مربوط می باشد.

اين سطح در جاي خود، علاوه بر كارامدي در خود راهبري و دیگر راهبری، در سطح كلان تر، در جامعه راهبری نيز بسيار كارآمد است. ولي با اين حال، متأسفانه بسيار كم تعداد است! و به خاطر فقدان همين سطح، در جامعه حتي جامعه علمي و سياسي به جاي تحليل هاي واقعي، نیت خوانی ها و حرف هاي گزاف، زياد رواج دارد!

غم حبيب نهان، به ز گفتگوي رقيب

كه نيست سينۀ اربابِ كينه، محرم راز[19]

4. حرف آخر

1. 4. آنچه گفته شد درباره گفتگوي گروهي نيز صادق است.

2. 4. سواد گفتگو، اختصاصي نيست، ولي از رده عقلاي قوم، داشتن چنين سوادي بيش تر توقع می رود و البته بعضي از اشخاص در يادگيري اين سواد، بسيار باهوشند و از خيلي ها جلوتر هستند.

3. 4. بي سواد در گفتگو، كسي است كه در ساده ترین تعامل ها و ارتباط ها با دوستان و همکاران و اعضای اصلي خانواده و فاميل، دچار چالش های جدی است! سواد خواندن و نوشتن دارد، اما «سواد گفتگو» ندارد!

4. 4. افراد، گروهها، خانواده ها يا جوامعي كه سواد گفتگو ندارند لزوماً بي سواد نيستند. بلكه ممكن است از مراكز علمي معتبر داخلي و خارجي، فارغ التحصيل و داراي مدرك تحصيلي حوزوي و دانشگاهي باشند.

5. 4. همانطور كه بي سوادي موجب كاهش كيفيت روابط انساني است، سواد به معني خواندن و نوشتن صرف نيز امروزه تضمين كنندۀ كيفيت زندگي نيست. همچنين داشتن سواد عاليه آكادميك بدون سواد گفتگو نيز چنانكه مي بينيم تضمين كامل و خوبي براي كيفيت روابط جمعي به حساب نمی آید.

6. 4. بي سوادي در گفتگو، آن هم در رده هاي دانش آموختگان حوزوي و دانشگاهي، پشت مدارك آكادميك و رسمي، پنهان است. بلكه با آن توجيه و تأييد و تقويت مي شود. اين بي سوادي عليرغم شيوع، غير قابل ثبت است و به سختي مي توان آن را سنجيد و از آن آماري ارائه كرد.

7. 4. بي سواد كم خطر، فردي است كه نمي تواند اسم خودش را روي كاغذ بنويسد؛ نمي تواند تابلوي يك كوچه، خيابان، يا سر در يك اداره و حوزه و دانشگاه را بخواند، اما باسواد پرخطر و ترسناك كسي است كه مي تواند بخواند و بنويسد، تحصيلات عاليه دارد، پژوهشگر است، مسؤوليت اجرايي و آموزشي دارد و بر پست هاي مديريتي و كرسي هاي آموزش، تكيه مي زند! اهل نوشتن و گروه بازی و تظاهر در فضاي مجازي است! با همايش و نمايش، كيف مي كند! ولي خودش را نفهميده، نشناخته و نمي تواند خودش را تعريف كند يا اگر بتواند، تعريفي لحظه اي و پر از تناقض و تغيير دارد! آن قدر سواد ندارد كه خودش را ماندگار روي يك صفحه بنويسد! با قدرت تشخيص و تحليل معيوبش، اشخاص، خانواده ها و جامعه و حقوق شان را به درستي نمي فهمد و نمي شناسد و گفتگوي مربوط را از گفتگوي نامربوط، تشخيص نمي دهد! متأسفانه امروزه آدم و گروه و خانواده و جامعه پُرخطر را بايد از همين باسوادهاي بي سواد دانست. شگفتا كه در دوره معاصر، روشنايي سواد، پُر از شبح، ترسناك تر از تاريكي بي سوادي شده است!

يا رب كجاست محرم رازی كه يك زمان

دل شرح آن دهد كه چه گفت و چها شنيد[20]

8. 4. با اينكه بي سوادي با تعريف قديم به صورت چشمگير در جهان كاهش پيدا كرده، اما بي سوادي در گفتگو به تناسب آن كم نشده بلكه به صورت چشمگيري پيشرفت داشته است!

9. 4. سوگمندانه ما امروزه، در رده هاي مختلف و در شكل هاي متفاوت، پشت پرستيژهاي تصنّعي و فريبنده در دام بی سوادی در گفتگو، گرفتار شده ایم و براي برونْ رفت از آن برنامه اي نداريم و جهت ريشه كن نمودن اين بي سوادي، كاري كه بايد نمي كنيم!

دل در درون سينه من داد مي زند

از بس به تنگ، آمده فرياد مي زند

با تار اين قفس، بنوازد نواي غم

چنگي كه دل به زخمه و اي داد مي زند

رنجم برون ز طاقت ميزان روز و شب

يك لحظه بين كه طعنه به هفتاد مي زند

اين خيل غم كه در همه دم، تازه تازدم

بنگر چه تازيانه كه بي داد مي زند

غربت كه تلخ تر همه جا مي بُرد سرم

تيغي كه ياد ديده ز جلاد مي زند

از روزگار جهل جديدم عجب تر اين

با اينكه باز از نَفَس افتاد مي زند

دلخسته، بسته لب، نَفَسم كي رسد برون

مطرب ز بي غمي است كه دلشاد مي زند[21]

منابع:

1. قرآن كريم.

2. شبكۀ 4، برنامۀ پيش رو، دكتر سيدرضا عاملي / عضو شوراي عالي فضاي مجازي كشور، تاريخ 25 /10/96.

3. ديوان حافظ.

4. ديوان ناصر خسرو.

5. فرهنگ معين.

6. فرهنگ دهخدا.

7. انواع گفتگو، نكاتي جهت بهبود مهارت گفتگو، ابوالفضل رحيمي شاد، قابل جستجو در فضاي مجازي.

-------------

پانوشت ها:

[1]. آئين.

[2]. ديوان حافظ، ص 113، غزل شمارۀ 177، بيت هاي 1 و 2 و 7.

[3]. فرهنگ معين.

[4]. همان.

[5]. فرهنگ دهخدا.

[6]. همان.

[7]. همان.

[8]. همان.

[9]. فرهنگ معين.

[10]. فرهنگ دهخدا.

[11]. اين چهار قسم اخير از طرف حجةالإسلام و المسلمين دكتر عاملي، عضو شواري عالي فضاي مجازي كشور، مورخه 25/10/1396 در شبكه 4 تلويزيون، برنامۀ «پيش رو» مطرح شده است.

[12]. براي اطلاع بيش تر رك. سايت «ويكي پديا، دانشنامۀ آزاد»، گليدواژۀ «گفتمان».

[13]. فرهنگ معين؛ لغتنامۀ دهخدا.

[14]. براي اطلاع بيش تر رك. مقاله ابوالفضل رحيمي شاد، 25/مهر/1396

[15]. ناصر خسرو.

[16]. ديوان حافظ، ص 336، غزل شمارۀ 211، بيت آخر.

[17]. فرقان /72. (هرگاه با مسئلۀ بيهوده اي مواجه مي شوند با بزرگواري از كنار آن رد مي شوند.)

[18]. هود/113. (به اهل ظلم، تمايل پيدا نكنيد كه آتش به شما خواهد رسيد.)

[19]. ديوان حافظ، ص 368، غزل شمارۀ 258، بيت 3.

[20]. ديوان حافظ، ص 357، غزل شمارۀ 243، بيت 5.

[21]. نگارنده.

عنوان بعدیعنوان قبلی


آرشیو پی دی اف صفحات این شماره



کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org