Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: غير مسلمان شدن مرتد شدن نيست

غير مسلمان شدن مرتد شدن نيست

گفتگو با انديشمند فرهيخته احمد قابل: (قسمت دوم و پاياني)

ارتداد و آزادي انديشه

طرح اشكال:

1. حكم ارتداد و نحوه ي برخورد عمل دستگاه ادراكي انسان

يكي از اشكالاتي كه در مسأله ي ارتداد مطرح شده است، تنافي حكم مرتد با كيفيت و نحوه ي عمل دستگاه ادراكي انسان است. در توضيح اين اشكال مي توان گفت: دستگاه ادراكي انسان بي شباهت با دستگاه هاضمه او نيست. انسان به لحاظ بُعد نباتي خود، مواد غذايي را جمع آوري مي كند، طبخ و آماده مي نمايد، مي خورد و مي آشامد و در اختيار دستگاه هاضمه قرار مي دهد.

در بُعد عقلاني نيز، انسان به تهيه و جمع آوري معلومات علمي مي پردازد، آنها را به ترتيبي منطقي صورت مي دهد و به دستگاه هاضمه عقلي مي سپرد و در نهايت نتيجه اي بدست مي آيد كه محصول تلاش عقلاني اوست.

همچنان كه پس از بلعيدن و فرو بردن غذا و سپردن آن به دستگاه هاضمه، عمل هضم و جذب و توزيع موادّ غذايي به سراسر بدن در اختيار آدمي نيست; دستگاه ادراكي نيز حكمي مشابه با دستگاه هاضمه دارد و پس از مطالعه و تحقيق و جمع آوري اطلاعات و چينش آنها، محصول علمي و نتيجه اي كه به بار مي آيد در اختيار آدمي نيست. چه بسا دستگاه تفكر ما به نتيجه اي برسد كه دينداران را خوش نيايد و با آموزه هاي ديني سازگار نيفتد. آيا بايد چنين فردي را به خاطر تلاش علمي اش سرزنش نمود و او را از اعتقاد به دسترنج علمي اش برحذر داشت؟ آنچه مي توان بدان سفارش نمود، مطالعه و تحقيق است، امّا حاصل آن غير قابل پيش بيني و غير قابل تكليف است، لذا نمي توان كسي را به داشتن ايمان تكليف نمود و از كافر شدن برحذر داشت. پس ايمان و كفر از دايره تكليف خارج است، چرا كه ايمان و كفر حاصل عمل غير اختياري تفكر است و عمل غيراختياري را تكليف كردن شايسته و سزا نيست. از اين رو، داشتن هر عقيده اي را بايد "حق" هر كس دانست و براي هر صاحب عقيده اي حق حيات قايل شد. سلب حيات كردن از كسي كه به تحقيقي علمي دست يازيده است و به عقيده اي غير از عقيده دينداران معتقد شده است، با روح تحقيق و تلاش علمي و نيز با مقتضاي دستگاه تفكر انسان در تعارض است.

2. عدم اكراه در دين

علاوه بر اين كه چنين حكمي براي مرتد، با روح تعاليم ديني اسلام نيز ناسازگار است. همگان شنيده ايم كه اسلام پذيرش اصول خود را فقط از راه تحقيق و مطالعه معتبر مي شمارد و از پذيرش اصول دين از طريق تقليد و تكيه بر انديشه هاي ديگران سخت ابا دارد.

آياتي از قرآن نيز مددرسان همين اشكال است، از جمله آيه

(لا اِكراهَ فِي الدِّين قَد تَبَيَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَيّ).(1)

"در قبول دين اكراهي نيست.همانا راه درست از راه انحرافي، روشن شده است".

بر اساس اين آيه شريفه پذيرش دين از روي اكراه و اجبار مورد پسند خالق جهان نيست. نيز مي توان اجبار و اكراه در ادامه ي دينداري و استمرار اعتقاد ديني را مشمول همين آيه دانست. به همين دليل به نظر مي رسد بستن راه خروج از دين و وا داشتن مسلمانان به باقي ماندن در حوزه اسلام مخالف اين آيه شريفه است

قرآن كريم در آيه ديگري رسالت پيامبر اسلامصلَّي اللّه عليه و آله و سلَّم را صرفاً توصيه ي زباني مي داند و تسلّط او را بر ايمان مردم نفي مي كند:

(فَذَكِّر اِنَّما انت مُذَكِّر لَستَ عَلَيهِم بِمُصَيطِر).(2)

"پس تذكر ده كه تو فقط تذكر دهنده اي. تو سلطه گر بر آنان نيستي كه ]بر ايمان [مجبورشان كني".

گذشته از منابع ديني افكار عمومي جهانيان و سازمانهاي بين المللي نيز انسان ها را در داشتن هر عقيده اي آزاد مي دانند. منشور جهاني حقوق بشر در ماده ي نوزدهم خود آورده است:

"هر كس حق آزادي عقيده و بيان دارد و حق مزبور شامل آن است كه از داشتن عقايد خود بيم و اضطرابي نداشته باشد".

مجموعه ي مطالبي از اين دست عده اي را بر آن داشته است كه به طرح اشكال و سؤال در زمينه ي حكم مرتد در فقه اسلامي بپردازند. جملات زير نمونه هايي از بازتاب اين اشكال ها است:

به راستي اگر بشر در انتخاب دين آزاد است و هيچ اكراه و فشاري قابل قبول نيست، چگونه مي توان در استمرار آن كسي را مجبور كرد. زيرا ملاك در هر دو يك حقيقت است و آن عدم قابليت اجبار در عقيده است. اگر اين اصل را بپذيريم تفاوتي در شروع واستمرار آن نخواهد بود. پس انسان در گزينش هر آييني آزاد و رها مي باشد".(3)

بررسي اشكال

در بررسي نكات مذكور در اين اشكال ابتدا بايد نكات مورد اتفاق را از نكات مورد اختلاف باز شناسيم تا دچار خلط مبحث نشويم.

ترديدي نيست كه اسلام به تحقيق و مطالعه و انتخاب آگاهانه و از روي بصيرت ارج فراوان مي نهد. بر همين اساس اصول دين اسلام تحقيقي است نه تقليدي.

نيز پذيرفتني است كه نتيجه ي تحقيق از پيش قابل تعيين نيست و نمي توان كسي را قبل از مطالعه و تحقيق به دستاوردي معين تكليف نمود.

همچنين پذيرفته است كه آنچه شايسته ي تكليف و الزام است، "عمل اختياري" است. عمل غير اختياري چون زمام آن از دست انسان خارج است، صلاحيت مورد تكليف واقع شدن را ندارد. امّا سؤال مهم و شايان توجه اين است كه:

1. آيا راه تحقيق و پژوهش، قانونمند و روش مند است و براي پيمودن آن رعايت نكات ويژه اي لازم است يا خير، پيمودن اين راه بر خلاف راههاي زميني داراي قواعدي خاص نيست و هر پژوهنده اي به هر نحو كه بخواهد و براند، مي تواند به مقصد رسد؟

2. آيا در راه تحقيق و پژوهش، تمام گامهايي كه در اين مسير برداشته مي شود، از سر اضطرار و غير اختياري است يا خير، تمام گامهاي خُرد و كلان در اين مسير اختياري است، يا شكل سومي در كار است كه برخي گام ها اختياري و برخي ديگر اضطراري و غيراختياري است؟

3. آيا دو راهي ايمان وا رتداد در پايان هر تحقيق ديني و در مسير هر دين پژوهي قرار گرفته است، يا نه، اين دو راهي در شاهراه اصول اساسي اسلام كه همان توحيد و نبوت و معاد است قرار دارد؟

4. آيا اگر كسي در پايان تحقيق خود به سمت ارتداد غلطيد و از ايمان ديني جدا شد، بدون آن كه حاصل انديشه ي خود را بيان كند و به نشر و تبليغ آن بپردازد، چنين فردي مرتد است و عقوبت سلب حيات در انتظار اوست، يا حكم ارتداد فقط مربوط كساني است كه به ابراز عقيده ي خود بپردازند و به نحوي به نشر و تبليغ افكار الحادي خود در جامعه ي دينداران مشغول شوند؟

آيا اگر كسي در فضاي انديشه ي خود دست از عقيده ي الهي برداشت و عقيده ي الحادي را پذيرفت و سپس به تبليغ و بيان انديشه هاي الحادي خود پرداخت، چنين فردي بي درنگ مرتد خوانده مي شود و بر هر مسلماني واجب است در اوّلين فرصت جان او را بستاند، يا نه; صرف داشتن انديشه ي الحادي و بيان آن، براي مرتد خواندن كسي كافي نيست و شرايط ديگري براي مرتد خواندن چنين فردي و اجراي حكم ارتداد در مورد او وجود دارد؟

سؤالاتي از اين دست اساسي ترين نقاط كور و قابل بحث در مبحث ارتداد است.

در پاسخ به سؤالات فوق، پيش از آن كه به پاسخ تفصيلي هر يك پرداخته شود، به طور اجمال و مختصر يادآوري مي شود كه پيمودن راه هاي علمي و عقلاني، مانند هر راه ديگري و بلكه مهم تر و اساسي تر از آنها، داراي شرايط خاص و نكات ويژه اي است كه غفلت از آنها رهنورد را از مقصد خود دور مي دارد. و نيز گرچه در برهه هايي از مسير تحقيق زمام اختيار از كف مي رود و پيچ و خم جاده به سير ما جهت مي دهد، امّا چنين نيست كه ما يكسره خود را بي اختيار بشماريم و از قبل عذر هر گونه خطا و انحرافي را بپذيريم.

صفحاتي پيش بيان شد كه دو راهي ارتداد و ايمان در هر مسئله ي ديني وجود ندارد و چنين نيست كه در هر مسئله ي ديني، اعتقاد يافتن به چيزي خلاف عقايد ديگر دينداران، موجب ارتداد شود. بلكه مسئله ارتداد، تنها در حوزه ي اصول عقايد ديني كه شيرازه ي دين اسلام به آنها وابسته است مطرح مي باشد، و انكار ضروريات دين از آنجا كه به انكار اصول و اساس دين منتهي مي شود، موجب ارتداد مي گردد - به ياد داشتن اين نكته ي مهم تا پايان بحث لازم است - و نيز صرف دست شستن از اصول دين، بدون آن كه به ابراز و اظهار برسد ، موجب ارتداد نيست.

بالاتر آن كه ، حتّي در صورت ابراز واظهار عقيده ي الحادي، چنين نيست كه اظهار كننده بي درنگ مرتد خوانده شود و ريختن خون او بر همگان مباح گردد. حكم به ارتداد كردن، محتاج محكمه اي صالح است كه پس از طي مراحل خاصي و احراز شرايط ويژه اي صورت مي پذيرد.

از مجموعه مباحث فوق، بخشي كه مربوط به آزادي تحقيق، مطالعه و انديشه است(سؤال اوّل و دوم) در اين فصل به طور اختصار مورد بررسي قرار خواهد گرفت، و بخش ديگري كه مربوط به ابراز عقيده و انديشه و شرايط حكم ارتداد و اجراي آن است(سؤال چهارم)، در فصل آينده مورد بحث قرار مي گيرد.پاسخ به سؤال سوم نيز در فصل گذشته بيان شد.

سير تحقيق

در پاسخ به پرسش نخست در مورد روشمندي تحقيق و ضابطه مند بودن آن مي توان گفت، پژوهنده اي كه در راه كشف حقيقت است، مراحل سه گانه ذيل را پشت سر مي گذارد:

1. جستجوي حقيقت.

2. فهم حقيقت.

3. پذيرش حقيقت.

1. جستجوي حقيقت

در اين مرحله پژوهنده در راه تحقيق و مطالعه گام نهاده است و تمام سعي خود را مصروف مي دارد تا به شهد حقيقت دست يابد و آن را چونان شربتي گوارا سر كشد. در اين مرحله، پژوهنده بايد از سويي، از سرمايه و اندوخته ي علمي كافي بهره مند باشد و يا در پي افزودن بر سرمايه علمي خويش قدم بردارد، و از سوي ديگر از شرّ راهزناني كه در مسير علمي او قرار گرفته اند ايمن باشد و با بصيرت كامل و قوت علمي كافي، آنها را بشناسد و از مسير خود به دور افكند. امّا سرمايه ي پژوهنده چيست و رهزنان او كدامند؟

سرمايه ي پژوهنده در درجه ي نخست بديهياتي هستند كه بدون هيچ تلاش عقلاني و سعي فكري در دسترس او است. قضايايي از قبيل:"هر معلولي نيازمند علت است" و "كلّ بزرگتر از جزء است"، قضاياي بديهي ناميده مي شوند.

در درجه ي بعد، پژوهنده با استفاده از همين سرمايه هاي ابتدايي، سعي در افزودن حجم اطلاعات خود دارد و به حلّ "قضاياي نظري" اقدام مي كند.

در اين قضايا، علاوه بر تصور موضوع و محمول و در نظر گرفتن رابطه ي بين اين دو بايد تلاش عقلاني صورت پذيرد تا با استفاده از معلومات قبلي، به معلومات جديدي دست يابيم. به چنين عملي كه با استفاده از معلومات قبلي، به معلومات جديدي دست مي يابيم، "استدلال" گفته مي شود.

تمام سخن در اين مرحله آن است، كه پژوهنده در جمع آوري و تدوين معلومات خود دو نكته را مدّ نظر داشته باشد: يكي آن كه فقط و فقط بر "معلومات" و دانسته هاي قطعي خود تكيه كند و از اعتماد به گمان ها و حدس ها و احتمال ها جدّاً بپرهيزد. علم قطعي در رتبه اي است كه به هيچ روي نمي توان حتّي احتمال مخالف با آن را پذيرفت و به طور صد در صد قابل قبول است.

قرآن كريم در سفارشي متين و بسيار پر اهميت ما را به پيروي از "علم" دعوت كرده است و از بها دادن به گمان ها و حدس ها كه پايه و مايه ي علمي ندارند، سخت بر حذر داشته و ريشه ي بسياري از انديشه هاي جاهلي را در جايگزيني گمان به جاي علم مي داند:

(وَلا تَقفُ ما لَيسَ لَكَ بِهِ عِلم اِنَّ السَّمع وَالبَصَر وَالفُؤاد كُلُّ اولئِكَ كانَ عَنهُ مَسؤولاً).(4)

"از آنچه بر آن آگاهي نداري، پيروي مكن; چرا كه گوش و چشم و دل، همه مسئولند".

(اِن تُطِع اكثَرَ مَن فِي الارض يُضِلُّوكَ عَن سَبيلِ اللّه اِن يَتَّبِعُونَ اِلاّ الظَنَّ وَاِن هُم اِلاّ يخرصُون).(5)

"اگر از اكثر كساني كه روي زمين هستند اطاعت كني، تو را از راه خدا گمراه مي كنند، آنها تنها از گمان، تخمين و حدس پيروي مي كنند".

نكته ي دوم كه رعايت آن در استدلال علمي لازم است، صورت بندي صحيح و چينش درست معلومات در كنار يكديگر است تا نتيجه اي صحيح و محصولي درست به بار آيد.

در ضمن تمثيلي مي توان گفت كه سامان دادن به انديشه همانند ساختن ساختمان است. در ساختمان سازي از سويي بايد مصالح محكم و با دوام و بي عيب و نقص داشت، و از سوي ديگر در تركيب و چينش آنها قواعد و محاسبات هندسي را رعايت كرد. در سامان دادن به انديشه نيز، بايد هم مصالح محكم و استوار داشت كه نام آن "علم" است، و هم معلومات را به درستي كنار هم چيد، كه نام آن صورت صحيح و "شكل منطقي" است.

بطور خلاصه در هر استدلالي، "ماده سالم و شكل صحيح" استدلال، تار و پود استدلال را تشكيل مي دهند كه تفصيل هر يك در علم منطق بيان شده است.

رهزنان مسير حقيقت

اكنون به اختصار به رهزناني كه در مسير انسان حقيقت ياب وجود دارد اشاره مي شود:

1. تكيه بر گمان; حدس و احتمال به جاي استفاده از علم قطعي.

2. مغالطه يا چينش نادرست معلومات در كنار يكديگر. در كتب منطقي به انواع متعددي از مغالطات اشاره شده است.

3. تقليد از بزرگان، انديشمندان و گذشتگان و تحت تأثير آداب و رسوم و جوّ اجتماعي واقع شدن.

گاه در مسير تحقيق، ذهن ما تحت تأثير صداهاي بلند و گوش پركن قرار مي گيرد، و يا مرتبت علمي و آوازه ي انديشمندي چشم ما را خيره مي كند و ناخودآگاه كلام و سخن او بي چون و چرا پذيرفته مي شود.

قرآن كريم مشكل بسياري از مشركان را در همين نكته مي داند:

(وَاِذا قيلَ لَهُم تَعالَوا اِلي ما انزل اللّه واِلي الرسُول قالُوا حَسبُنا ما وَجَدنا عَليه آبائنا اوَ لَو كانَ آبائهُم لا يَعلَمُون شَيئاً وَلا يَهتَدُون).(6)

"و هنگامي كه به آنها گفته مي شود: به سوي آنچه خدا نازل كرده، و به سوي پيامبر بياييد، مي گويند: آنچه از پدران خود يافته ايم، ما را بس است. آيا اگر پدران آنها چيزي نمي دانستند، و هدايت نيافته بودند ]باز از آنهاپيروي مي كردند؟!

4. سرعت در قضاوت: سرعت بيش از حد در راه تحقيق، عجله و كم حوصلگي در اين مسير، انسان را به پرتگاه مي افكند. بايد با صرف وقت كافي، حوصله ي لازم و دقّت كارآمد اطلاعات لازم را گردآوري كرد، به ترتيب منطقي چيد و پس از كامل شدن پرونده ي علمي بحث، به انشاء حكم و قضاوت علمي پرداخت.

5. پيروي از اميال و گرايش ها.

بسياري از اوقات، عقل و خرد انسان در انتخاب حق از ناحق و سره از ناسره آزاد نيست و با مزاحمي به نام "ميل و گرايش" روبروست. به سان قطب نمايي كه اگر در كنار آن تكه آهني قرار گيرد، جهت را درست نشان نمي دهد و به سمت همان تكه آهن متمايل مي شود.

گاه "دل" انسان مايل نيست كه "عقل" رهبري وجود آدمي را بدست گيرد و منافع خود را در مخالفت با آراء عقل مي بيند. اميالي مانند شهوت، غرور و تكبّر، طمع، انگيزه چيرگي و تسلط بر ديگران، خوي تعدّي و ظلم و ... گاه فضا را چنان بر عقل تيره و تار مي كنند كه "دل بخواه" به جاي "ديده عقل" مي نشيند و خواهشهاي خود را به عنوان ره آورد خرد و انديشه جا مي زند. اينجا است كه عاقلان و خردمندان بايد سخت متفطن و باريك انديش باشند تا چنين مغالطه اي براي آنان رخ ندهد.

قرآن كريم، ريشه ي برخي كج انديشي ها را در همين نكته جستجو مي كند:

(اِن هِي اِلاّ اسماء سَمّيتُمُوها انتُم وَآبائكُم ما انزل اللّه بِها مِن سُلطان اِن يَتَّبِعُونَ اِلاّ الظنّ وَما تَهوي الانفُس).(7)

"اينها فقط نامهايي است كه شما و پدرانتان بر آنها گذاشته ايد]نامهايي بي محتوا و اسمهايي بي مسما[، و هرگز خداوند دليل و حجّتي بر آن نازل نكرده، آنان فقط از گمانهاي بي اساس و هواي نفس پيروي مي كنند".

قرآن از كساني ياد مي كند كه به دليل "تكبّر در مقابل حق" ديده ي حق بين خود را از دست مي دهند و ديگر هيچ معجزه و بيّنه ي روشني براي آنان كارساز نيست:

(سَأَصرِفُ عَن آياتي الَّذينَ يَتكبّرون فِي الارض بِغَير الحَقّ وان يَروا كلّ آيه` لا يُؤمِنُوا بِها وَاِن يَروا سَبيل الرُّشد لا يتّخذوه سَبيلاً واِن يروا سَبيل الغيّ يَتّخذوه سَبيلاً ذلك بانّهم كَذّبُوا بِآياتنا وَكانُوا عَنها غافِلين).(8)

"به زودي كساني را كه در روي زمين به ناحق تكبّر ميورزند، از ]ايمان به [آيات خود، منصرف مي سازم. آنها چنانند كه اگر هر آيه و نشانه اي را ببينند، به آن ايمان نمي آورند; اگر راه هدايت را ببينند، آن را راه خود انتخاب نمي كنند; و اگر طريق گمراهي را ببينند، آن را راه خود انتخاب مي كنند.(همه اينها) به خاطر آن است كه آيات ما را تكذيب كردند، و از آن غافل بودند".

خلاصه ي سخن در مرحله ي نخست تحقيق كه نام آن را "جستجوي حقيقت" نهاديم اين كه :

1. دستمايه تحقيق، يا قضاياي بديهي روشن است، و يا قضاياي نظري كه به طور روشمندانه و منطقي بدست آمده اند.

2. مقدمات استدلال، بايد از جهت "مادّه" يقيني باشند و از جهت "صورت" در يكي از اشكال چهارگانه منطقي، ترتيب يافته باشند.

3. برخي از رهزنهاي فهم صحيح عبارتند از: جانشيني گمان، حدس و احتمال به جاي علم و يقين; گرفتاري در دام مغالطات; تأثير پذيري رواني و غير منطقي از انديشمندان، جوّ اجتماعي و گذشتگان; سرعت در قضاوت و پيروي از اميال و گرايشات.

عمل تحقيق و پديده ي اختيار

اكنون در پاسخ به سؤال دوم در مورد اختياري يا اضطراري بودن سير تحقيق بايد گفت: قبل از چينش مقدمات استدلال و طرح ريزي آن، انسان مي تواند در انتخاب قضاياي بديهي و يقيني دقت كند و قضاياي ناصالحي را كه يقيني نيستند به كنار افكند. و نيز هنگام چينش مقدمات قضايا، در اين كه مطابق صورت هاي صحيح منطقي باشند، دقت لازم را به كار برد، و سعي خود را به كار گيرد تا از گمان و حدس، مغالطه، مرعوب شدن، عجله در نتيجه گيري و جذب اميال و خواهشها شدن بپرهيزد. پيداست كه تمامي اين دقّت ها و مراقبت ها امكان پذير است و در حيطه ي اختيار و اراده آدمي است و بر همين اساس مي توان پژوهنده ي كم تلاش و بي حوصله را مؤاخذه كرد و بر كم همتي او خرده گرفت. امّا اگر كسي در نكات فوق دقت كافي را به كار نبرد و گرفتار رهزنهاي علمي شود و در انتخاب مقدمات استدلال يا چينش آنها تقصير يا قصوري مرتكب گرديد، البته كه بدست آمدن نتيجه اي معيوب و سقيم و غير واقعي حتمي و ضروري خواهد بود و انتظار حاصل آمدن نتيجه اي صحيح و واقعي از مقدمات ناصحيح و غير واقعي، انتظاري غير عاقلانه و غيرمنطقي است . مقدمات استدلال، علت نتيجه اند و چون علّت عليل گردد، بناچار معلول آن هم معلول خواهد بود. حيطه ي اختيار انسان، در انتخاب مقدّمات و صورت بندي آنها است، امّا نتيجه گيري از آن مقدمات، از كف اختيار انسان خارج است و به نحو قهري و ضروري و حتمي، نتيجه حاصل خواهد شد.

در مقام تمثيل، خوردن يا نخوردن و چه چيزي را خوردن ، در اختيار انسان است امّا وقتي كسي طعامي را خوش آمد و بر آن دست يازيد و از حنجره ي خود فرو برد، اثر بخشي آن در اختيار انسان نيست و طعام مفيد يا مضرّ اثر مثبت يا منفي خود را خواهد گذاشت.

از همين جا پاسخ اشكال اوّل كه حكم ارتداد را منافي با نحوه عمل دستگاه ادراكي انسان مي دانست روشن مي شود. درست است كه دستگاه فهم و درك انسان همانند دستگاه هاضمه او پس از دريافت مواد علمي به عمل تجزيه و تحليل دست مي زند و خواه ناخواه نتيجه اي صحيح يا سقيم به دست مي دهد، امّا چنان نيست كه پديده ادراك از ابتدا تا انتها، خارج از اراده و اختيار انسان باشد و همانند دستگاه مكانيكي بي اختياري، عمل درك را انجام دهد. مراحلي از قبيل: تصور درست مفاهيم نظري، چينش منطقي مفاهيم به دست آمده در قالب شكل هاي چهارگانه قياسي، دوري جستن از حدس ها، گمان ها و احتمال ها و ننشاندن آنها به جاي علم قطعي، پرهيز از تقليد كوركورانه و سرعت در قضاوت و پيروي از اميال و گرايش ها و... اموري اختياري هستند كه انسان مي تواند با انجام دقّت و حوصله علمي، به سير تحقيق خود جهتي علمي ببخشد و از نتايج مبارك تلاش خود بهره مند شود. درست از همين نظر و در حيطه اعمال اختياري ادراك است كه انسان مكلّف به درست انديشي و پرهيز از كج انديشي است. هر جا كه پاي اختيار آدمي باز شود، پاي تكليف و بازخواست نيز گشوده خواهد شد.

البته پس از جمع آوري تصورات و سامان دهي آنها در قالب مقدمات استدلال، حيطه اختيار آدمي پايان مي پذيرد و از آن پس دستگاه ادراكي به نتيجه گيري از مقدمات به دست آمده مي پردازد. اينجا است كه اگر مقدمات استدلال، به درستي سامان يافته باشد، نتيجه اي نيكو به بار مي آيد و اگر مقدمات استدلال، به هر دليل دچار سهو و خطايي گردد، به ناچار و ضروره`ً، نتايج ناصحيح و ناصوابي به دست خواهد آمد. آري، در اين مرحله اختيار آدمي از كف رفته است و نتايج مقدمات، در اختيار انسان نيست. از اين نظر، پديده استنتاج در اين مرحله به صورت جبري رخ مي دهد و به همين لحاظ متعلق امر و نهي و تكليف نيز قرار نمي گيرد.

بنابراين در هضم علمي مطالب، بايد بين مرحله جمع آوري مواد اوليه و طبخ و آماده سازي آن، كه اعمالي اختياري هستند; با مرحله نتيجه گيري و استنتاج نتيجه از مقدمات كه پديده اي جبري و غيراختياري است، تمايز قايل شد.

از اين رو توصيه ي اكيد به همه ي حقيقت جويان آن است كه "روشمندانه و منطقي" به فحص و بحث بپردازند كه "نتيجه" تلاش آنان در گرو "متد و روش" علمي آنان است . بايد مواظب بود كه "راه علم و تحقيق" را از "راه مغالطه و خواهش و تقليد" جدا كرد، كه در اين صورت نتيجه پذيرفتني و پسنديدني است.

2. فهم حقيقت

اكنون معمّاي بزرگ آن است كه آيا هر رهنوردي به مقصد مي رسد و آيا هر جوينده اي يابنده است؟ آيا هر حقيقت خواهي حقيقت ياب است؟

چه بسا پژوهنده تمام توان و تلاش خود را بكار ببندد، امّا به منزل مقصود نرسد و در بيابان ترديد و شك باقي بماند; و يا نه، به گمان خود به منزل رسيده است و حقيقت را دريافته است، امّا در واقع گمان باطلي كرده و سراب را آب ديده است. حال سؤال اين است كه با اين گروه چه معامله اي كنيم؟ آيا چنين فرد شاك و مردّدي هم مرتد است؟ و آيا چنين جاهل مركّبي كه ناديده را ديده انگاشته و ندانسته را دانسته پنداشته، مرتد و سزاوار قتل است؟

در مورد فرد شاك و مردّد بايد گفت، چنين فردي قطعاً مرتد نيست. در فصل پيشين آنجا كه در مورد ماهيت ارتداد سخن گفته شد، به تفصيل بيان شد كه ارتداد از نوع "عدم اعتقاد" نيست، بلكه از نوع "اعتقاد به عدم" يا انكار است و چون فرد شاك منكر نيست، مرتد شمرده نمي شود.


امّا در مورد جاهل مركّب كه نهايت تلاش علمي خود را بكار برده و روشمندانه و عالمانه طيّ طريق كرده امّا از رسيدن به هدف "قاصر" بوده است، چنين فردي گرچه در فضاي انديشه خود "مرتد" شده و به لحاظ كلامي (علم كلام) مرتد محسوب مي شود، امّا عقوبت و مجازات مرتد شامل او نخواهد شد، نه عقوبت دنيوي كه مجازات اعدام است و نه عقوبت اخروي كه عذاب دوزخ است.

امّا عقوبت دنيوي نه; چون او به ابراز و اظهار عقيده ي خود نپرداخته است و فقط در فضاي انديشه خود مرتد شده است. چنين فردي به لحاظ فقهي مرتد شمرده نمي شود. چرا كه قبلاً اظهار اسلام كرده و هنوز هم در ظاهر، اظهار انكار اسلام ننموده است. لذا اين فرد در جامعه ي مسلمين هنوز مسلمان خوانده مي شود گرچه در واقع ديگر مسلمان نيست.

امّا عقوبت اخروي شامل حال او نيست، چون تكليف ما آدميان سعي و تلاش علمي و عملي در حدّ امكان است و خداوند جهان تكليفي بيش از تحمل علمي و عملي، بر كسي روا نمي دارد.(لا يكلّف اللّه نفساً الاّ وسعها).

جاهل قاصر و مقصّر

بر همين اساس است كه در فقه اسلامي، بين جاهل قاصر و مقصّر فرق گذاشته شده است. جاهل قاصر و مقصّر ، هر دو در اين نقطه مشترك اند كه "بايد بدانند و نمي دانند"، امّا يكي در حدّ امكان و طاقت خود تلاش كرده و ندانسته است، و ديگري بي زحمت و بدون تلاش نمي داند. آن كه تلاش كرده و ندانسته و نرسيده است، قاصر است ولي مقصّر نيست، و چون مقصر نيست شايسته عقوبت نيست. امّا آن كه تلاش نكرده ندانسته و نرسيده، مقصّر و مجرم است و مستحق عقوبت به جرم كوتاهي و سستي است.

علما يك اصطلاحي دارند كه اين اصطلاح ريشه قرآني دارد. جاهل را مَقسم قرار مي دهند و مي گويند: جاهل بر دو قسم است; يا قاصر است يا مقصّر..."قاصر" يعني كوتاه و "مقصّر" يعني كوتاهي كننده. اگر كسي چيزي را نمي دانست و يا جرمي را مرتكب شد، يك وقت علّت اين كار قصور، يعني دست نارسي و كوتاهي است; يعني او تقصير ندارد و مقصر نيست و راهي غير از اين نداشته است; و يك وقت او مقصّر است و آن وقتي است كه انسان يك چيزي را دانسته و فهميده، امّا به خاطر هواپرستي و نفس پرستي، علي رغم آنچه خودش مي داند و مي فهمد، عمل مي كند.

قرآن خودش اصطلاحي در اين زمينه ها دارد ولي نه به نام قاصر و مقصّر، تعبير قرآن تعبير ديگري است از قبييل "مستضعفين". يعني ضعيف شمرده شدگان، دست نارسان. در بعضي جاهاي ديگر تعبير دارد"مرجون لامر اللّه"، يعني درباره يك طبقه شما اساساً قضاوت نكنيد كه عاقبت اينها چيست بگوييد به خدا واگذار است، خدا خودش مي داند كه بعداً با آنها چه بكند. كه البته اين خودش يك نويد رحمت است.(9)

از خداي عادل و حكيم فرسنگ ها به دور است كه ناتوانان و مستضعفان و كوتاه خردان غير مقصّر را به چوب عذاب برگيرد :

يا معشر الجنّ والانس الم يأتكم رسلٌ منكم يقصّون عليكم آياتي وينذرونكم لقاء يومكم هذا قالوا شهدنا علي انفسنا وغرتهم الحياه` الدنيا وشهدوا علي انفسهم انّهم كانوا كافرين *ذلك ان لم يكن ربّك مهلك القري بظلم واهلها غافلون).(10)

"اي گروه جنّ وانس! آيا رسولاني از شما به سوي شما نيامدند كه آيات مرا برايتان بازگو مي كردند و شما را از ملاقات چنين روزي بيم مي دادند؟! آنها مي گويند: "بر ضد خودمان گواهي مي دهيم"، و زندگي (پر زرق و برق) دنيا آنها را فريب داد، و به زيان خود گواهي مي دهند كه كافر بودند. اين به خاطر آن است كه پروردگارت هيچ گاه (مردم) شهرها و آباديها را به خاطر ستمهايشان در حال غفلت و بي خبري هلاك نمي كند.(بلكه قبلاً رسولاني براي آنها مي فرستد.")

پژوهشگر مباحث عقيدتي و كلامي كه به نتيجه اي خلاف واقع و ناصواب ميرسد، نظير فقيهي است كه در مباحث فقهي و فروعات ديني پس از تحقيق و فحص كافي به فتوايي خلاف واقع و اشتباه نايل مي گردد. آيا چنين فقيهي مستحق عقوبت الهي است؟ هرگز! نه تنها فقيهي كه با تمام توان خود تلاش كرده و به واقع نرسيده است مستحق مجازات نيست، بلكه حتّي شايسته دريافت اجر و پاداش الهي نيز هست.

اين قاعده در فقه شيعه معروف است كه : "للمصيب اجران وللمخطي اجرٌ واحد"([11] :(يعني پژوهنده اي كه به صواب و واقعيت برسد دو اجر دريافت مي كند(اجر رسيدن به واقعيت و پاداش الهي) و پژوهنده اي كه خطا كند، تنها يك اجر دريافت مي كند. (فقط پاداش الهي). از ياد نبريم كه اين پاداش، مخصوص خطاكاراني است كه تمام تلاش خود را روشمندانه بكار بسته اند، امّا به دلايلي كه خارج از اختيار آنها بوده است به واقعيت و حقيقت نرسيده اند.

بر همين منوال مي توان گفت كه پژوهنده ي كوشايي كه در مباحث كلامي و عقيدتي تلاشي روشمندانه مصروف داشته امّا از درك حقيقت قاصر بوده است، نه تنها عقوبتي در انتظار او نيست، بلكه حتّي پاداش الهي را دريافت خواهد نمود. از ياد نبريم كه پژوهنده ي مورد نظر ما، روشمندانه پيرامون سه اصل اساسي توحيد و نبوت و معاد به پژوهش پرداخته است و اين اصول چندان مبرهن و مستدلّ اند كه هر عالم تلاشگر و منصفي به وجود اين اصول پي خواهد بود و به دليل صداقت و انصاف او قطعاً توفيق الهي رفيق او خواهد گشت و به حقيقت خواهد رسيد، چرا كه: (والّذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا وانّ اللّه لمع المحسنين).(12)

"و آنها كه در راه ما (با خلوص نيّت) جهاد كنند، قطعاً به راههاي خود، هدايتشان خواهيم كرد. و خداوند با نيكوكاران است".

بسيار بعيد و دور از ذهن است كه محققي با صداقت و با تلاشي متوسط نتواند به حقيقتي در اين سه اصل اساسي كه شيرازه ي تمام اديان آسماني است، دست يابد. امّا بنا به فرض بعيد، مرتدي با خصايص مذكور، داراي حكم ياد شده است.

در مورد كسي كه با شرايط فوق مرتد شده است و علاوه بر ارتداد كلامي، به ارتداد فقهي مبتلا شده و به ابراز عقايد الحادي خود مي پردازد، در فصل آينده كه به بحث "آزادي بيان" مربوط است پرداخته مي شود.

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org