Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نگاه قرآن و روايات به حريم خصوصي (احمد حيدري)

نگاه قرآن و روايات به حريم خصوصي (احمد حيدري)

اشاره:
امروز در قرن پانزدهم هجري و قرن بيست و يک ميلادي، غربي‏ ها ادعاي ابتکار حقوق بشر سر مي‏ دهند و خود را به جهت مطرح کردن، تدوين و دفاع از حقوق بشر شايسته ستايش مي ‏دانند.

بعد از جنگ دوم جهاني فکر تدوين منشوري به عنوان حقوق بشر که ملل مختلف بدان پايبند باشند، مطرح شد و بالاخره اعلاميه جهاني حقوق بشر که امروز مدال افتخار غرب است، در دهم سپتامبر 1948 ميلادي از سوي مجمع عمومي سازمان ملل به تصويب رسيد.اين اولين اقدام گسترده غرب و جهان براي دفاع از حقوق بشر بود ولي هنوز بسياري از حقوق شناخته نشده بود از جمله حريم خصوصي که مفهومي است زاده نوگرايي و تجديد نظر در روابط انساني از يک طرف و مقاومت در برابر رفتارهاي افراطي و قدرت مدارانه حکومت ها از طرف ديگر.

خوشبختانه منابع اسلام از جمله کتاب، سنت و سيره معصومين(ع) بخصوص سخنان و رفتار رسول خدا(ص) و علي بن ابي طالب(ع) گواه آشکار است که حقوق بشر و از جمله حريم خصوصي در منابع اسلام مورد نظر خاص بوده و در زماني که مدعيان امروز حقوق بشر با هيچکدام از مفاهيم حقوقي امروز آشنا نبودند و اين حقوق رعايت نمي شد، دين اسلام در ادامه ديگر اديان آسماني، مدعي حقوق بشر بود و اين حقوق از جمله حريم خصوصي را به رسميت شناخته و رعايت آن را لازم مي شمرد.

در اين نوشتار به بررسي آيات و رواياتي مي پردازيم که اين حقوق را ثابت کرده و رعايت آن را بر افراد و حکومت ها لازم مي شمارد.

ممنوعيت ورود به حريم خصوصي افراد[منازل مسکوني]

از بارزترين موارد حريم خصوصي منازل مسکوني است که حريم خاص فرد براي زندگي و آسايش روحي و رواني اش مي باشد. افراد در منزل خود مي خواهند از سرما، گرما، باران و آفتاب سوزان در امان بوده و آبرو و ناموسشان در امنيت باشد و بتوانند از نگاه هاي هرزه و از دستبرد هاي مختلف در خلوت و امنيت باشند(1) هر فردي در اين حريم خاص خود، راز و رمزهايي دارد که نمي خواهد ديگران بر آن آگاه شوند و اگر رعايت اين حريم بر ديگران لازم و واجب نباشد، امنيت افراد از بين مي رود.

قرآن رعايت اين حريم را لازم دانسته و همه افراد را از ورود به اين حريم بدون آگاهي و اجازه صاحب حريم منع کرده است:

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى‏ أَهْلِها ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فيها أَحَداً فَلا تَدْخُلُوها حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ وَ إِنْ قيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكى‏ لَكُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَليمٌ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ مَسْكُونَةٍ فيها مَتاعٌ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما تَكْتُمُونَ»(2) ، اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! در خانه‏هايى غير از خانه خود وارد نشويد تا اجازه بگيريد و بر اهل آن خانه سلام كنيد اين براى شما بهتر است شايد متذكّر شويد! و اگر كسى را در آن نيافتيد، وارد نشويد تا به شما اجازه داده شود و اگر گفته شد: «بازگرديد!» بازگرديد، اين براى شما پاكيزه‏تر است و خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است! (ولى) گناهى بر شما نيست كه وارد خانه‏هاى غير مسكونى بشويد كه در آن متاعى متعلّق به شما وجود دارد و خدا آنچه را آشكار مى‏كنيد و آنچه را پنهان مى‏داريد، مى‏داند!

در اين آيه دستور داده مي شود که حق نداريد به منزل هاي مسکوني وارد شويد مگر اين که: « تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى‏ أَهْلِها»؛ مفسران منظور از «استيناس» را اجازه ورود خواستن(3) ، يا آگاه کردن صاحب خانه(4) شمرده اند به اين صورت که فرد با تنحنح يا با الله اکبر گفتن و ذکر گفتن با صداي بلند(5) يا با محکم کوبيدن پا به زمين يا با جمع اين رفتارها(6) ، اهل خانه را خبر دار سازد و اگر آنان اجازه ورود دادند، وارد شود و به هنگام ورود بر اهل خانه سلام کند و با اين سلام دادن، آنان را از جانب خود امنيت ببخشد زيرا معناي سلام اعلام امنيت سلام داده شده از جانب سلام دهنده است. هم سلام دهنده با اين سلام اعلام مسلماني کرده و بايد از جانب ديگران امنيت يابد و هم با اين سلام از جانب خود به ديگران امنيت مي دهد.رسول خدا(ص) در باره علت نام گذاري مؤمن و مسلمان به اين دو نام فرمود:« أَ لَا أُنَبِّئُكُمْ لِمَ سُمِّيَ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً لِإِيمَانِهِ النَّاسَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ أَمْوَالِهِمْ أَلَاأُنَبِّئُكُمْ مَنِ الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ النَّاسُ مِنْ يَدِهِ وَ لِسَانِه»(7)‏، مي دانيد چرا مؤمن را به اين نام خوانده اند؟ به اين خاطر که مردم را بر جان و مالشان امنيت مي بخشد و مسلمان را به اين نام خوانده اند زيرا مردم از دست و زبان او در سلامتند.

با توجه به اين آيه و سنت رسول خدا است که گفته شده هر وقت خواستيد به منزلي وارد شويد با صداي بلند تا سه بار با فاصله مناسب که اهل منزل عادتا بتوانند آماده شده و جواب دهند، به اهل آن منزل سلام کرده و اجازه ورود بطلبيد و اگر اهل خانه جواب دادند، وارد گرديد و اگر جواب ندادند، اين جواب ندادن را عدم اجازه شمرده، منصرف شويد.(8)

در روايتي آمده مردى مى‏خواست به خانه رسول خدا(ص) درآيد، تنحنح كرد. حضرت از داخل خانه به زنى به نام روضه فرمود: بر خيز به اين مرد ياد بده كه به جاى تنحنح بگويد «السلام عليكم آيا داخل شوم؟» آن مرد شنيد و همين طور گفت. پس فرمود: داخل شو(9). امام صادق(ع) هم فرمود:« الاستيذان ثلاثة: أوّلهنّ يَسمعوُن، وَ الثّانيةُ يَحذرون، وَ الثّالثةُ إن شاؤوا أذِنوا وَ إن شاؤوا لَم يَفعلوا فَيَرجِع المُستأذن(10)، اجازه خواستن کامل به سه بار است تا در بار اول صاحب خانه بشنود و در بار دوم آمادگي پيدا کند و بار سوم تصميم به اجازه دادن يا ندادن بگيرد؛ که اگر اجازه نداد بايد اجازه گيرنده بازگردد.

با اين که در آيه به لزوم اعلام و اجازه خواستن تصريح شده ومفهوم آيه اين است که اگر اجازه داده نشد، وارد نشويد ولي براي تاکيد بر اين حکم به مفهوم اکتفا نشده وتصريح مي شود که اگر کسي در داخل منزل مسکوني نبود که اجازه ورود بدهد يا اهل منزل اجازه ورود ندادند و از شما خواستند که بازگرديد، شما حق ورود نداريد و بازگرديد. البته در منازل غير مسکوني و عمومي که در آنها کار داريد، مثل مغازه ها، فروشگاه ها، ادارات و... که منزل مسکوني و حريم شخصي نيستند، اجازه گرفتن لازم نيست.

رعايت حريم افراد منزل

اجازه گرفتن براي ورود به منزل مسکوني عام است و حتي اهل خود منزل هم وقتي از بيرون مي خواهند وارد شوند، خوب است که اطلاع دهند و با آگاهي دادن وارد شوند زيرا گرچه اين منزل حريم خصوصي خودشان هم هست ولي چه بسا ديگر اهل منزل در حالتي باشند که خوش ندارند در آن حالت ديده شوند. کسي از پيامبر(ص) پرسيد: من خدمتکار مادرم هستم و غير من هم کسي بر او وارد نمي شود، آيا با اين وجود هر گاه خواستم وارد منزل شوم، اجازه بگيرم؟ حضرت فرمود: آيا خوش داري او را برهنه ببيني؟ [يعني چه بسا در ساعتي که تو نيستي و خيالش از نبودن تو راحت بوده، برهنه شده تا مثلا لباس عوض کند] پس براي اين که اين حالت ناخوشايند حاصل نشود، بدون اجازه و آگاهي وارد نشو(11) در آيه 58 نور همين حريم براي پدر و مادر در ساعات استراحت در نظر گرفته شده است يعني افراد کم سن و سال که به بلوغ جنسي نرسيده اند و غلامان و کنيزان که در خانه به خدمت مشغولند، موظف مي باشند براي ورود در ساعات وسط روز که افراد در خلوت استراحت مي کنند و از آخر شب [بعد از نماز شامگاه] تا نماز صبح [که معمولا ساعات استراحت است و بعد از نماز صبح ديگر اهل خانه براي کار و تلاش آماده مي شوند و خلوت تمام مي گردد] اجازه بگيرند ولي در ساعات عادي روز براي آنان اجازه گرفتن لازم نيست. از اين آيات مي توان استفاده کرد که نه تنها رعايت حريم خصوصي افراد منزل براي ديگران لازم است بلکه رعايت اين حريم براي خود اهل منزل هم لازم مي باشد و مثلا امروزه که افراد منزل داراي اتاق هاي اختصاصي هستند، نبايد ديگر اهل منزل بدون اجازه و آگاهي صاحب اتاق، به اتاق او وارد شوند يا مثلا گوشي هاي تلفن همراه افراد خانواده حريم خصوصي افراد است و نبايد ديگر اهل خانه بدون اجازه وارد در اين حريم گردند زيرا چه بسا مطلبي در آن باشد که صاحبش راضي به فاش شدن آن نباشد. البته اهل منزل نسبت به هم تعهد دارند و بايد مواظب هم باشند تا دشمنان دروني و بيروني آنان را به زمين نزنند ولي اين تعهد و اقدام ناشي از آن، بايد با حفظ حرمت و حريم و احترام و با ملات اعتماد به هم اعمال گردد و مبادا سوء ظن و بدگماني[که در ادامه در اين باره سخن خواهيم گفت] آنان را به اقدام هاي ناپسند و حريم شکن وادارد.

ممنوعيت تجسس و سرک کشيدن در زندگي و احوال خصوصي مردم

امنيت حريم خصوصي افراد علاوه بر اين که نبايد با ورود بدون اجازه ديگران به خطر بيفتد، نبايد با سرک کشيدن و تجسس هم خدشه دار گردد. در سوره حجرات که بيشترين آداب اجتماعي يادآوري گرديده، به عنوان يک دستور کلي و فراگير مي فرمايد:«وَ لا تَجَسَّسُوا»(12) حرمت تجسس عام است و از تجسس در عقايد، اخلاق و احوال روحي تا تجسس از خلوت و پنهان افراد را شامل مي گردد.تجسس در اعتقاد يا تفتيش عقايد هم به حکم اين آيه مورد نهي است و ما بايد به گفته خود فرد و آنچه سخن و رفتار ظاهري او حکم مي کند، اعتبار دهيم و حق بدگماني و تجسس نداريم. در شأن نزول آيه 94 نساء آمده که گروهي از مسلمانان در يک سفر جنگي با فردي مواجه شدند و آن فرد با سلام کردن يا با ادعاي مسلماني از آنان امنيت طلبيد ولي آنان سلام وي را دروغين شمردند و او را کشتند(13). و خداوند در مذمت آنان فرمود:« لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى‏ إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِنا»

به کسي که به شما سلام کرده يا اعلام اسلام نموده، نگوييد تو مسلمان نيستي!

ذهن و روح فرد هم مانند منزل او حريم اختصاصي اش مي باشد وما حق تجسس و ورود بدون اجازه به اين حريم را نداريم و نبايد با کنکاش در عقايد و اخلاق او به زواياي روحش راه يافته و بر باورها و اخلاقي که در زواياي روحش مخفي ساخته، دست يابيم. همچنين تجسس در خلوت هاي ديگر او مثل سرک کشيدن در نامه او، گوش کردن مخفيانه به سخنان او، نگاه به خانه وخلوت او و ... ممنوع است.

رواياتي اين باره

رسول خدا فرمود: کسي که بدون رضايت و دزدکي به سخنان ديگري گوش کند، در قيامت در گوش هاي اوسرب داغ مي ريزند(14). در حجة الوداع و در بيان مهمترين وصاياش به امت فرمود: همچنان که اين سرزمين[مکه] و اين ماه[ذي الحجه] و اين روز[عيد قربان] حرام است و حرمت دارد، خون، مال و آبروي شما هم حرمت دارد و تجاوز بدان از جانب ديگران حرام است(15) . هر کس شبانه و پنهاني وارد خانه ديگري گردد و صاحبان خانه او را بکشند، خونش هدر است(16) . هر کس دزدانه به خانه ديگري نگاه کند و صاحبان خانه چشم او را درآورند، ديه اي بر آنها نيست (17) . امام باقر(ع) فرمود: در حالي که رسول خدا نشسته و تيزي اي به دست ايشان بود، شخصي از شکاف تخته در دزدانه به ايشان نگاه مي کرد. رسول خدا که متوجه شد به او گفت اگر همانجا بماني، با اين تيزي چشمانت را درمي آورم(18) امام صادق(ع) فرمود: هر کس دزدانه و از بلندي بر خانه اي مشرف شود و به نواميس و پنهان اهل خانه بنگرد و اهل خانه بر پرتاب چيزي او را کور يا مجروح کنند، بر آنان ديه اي نيست(19) . فردي از شکاف در يا ديوار خانه پيامبر به درون خانه نگاه مي کرد که رسول خدا متوجه شد و با تيزي اي به دست آمد تا چشم او را درآورد ولي او فرار کرد. رسول خدا گفت: اي خبيث به خدا قسم اگر مانده بودي، چشمانت را درمي آوردم(20) . فردي بر خانه رسول خدا مشرف شده و امکان نگاه به درون خانه برايش پيش آمده بود که رسول خدا متوجه شد و فرمود: اگر برايم معلوم بود که جوياي احوال ما هستي و مي خواهي از وضعيت پنهان ما با خبر گردي، با اين تيزي چشمانت را درمي آوردم. راوي گويد: به امام صادق(ع) عرض کردم آيا ما هم حق داريم با کساني که اين رفتار را با ما دارند، اين گونه عمل کنيم؟ حضرت فرمود: واي بر تو؛ مي گويم پيامبر اين گونه عمل مي کرد و تو مي پرسي آيا ما هم چنين حقي داريم[مگر نه اين که پيامبر الگو و اسوه بوده و سخن و عمل او حجت شرعي است]؟(21) . در نهي هاي رسول خدا آمده: رسول خدا از اين که کسي به خانه ديگري اشراف يافته و بدون اجازه بدانجا بنگرد، نهي کرد و فرمود: هر کس به عمد به عورت[چيزي که آشکار شدنش را نمي پسندد] ديگري و آنچه او نمي خواهد کسي بدان آگاهي يابد، بنگرد، خدا او را با منافقاني که در پي زشتي هاي مسلمانانند، به جهنم داخل مي کنند و او را از دنيا نمي برد مگر بعد از رسوا و بي آبرو شدن الا اين که توبه کند(22) . کسي که به نامه و نوشته ديگري بدون اجازه او بنگرد، گويا به آتش نگاه مي کند(23).

رعايت حريم خصوصي توسط مأموران حکومتي

از جاهايي که ممکن است مأموران حکومتي حريم خصوصي افراد را رعايت نکنند وخود را موظف به تعدي بدانند، محاسبه و گرفتن ماليات هاي شرعي و قانوني است. معمولا مأموران مالياتي ماليات دهندگان را فرارکننده از اداي حقوق شرعي و قانوني مي پندارند و به خود اجازه مي دهند به حريم آنها وارد شده و همه اموال و دارايي هاي آنان را شناسايي کرده و ماليات شرعي و قانوني را محاسبه و دريافت کنند. دستورات حکومتي امام علي(ع) به مأموران جمع آوري ماليات شاهد بر اين است که امام اين نقطه ضعف را توجه داشته و به اصلاح آن همت گمارده و حکومت هاي ديني بايد به تبع از سيره امام علي (ع) اجازه ندهند ماموران حکومتي به بهانه هاي مختلف حريم خصوصي افراد جامعه را نقض کنند و امنيت افراد را خدشه دار سازند.

امام علي(ع) فردي را براي جمع آوري زکات به سويي فرستاد. حضرت به هنگام اعزام ابتدا او را به رعايت تقوا، بر نگزيدن دنيا بر آخرت، حافظ و امين بودن بر مأموريت و رعايت حق خدا امر کرد و فرمود: وقتي وارد بر قبيله شدي، بر آبگاه آنان فرود آي بدون اين که به خانه هايشان بروي بعد با وقار و آرامش در اجتماعشان حاضر شو و بگو: مرا ولي خدا فرستاده تا حق خدا در اموالتان را بگيرم؛ آيا شما را براي خدا در اموالتان حقي هست که به ولي اش ادا کنيد؟ اگر کسي گفت: نه؛ دوباره از او مپرس و اگر کسي با طيب خاطر خواست به تو انعامي کند، بدون اين که او را بترساني يا تهديد کني، با او برو و بدون اجازه بر اوال او وارد مشو زيرا اکثر آن اموال از اوست و حق خدا در آن کمي مي باشد و اگر اجازه ورود داد، مانند مالک مسلط و زورمندانه وارد مشو و مال را دو قسمت کن بعد او را در انتخاب مخير ساز که کدام حصّه از او باشد و حصّه ديگر را به دو قسمت کن و باز او را در انتخاب آزاد بگذار و بدين صورت حق الله را از مال او جدا کن و اگر در اين بين او خواست تقسيم را از سر بگيري، خواسته اش را اجابت کن(24).

با توجه به آيات و احاديث بالا معلوم مي شود که هر نوع تعرض به حريم خصوصي افراد با همه مصاديق مختلفي که مي تواند داشته باشد، حرام است و به تناسب زمان و پيشرفت هاي علمي و ...، در هر زمان، حريم خصوصي مصداق هاي خاصي پيدا مي کند مثل امروزه که پست الکترونيک، ايميل، چت، تلفن همراه، پيامک و ...مصداق هاي حريم خصوصي شده و بايد از تعرض افراد حکومتي و غير حکومتي مصون باشند مگر در مواردي که قانون اجازه داده باشد.

وظيفه سرّنگه داري و منع از افشاي اسرار

تا اينجا سخن از اين بود که ما بايد از تعرض به حريم هاي خصوصي افراد خودداري ورزيم. در اين جا سخن از اين است که اگر ناخواسته بر حريم خصوصي و سرّ کسي آگاهي يافتيم، آيا در اين صورت چه وظيفه اي داريم؟

بسيار اتفاق مي افتد که فردي ناخواسته بر حريم خصوصي ديگري مشرف مي شود و بر عورت و راز پوشيده او آگاه مي گردد؛ در اينجا وظيفه او کتمان و خودداري از افشاگري است. غيبت که از گناهان کبيره و مورد غضب خداست يعني افشاي عورت مؤمن که به طريقي خواسته يا ناخواسته، به حق يا ناحق بر آن آگاهي پيدا کرده اي. قرآن وروايات از غيبت و افشاي عيب ها و زشتي هاي پنهان و عورات افراد به شدت نهي کرده است و اين وظيفه دوم ما در باره برادران ديني و انساني است. راوي از امام صادق(ع) در باره غيبت سؤال کرد وحضرت فرمود: غيبت آن است که مطلبي که خدا بر برادرت پوشانده و افشا و اثبات نشده تا حدّش را بخورد، را پخش کني(26)0 

«ستّار و ستّار العيوب» از اسامي نيکوي خداست و بندگان بايد به رنگ خدا درآيند و به صفات حُسناي خدا متصف گردند و در ستاّر بودن بر عيوب بندگان بکوشند؛ از اين رو نه بر عالم شدن بر عورات پنهاني افراد تلاش کنند و نه اگر روزي بر عيب و عورتي از افراد آگاهي يافتند، آن را افشا کنند. امام سجاد(ع) در دعاي شريف مکارم الاخلاق در ضمن صفاتي که تزيّن و تجمّل بدانها را از خدا خواسته و زينت و جمال متقيان مي شمارد، دو وصف «ستر العائبه و افشاء العارفه» يعني پوشاندن زشتي ها و عيب ها و آشکار کردن زيبايي ها و پسنديده ها را طلب مي کند(26).

حکومت هم نبايد سعي بر افشاي عيوب و اثبات جرم هايي که حق الله و بين فرد و خداست، داشته باشد. در روايت است که زني به محضر رسول خدا آمد و بر زنا اعتراف کرد، حضرت از او روگرداند. زن دوباره از آن طرف که رسول خدا رو کرده بود آمد و اعتراف کرد، باز رسول خدا روگرداند. زن براي بار سوم از طرفي که رسول خدا روکرده بود آمد و اعتراف کرد و گفت: من زنا کرده ام و عذاب دنيا برايم قابل تحمل تر از عذاب آخرت است. رسول خدا خطاب به مردم فرمود: اين همراه شما ديوانه نيست؟ گفتند: نه؛ و زن براي بار چهارم اقرار کرد و پيامبر هم امر به رجم او کرد و بعد از اجراي حدّ فرمود: اگر اين زشتي را مي پوشاند و بين خود و خدا توبه مي کرد، بهتر بود(27).

روايات در اين زمينه فراوان است(28). که صراحت دارد سيره حکومتي پيامبر و اميرمؤمنان بر اين بوده که گناهان افراد آشکار و اثبات نشود و حدّ بر آنان جاري نگردد و بين خود و خدا توبه کنند و اين اثبات و افشا نشدن را براي مسلمانان و جامعه اسلامي بهتر مي ديده اند و شايد بدين جهت بوده که با کثرت اقرار و اثبات گناه و اجراي حدّ، ناخودآگاه قبح گناه ريخته شده و اثر پيشگيري و بازدارندگي حدود از بين مي رفته است. بنابر قانون شرع افرادي هم که در اثر سرک کشيدن عمد يا غير عمد بر عيب و عورت و گناهي در خلوت از ديگري عالم مي شدند، چنانچه به حدّ نصاب شهادت نمي رسيدند حق افشاي آن را نداشتند واگر افشا مي کردند، نه تنها کار ثوابي انجام نداده بودند بلکه بايد حد مي خوردند. مثلا اگر کسي در خفا مرتکب عمل شنيع زنا مي شد و ديگري خواسته يا ناخواسته از آن خلوت آگاه مي گرديد، چنانچه آن را افشا مي کرد، مرتکب رمي و تهمت زنا به ديگري شده و بايد حدّ رمي و تازيانه مي خورد. از اين بالاتر اگر زني در خلوت منزلش مرتکب عمل شنيع زنا مي شد و مردش با ورود به منزل، بر اين عمل شنيع شاهد مي گرديد، چون ورود به منزل براي او جايز بود، فقط حق داشت زنش را متهم به زنا کند و براي اثباتش در محکمه ملاعنه کند يعني چهار بار قسم بخورد که در اين ادعا راست مي گويد و بار پنجم لعنت خدا را بر خود قرار دهد اگر از دروغگويان باشد. با اين اقدام ارتباط زوجيت آن دو از بين مي رفت ولي باز هم زن محکوم به فجور نمي شد و مي توانست با چهار بار قسم خوردن بر دروغگويي مرد و بار پنجم غضب و لعن خدا را بر خود قرار دادن در صورت راستگويي مرد، از خود دفع حدّ کند(29).

عوامل سوق دهنده به نقض حريم افراد

نکته مهم ديگري که در اين جا لازم به ذکر است، توجه به عامل سوق دهنده به نقض حريم خصوصي افراد و سرک کشيدن در ذهن، روح و زندگي ديگران و افشاي رازهاي پنهان و عورات آنان مي باشد. خداوند در سوره حجرات در بيان زمينه و عامل تجسس مي فرمايد:«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً»(30) . دقت در اين آيه نشان مي دهد عاملي که فرد را بر غيبت و افشاي عورات پنهان مؤمنان وامي دارد، آگاهي او بر رازهاي پنهان است. وقتي فردي از راز پنهان و عيب مستور ديگري خبر نداشته باشد، راحت است و چيزي براي نگه داشتن در وجود خود و دم فروبستن ندارد ولي همين که از راز و پنهان و عيب مستور ديگري خبر دار شد، شيطان پي در پي او را به افشاکردن و آبرو بردن و به زمين زدن وسوسه مي کند و مقاومت در برابر اين وسوسه شيطاني ايماني قوي مي طلبد. اما عاملي که او را به سرک کشيدن در خلوت و حريم ديگران سوق مي دهد، بدگماني است از اين رو در آيه بالا ابتدا از عامل تجسس و سرک کشيدن ياد مي کند و بعد از تجسس و سرک کشيدن که باعث آگاه شدن بر رازها و عورات مؤمنان مي گردد، منع مي نمايد و در آخر از اين آگاهي که او را به غيبت و افشاگري سوق مي دهد، ياد مي نمايد.جالب اين است که نهي از ورود به خلوت و حريم خصوصي ديگران در سوره نور بعد از بيان واقعه دردآور افک است. در اين واقعه مردي با زني خلوت داشته و ساعاتي در بيابان با هم بوده اند و آن مرد که وظيفه اش در پي لشکر آمدن بوده، آن زن را که اتفاقا همسر رسول خدا بوده و از لشکر جامانده، يافته و با خود همراه کرده و به سپاه رسانده است. مسلمانان مريض القلب از ساعات خلوت اين دو استفاده کرده و به تحريک بدگماني افراد پرداخته و داستاني دردآور ساخته و پرداخته و توسط بدگماني مؤمنان ضعيف الايمان شايع ساخته و پراکنده اند. خداوند در توبيخ سازندگان، باور کنندگان و منتشر سازندگان اين شايعه سوء مي فرمايد: « لَوْلا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً وَ قالُوا هذا إِفْكٌ مُبينٌ ...إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِكُمْ ما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ وَ لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ ما يَكُونُ لَنا أَنْ نَتَكَلَّمَ بِهذا سُبْحانَكَ هذا بُهْتانٌ عَظيمٌ»(31)؛ چرا هنگامي که اين شايعه را شنيديد به مؤمنان خوش گمان نبوديد ونگفتيد اين دروغي آشکار است؟ ... چرا اين سخنان را به راحتي باور کرديد و بر زبان رانديد در حالي که علم بدان نداشتيد و آسان پنداشتيد در حالي که پذيرفتن و نقل اين سخنان از جانب شما نزد خدا خيلي سنگين بود! چرا زماني که اين بهتان و شايعه را شنيديد، نگفتيد: منزه است خدا؛ ما حق نداريم اين شايعه و بهتان را پذيرفته و بر زبان آوريم، اين بهتاني سنگين است! و در نهايت باور بدون دليل قطعي اين اتهام و نقل آن را مصداق «دوست داشتن اشاعه فحشاء در بين مؤمنان» مي شمارد که عذاب سنگين دنيا و آخرت را در پي دارد(32). و متعاقب اين داستان دردآور مي فرمايد: اي مؤمنان پيرو گام هاي شيطان نشويد ... و به خانه هاي مسکوني بدون آگاهي، اذن و اجازه صاحبانش وارد نشويد و ... .

عامل ديگري که افراد را به سرک کشيدن در حريم خصوصي ديگران و انکار ايمان ظاهري و ادعايي و تفتيش عقايد و اثبات کفر وامي دارد، دنيا خواهي افراد است. آنان که به ظواهر دنيا دل بسته اند، دنبال بهانه براي دست اندازي در عرض و مال ديگران و محروم کردن آنان از حقوق انساني، شرعي و قانوني شان مي باشند و اين دنياخواهي آنان را به بدگماني و سرک کشيدن براي اثبات گمان هاي بدشان سوق مي دهد. در آيه 94 نساء آمده:«تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا»،عامل وادارنده شما به انکار ايمان مدعي ايمان، نه خدا خواهي و حق طلبي بلکه متاع ناچيز دنيا است؛ شما مي خواهيد بهانه اي براي کشتن او و تصاحب اموالش داشته باشيد همچون کساني که با تجسس دنبال يافتن عورات ديگران و افشاي آنها هستند و انگيزه خدايي و حق گرايي ندارند بلکه دنبال رسيدن به دنيا و کنار زدن رقيب و ... مي باشند.

عامل نجات بخش

چه کنيم که از اين بلاي ايمان سوز در امان باشيم و جامعه مان يک جامعه ايماني شود؟ قرآن اين راه را به ما نشان مي دهد. اگر ما توجه کنيم که خودمان هم در خلوتمان هزاران لغزش داريم و عورات و عيوبي که دوست نداريم افشا شود و اگر تنبه داشته باشيم که اگر ما مؤمن شده ايم و اگر از گناه و لغزش و زشتي ايمني يافته ايم، به عنايت و دستگيري خدا بوده و گر نه ما هم غرقه اين منجلاب بوديم و اگر خدا دست نگرفته بود، هنوز هم بايد در زشتي و گناه غوطه مي خورديم. اگر اين توجه را داشته باشيم ديگر به بندگان خدا مهربان وخوش گمان مي شويم و شجره خبيثه بدگماني در وجود ما مي خشکد و اگر بر عيب و راز بدي آگاهي يافتيم آن را مي پوشانيم و به هدايت صاحب عيب و راز بد همت مي کنيم. خداوند در آيات سوره افک مي فرمايد:«لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى‏ مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشاء»(33). ، اگر فضل، رحمت و دستگيري خدا نبود، ابدا هيچ کدام از شما پاک نمي شديد و خداست که هرکس را بخواهد پاک مي سازد و توفيق پاک شدن عطا مي کند. و در آيات توبيخ کافر شمردن متظاهران به اسلام مي فرمايد:«كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا»(34). شما هم قبلا اين گونه(کافر) بوديد (و بعد فقط به زبان اظهار اسلام کرديد) و خدا بر شما منت نهاد و توفيق ايمان و پاکي داد. پس شاکر اين نعمت باشيد و براي رسيدن ديگران به اين نعمت تلاش کنيد و از بدگماني و انکار ادعاي آنان دست بشوئيد.

يک هشدار

رعايت حريم خصوصي افراد و نهي از بدگماني و تجسس و بهتان و افشاگري و... از دستورات اکيد اسلام است که هم توسط افراد و هم توسط حکومت ها و عوامل حکومتي بايد به دقت و تمامي رعايت شود تا عطر ايمان همه جا را بگيرد. غايت مهم انقلاب اسلامي اجراي دستورات ديني و زمينه سازي براي رشد و تعالي ايماني افراد است و اين حاصل نمي شود مگر با رعايت اصول اخلاقي و رفتاري ديني توسط حکومت داران و پايبندي دقيق آنها به اين اصول و ضوابط.
پايبندي به اصل خوش گماني نسبت به ديگران، خودداري از سرک کشيدن در زندگي خصوصي افراد، اعتنا نکردن به شايعات و اتهام ها و نپذيرفتن آنها مگر بر اساس ادله يقين آور اگر توسط حاکمان رعايت شود ديگر کسي به ناحق متهم و مطرود نمي شود، از حقوقش محروم نمي گردد و خودش و باورمندان به او به نظام و انقلاب بدبين نمي شوند. اگر ما به خيال خود براي حفظ انقلاب و منع ورود ناهلان به جرگه انقلاب به جمع آوري گزارش هاي غير يقيني در باره افراد بپردازيم و سخنان اتهام زنان را بدون اثبات شرعي پذيرفته و به استناد آنها مدعي شويم که صلاحيت شما احراز نشده و ...، اگر افراد مجبور شوند در برابر اتهامات فراوان و اثبات نشده از خود دفاع کنند، اگر ادعاي بدون دليل قطعي ديگران را در باره افراد پذيرفته ولي ادعاي خودشان را بدون وجود دليل محکم عليه شان، نپذيريم، اگر به عنوان افشاگري اتهام هاي ثابت نشده را اشاعه دهيم، و ... معلوم است که بر خلاف دستورهاي گذشته در اين مقال عمل کرده ايم و با عمل غير قرآني و ديني خود نه تنها به انقلاب و نظام خدمت نکرده ايم بلکه زمينه دين گريزي جامعه را فراهم کرده و در زمره خيانت کنندگان به نظام و انقلاب قرار گرفته ايم و چقدر خوب است حاکمان و تريبون داران به بازبيني رفتار خود در دهه هاي گذشته با معيارهاي مطرح شده در اين مقال بپردازند و در صورت مشاهده عيب و ايراد در رفتارشان، به اصلاح خود همت کنند تا بيش از پيش شاهد تعالي نظام باشيم.

------------------------------
منابع:
1. التحرير و التنوير، 18/158.
2. نور/27 ـ 29
3. إرشاد الأذهان إلى تفسير القرآن، ص357
4. الأصفى في تفسيرالقرآن، ‏2/842
5. همان.
6. همان.
7. بحار الانوار، 1/113
8. روح البيان، 7/214.
9. ترجمه الميزان، 15/159.
10.الامثل، 11/71
11.بحر المحيط، 8/30
12. حجرات/12
13. اسباب النزول/176
14. وسائل الشيعه، 17/298
15. مستدرک الوسائل، 18/208
16. مشکاة الانوار/236
17. همان
18. همان.
19. کافي، 7/291
20. همان
21. همان
22 الفقيه، 4/13
23. مستدرک الوسائل، 9/15
24. کافي، 3/536
25 . البرهان، 5/112.
26. صحيفه سجاديه، دعاي مکارم الاخلاق.
27. کافي، 7/185.
28. همان
29. نور/6 ـ 8
30. حجرات/12
31 . نور/12 ـ 16
32. نور/19
33 . نور/21
34. نساء/94

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org