Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: کتابخانه فارسی
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: عيبهايى كه به واسطه آنها مى توان عقد را به هم زد

عيبهايى كه به واسطه آنها مى توان عقد را به هم زد

(مسئله 717) اگر مرد بعد از عقد بفهمد كه زن يكى از اين هفت عيب را دارد، مى تواند عقد را به هم بزند:

1. ديوانگى؛ 2. مرض خوره؛ 3. بيمارى بَرَص؛ 4. كورى؛ 5. شل بودن بدن به طورى كه عرفاً عيب حساب شود 6. آنكه اِفضا شده باشد؛ يعنى راه بول و حيض يا راه حيض و غائط او يكى شده باشد؛ ولى اگر راه حيض و غائط او يكى شده باشد، به هم زدن عقد، اشكال دارد و بايد احتياط شود؛ 7. آنكه گوشت يا استخوان يا غدّه اى در فَرْج او باشد كه مانع نزديكى شود.

(مسئله 718) اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهـر او ديوانـه است يا آلت مـردى نـدارد يا عِنّين است و نمى تواند وطى و نزديكى نمايد يا تخمهاى او را كشيده اند، مى تواند عقد را به هم بزند؛ همچنين اگر شوهر داراى امراضى مانند: بَرَص، جذام و بيماريهاى واگيردار صعب العلاج باشد كه زندگى زن با او باعث حَرَج و مشقّت گردد نيز موجب فسخ عقد است.[1]

(مسئله 719) اگر مرد يا زن، به واسطه يكى از عيبهايى كه در دو مسئله قبل گفته شد، عقد را به هم بزند، بايد بدون طلاق از هم جدا شوند.

(مسئله 720) اگر به واسطه آنكه مرد، عِنّين است و نمى تواند وطى و نزديكى كند، زن عقد را به هم بزند، شوهر بايد نصف مَهر را بپردازد؛ ولى اگر به واسطه يكى از عيبهاى ديگرى كه گفته شد، مرد يا زن، عقد را به هم بزنند، چنانچه مرد با زن نزديكى نكرده باشد، چيزى بر او نيست، و اگر نزديكى كرده، بايد تمام مَهر را بپردازد.

(س 721) اگر مرد يا زن در امر ازدواج يكديگر را فريب دهند و يا آنچه را كه بايد درباره خودشان با طرف مقابل در ميان بگذارند به او نگويند، آيا اين كار هم حقّ فسخ به دنبال دارد؟

ج ـ اين كار در اصطلاحْ «تدليس» است. اگر زن و شوهر، هر كدام سرِ ديگرى كلاه بگذارد، طرف مقابل، حقّ فسخ دارد. مثلاً مردى خودش را داراى فلان موقعيت اجتماعى يا اقتصادى يا خانوادگى و تحصيلى معرّفى كرده است و بعد معلوم شده كه اين شرايط را ندارد و يا عيبهايى دارد كه آنها را پنهان كرده است. در همه اين موارد، طرف مقابل، طبق قاعده غرور و تدليس (كه همه فقها آن را قبول دارند) حقّ فسخ دارد؛ چه در ضمن عقد شرط بشود و چه نشود؛ و چه اين غرور و فريب در تندرستى و نداشتن عيب باشد و چه مربوط به داشتن يك صفت كمال باشد. اين فسخ، هيچ نيازى هم به حضور عدلين ندارد؛ «طُهر غير مواقعه» هم نمى خواهد و در هر حال، فرد مى تواند نكاح را فسخ كند؛ زيرا فسخ نكاح، غير از باب طلاق است و حقّ و اختيار زن و مرد هم در اين مورد، با هم يكسان است. 6/6/75

(س 722) خانمى پس از ازدواج دايمى با شخصى و داشتن يك سال زندگى مشترك زناشويى، از وى جدا شده و با تعويض شناسنامه و پنهان نمودن ساير آثار و قرائن و بدون اينكه مراتب ازدواج قبلى خود را اظهار نمايد، به عقد دايم شخصى ديگر كه كاملاً بى اطّلاع از وضعيت او بوده درآمده است. زوج دوم پس از مدت كوتاهى معاشرت با وى و قبل از زفاف، متوجه موضوع شده است. زن نيز موارد فوق را انكار نكرده؛ ولى مدعى دوشيزه بودن است و گواهى دوشيزگى نيز آورده است؛ امّا با مراجعه به پزشك متخصّص، معلوم شده كه پرده بكارت او به اصطلاح پزشكى از نوع خاصّى بوده و با دخول، ازاله نمى شود. حال با توجه به اينها و نظر به اينكه طبق آداب و رسوم، هنگام خواستگارى، از دختر بودن دختر نمى پرسند و آن را پسنديده نمى دانند و دختر بودن هم از شروط بنايى و ضمن عقد نكاح تلقّى شده و عرفاً به منزله تصريح در عقد مى شناسند و زن كه براى رسيدن به شوهر دست به تدليس زده، و شوهرش هم كاملاً بى اطّلاع از موارد فوق بوده، آيا شوهر شرعاً حقّ فسخ نكاح به دلايل فوق را دارد؟

ج ـ در مفروض سؤال، حقّ فسخ باقى است؛ چون به نظر مى رسد اوصاف كماليّه يا در متن عقد به صورت وصف آمده و يا مبنياً عليها واقع شده است، و حقّ فسخ، فورى است، مگر آنكه جاهل به موضوع و حكم باشد. بنابراين، در صورتى كه مبادرت به فسخ نكرده باشد، حقّ فسخ با جهل به يكى از آن دو، ساقط نمى شود. 1/7/71

(س 723) شخصى كه بيمارى ايدز دارد، آيا مى توان دختر مسلمانى را به عقد او درآورد؟ اگر بعداً اين موضوع براى زن او معلوم گردد، آيا حقّ فسخ نكاح را دارد؟

ج ـ با توجه به اينكه اين گونه امراض مُسرى خانمانسوز، باعث ضرر و حَرَج براى زوجه است، اگر قبل از عقد وجود داشته و مخفى نگه داشته و به دختر تذكّر داده نشده، ظاهراً سبب فسخ است و زوجه، حقّ فسخ دارد و مشقّت و حَرَج اين گونه بيماريها از عِنَنْ و خصىّ به مراتب بالاتر است. 1/3/72

(س 724) اگر مردى با آگاهى از اينكه زنى به بيمارى بَرَص مبتلاست، با او ازدواج كند. آيا عقد نامبرده صحيح است؟ و آيا بعد از عقد، حقّ فسخ دارد؟

ج ـ عقد صحيح است؛ چون زوج با علم بر اينكه زوجه بيمارى بَرَص داشته، با او ازدواج نموده و راهى براى فسخ وجود ندارد، مگر طلاق.

(س 725) دخترى با شخصى كه از ناحيه يك چشم نابيناست ازدواج مى كند. قبل از عقد، پدر دختر سلامتى چشم پسر را شرط مى كند و پدر پسر نيز قول سلامتى چشم فرزندش را به خانواده دختر مى دهد و عقد بر همين اساس جارى مى گردد. مدتى كه از عقد مى گذرد و هنوز هم دخول صورت نگرفته، مـوضوع روشن مى شود. با توجه به اينكه پدر داماد تدليس كرده و دروغ گفتـه است، آيـا دختـر حقّ فسخ عقد را دارد يا نه؟ و آيا مستحقّ مهريّه هست؟

ج ـ در مفروض سؤال كه بينايى زوج، شرط در نكاح بوده و عقد، مبنيّاً عليه انجام گرفته، زنْ حقّ فسخ دارد؛ ليكن چون قبل از دخول بوده، زن با فسخ، طلبكار مهريّه نيست. 30/3/74

--------------------------------------------------------------------------------

[1]. براى تفصيل بيشتر اين مسئله و مسئله قبل به كتاب «تحريرالوسيله» با حواشى اين جانب، مراجعه كنيد.

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org