|
شـرايط عقـد
(مسئله 708) عقد ازدواج چند شرط دارد: 1. به احتياط واجب، به عربى صحيح خوانده شود؛ و اگر خود مرد و زن نتوانند صيغه را به عربى صحيح بخوانند، به هر لفظى كه صيغه را بخوانند، صحيح است؛ امّا بايد لفظى را بگويند كه معنى «زَوَّجْتُ وَ قَبِلْتُ» را بفهماند؛ 2. مرد و زن يا وكيل آنها كه صيغه را مى خوانند، قصد انشا داشته باشند؛ يعنى اگر خودِ مرد و زن، صيغه را مى خوانند، زن به گفتن «زَوّجْتُكَ نَفْسى» قصدش اين باشد كه خود را زن او قرار دهد و مرد به گفتن «قَبِلْتُ التَّزْويجَ»، زن بودن او را براى خود قبول نمايد؛ و اگر وكيل مرد و زن صيغه را مى خوانند، به گفتن «زَوّجْتُ» و «قَبِلْتُ» قصدشان اين باشد كه مرد و زنى كه آنان را وكيل كرده اند، زن و شوهر شوند؛ 3. كسى كه صيغه را مى خواند، بالغ و عاقل باشد، اگرچه صحّت صيغه اى را كه مميّز غيربالغ مى خواند، خالى از وجه نيست، چه براى خودش با اجازه از وليش بخواند يا از طرف ديگرى وكيل شده باشد؛ 4. اگر وكيل زن و شوهر يا ولىّ آنان صيغه را مى خوانند، در عقد، زن و شوهر را معيّن كنند؛ مثلاً اسم آنان را ببرند يا به آنها اشاره نمايند. پس كسى كه چند دختر دارد، اگر به مردى بگويد: «زوّجتك أحدى بناتى؛ زن تو نمودم يكى از دخترانم را» و او بگويد: «قَبِلْتُ؛ قبول كردم»، چون در موقع عقد، دختر را معيّن نكرده اند، عقد باطل است؛ 5. زن و مرد به ازدواج راضى باشند؛ ولى اگر زن ظاهراً به كراهت اجازه دهد و معلوم باشد كه قلباً راضى است، عقد صحيح است. (مسئله 709) اگر زن و مرد يا يكى از آن دو را بدون اجازه آنان عقد كنند و يا به ازدواج مجبور نمايند و بعد از خواندن عقد راضى شوند و بگويند به آن عقد راضى هستيم و آن را اجازه نمايند، عقد صحيح است. (مسئله 710) در عقد دايم دخترى كه به حدّ بلوغ رسيده و رشيده است، يعنى مصلحت خود در امر ازدواج و زناشويى را تشخيص مى دهد، اگر بخواهد شوهر كند، چنانچه باكره باشد، بايد بنا بر احتياط، از پدر يا جدّ پدرى خود اجازه بگيرد، گرچه عدم لزوم اجازه، خالى از قوّت نيست و اجازه مادر و برادر لازم نيست؛ امّا در عقد موقّت، اجازه پدر يا جدّ پدرى، بنا بر اقوى لازم است. (مسئله 711) اگر پدر و جدّ پدرى در دسترس نباشند، به طورى كه نتوان از آنان اجازه گرفت و دختر هم ميل به شوهر داشته باشد، اجازه گرفتن از آنان لازم نيست؛ همچنين اگر دختر، باكره نباشد، در صورتى كه بكارتش به واسطه شوهر كردن از بين رفته باشد، اجازه پدر و جدّ لازم نيست، ولى اگر به واسطه وطى به شُبهه يا زنا از بين رفته باشد، در غير رشيده و در عقد موقّت، بايد اجازه بگيرد. (س 712) اگر پدر در زمان عقد دخترش حضور نداشته باشد، ولى از قرائن مشخّص شود كه به عقد دخترش راضى است، آيا عقدْ صحيح است يا خير؟ در صورتى كه پدرْ بيمار و غير قابل جا به جا كردن باشد، چطور؟ ج ـ چنانچه از قرائن، اطمينان به رضايت پدر باشد، اجراى عقد مانعى ندارد؛ ليكن بايد در حضور سردفتر و يا ثبت در دفتر ازدواج باشد و در لزوم اخذ رضايت پدر، فرقى بين بيمار بودن و سالم بودن او نيست. 13/2/73 (س 713) آيا با بودن پدر، جدّ هم ولايت دارد يا خير؟ ج ـ بلى، ولايت جدّ، مشروط به موت پدر نيست و هر دو به نحو استقلال، ولايت دارند. (س 714) مرسوم است كه در مراسم عقد از دختر به طور فصيح و بليغ سؤال مى كنند كه «آيا راضى هستيد با فلان مبلغ مَهريّه شما را به عقد فلان شخص در آورم» و اين سؤال سه بار تكرار مى شود. لطفاً بفرماييد كه اگر عاقد، بدواً مطمئن باشد كه دختر رضايت كامل دارد و اين كارها صرفاً جنبه تشريفاتى دارد و چه بسا ممكن است ايستادن عاقد در كنار سفره عقد، منجر به ارتكاب حرام نيز بشود، آيا يقين به رضايت و اخذ وكالت توسط ديگرى كفايت مى كند يا خير؟ ج ـ اخذ وكالت توسط ديگرى با حصول اطمينان، در وكالت براى اجراى صيغه عقد، كفايت مى نمايد، امّا بايد در دفتر ازدواج و با نامه سردفتر و يا حضور او انجام گيرد؛ و به طور كلّى بايد قانون ثبت ازدواج در محاضر، مراعات شود و تخلّف از مقرّرات آن، با قطع نظر از مشكلات اجتماعى، تخلّف از مقرّرات جمهورى اسلامى محسوب مى گردد. 13/2/73 (س 715) دختر بيست ساله اى هستم. موقعى كه هفت ساله بودم، مرا به عنوان نامزد براى شخصى در نظر گرفتند. حال كه به سنّ بلوغ رسيده ام، از اين قضيّه به شدت نگرانم و قلباً تمايلى به ازدواج با فرد مزبور را ندارم و يقين دارم كه اگر با او ازدواج كنم، منجر به جدايى مى شود. حال با توجه به اينكه هيچ گونه عهدنامه قانونى در بين نيست، اگر بخواهم با فردى كه مورد علاقه ام هست، ازدواج كنم، تكليف چيست؟ ج ـ ازدواج دايم شما با ديگرى كه مورد علاقه و رضايتتان باشد، منع شرعى ندارد، بلكه منع اخلاقى هم ندارد، چون قول دهنده شما نبوده ايد. آرى، هر ازدواجى بايد در محضر ثبت شود. 6/12/71 (س 716) دخترى راضى نبوده است كه به عقد ازدواج شوهر فعلى اش درآيد و پدر و برادرانش وى را به زور و بر اساس كم رويى او به عقد ازدواج شوهرش درآورده اند و هم اكنون نيز معلوم نيست كه راضى است يا خير. لطفاً بفرماييد آيا زندگى با ايشان اشكال دارد يا خير؟ و آيا اين گونه عقدها باطل نيست؟ ج ـ اگر در جلسه عقد حضور پيدا كرده و اجازه عقد را داده، عقد صحيح است. 24/1/74
|