Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: چشم انداز

چشم انداز

حضرت آيت الله العظمي صافي: 
* متاسفانه عدهاي ملتفت نيستند و در کارها اخلال ميکنند.
* دعا ميکنم خداوند اينها را هدايت کند.

نبايد اختلافات در کشور ما ايجاد شود و همه بايد به فکر مملکت باشيم و از ديگر مملکتها عقب نباشيم و فقط آنها چون نظم بهتري دارند از ما جلوتر هستند و ما گاهي دچار اختلاف هستيم.
به گزارش «انتخاب»، آيت الله صافي گلپايگاني در ديدار علي ربيعي وزير تعاون، کار و رفاه اجتماعي با تشکر از زحمات دولت تدبير و اميد براي خدمت به مردم و با اشاره به سخنان علي ربيعي درخصوص کارشکنيهايي که به بهانه انتقاد از برجام در کار دولت ميشود، اظهار داشت: قبلا فساد بود و حالا که اين دولت اين مسئله را حل کرده نميگذارند کار شود.
اين مرجع تقليد افزود: متاسفانه عدهاي در مملکت ما نميگذارند اشخاصي همانند شما که با حسن نيت در دولت کار ميکنند و زحمت ميکشند به کار خود به راحتي ادامه دهند اما با همه اين سختيها و در همين شرايط که زحمت ميکشيد اجر آن نزد خداوند محفوظ است.
وي با اشاره به گزارشات علي ربيعي درخصوص خدمات وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعي و ديگر خدمات دولت تدبير و اميد به مردم به ويژه در بحث برجام گفت: کارهاي شما اسباب خوشحالي ماست و بسيار خوشحاليم که امثال شما در راس کارها هستند؛ خدا شما رو حفظ کند و مطمئن باشيد خداوند اجر شما را ميدهد.
آيت الله صافي گلپايگاني با انتقاد از اختلافافکنيهايي که در کشور به بهانه انتقاد از برجام عليه دولت صورت ميگيرد گفت: متاسفانه عدهاي ملتفت نيستند و در کارها اخلال ميکنند و ما هميشه دعا ميکنيم که خداوند آنها را هدايت کند تا مشکلات را بيش از اين ايجاد نکنند.
وي افزود: قطعا آنها که با دولت همکاري بيشتري کنند تا مشکلات مردم رفع شود اجرشان پيش خدا بيشتر است.
اين مرجع تقليد خطاب به علي ربيعي گفت: خيلي خوشحال هستم که افرادي چون شما که نيت پاکي در انجام کارها دارند در حال خدمت به جامعه هستند و اميدوارم خداوند به شما توفيق دهد.
آيت الله صافي گلپايگاني خطاب به وزير کار گفت: من از همه شما دولتمردان تشکر ميکنم و سلام مرا به همه آنها برسانيد.
اين مرجع تقليد در ادامه سخنان خود گفت: همه افراد در زمينه رفاه مردم بايد اهتمام جدي داشته باشند و اسلاميت ما اقتضا ميکند که در اين زمينه کار کنيم.
وي خاطر نشان کرد: نبايد اختلافات در کشور ما ايجاد شود و همه بايد به فکر مملکت باشيم و از ديگر مملکتها عقب نباشيم و فقط آنها چون نظم بهتري دارند از ما جلوتر هستند و ما گاهي دچار اختلاف هستيم.
وي در پايان گفت: بسيار خوشحالم که افرادي چون شما دستاندرکار امور هستند که براي حل مشکلات جامعه تلاش ميکنند و سلام مرا به همه آقايان در دولت برسانيد.
(سايت انتخاب)

انتقاد حضرت آيتالله العظمي شبيري زنجاني 
از جعل شجره نامهها: 
شجره نامه اثبات سيادت نمي کند.

من شجره نامه ابطال ميکنم، ولي اثبات نمي کنم!
حضرت آيت الله العظمي شبيري زنجاني به روند جعل شجره نامه براي اثبات سيادت افراد انتقاد کرد و افزود: اکثر شجره نامهها اعتبار ندارند و شجره نامه صحيح، بسيار نادر است.
به گزارش شفقنا ،اين مرجع تقليد شيعيان در ديدار با اعضاي تشکل سامان دهي به شجره نامههاي سادات و نقبا، «هواي نفس» را عامل اصلي جعل شجره نامهها دانسته و خاطرنشان کرد: در ميان عوام مشهور شده که اثبات سيادت به شجره نامه است، لذا افرادي در پي تحصيل شجره نامه افتاده اند.
وي با ناکارآمد خواندن شجره نامههاي کنوني، از «شهرت» و «قواعد علمي معتبر» به عنوان راههاي اثبات سيادت نام بردند و توضيح دادند: اثبات شرعي اصل سيادت با «شهرت» ممکن است؛ البته شجره نامهها في الجمله مفيد هستند و اگر با قواعد علمي شبيه قواعد رياضي بتوان سيادت افراد را ثابت کرد، شرعا هم آنها جزء سادات اند. آيت الله العظمي شبيري زنجاني شهرت خود به «نسّاب» بودن در بين مردم را «غلط» خواند و افزود: من شجره نامه ابطال ميکنم، ولي اثبات نمي کنم.
ايشان با تاکيد بر لزوم جلوگيري از هرج و مرجهاي به وجود آمده در جعل شجره نامهها گفت: بايد به اين موضوع به صورت دقيق رسيدگي شود. زمانهاي قديم، سادات نقيب داشتند. نقباء از حقوق دولتي و تشکيلاتي برخوردار بودند و از وظايف آنها حفظ انساب سادات بود. در آن زمان نسبها تا حدودي حفظ ميشد ولي پس از برچيده شدن دستگاه نقابت، نسب نسلهاي بعدي ضبط نشد.
اين مرجع تقليد شيعيان ادامه داد: خود ما هم في الجمله ميدانيم که از سادات کجا هستيم، ولي واسطههاي اتصال را نمي دانيم. حتي يک بار يکي از منسوبين ما شجره نامه اي خدمت مرحوم حاج آقاي والد آوردند که بررسي و معلوم شد جعلي است. من تاکنون به ياد ندارم افرادي که به سيادت معروف نيستند ولي در پي اثبات سيادت خود با شجره نامه هستند، شجره نامه اي بياورند که جعلي نباشد يا در آن افتادگي و ايرادي راه نيافته باشد.
وي، معيار سيادت را اشتهار شخص به سيادت دانست و افزود: نادرستي يا مجعول بودن شجره نامه به هيچ وجه دليل نفي سيادت نيست. لذا کساني که مشهور به سيادت هستند، از اين جهت نبايد نگران باشند و در دام افراد فريبکار و طمّاع گرفتار شوند. در صورتي که شخصي در محلي مشهور به سيادت باشد و منکري نيز وجود نداشته باشد، احکام سيادت بر وي ثابت است.
(شفقنا)

حضرت آيتالله العظمي موسوي اردبيلي در بيان اوصاف و خصال شهيد بهشتي: در فقه آزادانديش بود.

شهيد بهشتي سخت راز نگهدار بود و با مخالفين خودش خيلي با بزرگواري برخورد ميكرد.دو سه نفر بودند خيلي اذيتش ميكردند. درباره ايشان خيلي حق كشي ميكردند و انصافا ستم ميكردند. من نديدم ايشان حتي پيش من از آنها چيزي بگويد. اين شرعا جايز هم هست. اشكالي ندارد قرآن ميفرمايد: ” لايحبالله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم “. از اين حقش هم استفاده نميكرد. امتيازي كه ايشان داشت اين بود كه معمولا آن وقتها يك طلبه يكي دو سالي طول ميكشيد تا شناخته بشود و درس بدهد و بحث كند و خودش را نشان بدهد جايش را پيدا كند كه در كداميك از اين گروهها جا ميگيرد.امتياز اول ايشان به نظر من اين بود كه اين دوره را ايشان خيلي زود طي كرد يعني چند هفته طول نكشيد كه ايشان شناخته شد شناخته شد به ” تيز فهمي ” و ” باهوشي ” و ” قدرت بحث ” و اين البته يك امتياز بالائي است. چند نفر آنوقت در قم بودند كه اينها مقياس بودند براي ديگران. مثلا ميگفتند فلان كس چطور است خوب است متوسط است. نوعا اندازه گيريها را با اينها ميكردند. مثلا ميگفتند فلان كس در سطح فلان كس است از او قويتر است از او ضعيفتر است واحد سنجش بودند. يعني اينها ديگر جا افتاده بودند همه ميشناختند اينها را. مرحوم بهشتي جز اينها بود. اگر صحبت بود كه فلان كس چطور است معمولا ميپرسيدند مثلا نسبت به بهشتي چطور است ميگفت كمي ضعيفتر است يا مثلا در اندازه ايشان ميشود. خلاصه اين خودش يك چيزي است يعني بايد خود او و شخصيت او شناخته شده باشد حداقل در ذهنها اندازه معيني داشته باشد تا ديگران را با او مقايسه كنند. اين يك امتياز ايشان بود كه اين دوره را خيلي زود طي كرد يعني همه فهميدند كه يك طلبه اصفهاني سيد و با هوش آمده كه قوي بحث ميكند. اين يك امتياز بود. مسئله دوم كه ايشان داشتند كه البته اين يك مدتي طول كشيد تا معلوم شد معمولا در ميان طلبهها ميگويند فلان كس عمق تفكرش چطور است دقتش تيزهوشياش سرعت انتقالش چطور است استحضار ذهني او چطور است اينها رشتههائي است كه ميگويند فلان كس از نظر دقت فكري خيلي خوب است فلان كس خيلي سالم فكر ميكند روان فكر ميكند.
يكي از امتيازات خوب آنوقتها(الان هم هست در ميان طلبهها) اين استحضار ذهن و سرعت انتقال است كه در بحث خيلي به درد ميخورد. ممكن است كسي دقت فهمش خوب باشد اما سرعت انتقال نداشته باشد ما ديديم چنين افراد را كه آدم وقتي يك چيزي ميگويد همانجا چيزي ندارد كه بگويد اما فردا كه ميآيد بحث ميكند يك حرف خوب و دقيق ميگويد منتهي بايد مهلت داد يك روز دو روز مهلت داد. از اينها بود مرحوم آقا سيدعلي رامهرمزي از شاگردهاي منتسب به شيخهادي تهراني.ايشان مردي بود بسيار قوي مشهور شد بعدا به نام آميرزا سيدعلي بهبهاني. آنجور در بحث عاجز بود. البته در بحث عاجز بود يعني با همطرازهاي خودش بحث كه ميكرد قوي نميتوانست بحث كند يك چيزي را ميگفتند و در جلسه بعد فكر ميكرد رويش و مطلب خوبي را ميآورد. اينجور افراد معمولا در بحث يك كمي ناتوان هستند. بهشتي درست عكس اين بود. مرحوم بهشتي سرعت انتقالش خيلي قوي بود و در بحث وقتي وارد ميشد خيلي مشكل بود انسان با او بحث كند. كمتر كسي ميتوانست با او بحث كند. البته بعضيها هستند كه كمتر كسي ميتواند با آنها بحث كند منتهي يك كمي شلوغ كن هستند ايشان اينطور نبود. يك مدتي داد ميزد و بلند حرف ميزد بعدا اين را ترك كرد. بعضي از رفقا ميگفتند كه بلند صحبت ميكند من سرم درد ميگيرد. اين را خيلي ايشان زود ترك كرد. بعدها ايشان به من گفت سبب اين تغير و تحول در من مرحوم علامه طباطبايي شد. گفت من با ايشان يك بحث فلسفي را مطرح كردم. حرفهايم را زدم با همان طمطراق تمام شد و ايشان شروع كرد آرام به من جواب بدهد من يك مرتبه پريدم در حرف او يك چيزي به نظرم رسيد. آن بحثها معمولا اين جور است. گفت من اولين بار بود كه يك شخصيت علمي را ديدم كه تا من خواستم حرف بزنم حرفش را قطع كرد و گوش داد به حرف من. هيچ اصرار نكرد كه من حرف ميزنم و حرفم تمام نشده. ايشان شروع كرد به حرف زدن باز هم من دويدم توي حرفش و حرفش را قطع كرد. دو يا سه بار اين جور شد. اين وسيله تنبه شد كه اين كاري كه من ميكنم درست نيست اين كاري كه او ميكند درست است.
اين سبب شد كه من ديگر تغيير كردم و اين تغيير و تحول را تا اين اواخر من يادم هست كه ايشان داشت ولي در بحث خيلي قوي بود. من يادم هست آقا سيدعلي يثربي رحمهالله عليه از نجف برگشته بود و آمده بود قم جمع ما رفتيم به ديدن ايشان. آميرزا سيدعلي يثربي اهل بحث بود. قوي بود جزء بحاثها بود. مشهور بود كه با او بحث كردن خيلي مشكل است. در آن جلسه آقاي بهشتي درباره يك مطلب تازهاي با ايشان بحث كرد. با اينكه مرحوم آقا سيدعلي يثربي خيلي قوي بود ولي اين بحث كه شروع شد احساس شد آميرزا سيدعلي در بحث با تمام مقام علمياش دارد ميماند. در نتيجه بحثي كه مرحوم بهشتي با آن سرعت بحث ميكرد آميرزاسيدعلي از نجف آمده بود و يك چيزهائي نقل ميشد كه ايشان در نجف با چه كساني بحث كرده و چه جور شده. در آن جلسه آقاسيدعلي ماند در بحث. اينهم مسئله دوم بود در بحث. قدرت تفكر شهيد بهشتي هم خوب بود يعني آن امتيازاتي كه يك شخصيت علمي بايد داشته باشد اكثرش را ايشان داشت. قدرت جمع بندي او هم خوب بود.آن چيزي كه ميدانست خوب ميتوانست آنرا بنويسد. از چيزهائي كه من يادم هست اينكه مرحوم آقاي بروجردي درس صلوه را شروع كردند و آقاي بهشتي شروع كردند صلوه را نوشتن. دو جور درس خارج را مينويسند. يكي درس خارج تقرير مينويسند، هر چي كه از استاد شنيدهاند آنرا مينويسند. نوعا اينجور مينويسند. به اين ميگويند تقرير نويس. كم اتفاق ميافتد كه كسي در موازات درس خودش مستقلا كتاب بنويسد و ضمنا حرف استاد را هم در آن جا بياورد. مرحوم بهشتي كتاب صلوه را شروع كرد با اين روش دوم نوشتن. و اما امتيازي كه به نظر من خيلي مهم است آزادانديشي شهيد بهشتي در فقه بود. اين خيلي نادر است كه انسان در فقه آزادانديش باشد مرعوب عظمت و شخصيتهاي علمي نباشد خودش را نبازد استقلال فكرياش را از دست ندهد و اطمينان به نفس را داشته باشد شايد در هر دوره يك نفر يا دو نفر يا سه نفر را اينطور پيدا كني و شايد هم نباشد.شايد هم در ميان هزار نفر بيست هزار نفر بعد از پنجاه سال يك نفر اينچنين باشد. اين خيلي مهم است. مثلا ما داريم از اينها؛ بعد از مرحوم شيخ طوسي رحمهالله عليه ابن ادريس را، او آزادانديش بوده، خود شيخ طوسي، مرحوم علامه، مرحوم شهيد اول، اينها نوادر آن روزگارند.
نوع تحولي كه در دوران تحول تفسير فقه اصول علوم اسلامي بوجود آمده بوسيله اين افراد بوده. مرحوم بهشتي در اين بعد امتياز بسيار وسيعي داشت. البته معمولا اينگونه افراد كه آزادانديش هستند و نوعا نوآوري دارند و نوعا مبتكر هستند اين سطح را ديگران گاهي درك نميكنند يا علاوه بر اينكه درك نميكنند يك عكس العملهاي منفي هم ايجاد ميشود همه اينجوري بودند مثلا درباره ابن ادريس يك عكس العملهاي منفي بوجود آمده بود. ابن ادريس خيلي قوي بود البته درباره آزادانديشياش چيزي نگفتند اما رفتند دنبال يك چيزهايي كه پيدا است از يك جهت ناراحتند اينها را مطرح كردند.خلاصه در عصر ما دو سه نفر افراد معدود يكي مرحوم محمدباقر صدر بود كه جز اشخاصي است كه در فقه آزادانديش بود نوآوريهاي خوبي داشت. افراد معدودي در اين زمينه بودند اين يك شهامت علمي هم ميخواهد خيلي چيزها بايد داشته باشد تا بتواند اينجور آزاد فكر كند يكمرتبه انسان خودش را در برابر يك شهرت عظيم ميبيند مثل شيخ انصاري. سيدهادي يزدي شريف العلما برويد جلو آقاي بهبهاني بحرالعلوم صاحب جواهر يك كسي پيدا شود و در مقابل اينها اطمينان نفس را از دست ندهد.
مرحوم بهشتي آدمي بود داراي يك چنين خصوصياتي.اين چيزهائي كه من ميگويم اينها آن مسائل بنياني يك شخصيت علمي است. بقيهاش مربوط به تحصيل است مدت تحصيل مدت اجتهاد چون اينها نباشد مثل اين است كه سرمايه نباشد...
بعضيها سرمايه را دارند اما به كار گرفتن اين سرمايه خوب سليقهاي است ايشان در اين هم خوش سليقه بود. سرمايه را هيچ ضايع نميكرد. دليلش اشتغالات مختلف ايشان است. در اصول اشتغال خوبي داشت در فقه اشتغال بسيار خوبي داشت در فلسفه اشتغال خوبي داشت خلاصه ما يك چيزهائي را ميگوئيم طولي و يك چيزهائي را ميگوئيم عرضي. ايشان هم در مسائل طولي جز آنهايي بود كه پيشرفت خيلي خوبي داشت و در مسائل عرضي هم ايشان امتيازات و مطالعات وبحثهائي داشت كه نوعا اين بحثها و مطالعات را يا كساني ندارند و حداقل در سطح كمي دارند.
درباره مرحوم بهشتي من فكر ميكنم اين تعبير را كه ميخواهم به شما بگويم مقدار زيادي مسائل معلوم ميشود. مرحوم بهشتي جرء افرادي بود كه طرف شور علمي بود يعني اگر كسي ميخواست كار علمي بكند مطالعه علمي بكند درس خاصي بدهد علم خاصي را تعقيب كند معمولا اينها ميآيند يك افرادي را كه خيلي اعتماد به آنها دارند و شناخته شده هستند و صاحب نظر هستند در آن مسائل با آنها مشورت ميكنند. مرحوم بهشتي جزء اينها بود. مثلا در چند هزار نفر شايد دو يا سه نفري اينطور پيدا شوند. ايشان جزء افرادي بود كه با او شور ميشد. كسي ميخواست كار بكند، فلان استاد چطور است، فلان علم چطور است، فلان مقدار كافي هست يا نيست، شما چه جور صلاح ميدانيد، اينكار را بكنيم، اين هم جز اين افراد بود. اينها امتيازاتي است كه من از ايشان سراغ دارم. آنها كه عرض كردم كه آن سرمايهها بود و سرمايهها را هم ضايع نكرد اين فكر ميكنم يك تعبير جامعي است كه من گفتم يعني از سرمايهها حداكثر استفاده را هم كرد.
مرحوم بهشتي جزو طلبههائي بود كه جلسه درس داشت چون اين را الان همه طلبهها ندارند. يكدسته از طلبهها دارند آنوقت معمولا جلسه درس هم كه دارند در ميان آنها هم مساله فرق ميكند. شاگرد معرف استاد است. يك وقت يك دسته طلبه با كيفيت بالا در درس شركت ميكند يك وقت هم همينجور مثلا قاطي شركت ميكنند. مرحوم بهشتي جزء افرادي بود كه جلسه درس داشت و شاگردانش از كيفيت بالائي برخوردار بودند. اهل تلاش بود اهل تلاش در راه تربيت افراد. دائما جلساتي بگذارد و خودش شركت كند و يك اشرافي در آن جلسات داشته باشد حالا معمولا يا باطلبهاي اين جلسه را بگذارد يا دانشجو يا با طبقات ديگر او خيلي تلاش ميكرد كه يك برنامههائي براي اصلاح و تربيت داشته باشد. خلاصه من نميدانم چه تعبيري بكنم. آدم مثلا بگويد مرحوم بهشتي مجتهد است. مجتهد يك سطح معيني ندارد مجتهد نوسان دارد از يك مرتبهاي به مراتب ديگري. مجتهد داراي امتياز را ميخواهم بگويم چون همه مجتهدين داراي امتياز نيستند ممكن است كسي اين امتيازات را نداشته باشد و مجتهد هم باشد. ايشان اهل نظر بود و در فقه با اينكه متشرع بود و متعبد بود به نظر خودش عمل ميكرد و براي خودش تقليد را حرام ميدانست و حرام هم بود تقليد كردن. اما اين را هم فكر نميكنم تعبير گويائي باشد كه بگوئيم ايشان داشتند. نه بيش از اينها ايشان داشتند.
ما يك كار مشتركي داشتيم در خبرگان. يك كار مشترك خيلي قوياي بود و من وقتي اين يادم ميآيد خيلي خوشم ميآيد. ميدانيد كه جلسه خبرگان را بهشتي اداره ميكرد. در خبرگان يك جلسات علني داشتيم و يك جلسات غيرعلني. در جلسات غيرعلني وقتي كه ايشان كار داشت يا خسته بود به من ميگفت بيا جلسه را اداره كن. من به ايشان ميگفتم كه من تند هستم برخوردم تند است و بهتر است كسي ديگر اداره كند. ميگفت نه تو اداره بكن و تند هم نشو! ميگفتم من تند هستم و نميشود. ميگفت تو اداره كن و تند نشو! در خبرگان هم ما همكاريمان خيلي خوب بود.
من ايشان را يك انسان و يك شخصيت اخلاقي ميشناسم مقيد به موازين و ريزه كاريها و ظرافتها و دستورات اخلاقي. مسائل اخلاقي. مسئله ايست كه اگر ريشهاش در قلب انسان نباشد و بخواهد به خودش ببندد خيلي مشكل است براي اينكه يك عمر با او هست در خلوت در غير خلوت شب روز تنهايي در برخوردها در اجتماعات نميشود انسان اينطور چيزي كه ندارد بخودش ببندد. در تمام اين مراحل بالاخره يك جا دو جا يك مرتبه از دستش در ميرود خودش را لو ميدهد. آن مقدار كه من ميتوانم بگويم اين است كه در مدت نزديك به 40 سال كه در مجموع من با مرحوم بهشتي بودم هيچ يادم نيست كه ايشان كار خلاف اخلاق انجام داده باشد. اين خيلي عجيب است كه آدم اين مدت با كسي باشد در حرف زدن در رفتار در كردار و اينها يادش نباشد كه يك وقت انسان بر خلاف موازين اخلاقي كاري را كرده باشد و اين به نظر من يك چيز بسيار مهمي است.
ايشان ريزه كاريهايي هم داشتند. ايشان به شدت انسان دوست و با عاطفه و بدردبخور بود که به كمك كسي بشتابد و در اين مسئله گاهي حتي مشكلاتي را بر خود هموار ميكرد. شهيد بهشتي راز نگهدار بود. سخت راز نگهدار بود با مخالفين خودش خيلي با بزرگواري برخورد ميكرد.
(بنياد نشر آثار و انديشههاي شهيد بهشتي )

روايت عجيب حضرت آيت الله العظمي موسوي اردبيلي، از روزي که به آن دنيا رفت و برگشت.

به گزارش انتخاب، آيت الله العظمي موسوي اردبيلي با تاييد اين ماجرا گفت: سخت مريض شده بودم، حالم بسيار بد شد، كاملا از هوش رفته بودم و به صورت كامل خود را در شرف مرگ يافتم، يكباره در حالت مرگ، تمام حالات خود را مرور كردم تا چيزهايي را به عنوان اعمالي كه در دنيا انجام داده را عرضه كنم. در اين فرصت، مبارزات قبل از انقلاب، فعاليتهاي تدريس و تحصيل قبل و بعد از انقلاب، خدمات در دستگاه قضاء، تاسيس موسسههاي خيريه و دانشگاه مفيد، ساير كارهاي خير و خدمات علمي مانند كتاب و ... را مرور كردم ديدم هيچ كدام در آنجا قابل عرضه نيست. يكباره گفتم من در اعتقاد خود نسبت به خداوند متعال و اهل بيت عصمت و طهارت(ع) ترديدي ندارم و اين را عرضه كنم، در همين حالت ديدم كه فشار سنگيني كه روي سينهام بود، برداشته شد و كم كم به هوش آمدم. وقتي به هوش آمدم، فرزندم در بالين من نشسته بود و گفت، در اين مدت شما پشت سر هم ميلرزيديد و اشك از چشمانتان سرازير بود. (ايرنا)

آيت الله يثربي: حق مردم است که به ما اشکال کنند که اگر ميگوييد دروغ حرام است و تهمت حرام است 
خودتان چرا اين کار را ميکنيد؟

اهم سخنان آيت الله يثربي به نقل از شفقنا و ايلنا: حوزه علميه وظيفه دارد که معارف ناب دين را براي مردم بازگو کند. ما بازگو کننده ايم؛ اما خودمان هم عمل ميکنيم؟ حق مردم است که به ما اشکال کنند که اگر ميگوييد دروغ حرام است و تهمت حرام است خودتان چرا اين کار را ميکنيد؟
شما مطمئن باشيد که ما با هر نوع تندروي در مسائل اجتماعي به جد مخالفيم. در زمان مرحوم ابوي(آيت الله سيد مهدي يثربي) هم حرکتهاي افراطي، در اين بيت امضاء نمي شد. پارسال که درباره حجاب سخن گفتم خيليها هياهو کردند اما ما از موضع خود دست برنداشتيم،چرا که موضع ما برآمده از دين بود. نوع برخورد با خانم ... در شان «مردم مسلمان» نبود. اين رفتارها، دور از خرد است. اگر ما با ورود مهماني موافق نباشيم ميتوانيم از حضورش جلوگيري کنيم، نه اينکه او بيايد و بعد اين برخورد را داشته باشيم.
آن چيزي که ميتواند همه دردهاي ما را درمان کند حضور مردم است. در تهران 48- مردم آمدند، سيلابي درست شد؛ اگر اين حضور 100- ميشد سونامي درست ميکرد. قهر کردن با صندوق راه حل نيست براي درمان مسائل اجتماعي نياز به انقلاب و دگرگوني نداريم و کاملا شرايط با زمان انقلاب متفاوت است. امروز تغيير فقط و فقط با صندوق راي ممکن است؛ ولي امروز متاسفانه 50 درصد مردم با صندوق راي قهرند. در درون نظام بايد مشکلات را حل کرد. اگر مردم در انتخابات رياست جمهوري هم شرکت نمي کردند نتيجه غير از اين بود.
گروههايي مثل داعش و يا وهابيت داراي انديشههاي افراطي و برداشتهاي ناصواب از معارف الهي اند. اين منافاتي با اين موضوع که اينها دست پرورده دولتهاي معاند باشند ندارد. اينها يک کساني اند که برداشت ناصحيح از وحي دارند. اين موضوع مساله تازه اي هم نيست. در زمان حضرت امير عليه السلام هم کساني ميگفتند دين همان است که ما ميفهميم و به قرآن هم استناد ميکردند، اما تفسير آنها با تفسير خاندان وحي متفاوت بود. آنها دين را از مسير انحرافي اخذ کردند و بين اينها افرادي بسيار تندرو به وجود آمد که با حضرات به دشمني و سب و لعن برخاستند. پس ميتوان از داخل گروههاي مسلمان هم چنين گروههايي برخيزند؛ اما کسي که با فرهنگ شيعه و معارف اهل بيت پرورش يافته باشد به داعش گرايش پيدا نمي کند.
ازريابي از کار يک دولت يا يک مدير هيچ وقت نمي تواند مطلق و به دور از امکانات و موانع باشد. با توجه به امکاناتي که رئيس جمهور در نظام دارد و موانعي که وجود دارد دولت آقاي روحاني دولت موفقي بوده و ما هرشب براي موفقيت ايشان دعا ميکنيم. مشکلات به جامانده از دولت گذشته فرآوان و موانع پيش راه آقاي روحاني زياد است. روحاني وقتي دولت را پذيرفت که آشفتگي در همه شئون وجود داشت؛ از مشکلات اقتصاد تا ولنگاري اخلاقي که جامعه به سوي آن سوق داده شده بود. کسي که ميخواهد همه اين حلقهها را از نو بسازد سنگين است. اميدواريم اين کاستيها که وجود دارد در دوره بعدي دولت ايشان حل شود.
چه کسي گفته است خريد و فروش و داد و ستد با ديگران سلطه پذيري است؟ در همين بازار کاشان ما يک زماني يهودي و مسلمان با هم کار ميکردند. آيا کساني که از يهوديان خريد ميکردند سلطه آنها را پذيرفته بودند؟!
امروز فرايض اخلاقي در جامعه ما تعطيل شده است. متاسفانه عدهاي نه تنها دروغ و غيبت را در جامعه حلال ميدانند بلکه دروغ و غيبت را واجب ميدانند. 
(انتخاب)

حجت الاسلام والمسلمين سيدحسن خميني: 
كسي نميتواند از راه برسد، صحيفه امام را بازكند و جملهاي از ايشان را بدون ملاحظه شرايط خاص آن در بياورد و پررنگ كند.

اعتماد در صفحه 3 سخنان سيدحسن خميني در ديدار با معاون مطبوعاتي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و جمعي از مديران رسانههاي كشور را منتشر ساخته و از قول وي، يكي از اقسام تحريف را بيتوجهي به «جهت صدور» مسائل دانسته است. يادگار امام در ادامه، از درست نبودن انتخاب يکي از جملات امام، بدون ملاحظه مقطع زماني و لحاظ كردن مساوي بودن يا نبودن شرايط آن زمان با امروز گفته و تاکيد کرده است: «تشخيص موارد عميقتر و جديتر نياز به افراد متخصص و مجتهدي دارد كه عمري را با مكتب امام سروكار داشتهاند؛ كسي نميتواند از راه برسد، صحيفه امام را بازكند و جملهاي از ايشان را بدون ملاحظه شرايط خاص آن در بياورد و پررنگ كند. به اين نمونهها در اصطلاح فقهي «قضيه فى واقعه» گفته ميشود كه نميتوان در موارد ديگر آنها را اجرا كرد، زيرا شرايط صدور آنها براي ما مجهول است.» او در بخش ديگري از سخن به ايده بازخواني خط امام توسط بسيارى از جريانات سياسي اشاره کرد و افزود: «دراينباره بايد گفت كه كار شما ايرادي ندارد اما لطفا پيش از آن بگوييد كه امام چند كتاب فقهي، اصولي، اخلاقي و... دارد؟ زيرا كسي كه نام يك كتاب امام را نداند نميتواند مدعي اجتهاد در تفكر ايشان شود و شناخت امام جز با شناخت فقه و فلسفه و عرفان و اصول ايشان ممكن نيست.» (روزنامه اعتماد)

مسيح مهاجري: 
بهشتي مظهر اعتدال بود. اگر بهشتي زنده بود وضع بهتري داشتيم و اين بداخلاقيها نبود.

مدير مسئول روزنامه جمهوري اسلامي در مراسم هفتم تير با اشاره به آيه 29 سوره فتح(اشداء على الکفار رحما بينهم) گفت: ويژگي بارز شهيد بهشتي نمونهاي از اين آيه قرآن است. به ياد دارم که به شهيد بهشتي خبر دادند که منافقين به دختران يک دبيرستان اسيد پاشيدهاند و بسياري را مجروح کردند. ايشان بهشدت ناراحت شدند اما صبر کردند وقتي جلسهشان تمام شد دستور دادند که مسئله را از طريق قضايي پيگيري کنند. همچنين وقتي که خبر دستگيري دختر و همسر بنيصدر به ايشان رسيد، بسيار ناراحت شدند و با آيتالله موسوي اردبيلي که دادستان کل بودند، تماس گرفتند و گفتند که همسر و فرزند آقاي بنيصدر آزاد شوند. آيتالله موسوي اردبيلي در ابتدا در برابر اين خواسته شهيد بهشتي مقاومت کرد اما شهيد بهشتي استدلال کرد که ما با بنيصدر و منافقين طرفيم نه با خانوادههايشان. که در نهايت ايشان گفتند من به عنوان رئيس ديوان عالي کشور دستور ميدهم آنها را آزاد کنيد. مهاجري ادامه داد: در جلسهاي در دفتر سياسي حزب که مهندس موسوي هم به عنوان دبير حاضر بود به شهيد بهشتي گفتند که اخيرا نهضت آزادي پيشنهاد صحبت دادهاند؛ همه ما با اين مذاکره مخالفت کرديم ولي آقاي بهشتي اعتقادشان اين بود که با نهضت آزادي صحبت کنيم تا ببينيم نظرشان چيست ولي چون به نظر جمع احترام ميگذاشتند، قبول کردند که صحبت نکنند. مديرمسئول روزنامه جمهوري اسلامي در ادامه با اشاره به ليست انتخاباتي حزب جمهوري اسلامي براي انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسي، يادآور شد: در آن مقطع زماني شهيد بهشتي توصيه کرد آقاي حبيبالله پيمان در ليست انتخاباتي قرار بگيرد البته خود آقاي پيمان اين پيشنهاد را نپذيرفت.
مهاجري ادامه داد: چرا بايد کساني در مراسم سالگرد حادثه هفتم تير سخنراني کنند که کوچکترين ارتباطي با اين حادثه و شهداي آن ندارند. چرا اجازه نميهند افرادي به مانند آقايهاشمي رفسنجاني و فرزندان شهيد بهشتي درباره هفتم تير سخنراني کنند؟ مگر کفر ميگويند يا شخصيت بهشتي را منحرف ميکنند يا واقعيتهايي را ميگويند که براي شما خوش نيست؟
مديرمسئول روزنامه جمهوري اسلامي در پايان نسبت به خطر بازتوليد داعش در داخل کشور هشدار داد و گفت: با اين همه بياخلاقي در کشور به کجا ميخواهيم برسيم؟ بايد خانواده شهداي انقلاب از جمله شهداي هفتم تير با ايجاد يک تشکل قوي و ماندگار زمام امور را به دست بگيرند.
مهاجري با بيان اينکه «منافقين داعش بودند و خط آنان را دنبال ميکنند»، گفت: اين افراطي که برخي جاها ميبينيم، اينکه تک بعدي قرآن را ديدن و امت وسط را نشناختن و درباره هرکسي هرگونه که ميخواهند قضاوت ميکنند و حکم تکفير و اعدام صادر ميکنند، اين نطفه تکفير و داعش است.
وي تأکيد کرد: اگر ميخواهيم منافقين با چهرهاي ديگر بين ما معرفي نشوند، بايد بهشتي را معرفي کنيم، چون بهشتي مظهر اعتدال بود. اگر بهشتي زنده بود وضع بهتري داشتيم و اين بداخلاقيها نبود. ( خبرگزاري آنا)

وزير ارشاد: بايد آهنگسازها را به حوزه علميه بفرستيم/ رشد و توسعه فرهنگي در تاريکخانهها و فضاي بسته امکانپذير نيست، بلکه بايد فضاي تبادل نظر، فکر و انديشه وجود داشته باشد.
وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي گفت: حوزههاي علميه ما بايد با دستگاههاي موسيقي آشنا شوند، از طرفي بايد يکسري آهنگسازها را به حوزه علميه بفرستيم تا مجتهد شوند و بتوانند احکام مربوط به اين موضوع را استنباط کنند. به گزارش ايسنا، علي جنتي در سيزدهمين جلسه گفتوگوهاي راهبردي مرکز الگوي اسلامي ايراني پيشرفت، بيان کرد: بعد از گذشت 37 سال از انقلاب اسلامي هنوز هم در نوع موسيقي و اينکه کدام موسيقي حلال و کدام موسيقي حرام است، اختلاف نظرهاي فراواني وجود دارد. مقام معظم رهبري موضوع فرهنگ را به خوبي ميشناسند. مراجع تقليد نيز نظر خاص خود را دارند. او گفت: من با مراجع تقليد بسياري مواجه شدم که موسيقي را مطلقا حرام ميدانند. حالا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان متولي اين امر راهاندازي شده است. به هر صورت ما با مردم مواجه هستيم که تابع مراجع هستند و اين موضوعات بايد در فضايي حل و فصل شود. حوزههاي علميه ما بايد با دستگاههاي موسيقي آشنا شوند و از طرفي بايد يکسري آهنگسازها را به حوزه علميه بفرستيم تا مجتهد شوند و بتوانند احکام مربوط به اين موضوع را استنباط کنند.
جنتي ادامه داد: فرهنگ تعاريف بسياري دارد که جزيي از هويت ملي هر کشور محسوب ميشود. هنگامي که ما درباره فرهنگ اسلامي ايراني سخن ميگوييم ماهيت و هويت کشور را بيان ميکنيم.
او افزود: کشور ما، پيشينه درخشاني از نظر فرهنگ و تمدن دارد و امروز نيز دوست و دشمن به اين موضوع اعتراف ميکنند. حتي وزير خارجه يا رييس جمهوري آمريکا هنگامي که از ايران سخن ميگويند، از ايران بهعنوان ملت صاحب تمدن ياد ميکنند، زيرا هويت ملي ما کاملا مستقل است و فرهنگ ما نه شرقي و نه غربي است. به همين دليل، مقام معظم رهبري تأکيد داشتند الگوي اسلامي و ايراني تهيه شود که نه برگرفته از غرب و نه برگرفته از شرق باشد.
وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي بيان کرد: امروز بعد از گذشت 37 سال از انقلاب اسلامي، در همه بخشها نياز به فرهنگ ايراني اسلامي احساس ميشود. در مرکز الگوي اسلامي - ايراني قدمهاي خوبي در اين زمينه برداشته شده است. شايد دوهزار انديشمند و هيأت علمي حوزه و دانشگاه به نحوي در اين مرکز فعاليت داشتهاند، اما باز فکر ميکنم در ادامه، راهي طولاني در پيش داريم تا به هدف نهايي برسيم. 
جنتي تأکيد کرد: در برنامه پنجم توسعه تأکيد شده بود که دولت الگويي در زمينه فرهنگ تهيه کند و به مجلس ارائه دهد. در کميسيون فرهنگي نيز اين بحث مطرح شد، جلسات مکرري برگزار شد و چيزي در حد بضاعت کميسيون فرهنگي دولت تهيه شد؛ اما بهدليل اينکه ريشهاي بايد به اين موضوع پرداخته ميشد، اين برنامه را از دستور کار دولت خارج کرديم، زيرا نياز به توجه و عمق بيشتري در اين زمينه داريم.
او گفت: با وجود پيشرفتهاي علمي خوبي که داشتهايم، در عين حال در بسياري از بخشها نقصهاي جدي داريم. با توجه به اينکه خودمان را حکومت اسلامي ميدانيم معتقديم آنچه در قوانين است بايد با شريعت دين اسلام همراه باشد. بايد ببينيم امروزه تا چه اندازه احکام ما با قوانين اسلام منطبق است.
وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي با بيان اينکه در بخشهاي ديگر نيز هنوز نتوانستهايم الگوي مناسب فرهنگي که پاسخگوي نيازهاي ملي ما باشد ارائه دهيم، گفت: در حوزههاي اقتصادي هم بايد از خودمان بپرسيم آنچه به عنوان بانکداري اسلامي عمل ميکنيم تا چه اندازه به بانکداري اسلامي نزديک است؟
جنتي بيان کرد: بهتازگي اقداماتي در زمينه فرهنگي و در قم انجام شده است و موسسهاي به نام «فقه هنر» تشکيل شد تا بتوانند استنباط فقهي انجام دهند. سياستي که دولت دنبال ميکند، ايجاد فضاي باز، مناسب و بانشاط است تا فعاليتهاي فرهنگي در آن صورت بگيرد. اعتقاد ما اين است که رشد و توسعه فرهنگي در تاريکخانهها و فضاي بسته امکانپذير نيست، بلکه بايد فضاي تبادل نظر، فکر و انديشه وجود داشته باشد تا افراد نظرات خودشان را بيان کنند و آگاهي همديگر را توسعه دهند.
او ادامه داد: همانطور که ميبينيد، در اين دولت فضا نسبت به دورههاي گذشته بازتر شده است، حتي اين موضوع در حوزه کتاب هم ديده ميشود و اجازه داده شده افرادي در چارچوب قانون نظرات خودشان را بيان کنند تا در نتيجه اين تبادل آرا، فکر نيز رشد کند.
وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي با بيان اينکه به عقيده من، براي روشن شدن مسائل بايد فضاي لازم ايجاد کنيم، گفت: در حوزه مطبوعات نيز برخي فراتر از قانون عمل ميکنند، اما سعي ما اين است فضا را براي مخالف و موافق دولت باز کنيم تا در سايه اين فضاها افراد ديدگاههاي خود را بيان کنند. 
(ايسنا)

ويژگيهاي نقد و مناظره از ديدگاه 
دکتر محمود سريع القلم

هدف از نقد و انتقاد، بهتر فهميدن و دقيق فهميدن يک موضوع است.
کسي که در يک موضوع تخصص نداشته و متون توليد و چاپ نکرده، به لحاظ علمي نميتواند انتقاد کند.
انديشهها سطح اعتبار دارند و به تدريج اصلاح ميشوند. ميتوان با استدلال، مستندات و آمار، انديشهها را تکامل بخشيد.
نقد شفاهي از نظر مکتوب، بي اعتبار است.
منتقد بايد مراقب باشد تا آنچه که خودش دوست دارد بگويد را به حساب متن ديگري نگذارد و متن او را تحريف نکند.
1.هدف از نقد و انتقاد، بهتر فهميدن و دقيق فهميدن يک موضوع است.
2.هدف از نقد و انتقاد، نزديک کردن يک فکر و نظريه بهfact است.
3.اظهار نظر با نقد متفاوت است: اولي مخاطب خاصي ندارد اما دومي براي اصلاح فکر و سخن و عمل ديگري است.
4.منتقد تا ميتواند بايد در متن انتقادي خود، سؤالها و زواياي جديد طرح کند.
5.داشتن يک ديدگاه متفاوت، نقد نيست. مستندات و factها، مبناي نقد و انتقاد هستند.
6.نقد شفاهي از نظر مکتوب، بي اعتبار است.
7.منتقد بايد دقيق با نقطه و ويرگول از متن اصلي، نقل قول کند و بعد آن را بر اساس مستندات نقادي کند.
8.نقد به صورت مناظره توسط کساني معتبر است که هر دو طرف در رابطه با موضوع مناظره، متون توليد و چاپ کرده باشند.
9.در مسائل فکري و علمي، مبناي نقد بر واقعيات، آمار و factها است. جايگاه تخيلات و توهمات در مدارهاي علمي نيست.
10.در جامعهاي نقد اعتبار پيدا ميکند که افراد متخصص در حوزه تخصصي خود نقادي کنند.
11.اگر منتقد نکتهاي ر ا از متن مکتوب متوجه نمي شود، ابتدا سؤال ميکند و بعد نقد ميکند.
12.پيش ذهنيت از نويسنده يک متن، نقد و انتقاد را مخدوش و بياعتبار ميکند.
13.به ميزاني که انتقادات کلي باشند از اعتبار آنها کاسته ميشود. مبناي کار علمي و انتقادي در پرداختن به جزئيات است.
14.بالاترين سطح اعتبار يک فرد علمي و فکري، نوشتههاي اوست. سخنراني و ارائه شفاهي مطالب پايينترين سطح است.
15.منتقد بر نويسنده متن، القاب نمي گذارد.
16.کسي که در يک موضوع تخصص نداشته و متون توليد و چاپ نکرده، به لحاظ علمي نميتواند انتقاد کند.
17.منتقد، متن و سخن و فکر فرد را نقد ميکند و نه شخص او را.
18.کسي که نقد علمي ميشود، وظيفه مدني داردکه به انتقادات پاسخ دهد.
19. نقدي که به آمار و مستندات تجربي و تاريخي اتکاء داشته باشد، معتبرتر است.
20.منتقد در بيان و لحن، شخصي احساسي و عصباني نيست. ادب و صدا قت او مقدم بر انتقاداتش است.
21.منتقد و انتقاد شونده هر دو بايد در يک موضوع تخصص داشته باشند و متون توليد و چاپ کرده باشند.
22.نقاد از اين عبارات، فراوان استفاده ميکند: حدس ميزنم. تصور ميکنم. به نظرم ميآيد. شواهد اينگونه نشان ميدهد. آمار چنين تصديق ميکند.
23.نقد فکري و علمي بايد مکتوب و علني باشد اما نقد از رفتار حتماً بايد به صورت خصوصي به افراد منتقل شود.
24.محل تحصيل، اساتيد و متون علمي منتقد بر کيفيت نقد او بسيار تأثيرگذار است.
25.انديشهها سطح اعتبار دارند و به تدريج اصلاح ميشوند. ميتوان با استدلال، مستندات و آمار، انديشهها را تکامل بخشيد.
26.منتقد بايد مراقب باشد تا آنچه که خودش دوست دارد بگويد را به حساب متن ديگري نگذارد و متن او را تحريف نکند.
27.استفاده از کميتها، دقّت و اعتبار نقد را افزايش ميدهد.
28.علمي ترين متن و علمي ترين نقد آن است که نويسنده، تعاريف خود را از مفاهيم از يک طرف و مفروضات و استوانههاي فکري را از طرف ديگر به طور دقيق مکتوب کند.
29.در نقادي و مناظره، مبناي استدلال پژوهشهاي علمي است.
30.استاندارد گذاري براي نقد و مناظره، مسئوليت دانشگاهها، متخصصين و انجمنهاي علمي است.
(سايت نويسنده)

چهار روش برخورد با ديگر مذاهب

رضا بابايي: تقابل مذهبي ميان پيروان تشيع و تسنن، هزينههاي جاني و مالي بسياري براي جهان اسلام و مسلمانان داشته است. از چهار روش تقابل، شوربختانه ما بدترين و خطرناکترين روش را برگزيدهايم. روشهاي چهارگانة تقابل به اين شرح است: 
1. روش سلبي: در اين روش، پيروان هر مذهب ميکوشند حقانيت خود و بطلان طرف مقابل را از راه تحرير محل نزاع و تأکيد بر آن ثابت کنند. در اين روش، همة اختلافات شيعه و سني به سقيفه برميگردد و تقريبا در سقيفه نيز ميماند. شيعه ميگويد با وجود نص بر وجود امامت و خلافت علي(ع)، انصار و مهاجر حق نداشتند خليفهاي ديگر برگزينند و چون در روز سقيفه با ابوبکر بيعت کردند، دچار فساد در عقيده و عمل شدند. پس بايد با آنها مقابلة فکري و حتي عملي کرد. پيروان اهل سنت نيز شيعه را متهم به انشعاب و اختلاف ميکنند و حکومت را امري عرفي ميدانند که قرآن و پيامبر(ص) تکليف آن را به مردم سپردهاند. 
2. روش اثباتي: بر پاية اين روش، شيعه يا سني، عقيدة خود را ثابت ميکند؛ بدون حمله به اعتقادات ديگري؛ مانند دوندهاي که بدون توجه به رقباي خود، فقط ميدود تا زودتر به پايان خط مسابقه برسد.
3. روش محتوايي: روش محتواگرا، اين است که شيعه يا سني، محتواي مذهب خود را دربارة خدا، انسان، معاد، جامعه، حکومت، حقوق بشر، توسعه، فرهنگ، تربيت، رشد، معنويت، اخلاق و... ميگويد و به جاي تأکيد بر اختلافهاي تاريخي و فرقهساز، بر آموزهها و محتواي مذهب تأکيد ميکند. مثلا شيعه به جاي کوشش فراوان براي اثبات خلافت بلافصل علي(ع)، از باورها و آموزههاي تشيع در مسائل مربوط به انسان و جامعه و اخلاق سخن بگويد و از راه ادلة علمي و عقلي ثابت کند که ديدگاه تشيع دربارة اين مسائل، بهتر و برتر است. داوري را نيز به ديگران بسپارد. در اين روش، برتري مذهب از راه محتوا و کارايي آن ثابت ميشود، نه از راه گزارشهاي تاريخي. همچنين، تنها موضوع مهم، سقيفه نيست؛ بلکه نظرگاههاي اين دو مذهب در مسائل زنده و امور جاري در جامعه هم مهم است؛ بلکه مهمتر. بر پاية اين روش، عالم شيعي به جاي گفتوگو دربارة اختلافات شيعه و سني و برحستهسازي آنها، بايد نشان دهد که تشيع براي کمک به حل مسانل مهم بشري در زمان حاضر(مانند مسئلة حقوق بشر، اخلاق اجتماعي، توسعة اقتصادي و فرهنگي، صلح و معنابخشي به زندگي انسانها) توانمندتر است.
4. همزيستي: در روش همزيستي، کوشش براي اثبات برتري عقيدتي، همچون کوشش براي اثبات برتري نژادي، مذموم است و هيچ کس حق ندارد اعتقادات مذهبي را بهانة تقابل کند؛ زيرا مشکلات بشر به قدري است که فقط با تعامل ميتوان مقداري از آنها را حل و فصل کرد و تا ميتوان بايد از تقابل گريخت. اين روش را بهواقع نميتوان از اقسام تقابل شمرد؛ مگر از اين باب که متقابلان را مديريت ميکند.
متأسفانه رايجترين روش در کشورهاي اسلامي راهکار اول است، و روشهاي ديگر، در ميان مسلمانان جايگاهي شايسته ندارند. روشهاي دوم تا چهارم، ميتوانند از تقابلهاي ديگر نيز تنشزدايي کنند؛ تقابلهايي همچون تقابل دين سياسي با سکولاريسم و دين سنتي با ليبراليسم و دين حداکثري با دين حداقلي. 
(دين آنلاين)

لزوم ساماندهي تشکيلات اهل سنت در ايران

عليمحمد سرلک: اگرچه اهلسنت در کليت جهان اسلام، گروه اکثريتاند، اما در ايران اقليتي مذهبي - نه ديني - محسوب ميشوند؛ بدينمعنا که اين گروه بهخلاف کليميان، مسيحيان و زرتشتيان اختلافات ريشهاي و بنيادين با اکثريت شيعه ندارند؛ بلکه با وجود اشتراکات فراوان تنها در پارهاي مسائل اعتقادي و فروع فقهي داراي سليقه و رفتاري متفاوت از شيعهاند. اين اختلافات آنقدر جزئي و قابل اغماض است که برخي بزرگان اهل سنت چون مرحوم شيخ شلتوت(از مفتيان بزرگ مصر در گذشته) حتي تبعيت از فقه و احکام شيعه را نيز در کنار چهار فقه معروف حنفي، شافعي، حنبلي و مالکي براي پيروان اهل سنت مجاز دانسته و امروزه در ميان عالمان روشنفکر و متجدد اهل سنت نيز تمسک به فقه شيعه، اصلي پذيرفتهشده است.
گذشته از اينها، چشم پوشي از اين اختلافات جزئي و تمسک به اشتراکات و حفظ وحدت جامعه اسلامي در طول تاريخ، همواره اصلي مسلم و پذيرفتهشده از سوي پيشوايان هردو گروه شيعه و سني بوده است؛ تا آنجا که ائمه شيعه(ع) از يک سو و بزرگان اهل سنت از سوي ديگر، پيوسته بر حفظ وحدت تأکيد ميورزيده و حضور در نماز جمعه و جماعت گروه مقابل را نيز - ازآنرو که نمادي از وحدت و يکپارچگي امت اسلامي بوده است - مجاز دانسته و بدان ترغيب نمودهاند. در ايران، اهل سنت قريب به دهدرصد از کل جميعت کشور را تشکيل ميدهند. اکثريت اين گروه تابع مذهب حنفي بوده و در استانهاي شرقي و شمال شرقي پراکندهاند. گروه دوم شافعيان هستند که در نوار مرزي غرب و کردستان زندگي ميکنند. گروه اندکي نيز که تابع مذهب حنبلي هستند در استانهاي هرمزگان، بوشهر و جنوب فارس سکونت دارند. در ايران تقريباً مالکيمذهب نداريم.
مراجع فکري و عقيدتي اهل سنت ايران نيز عمدتاً به سه حوزه تفکري حنفيان در شبهقاره هند، حنبليان در عربستان سعودي و شافعيان در الازهر پيوند ميخورد. گرايشهاي عرفاني که از ديرباز در ميان گروهي از حنفيان(ترکمنها و خراسان شمالي) و شافعيان وجود داشته، در ميان حنفيان خراسان جنوبي و بلوچ رونق چنداني ندارد. در بلوچستان، بهعنوان قويترين کانون اهل سنت در ايران، نظام روحانيت همواره شاخهاي از نظام حاکم بر روحانيت اهل سنت در دو کشور هند و پاکستان بوده و بسياري از مدارس ديني اين منطقه را ميتوان شعبي از مراکز اصلي آن در شبهقاره دانست. 
قانون اساسي جمهوري اسلامي نيز با پذيرش اين واقعيات بوده که با نفي هرگونه جدايي و تمايز ميان اهل سنت و شيعه، هردو گروه را بهعنوان اکثريت مسلمان در مقابل اقليتهاي ديني کليمي، مسيحي و زرتشتي برشمرده و تنها پيروان اهل سنت را در چهارچوب فروعات فقهيشان و در رجوع به دادگاهها و محکمههاي مجزا - آن هم در مناطقي که يک گروه فقهي داراي اکثريتاند - مستقل بهحساب آورده است. با اين وجود نبود يک تشکيلات واحد و منظم در اداره امور اهل سنت ايران، آنگونه که در ساير کشورهاي سنينشين وجود دارد، امروزه خلائي را در اداره امور ديني اين گروه بهوجود آورده و سبب شده تا برخي از دانشآموختهگان تفکر طالبانيسم و مدارس افراطي شبهقاره هند با بهرهبردن از اين خلأ، با دستيافتن به مناصب بالاي ديني تا بدانجا پيش روند که عليرغم همه اصول پذيرفتهشده نزد خود اهل سنت، با پيروي از سياستهاي تفرقهگرايانه وهابيت و آلسعود، خواسته يا ناخواسته از يک گروه همکيش، دوست و برادر طعمهاي ميسازند تا آلت دست استکبار و استعمار در برابر ساير برادران دينيشان باشند.
بر آگاهان امور ديني و سياسي کشورهاي اسلامي سنينشين کاملاً روشن است که نهادهاي ديني و مذهبي در اين کشورها بنا بر سنتهاي عميق و ريشهدار تاريخي و حتي ديني، همواره در اداره و برنامهريزيهاي خود، جزئي از نهاد دولت و قدرت حاکمه بوده است و اين وابستگي تشکيلاتي امروزه بهعنوان اصلي مسلم و خدشهناپذير از سوي دولتهاي مذکور و مردم آنها تلقي ميشود و تخطي از آن بههيچوجه قابل پذيرش نيست. ادرات اوقاف، دارالافتاءها، سازمان ديانت، وزارت امور ديني و- عنوان نهادهايي هستند که نوعاً اداره تمام شئون ديني مردم را در کشورهاي مذکور برعهده دارند و رياست آنها - که در بسياري موارد بالاترين مقام ديني کشور است - از سوي رياست عالي مملکت يا رئيس هيأت وزيران منصوب ميشود؛ مثلاً در ترکيه سازمان امور ديانت از سال 1924م، زير نظر دولت اين کشور، متصدي اجراي آيينهاي رسمي مساجد در شهرها و روستاها، با رويکرد در اختيار و کنترلداشتن دين آغاز به کار کرد. رئيس اين سازمان، معاون نخست وزير است و مستقيماً از سوي او انتخاب ميشود. مدير اين سازمان به مدت 5 سال ميتواند عهدهدار اين سمت باشد و مدت مديريت او نيز يکبار قابل تمديد است. امروزه نزديک به 70هزار مسجد در سراسر ترکيه زير پوشش اين سازمان فعال هستند. در مصر نيز رياست الازهر بهعنوان بزرگترين و عاليترين مؤسسه ديني جهان اسلام از سوي رئيسجمهور تعيين ميشود. وي بهعنوان شيخ الازهر وظيفه مديريت کل مجموعه الازهر را برعهده دارد و همچنين رئيس شوراي الازهر است که يکي از نهادهاي تحت امر آن کميته فتوا است. اين کميته متشکل از رئيس و 12عضو از چهار فرقه مشهور اهل تسنن است. الازهر در راستاي تقويت جايگاه علمي- مذهبي خود علاوه بر سازماندادن به فعاليتهاي علمياش، ارتباط علمي خود را از حالت درونسازماني- درون مرزي به فرامرزي و فراسازماني درآورده است؛ بهگونهاي که امروزه اکثر عالمان و مبلغان اسلامي در جهان اسلام دانشآموختهي الازهر هستند. در ايران نيز به تبعيت از کشورهايي چون ترکيه، مصر، عربستان، اردن و سوريه، شايد بهتر باشد که اداره تمامي امور ديني اهل سنت(مانند نمازهاي جمعه و جماعت، مساجد و مدارس علميه، محاکم شرعي و...) همه تحت مديريت واحد و منسجمي گنجانده شود که رياست آن با يک شوراي عالي باشد... رئيس اين شورا نيز عاليترين مقام مذهبي اهل سنت در ايران و سخنگوي رسمي اين جامعه خواهد بود. بديهي است که وجود چنين تشکل رسمياي، ثمرات فراواني خواهد داشت که برخي از مهمترين آنها عبارتند از: 
1. با وجود شخصيت جامع و کاملي از خود اهل سنت در رأس اين تشکيلات که کاملاً مورد تأييد ارکان نظام جمهوري اسلامي است، مرجعيت اين گروه سد محکمي در مقابل تفرقهانگيزي وهابيت خواهد شد و بلندگوهاي تفرقهانگيز را از رسميت دروغينشان نزد محافل خبري و بينالمللي ساقط خواهد کرد.
2. تثبيت مشروعيت ولايت امر در ميان اهل سنت بر پايه مباني نظري و فقهي خود ايشان.
3. تقويت جايگاه نظام اسلامي در ميان کشورهاي اسلامي و مرجعيتيافتن سياستهاي انقلابي آن در ميان اهلسنت سراسر جهان؛ بهگونهاي که بتوان با ارتقاي موقعيت شوراي فوقالذکر آنرا چونان الازهر مصر يا ديوبند هندوستان به قطبي علمي و عالمساز تبديل نمود. (مباحثات)

ارتش نيجريه مسئول کشتار شيعيان اين کشور

نتايج تحقيقات قضايي کميسيون ويژه در نيجيريه درباره قتل 349 مسلمان شيعه در دسامبر سال گذشته نشان ميدهد که ارتش اين کشور مرتکب جنايت جنگي شده است. اين کميسيون قضايي خواستار پيگرد قانوني ارتش نيجيريه به جرم کشتار شيعيان در اين کشور شد. بنا به گفته ناظران عکس العمل دولت جديد نيجريه در قبال اين خبر تعيين ميکند که تا چه حد اصلاحاتي که رئيس جمهور اين کشور قولش را به مردم داده بود عملي است.
مستندات ارائه شده در اين دادگاه دعاوي گروههاي حقوق بشري از جمله ادعاي سازمان عفو حقوق بشر را درباره کشتار صدها مسلمان شيعه در طي سه سال جنگ داخلي در شهر شمالي زاريا تاييد ميکند. ارتش نيجريه مکررا اين دعاوي را رد کرده است.
بنا بر گزارش اين دادگاه در حملات ارتش به اين منطقه 349 مسلمان شيعه کشته شدند و 347 نفر آنها بعد از سوزانده شدن در قبري دست جمعي دفن شدند. کميته تحقيق و تفحص قضايي در گزارش 139 صفحه اي خود مستندات بسياري از جمله 3578 يادداشت، 132 نامه و 3446 ايميل از بازماندگان قربانيان اين جنايت، عکسها و سمتندات 39 نمايشگاه و شهادت 87 شاهد عيني را ضميمه کرده است. اکثريت جمعيت نيجريه مسلمانان سني مذهب هستند. بوکو حرام نيز از گروههاي تندرو مسلمان در اين کشور است که سال 2009 هزاران نفر را در اين کشور به قتل رساند.
(موسسه گفتگوي اديان)

عنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org