Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: ادامه بحث قرض برای تعمیر اوقاف عامه
ادامه بحث قرض برای تعمیر اوقاف عامه
درس خارج فقه
حجت الاسلام والمسلمین فخرالدین صانعی (دامت برکاته)
کتاب الوقف
درس 254
تاریخ: 1402/8/22

بسم الله الرحمن الرحیم و به تبارک و تعالی نستعین

«ادامه بحث قرض برای تعمیر اوقاف عامه»

بحث در این بود که آیا اقتراض یا مصرف مالی برای تعمیر مسجد، جایز است تا بعدا از اموالی که برای این جهات عامه، حاصل می‌شود، به جای قرض یا مالی که شخص از طرف خودش مصرف کرده، از آن برداشت کنند یا نه؟ به بیان دیگر، آیا ادای دین یا استیفای مال از اموال مربوط به جهات عاامه یا مربوط به امور برّ، بعد از مصرف، جایز است یا خیر؟

مرحوم سید و صاحب «جامع الشتات» فرموده بودند که جایز است و به وجوهی استدلال کرده بودند که برخی از آنها مشترک و برخی اختصاصی بود. یکی از وجوهی که «جامع الشتات» برای جواز به آن، استدلال کرده بود، این بود که فرموده بودند از آنجا که نقل عمل در مقابل گرفتن اجرت، اشکالی ندارد. ماحصل کلام ایشان این است که: همان گونه که می‌توان قبل از انجام عمل، عملی را استیجاراً برای کسی انجام داد و پولی را برای آن دریافت کرد، به همین اعتباری که عمل را برای دیگری، در ابتدا با قرارداد به او منتقل می‌کنید، بعد از اتمام عمل هم می‌گوییم این نقل، ممکن است و با پرداخت وجهی که صرف کرده یا زمانی که گذاشته، عمل به شخصی که دفع عوض کرده، منتقل می‌شود. حاصل فرمایش ایشان به این مطلب بر می‌گردد که هر اعتباری در آنجا می‌کنید، در اینجا هم قابل عمل است با این تفاوت که در اینجا شخص این عمل را برای خودش انجام داده و بعدا شخصی درخواست می‌کند که آن را به او منتقل سازد که بعد از اتمام عمل همانند اخذ اجرت قبل از انجام عمل و قرارداد انتقال قبل از عمل، در مابعد العمل هم می‌تواند انتقال بدهد و اجرت بگیرد. پس همان طور که می‌توانست در ابتدا برای همین عمل، قرارداد ببنندد و برایش اجرت بگیرد، بعد از عمل هم دلیلی بر منع نداریم و دارای اعتبار عقلائی است.

«جواز واگذاری عمل انجام شده برای وقف»

ادامه عبارت جامع الشتات:«وعلی هذا فیمکن ان یقال بعد اتمام العمل الذی یصح ان یجعل للغیر بعد الفعل [بگوییم عملی که بعد از اتمام، صحیح است برای غیر قرار بگیرد] ان هذا مما یمکن ان یجعل للغیر وینقل الیه [چون آن عمل می‎تواند به دیگری نقل بشود و برای غیر، قرار داده شود] وکلما یجوز نقله الی الغیر یجوز اخذ العوض علیه [و هر عملی که قابل انتقال باشد، اخذ اجرت و عوض در مقابلش هم جایز می باشد، و اگر عملی را نشود منتقل کرد،  دیگر اخذ اجرت جایز نیست.

ایشان در ادامه می‌خواهند بفرمایند که نقل عمل، فقط امور خارجیه و حقیقیه نیست بلکه می‌توانید ثواب را هم جابه‌جا کنید. شما پول بابت عمل این آقا می‌دهید تا ثواب به شما منتقل شود. می‌خواهند بفرمایند عوض، فقط نوع خاصی از عوض -که عوض‌های حقیقیه و خارجیه باشد- نیست بلکه مثل ثواب هم می‌تواند عوض قرار بگیرد] فکما یصح اخذ الاجرة علیه فی اول الفعل یجوز المعاوضة علیه بعد الفعل فیمکن نقل الفعل بعد الاتمام إلی الغیر فی ازاء عوض بصیغة الصلح والهبة المعوضة ونحوهما [حالا روش‌های انتقال را ذکر می‌کند و می‌فرماید اگر بخواهد انتقال بدهد می‌تواند صلح بکند یا هبه معوضه و مانند اینها.

مطلبی که عرض کردم، اینجاست. می‌فرماید آیا در صلح و هبه باید عوض هم عوض حقیقیه باشد؟] وقد صرحوا بجواز الصلح علی کل ما یصح اخذ العوض عنه [گفته‌اند صلح در جایی جایز است که بتوانید عوض بگیرید. اما عوض، چیست؟] و لم یقیدوا العوض فی الهبة المعوضة بهبة اخری [مثلا در هبه معوضه، نگفته‌اند عوض باید چیزی مثل موهوب باشد. شما کتاب را می‌بخشید و می‌خواهید در مقابلش دفتری را بگیرید] بل اطلقوا فی العوض [عوض را مطلق گذاشته‌اند که می‌تواند هر چیزی باشد]

«لازم بودن صدقه به عنوان هبه معوضه»

حتی ان بعضهم استدل علی لزوم الصدقة بانه هبة معوضة [بعضی صدقه را گفته‌اند هبه معوضه است. خب اگر صدقه، هبه معوضه است، یعنی چه؟ توضیح می‌دهد] وان الله تعالی قد عوضه بالثواب [پس اینجا عوض، ثواب واقع شد و لازم نیست از امور حقیقیه و مثل چیزی باشد که هبه گردیده یا صلح شده بلکه می‌فرماید ثواب هم می‌تواند عوض قرار گیرد.

وان کان لنا فیه کلام [ایشان می‌فرماید ما این را قبول نداریم که صدقه هبه معوضه است. اما گسانی که فرموده‌اند صدقه هبه معوّضه است و عوض ثواب از طرف ذات باریتعالی است، خواسته‌اند بگویند عوض در هبه یا در صلح، مقید به این نیست که مثل آن چیزی باشد که هبه می‌شود، بلکه هر امری می‌تواند باشد.

در ادامه عبارت ایشان رجوع کرده‌اند به اصل بحث و پاسخ سؤال سائل] فمن احیی مسجدا خرابا لله تعالی [کسی که مسجدی خراب را برای خدا احیا کرد] و صرف فیه وجها [پولی را هم در آن، مصرف کرد] فیجوز لغیره ان یعاوضه بمثل ما صرفه فیه [می‌گوید هرچه را هزینه کرده‌ای، به تو می‌دهم تا این عمل مال من باشد] ویجعل عمله لنفسه فی ازاء ما یعطیه [عمل آن شخص را برای خودش قرار می‌دهد در ازاء آنچه پرداخته است] فیکون کانه هو العامر للمسجد [دیروز هم عرض کردم که بعد از این‌که ساخته شد، می‌گویند هر کسی که پولش را داده، این دیوار یا مسجد را ساخته است یا مسجد را آباد کرده است.]

 کذلک یجوز أن یصرف ما نذره من وجوه البر فی ذلک [همچنین آنچه که از وجوه بر، نذر کرده، در این گونه امور هم می‌تواند مصرف کند] و کذلک سهم سبیل الله من الزکوة [اینجا را دقت بفرمایید چون ایشان بعداً اشکالی را ناظر به این مطلب می‌فرماید. می‌فرماید اشکال می‌تواند از آنچه در وجوه بر، نذر کرده یا از سهم سبیل الله از زکات، بدهد و بگوید این عمل را از شما می‌خرم. یعنی مصرف این‌گونه وجوه برای انتقال عمل جائز است] سیما اذا فعله العامر و لا یقصد ان یکون خالصا [خصوصا جایی که عامر قصد نکرده بود این فععل و مران برای خودش باشد، بلکه چه کار کرد؟]بل معلقا [بلکه وقتی داشت انجام می‌داد، گفت:] علی انه ان وجد من یعطیه ما صرفه فیه، یکون له و الا فیکون لنفسه ... [اگر کسی پیدا شد که مابازاء عمل مر پرداخت کند، این عمل برای او بشد و اگر کسی پیدا نشد، مل برای خودم قرار بگیرد، در اینجا دیگر اصلا هیچ اشکالی به ذهن نمی‌آید و از ابتدا فعل را معلقا انجام می‌دهد.

ایشان در چند سطر بعد، در اصل بحث می‌فرماید:] فحاصل الاستدلال الرابع لتتمیم جواز اخذ العوض عما صرفه فی عمارة المسجد والمدرسة علی ما هو المعتمد فی نظری، هو [از اینجا حاصل فرمایششان در امر رابع است. می‌فرماید حاصلش این است که بگوییم]

«جواز نقل عمل غیر به خود در قبال عوض»

انه یجوز لاحد ان ینقل عملا عمله غیره إلی نفسه بعوض [جایز است کسی عملی را که دیگری انجام داده، به خودش نقل دهد و به خودش بر گرداند] خصوصا فی مثل التوصلیات [چون در عبادیات، اشکالی کرده‌اند] کعمارة المسجد والمدرسة، بان یعطیه ما یساوی ما اقترضه و صرفه فی المسجد [به اندازه آنچه خرج کرده، به او بدهد و عمل خارجی را بر خودش منتقل کند. این در مورد اقتراض بود] و صرفه من ماله بقصد ان یأخذ ما یمکن اخذه [بگوید خرج می‌کنم و اگر چیزی پیدا شد، می‌گیرم و به جای این قرار می‌دهم] ویأخذ فی عوضه ما یترتب [در قبالش چه می‌گیرد؟] علی عمارة المسجد من الثواب؛ اذ لم یقیدوا عوض الهبة بشیء خاص کما عرفت او بنقله الی نفسه علی طریق المصالحة، و یلزمه ان یجوز لعامر المسجد اخذ هذا الوجه ومعاوضته بما یترتب علیه من الثواب [هر آنچه از ثواب برای عمارت مسجد قرار داده شده، به شخص دافع اجرت تعلّق می‌گیرد زیرا قبلا گفته شد که عوض لازم نیست شیء خاصی باشد. کسی که مسجد را ساخت هم وقتی پول را گرفت، ثواب را منتقل کند و بگوید ثوابش مال شما باشد.]

 فجواز اخذ هذا الوجه للعامر [جواز اخذ اجرت برای عامر از کجا ناشی می‌شود؟] ناش من جواز اعطاء هذا الواهب او المصالح [از باب هبه و مصالحه است که این کار را انجام می‌دهد.]فهذا الاستدلال [البته ایشان می‌فرماید و اشکالاتی است که امکان دارد به ذهن شما هم بیاید] وان لم ینطبق علی جمیع افراد السؤال [که در ابتدای سؤال فرموده بود] ولکن یثبت بعض افراده فان فی جواز اعطاء سهم سبیل الله ونحوه فی اداء ذلک اشکال [ایشان می‌خواهد بفرماید شما اگر بخواهید این ثواب را بخرید، قصد دارید بخرید تا نفع و ثواب این ساخت مسجد به شما برسد، ولی آن را از سهم سبیل الله؛ مثل زکات، انجام دهید، این کار، اشکال دارد. چرا اشکال دارد؟ می‌فرماید: پولی که برای وجوه بر و سبیل الله، قرار داده شده، برای این است که کاری با آن انجام دهید که فایده‌اش به دیگران برسد اما با خرید فعل عامر مسجد، نفع را به خودتان می‌رسانید. این اشکال را در اینجا هم بیان می‌کنند و می‌فرمایند:] هذا کله مع ان الظاهر من سهم فی سبیل الله ووجوه البر انّ المراد منها تحصیل ما یوجب النفع للغیر [می‌فرماید شما که زکات از سهام مختلفش را در دست دارید، برای تحصیل چیزی است که نفعش به غیر برسد؛ مثل این‌که صدقه بدهید]کالتصدق وبناء الحمام والمساجد [مسجد می‌سازید و حمام درست می‌کنید که نفعش به مردم می‌رسد] والقناطر والزوار والحجاج و اداء الدیون ودفع الفتن ونحو ذلک [اینها برای این امر است و بعد از این‌که این کار را کردید] ثم یصل نفع ذلک الایصال الیه [به شخصی که این کار را کرده، ثوابی از این کار هم می‌دهند.

و المفروض فیما نحن فیه انه لیس هذا تحصیل ما یوجب النفع للغیر [اینجا که شما این عمارت مسجد را می‌خرید -علی فرمایش ایشان- تحصیل ما یوجب النفع للغیر نیست] بل نقل ما حصل من موجبات نفع الغیر الی نفسه [است. بلکه با چیزی که باید به غیر، نفع برساند، نفع را به خودتان را رساندید] لاجل وصول النفع الی نفسه [این یک ایراد دارد و آن، این‌که اینجا یک امر اعتباری است. چه فرقی بین آنجا که ابتداءاً این کار را بکنید و یا بعد بخرید تا ثواب ببرید ولی نفعش به مردم می‌رسد؟ من اگر پلی را که ساخته شده بود، خریدم، نفعش به مردم می‌رسد. من الان رفتم این را بخرم، می‌گویم پل ساخته شده که ثواب ببرم. مسلماً ثواب می‌برم، ولی مگر در ثواب بردن من، لازم است اول باید نفعش به غیر برسد و بعد، ثواب بردن من مترتب بر آن باشد یا ملاک، نفع دیگران است؟ گاهی اولا و بالذات می‌روید مسجد می‌سازید و نمی‌خواهید الان چیزی را بخرید، نفعش به مردم می‌رسد اما گاهی می‌روید عملی را می‌خرید که آن عمل هم در مآل و نتیجه، نفعش مال مردم است. این اشکالی که ایشان مطرح می‌کنند، واضح نیست و به همین جهت می‌فرمایند:] والحاصل، ان التمسک بهذا الوجه فی غایة الصعوبة، والاولی التمسک بغیره من الوجوه الاربعۀ [ایشان می‌فرماید: برای جواز اقتراض و استیفای دین از اموال برّ یا زکات یا نذورات متعلّقه به جهات عامه، بهتر است به وجوه دیگر غیر از وجه نقل عمل استدلال شود] هذا ما اقتضاه النظر العلیل والفکر الکلیل فی هذه المسئلة ولعمری انها من غوامض المسائل»[1] در این غوامض مسائل، صاحب «ملحقات»[2] می‌فرمایند که این مسأله، غامض نیست. البته به نظر می‌آید در یک جمله می‌توان گفت که در این گونه امور، باید تابع عرف باشیم. فهم عرفی، جایی را که نقل و انتقال را صحیح بداند و صلاحیت اخذ اجرت در مقابلش باشد، حتی عمل هم منتقل می‌شود؛ چون یک اعتبار است و همان اعتباری که در ابتدا مصحح استیجار و نیابت بود، همان اعتبار هم بعد العمل، مصحح انتقال عمل است اما نیاز به فهم عرف دارد تا عرف آن را قبول کند؛ مثل نماز که مثلا قبول نمی‌کنند یا اگر قرآنی را الان خوانده باشد و در ماه رمضان بخواهد منتقل کند، عرف قبول نمی‌کند و می‌گوید آن آقا در آن زمان، قرآن خوانده و به درد من نمی‌خورد. اگر متفاهم عرفی در هر امری، حاکم باشد، متبع است و اگر نباشد، قابلیت انتقال ندارد؛ چون اعتبار است و اعتبار به ید معتِبر است و معتبر هم عقلا هستند.

«و صلّی الله علی سیدنا محمّدٍ و آله الطاهرین»

 

_________________

[1]. جامع الشتات(چاپ کیهان)، ج1، ص171-172.

[2]. تکملة العروة الوثقی، ج1، ص269؛ ملحق العروة الوثقی، ج1، ص536(آخر مسأله62).

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org