وجوه مجوّز قرض گرفتن برای تعمیر وقف عام
درس خارج فقه حجت الاسلام والمسلمین فخرالدین صانعی (دامت برکاته) کتاب الوقف درس 253 تاریخ: 1402/8/21 بسم الله الرحمن الرحیم و به تبارک و تعالی نستعین «وجوه مجوّز قرض گرفتن برای تعمیر وقف عام» بحث در وجوهی بودکه برای جواز قرض کردن برای تعمیر مسجد، استدلال شده بود؛ چه این اقتراض از طرف آقای متولی یا هر متبرعی باشد که میخواهد کار خیر انجام دهد، چه اینکه شخصی از اموال خودش هزینه مسجد، مدرسه و این اوقاف عامه را بپردازد به این نیت که بعدا دینش از درآمدهایی که برای این اوقاف، حاصل میشود، استیفا کند. پس چه قرض کند چه از مال خودش خرج کند، میتواند از اموالی که بعدها برای این موقوفه، حاصل میشود، ادای دین یا استیفای مال خودش را بکند. وجوهی که به آنها استدلال شده، مشترکاً بین آنچه در «ملحقات» آمده و در «جامع الشتات»، چند وجه است که برخی از آنها اشتراکی است و برخی اختصاصی؛ یعنی برخی در «جامع الشتات» است و در «ملحقات» نیست و بالعکس. این وجوه عبارتند از اینکه: 1) مصادیق امور برّ و مصرف سبیل الله در زکات، شامل دیونی که شخص به جهت تعمیر مساجد و اوقاف عامه، ایجاد میکند، میشود. یعنی یکی از مصارف سبیل الله و وجوه برّ، جایی است که شخص، دینی را برای تعمیر مساجد، قناطیر و اوقاف عامه دیگر، ایجاد میکند. 2) آنچه در باب زکات است که گفتهاند چه ساعی، چه متولی و چه مالک میتواند از سهم فقرا و سبیل الله به این نیت، خرج کند و بعد از اینکه زکات واجب پرداخت شد، از آنها بر دارد. مثال مبتلابه در این باب هم زکات فطره است که اگر فرمودید قبل از شب عید، پرداخت مقدار فطریّه به فقیر مبرء الذمّه نیست، میتوانید به عنوان قرض به فقیر بپردازید و در زمانی که فطره، واجب شد، بر دارید. پس این هم یک وجه برای جواز اقتراض یا صرف خود مال شخص و استیفای بعدی مال خود یا ادای دین خود اوست. اصل قرض را درست میفرمایید فقها فرمودهاند اصل دلیل بر اینکه میتوانیم قرض کنیم و متولی حق قرض دارد، این است که وقف باید عمارت داشته باشد تا استمرار تسییل منفعت، ادامه داشته باشد. بنابر این، یکی از وظایف متولی، عمارت وقف است و این عمارت هم جز به قرض کردن، حاصل نمیشود؛ چون خودش ندارد تا هزینه کند یا اگر خودش هر روز هزینه کند، ورشکست میشود. اصل این است که جائز است قرض کند به جهت عمارت موقوفه که امری عقلایی و شرعی است. اما وجوهی که ذکر کردهاند برای جواز قرض، به قصد اداء دین یا استیفا میباشد پس همان طور که در باب زکات، این امکان وجود دارد، در باب وقف هم هست. پاسخ مرحوم میرزای قمی در جواب این سؤال است که: «آیا جایز است که کسی وجهی قرض کند و خرج تعمیر مسجد یا مدرسه یا غیر آن از موقوفه بر امور خیر بکند به قصد اینکه هرگاه وجهی به هم رسد که خرج این مصرفها توان کرد، از آن ادای قرض بکند؟ و همچنین هر گاه از مال خود صرف کند به این ققصد و بعد از آن وجهی به دست او بیاید از سهم فی سبیل الله یا مطلق وجوهی که از برای صرف در مبرّات باشد، آیا میتواند عوض آن را بردارد یا نه؟» میفرماید: «جواب: ظاهر، این است که میتواند این کار را بکند و از آن وجوه، عوض را بدهد. [البته اگر نیت او خالص و از برای شهرت و طمع دنیا نباشد.] والذی یدل علی ذلک امور»[1] که از این اموری است که داریم میخوانیم. پس یک راه ادای دیون یا استیفای مال، سهم سبیل الله و وجوه برّ است؛ و دیگری اینکه: همان طور که در باب زکات، متولی زکات، مالک و ساعی میتوانند مالی را مصرف کنند و نیت داشته باشند که بعد از وجوب زکات، از آن مال بر دارد، در باب وقف هم اشکال ندارد. «وجه مجوّز سوم و چهارم و پنجم» 3) وجه دیگری که وجه اختصاصی مرحوم صاحب «عروه» است، این است که میفرماید همان طور که برای ملکیت اوقاف عامه، اعتبار عقلائی وجود دارد، میتوان ذمه جهات عامه را هم مشغول کرد و بنابر این میشود اصلا برای اینها قرض گرفت درحالی که در دو مورد بالا، آقای مقترض به عنوان خودش قرض میگرفت یا آقای ولی زکات به عنوان خودش قرض میکرد یا مال خودش را مصرف میکرد، اما در این وجه سوم، اصلا علی عهده اوقاف عامه، قرض میگیرد و وجه تصحیحش هم این است که همچنان که اعتبار عقلائی برای ملکیت اوقاف عامه، وجود دارد، بر اشتغال ذمهشان هم اعتبار عقلاتی وجود دارد. 4) مورد دیگری که ایشان میفرمایند و مربوط به صاحب «جامع الشتات» است، این است که میتوان عملی را که شخص انجام میدهد، به دیگری نقل کند. مثلا برای مسجد، کارگری کرده و مزدی دارد و با اینکه برای خودش این کار را کرد، کسی به او میگوید عملت را به من واگذار کن. فرموده جایز است نقل عملی که انجام شده، به دیگران در مقابل چیزی که صرف کرده است. 5) وجه دیگری که «جامع الشتات» فرموده، سیره مستمرهای است که در تعمیر اوقاف عامه، وجود دارد و آن، این است که اشخاص به گردن میگرفتند مثلا یک ماه این مسجد را تعمیر کنند تا بعدا از وجوه و درآمدهائی که در مسجد یا جاهای دیگر جمع میشود، بپردازند. پس سیره مستمرهای که در تعمیر اوقاف عامه و عمارتشان وجود داشته، یکی از وجوهی است که بر جواز اقتراض لتعمیر المسجد و سپس اخذ عوضش از آنچه به دست میآید، دلالت دارد. آنچه گفته شد، وجوهی است که ذکر شده و برخی از آنها اشتراکی و برخی، اختصاصی بود که ذیل بحث، تذکر داده شد. «بحثی در نقل عمل بعد از انجام» اما آنچه به خواندنش عنایت میشود، بحث «نقل عمل» است؛ یعنی کسی عملی انجام دهد و مثلا قرآنی بخواند و بعداً ثوابش را اهدا کند. شبیه این را در نماز وحشت میت میبینیم که درست است که از اول، نیت آن شخص را دارد، اما شما نماز را میخوانید و دعای آخرش بعد از نماز است و ثوابش را به میت خاص، اهدا میکنید. آنجا البته از اول، نیت دارند اما ثواب را بعداً اهدا میکنند. ایشان اینجا میفرماید اصلا عمل را برای خودش انجام داده و الان ثوابش را به دیگری اهدا کند یا اگر حجی انجام داده، آن را بعدا به پدر و مادرش منتقل کند یا عمل حج را به کسی منتقل کند در عوض اجرت آن. ایشان در آخر بحث -که صاحب «ملحقات» هم به آن، اشاره میکند- میفرماید: «هذا ما اقتضاه النظر العلیل و الفکر الکلیل فی هذه المسأله و لعمری انها من غوامض المسائل»[2]. به نظرم آن طور که صاحب «عروه» میفرماید، غموضی ندارد به جهت رحمت واسعه الهی. کاری انجام داده و ثوابی منتقل میشود. این طور که شنیدهام، والد استاد هم میفرمودند این عملی که انجام میدهد، اثرش را در روح شخص، باقی میگذارد پس دیگر نمیتوانیم بگوییم این عمل، منتقل میشود، بلکه باید بگوییم ثوابش منتقل میشود. این همان چیزی است که صاحب «ملحقات» میفرمایند و به «جامع الشتات» اشکال میکند که شما میگویید نقل عمل میشود، درحالی که انتقال عمل امکان ندارد و نقل ثوابش اشکال ندارد. حرف «جامع الشتات» این است که این کار، نقل عمل، محسوب میشود نه نقل ثواب. «ملحقات» میفرماید اگر گفتید نقل ثواب است و مرادتان نقل ثواب باشد، تمام است اما اگر نقل عمل باشد، تمام نیست و آنچه که والد استاد فرمودهاند و از برخی فضلا شنیدهام، ایشان میفرمودند این کار، اثرش را روح طرف میگذارد و دیگر قابل انتقال نیست. «کلام جامع الشتات در نقل عمل» ایشان در «جامع الشتات»، میفرماید: «الرابع [چهارمین وجهی که ایشان برای جواز اقتراض، بیان کردهاند، چنین است:] ان المستفاد من الاخبار وکلام الاصحاب جواز نقل العمل بعد الاتمام الی الغیر [جائز است نقل عمل چه شما انتقال بدهید چه کسی از شما درخواست کند به او انتقال دهید] وان فعله لنفسه [گرجه از ابتدا هم برای خودش انجام داده باشد و الا اگر از اول برای دیگری باشد، بحثی ندارد] وسیما فی ابواب الحج فان الاخبار فیه مستفیفته لجواز جعل ما فعله من الحج لابیه او امه او اخیه [بعد از اینکه انجام داد، میتواند برای آنها قرار دهد و اخبار هم بر آن، دلالت دارد.] وان لم یقصد فی العمل ایاهم ولم یخطروا بباله اصلا [اصلا در فکرش هم نبوده. پس این اگر از اول باشد، ما بحثی نداریم و بحث در جایی است که بعدا متوجه این امر شده باشد] و کذلک یستفاد منها انتقال ما عمله للغیر إلی نفسه فی بعض الوجوه [ایشان میفرماید از همین اخبار هم استفاده میشود که میتواند عملی که برای دیگری انجام داده به خودش انتقال بدهد. حالا مثال میزنند] کما لو افسد الحج ولزم علیه من قابل [الان انجام داده ولی حجش فاسد بوده] سیما مع تعیین العام الاول فی الفعل [باید در همان سال، انجام دهد. این بحث نیابت است. برای منوب عنه انجام میداده اما چون به جهتی حجش باطل شده و سال بعد باید انجام دهد، این حج به خودش منتقل میشود] واذا کان تجویز نقل العمل بعد الاتمام الی الغیر فی العبادات [میفرماید گفته شده در عبادات، جایز است که بعد العمل بتواند عمل عبادی را به دیگری منتقل کند] فیجوز فی غیرها بطریق الاولی [در غیر عبادات به طریق اولی امکان دارد چون یک امر اعتباری است که اعتبارش به ید عقلاست. آنجا که در دست شارع است، گفتهاند میتواند انتقال بدهد و اینجا که امور اعتباری است، عقلا انتقال را اعتبار میکنند. حالا این مثالی است که عرض کردم ایشان زده] کما لو وقف احد ارضا لسکنی المؤمنین [سکونت به چه صورت است؟] بان یبنوا البیوت من طینها لیسکنوا فیها [از خاک اینجا مثلا خشت درست بکنند و برای سکونت به کار ببرند] فاذا بنی فیه احد بیتا [اگر از خاک اینجا خشت درست کرد و خانهای ساخت] او عمل لبناً کثیرا [یا خشتهای زیادی را درست کرد که برای خودش درست کرده] فیملک العمل وان کان اصل الطین وقفا [از خاک وقفی، برای خودش خشت درست کرده] فیجوزان ینقل اللبنات بسبب العمل فیها [میتواند این خشتها را منتقل کند چون رویش کار کرده است. پس عملی را از مال وقفی، برای ساخت خانه، انجام داده و الان برای خودش بوده، پس میتواند آنها را منتقل کند. این مثالی برای یک عمل خارجی است که ایشان برای انتقال عمل خارجی زده است] وکذلک الجدران الی غیره بعد ان عملها لنفسه [برای خودش انجام داده بود؛ از خشت وقفی، دیواری را برای خودش ساخته بود] و حینئذ فیجوز اخذ الاجرة علی ما فعل ایضا [شما نمیتوانید بفرمایید که چون مال وقفی است، نمیتواند از او اجرت بگیرد. نمیشود گفت که این وقف بوده تا خانه بسازی و اگر از آنها خشت ساختی، نمیتوانی بفروشی چون خاکش وقفی است. اینجا میفرماید میتواند عملش را منتقل کند و اجرت دریافت نماید] لانه عملٌ محلّلٌ یجوز اخذ الاجرة علیه [کاری که با خاکها انجام داده، حلال بوده و میتواند از آن، اجرت بگیرد] وکذا یجوز اخذ الاجرة علی الزیارة وختم القرآن بعد الفراغ منها اذا نقلها الی الغیر [الان قرآن بخوانیم و ماه رمضان که مردم برای ختم قرآن، پول میدهند، آنها را به تقاضاکنندگان، انتقال دهیم. اصلا شما به این استدلال کنید که این عمل اصلا تمام شده. این نفس عمل، چگونه میخواهد منتقل شود؟ این شخص میخواهد عمل انجام شده مثل ساختن یک مسجد را که یک اعتبار و شخصیتی برایش میباشد، را منتقل کند؛ میگوییم چطور اگر از اول، اجیر شده بود، این عمل را برای موجر انجام میداد یا خانهای را که میساخت، برای آقای موجر میساخت. اینجا هم بگوییم این عمل، اعتباراَ نقل پیدا میکند. همان طور که در ابتدا جایز بود، بعد از عمل هم جایز است اعتبار بکنیم. به یک امر اعتباری بگوییم نه تکویناً؛ چون تکویناً فعلی بوده که انجام شده و فعل انجامشده که نمیتواند منتقل شود.] ویظهر من کلامهم فی استیجار العبادات، ان العبادات مما یصح فعلها للغیر ویصل نفعها الیه [از کلام فقها در استیجار عبادات ظاهر میشود که جائز است انجام عمل عبادی برای غیر که در نتیجه نفع این عمل به منوب عنه واصل میشود البته ایشان در چند سطر پایینتر، اشکالات را مطرح میکنند و میفرمایند:] ... نعم یقع الاشکال فی بعض الصور [در بعضی از صورتها اشکال دارد] مثل ما لو فعل صلاة الخمس لنفسه قضاءاً؛ وجوبا أو احتیاطا [صلات قضا رابه جا آورده؛ چه قضا واجب باشد چه احتیاطی] فانه لا یجوز نقلها الی الغیر بعد فعلها مطلقا [به هیچ وجه، اینجا جایز نیست که به غیر، منتقل کند] لانه ادی بها دینه اللازم أو دینه المحتمل [ادای دین کرده و بعد از ادای دین، دیگر نمیتواند آن را به هم بزند و بگوید قصد ندارم این به عنوان دین باشد. ایشان به ادای دین تنظیر کرده که وقتی قرضتان را پرداختید و دین را ادا کردید، لازم است و نمیتوانید به هم بزنید] فلا یجوز الاسترداد مع اشکال فی الثانی [ایشان میفرماید در دین محتمل، شاید بشود گفت.] و اما فی الافعال المستحبة کالزیارة و ختم القرآن والنوافل فلا اشکال فی جوازها للاموات [در این موارد که اعمال مستحبی است، اشکالی در جواز آن برای اموات وجود ندارد] بل ظاهر المشهور جوازه للاحیاء»[3] این حرف جدیدی است. میفرماید برای احیا هم میتواند مثلا ختم قرآن بکند. یک مسأله هم در این باره در «ملحقات» در «کتاب الوقف» داشتیم که آیا میتواند مالی را وقف نماید برای اینکه برای او قرآن بخوانند. ادامه بحث برای فردا انشاءالله. «و صلّی الله علی سیدنا محمّدٍ و آله الطاهرین»
_______________ [1]. جامع الشتات، ج1، ص166-167. [2]. جامع الشتات(چاپ مؤسسه کیهان)، ج1، ص172؛ جامع الشتات(چاپ مؤسسه ثقلین)، ج2، ص341. [3]. جامع الشتات(چاپ مؤسسه کیهان)، ج1، ص170؛ جامع الشتات(چاپ مؤسسه ثقلین)، ج2، ص343.
|