Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: حکم صور مختلف مقرون کردن عقد وقف به مدت
حکم صور مختلف مقرون کردن عقد وقف به مدت
درس خارج فقه
حجت الاسلام والمسلمین فخرالدین صانعی (دامت برکاته)
کتاب الوقف
درس 85
تاریخ: 1400/12/22

بسم الله الرحمن الرحیم و به تبارک و تعالی نستعین

«حکم صور مختلف مقرون کردن عقد وقف به مدت»

 بحث در این بود که اگر مجری صیغه، صیغه وقف را به صورت «وقفتُ الی سنةٍ» یا «وقفتُ الی مدّةٍ» اجرا کرد، با توجه به شرطیّة الدّوام در وقف و این که اینجا ذکر مدت شده، گفته اند وقف باطل است اما بحث در این شد که آیا اینجاحبس هم باطل است یا نه؟ اگر وقفاً باطل بود، حبساً صحیح است؟ عرض کردیم که بزرگان، در صور مختلفی که قابل تصوّر است، اختلاف دارند. در تصویر محل نزاع، گفته شد گاهی علم داریم با صیغه «وقفتُ» می خواسته انشاء وقف بکند. که در این صورت به خاطر شرطیت دوام در وقف، وقف باطل است اما آیا حبس هم باطل است یا نه؟ این در ذهن دوستان، بعید نباشد که مگر می شود با صیغه «وقفت» و با قصد وقف بگوید و در عین باطل بودن وقف، حبس درست باشد؛ عباراتی را از مثل صاحب «ملحقات» خواهیم خواند که در همین مورد که قصد وقفیت هم دارد، می فرماید حبس محقّق می شود.

ما عرض کردیم اگر علم داشته باشیم که اراده وقف کرده، نه وقف صحیح است و نه حبس، چراکه آنچه قصد کرده، وقف بوده نه حبس. وجوهی را هم برای آن عرض کردیم.

اما اگر علم داشته باشیم از لفظ «وَقَفَ» قصد حبس کرده که صاحب «مسالک»[1] محل بحث را اینجا قرار داده بود، گفتیم این دلالت بر صحّت حبساً می کند، و محل خلاف نیست.

گاهی هم قدر مشترک بین حبس و وقف در نظرش بوده و در آنجا به اصالة الصّحة و حمل فعل مسلم بر صحّت، استناد فرموده بودند تا بگویند حبساً صحیح است، و اشکالاتش هم بیان شد.

پس یک صورت که قصد وقف باشد، از طرف «ملحقات عروه»[2] محل بحث واقع شده و جایی که قصد حبس باشد، در کلام صاحب «مسالک» محل بحث قرار گرفته و صورت قدر مشترک، از طرف صاحب «جواهر»[3] و «ملحقات» در جای دیگری از کلامشان محل بحث قرار گرفته است.

عرض کردیم یا قصد آقای مجری را می دانیم[که خود دو صورت بود: قصد وقف و قصد حبس] یا به قصدش علم نداریم بعد از آن که حبس و وقف، مشترک معنوی هستند؛ این هم یک صورت است که بحث شده و مورد تعرض فقها قرار گرفته.

«در قرینه صارفه بودن ذکر مدت»

در صورتی که علم به قصد انشاء کننده صیغه نداریم، صاحب «ملحقات» می خواهند بفرمایند که «لو قرنه بمدّةٍ» چون ذکر مدت در اینجا شده و وقف و حبس هم مشترک معنوی هستند، ذکر مدت، قرینه صارفه برای تعیین مراد آقای منشیء صیغه است. به عبارت دیگر لفظ وقف مشترک معنوی بین وقف و حبس است. خب الآن نمی دانیم کدامش را ارده کرده، اما چون قرَنَه بمدّةٍ، این ذکر مدت (الی سنةٍ) قرینه صارفه برای مشخص شدن مراد منشیء است. پس مراد منشیء در اینجا حبس است چون وقف باید بلا مدت باشد. ایشان به اصالة الصّحة تمسک کرده اند که این آقای منشیء صیغه تا وقتی که صیغه را به این نحو، بیان می کند، اصالة الصّحة دلالت می کند بر این که فعل مسلم را باید حمل بر صحّت بکنیم و او نخواسته کلامی غلط گفته باشد، اگر بر حبس، حمل کنیم یعنی فعلی را قصد داشته که می تواند صحیحاً واقع بشود، و آن حبس است، پس ما کلام منشیء را بر حبس، حمل می کنیم تا کلام از لغویت و بطلان، خارج بشود. این معنای اصالة الصّحة است که مثل صاحب «ملحقات» به آن تمسک فرموده است.

پس این که مثل مرحوم سید فرموده به اصالة الصّحة تمسک می کنیم و در کلمات برخی هست که «الی مدّةٍ» قرینه صارفه است؛ عرض می کنیم قرینه صارفه نمی تواند درست باشد. چرا؟

«اشکال بر قرینه صارفه بودن ذکر مدت»

اولاً: شما می فرمایید «الی مدّةٍ» قرینه صارفه است. ما می گوییم قرینه صارفه شرائطی هم دارد از جمله مساعدت عرف؛ مثلاً نکاح در کشور ما مبنی بر بکارت است و وقتی که عقدی خوانده می شود هر چند که تصریح نشود، مبنیاً علی البکاره است. یا وقتی که نکاحی خوانده می شود، بر دوام، حمل می گردد چون عرف نکاح را در دائم می داند. وقتی که همه جمع می شوند و یک عده را هم دعوت می کنند که برای مراسم قرائت عقد بیایند، نکاحی که خوانده می شود، حمل بر دائم می گردد.

در اینجا هم باید گفت وقتی در عرف می خواهند حبس کنند، لفظ «وقفتُ» را با ذکر مدت می آورند تا معنای حبس از آن فهمیده شود. در این صورت است که می توانید این قرینه را صارفه بدانید اما صرف ذکر مدت در آن، نمی تواند قرینه صارفه باشد.

ثانیاً: باید علم داشته باشیم که آقای منشیء می داند که یکی از شرائط صحّت وقف، دوام است با این وجود باز مدت را ذکر می کند. در این صورت وقتی با علم به شرط بودن دوام در وقف، ذکر مدت می کند، مسلماً وقف منظورش نیست و حبس می شود و این ذکر مدت قرینه صارفه به شمار می رود.

پس صرف ذکر مدت در این صورت نمی تواند قرینه صارفه باشد و آنچه می تواند مشخص کننده باشد، قصد است و وقتی که قصد را نمی دانیم -که صورت مساله نیز همین است- قائل به بطلان من رأس می شویم.

«اخذ به قصد و مبرِز قصد»

ما اصلاً در این موارد، اخذ به ظاهر می کنیم و می گوییم منظور از «وقفت الی سنة» وقف است. حالا اگر شما دوام را شرط می دانید، بگویید اصلاً باطل است اما اگر دوام را شرط نمی دانید، «وقفتُ الی سنةٍ» را وقف بگیرید و از این پس، این حرف ها و تصویر صور، جایی ندارد. ما در همه صوری که عرض شد، یک قصد داریم که در نهاد آقای منشیء است و یک مبرز داریم. مبرز را باید به ظاهرش اخذ بکنیم و اگر اخذ به ظاهر، مشکل بود، باید قصد را از آن پیگیری بکنیم اما اگر امکان نداشت که قصد آقای منشیء را بفهمیم و ظاهر هم حجیّت نداشته باشد زیرا ظاهر از لفظ اراده نشده، حکم به بطلان می کنیم. پس در همه این موارد، آن را بر ظاهرش حمل می کنیم و وقف می دانیم حالا اگر قائل به شرطیت دوام در وقف شدیم، این لفظ را برای تحقق وقف باطل می دانیم و وقف تحقّق پیدا نمی کند، حبس هم محقّق نمی شود؛ چون یا قصد وقف کرده که پس حبس نیست و یا اگر قصد حبس کرده، از محل بحث ما خارج است اما اگر فرمودید مرادش را نمی دانیم که وقف است یا حبس؟ اینجا باطل است. ظاهرش وقف است و گفتیم نمی توانیم علی شرطیّة الدّوام، ظاهر را اخذ کنیم پس حالا که مرادش را نمی دانیم، نگویید «الی مدّةٍ» قرینه است؛ چون آن قرینه صارفه، نیاز به شرائط دارد که اینجا مفقود است. این یک وجه بود (قرینه صارفه) با اشکالاتش.

«مجرای اصاله الصحة موضوعات است نه احکام»

دلیل دوم مرحوم سید این بود که به اصالة الصّحة، تمسک می کنیم. همان طور که صاحب «جواهر» هم می فرمایند، اصالة الصّحة در اینجا جایی ندارد؛ چراکه اصالة الصّحة در باب موضوعات و جایی است که وجه صحّتی وجود داشته باشد. مثلاً یک گوسفند را در بازار مسلمین می بینید که از کشتارگاه آمده و مُهر گشتارگاه دارد و می دانید که همه اینها زیر نظر متشرعین، اداره می شود، ولی می گویید شاید فَریِ اَوداج نشده باشد. در اینجا به اصالة الصّحة تمسک می کنیم و وجهی برای صحّت، وجود دارد، اما در اینجا خود لفظ «وقفتُ» دلالت بر فساد حبس می کند و ظاهرش این است که حبس نیست، پس شما چطور می خواهید بگویید آن را حمل بر صحّت می کنیم و می گوییم حبس است، یعنی شأنیت حبس را باید داشته باشد یا نه؟ این گوسفندی که می خواهید اصالة الصّحة در ذبحش جاری کنید، چه زمانی می توانید اصالة الصحظ را در آن جاری کنید؟ وقتی که وجه و شأنیت صحّت باشد. این که مُهر کشتارگاه را دارد و می دانید که از آنجا آمده یا در کنار درب کشتارگاه ایستاده اید و می بینید که از آنجا خارج شد. این، وجه صحّت دارد اما در بحث ما که لفظ «وقفتُ» انشاء شده، چه شأنیت صحّتی برای حبس دارد؟

پس این که به اصالة الصّحة تمسک شده، یک اشکال این است که همان طور که صاحب «جواهر»[4] می فرمایند، در بحث موضوعات است نه در بحث احکام. و این که باید شأنیت صحّت داشته باشد نه در جایی که خود لفظ «وقفتُ» دلالت بر فساد حبس هم می کند چون می گوید «وقفتُ». با این می خواهد چه چیزی را بگوید؟ می خواهد وقف را به برساند. حالا «الی مدة» یعنی وقف الی مدّةٍ. این چه شأنیتی برای حبس دارد که شما بگویید وقف الی مدّةٍ، حبسا صحیح است؟ چه شأنیتی برای صحّت دارد که شما می گویید ما فعل مسلِم را بر صحّت، حمل می کنیم؟ آن آقا می خواسته وقف بکند و شما می گویید می خواستی حبس بکنی. اینها تابع قصد است. این تا اینجای بحث.

بحث فردا انشاءالله بحث «ملحقات» است که بحث خوبی است و ایشان در ذیل این که قصد وقف هم بکند، می فرماید حبس تحقّق دارد. ببینیم که چطور با قصد وقف، حبس تحقّق پیدا می کند؟

«و صلّی الله علی سیدنا محمّدٍ و آله الطاهرین»

__________________

[1]. مسالک الافهام 5: 353.

[2]. تکملة العروة الوثقی 1: 192 و ملحق العروة الوثقی 1: 408.

[3]. جواهر الکلام(قدیم) 28: 54 و (جدید) 29: 121.

[4]. جواهر الکلام (قدیم) 28: 54 و (جدید) 29: 121.

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org