Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: اقتضای قاعده بر عدم مبطلیت زیاده در نماز
اقتضای قاعده بر عدم مبطلیت زیاده در نماز
درس خارج فقه
حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه)
کتاب الصّلاة - الخلل
درس 38
تاریخ: 1396/11/15

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم اللّه الرحمن الرحیم

«اقتضای قاعده بر عدم مبطلیت زیاده در نماز»

مقتضای قاعده، عدم مبطلیّت زیاده است؛ چون دلیل جزئیّت، بیش از دخالت جزء را در مرکب، اقتضا نمی کند و حتی در اجزای رکنیّه بیش از این که قوام آن مرکب به آن جزء است، دلالت دیگری ندارد. در اجزای رکنیه هم شدّت قوام را می فهماند؛ یعنی ارتباط این مرکّب به این اجزا و قوامش به این اجزا شدید است، نه این که بفهماند وجود بعدی مزاحم وجود قبلی است یا مزاحم مصلحت، وجود قبلی است. پس قاعده در زیاده، عدم مبطلیّت است و اگر زیاده بخواهد مبطل باشد، نیاز به دلیل دارد. اگر در حدیث لاتعاد دلیل عامّی داشته باشیم بر این که زیاده موجب بطلان است، مثل «من زاد فی صلاته فعلیه الإعادة»[1] یا «من زاد و استیقن أنّه زاد فی صلاته فعلیه الإعادة»، اگر آن را در حدیث لا تعاد مختصّ به نقیصه دانستیم، - کما این که مرحوم حائری (قدّس سرّه الشّریف) می خواهد از آن استفاده کند که لا تعاد الصّلاۀ، یعنی لا تعاد الصّلاۀ از نقص از شیئی؛ الا نقص از این خمسه - بین این دو دسته از روایات، تعارضی وجود ندارد یا لاتعاد می گوید نقص موجب بطلان نیست و «من زاد فی صلاته» و ادلّه ای که زیاده را مضرّ می دانند، می گویند موجب بطلان هست. یکی زیاده را می گوید و یکی نقیصه را می گوید، بینشان تعارضی وجود ندارد؛ چون دو موضوع است: یک موضوع زیاده است و یک موضوع هم نقیصه است. اما اگر قائل شدیم که لاتعاد، اعمّ از زیاده و نقیصه است. «لا تعاد الصّلاۀ»؛ یعنی لا تعاد الصّلاۀ لا من الّنقیصۀ و لا من الزّیادۀ، هر دوی اینها را دارد می گوید «الا من خمس»، این ادلّه مبطلیّت زیاده اخصّ مطلق از حدیث لاتعاداست و لذا با هم تعارض ندارند. لاتعاد می گوید نقص ذکر رکوع، ذکر سجود، طمأنینه، تسبیحات اربعه مضرّ نیستند و لا تعاد. اگر حمد را زیاد کند، سوره را زیاد کند، تکیبرۀ الاحرام را زیاد کند، آن هم مضرّ نیست و لا تعاد. وقتی که هم شامل زیاده و هم شامل نقیصه می‌شود، ادلّه مبطلیّت زیاده می شود اخصّ مطلق و این می شود اعمّ مطلق؛ البته نه این که لاتعاد از باب حاکمیّت بر او تقدم داشته باشد تا شما بگویید لاتعاد بر «علیه الاعادۀ» حاکمیّتی ندارد، چون هر دو، ظهوری هستند و با هم متعارضند. بلکه از باب اعمّ و اخصّ مطلق، مطلب حل می شود. آن می گوید لا تعاد لا بالزّیادۀ و لا بالنّقیصۀ، من زاد فی صلاته فعلیه الإعادۀ، این می گوید زیاده موجب اعاده است. این زیاده را متعرّض شده و آن، هر دو را متعرّض شده است. او اخصّ مطلق است و این اعمّ مطلق است و اخصّ مطلق بر اعمّ مطلق، مقدّم است

دلیل حاکم باید شارح دلیل محکوم باشد و به توسعه در موضوع یا تضییق در موضوع یا توسعه در محمول و یا تضییق در محمول، لسان باید لسان حکومت باشد، ولی اینجا لسان لاتعاد نسبت به او لسان حکومت نیست، بلکه اگر گفتیم ذیل حدیث؛ یعنی مستثنی هم مقام بیان است؛ چون محلّ حرف است که آیا حدیث لاتعاد در مقام بیان مستثنی منه است فقط و مستثنی فقط ذکر شده «لا تعاد الصّلاۀ الا من خمس»، فقط آنها ذکر شده اند و الا مقام بیان مستثنی نیست، بلکه مقام بیان مستثنی منه است یا نه، هم مقام بیان مستثنی منه است هم مقام بیان مستثنی. اگر گفتیم مقام بیان مستثنی هم هست، به حکم این که السّنّۀ لا تنقض الفریضۀ، زیاده در این پنج تا اگر زیاده واقع بشود، چون زیاده، زیاده در فریضه است و زیاده در فریضه، نقض نمی کند، «السّنّۀ لا تنقض الفریضۀ»، اینها سنّتی هستند که فریضه را نقض نمی کند. فتأمّل که آن که فریضه است، اصل اینهاست، اما مبطل بودن زیاده بالسّنّۀ است و دیگر نمی توانیم مطلب را با ذیل روایت تمام کنیم.

به هر حال، وقتی صدر روایت، در مقام بیان باشد، بر آن از باب اعمّ و اخصّ یا از باب این که اصلاً دو موضوعند، یکی موضوعش زیاده است و یکی موضوعش نقیصه است، مقدم است.

«روایات وارده در مبطلیت زیاده»

ثمّ یقع الکلام در این که ما دلیل بر مبطلیّت زیاده داریم یا نه؟ یکی از روایات، روایت ابی بصیر است: قال قال ابو عبد الله (علیه السّلام): «من زاد فی صلاته فعلیه الإعادة». این اعمّ نیز هست و رکعت و رکوع هم ندارد. «من زاد فی صلاته فعلیه الإعادة» می گویند این روایت را کلینی هم نقل کرده، ولی در نقل او «عن ابن أذنیۀ، عن زرارۀ و بکیر بن أعین» است و شیخ فقط از زراره نقل کرده و کلینی شبیه این را از زراره و بکیر بن اعین نقل کرده است. عن ابی جعفر (علیه السّلام) قال: «إذا استيقن أنّه زاد في صلاته المكتوبة رکعةً، لم يعتدّ بها و استقبل صلاته استقبالاً إذا کان قد استيقن يقيناً».[2] این که در این روایت هم به عنوان رکعت آمده آقای بروجردی می گوید: «قال فی الوسائل بعد ذلک: محمّد بن الحسن بإسناده عن محمّد بن يعقوب مثله ، و لکن حکی فی المصباح [مصباح الفقیه] عن المدارک و غیره أنّه رواه عن الشّیخ فی الحسن عن زرارة و بکیر بن أعین عن أبی جعفر (علیه السّلام) من دون لفظه رکعةً. و لا یخفی ... [که این هم رکعت در آن وجود دارد. بعد، ایشان می فرماید صاحب وسائل در دو جا نقل کرده؛ یکی در باب السّهو باب رکوع، یکی در جای دیگری نقل کرده و با هم اختلاف نقل دارند.]

و منها روایةُ منصور بن حازم عن أبی عبد الله (علیه السّلام) قال: سألته عن رجلٍ صلّى فذكر أنّه زاد سجدةً؟ قال: لا يعيد صلاة مِن سجدةٍ و يعيدها من ركعةٍ [باز رکعت دارد.] و منها: روایة عبید بن زرارة قال: سألت أبا عبد الله (علیه السّلام) عن رجلٍ شکَّ فلم يدر أ سجد ثنتين أم واحدةً فسجد أخرى ثم استيقن أنّه قد زاد سجدةً؟ فقال: لا و الله لا تفسد الصّلاة بزيادة سجدةٍ و قال: لا يعيد صلاتَه من سجدةٍ و يعيدها من ركعةٍ».[3] در اینها رکعت آمده، ولی در روایت ابی بصیر به طور مطلق آمده است. اگر اینها را قید از برای آن روایت ابی بصیر قرار بدهیم که «من أستیقن أنّه زاد فی صلاته ... صلاتَه»، معنای آن این است که زیادی رکعت مضرّ است؛ یعنی زیادی رکوع، اما زیادی سجده واحده مضرّ نیست.

«وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سیّدنا مُحَمِّدٍ وَ آلِهِ الطاهِرین»

-----------

[1]. وسائل الشیعة 8: 231، کتاب الصلاة، ابواب الخلل الواقع فی الصلاة، باب 19، حدیث 2.

[2]. وسائل الشیعة 8: 231، کتاب الصلاة، ابواب الخلل الواقع فی الصلاة، باب 19، حدیث 1.

[3]. نهایة التقریر فی مباحث الصلاة 2: 425.

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org