Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: دیدارها
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: ديدار كريستين سالازار نماينده يونيسف با حضرت آية اللّه العظمى صانعى(مد ظله العالى)
بايد همه قدرتمندان حكومتى و اقتصادى، تلاش كنند تا فقر را در جوامع بشرى ريشه كن كنند ديدار كريستين سالازار نماينده يونيسف با حضرت آية اللّه العظمى صانعى(مد ظله العالى) كريستين سالازار نماينده يونيسف تشويق به تحصيل و دانش زمينه ساز رشد فكرى است

از اينكه به ما اجازه داديد خدمت برسيم، از طرف خودم و همكارانم تشكر مى كنم. ابتدا خودم را معرفى مى كنم، من آلمانى هستم و پدر و مادرم در اكوادور زندگى مى كنند. سابقه اجدادم به چين بر مى گردد. هميشه تلاش كرده ام در كشورهايى كه فعاليت مى كنم روابط نزديكى بين يونيسف و رهبران و جوامع مذهبى ايجاد كنم. در ويتنام با رهبران بودايى خيلى كاركرديم، در آمريكاى لاتين با كليساى كاتوليك از نزديك فعاليت مى كرديم، در گواتمالا خيلى سعى داشتم كه اين نزديكى را ايجاد كنم، براى اين كه معتقدم همه مذاهب به كودكان احترام و يژه مى گذارند، در اينجا و در خدمت شما نيز آشنايى با نگاه اسلامى در رابطه با حقوق كودك و زنان براى ما قابل اهميت است و اميدواريم اين مسئله را در گفتگوها و مباحث مختلف تقويت كنيم و آن را با مراجع مذهبى در ميان بگذاريم .

اين موضوع نه تنها در داخل ايران، بلكه در يك عرصه گسترده و بين المللى هم، از اهميت مضاعفى بين متفكران شيعه برخوردار است. وضعيت كودكان در ايران را خيلى بهتر مى بينم، اما با توجه به تغييرات اجتماعى مسائل جديدى هم بوجود آمده است، مثل بحث ايدز كه بحث جديدى است يا موضوع كودك آزارى كه بخاطر شرايط روحى و استرسهايى كه پدر و مادرها با آن مواجه هستند بوجود آمده است. بخاطر همين لازم است كه با مراجع مذهبى و رهبران دينى هم گفتگو بشود تا براى عموم مردم، راهنماى عملى ارائه بشود. تجارب و مطالعات من نشان مى دهد شيعه مى تواند به عنوان يك تفكر مترقى مطرح شود. همكاران من هم وقتى كه با چنين تفكرات بديع ومترقيانه اى در شيعه روبرو مى شوند، خيلى تعجب مى كنند. فكر مى كنم يكى از وظايف ما اين باشد كه اين تفكر را در بيرون از ايران معرفى كنيم، همان طور كه در «توريدو» ديديم كه آنها چقدر از شنيدن اين تفكرات مترّقيانه متعجب شدند، ما باا ينكه از نظرات مترقيانه شما آگاهى داريم، ولى در خواست مى كنيم كه بخاطر حس كنجكاوى همكارانمان، ما را با نظرات و ديدگاههاى خود در زمينه حقوق كودكان و زنان بيشتر آشنا سازيد. همچنين خواهشمنديم ما راراهنمايى كنيد كه چگونه مى توانيم در زمينه كودك آزارى و بحث تربيت غير خشونت آميز در خانواده ها، با مراجع مذهبى به گفتگو بپردازيم و اين دانش را به درون خانواده ها انتقال دهيم تا تعليم و تربيت از راههاى غير خشونت آميز دنبال شود.

------

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

«بسم اللّه الرحمن الرحيم »

من هم از شما تشكر مى كنم و خوشحال هستم كه شما با تفكر مترقيانه شيعه در زمينه كودكان و زنان آشنا هستيد و علاقه منديد كه آن را در سطح گسترده ترى بسط دهيد. مبانى شيعه براى تمام روشنفكران و تحصيل كرده ها روشن است و همه مى دانند كه انديشه شيعه از مجراى عدالت طلبانه و انسان دوستانه صادره شده است و مبناى آن را احترام به حقوق انسانها تشكيل مى دهد.

ابتدا تاكيد كنم كه اين فكر شما، نسبت به كودكان، بسيار خوب است. بحثى كه منشأ آن به خداوند بر مى گردد. منطق كتاب آسمانى ما، قرآن نيز چنين است: (فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولـئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللهُ وَأُولـئِكَ هُمْ أُولُوا الاَْلْبَابِ)(زمر: آيه 17 و 18) خداوند مى فرمايد ما انسانها را هدايت كرديم تا بهترين ها را انتخاب كنند و خداوند در اين انتخاب خوب، تأثير مى گذارد و آنان را صاحب انديشه، عقل و خرد بالايى مى سازد. اينها صاحبان عقل هستند. خداوند انسان را صاحب درك مى داند، يعنى بالاترين مدال و جايزه را به امثال شما داده است.

اما اينكه امروز بنده مى توانم با شما سخن بگويم و حقوق كودك و زن را از نگاه شيعى طرح نمايم، بخاطر رخداد انقلاب اسلامى و خدمات بنيانگذار جمهورى اسلامى است. ما مرهون انديشه هاى مترقيانه امام خمينى (سلام اللّه عليه) هستيم. اين حركت علمى در ساير كشورهاى اسلامى نيز جاى خود را باز كرده و انسانها را با مسايل حقوقى و سياسى و مبانى آزادى طلبى و عدالت خواهى خود آشنا كرده است.

البته به ياد داشته باشيم كه حدود پنج قرن پيش، جامعه شيعى شخصى مانند مقدس اردبيلى را داشته كه وى علاوه بر اينكه متدين بوده، داراى افكار مترقى و نورانى هم بوده است. ايشان نه تنها با مباحث علمى روشنگرى مى كرد، بلكه با تقواى خود نيز توانست افكارش را منتشر سازد. ما بر خود فرض مى دانيم، به ايشان و همه علما و دانشمندان جهان كه در راه زدودن جهل و نادانى گام بر مى دارند درود بفرستيم، اگر ما امروز مى توانيم مسائل نو و جديدى را طرح كنيم، به واسطه داشتن چنين شخيصت هايى است. ما به پشتوانه آنها مى توانيم به مقابله با جهل و نادانى برويم واحكام نورانى اسلام را در جهان بشريت منتشر سازيم .

در تاريخ حوزه هاى علميه، شخصيت ممتاز ديگرى نيز به نام ميرزاى قمى بوده كه توانسته با انديشه هايش، تحركى در مباحث دينى بوجود آورد. ايشان كتاب وزينى به نام «قوانين» دارد كه مورد انتقاد برخى از افراد حوزه آن زمان قرار گرفت تا جايى كه نقل كرده اند به كتاب ايشان بى احترامى نيز كرده اند .

ميرزاى قمى گفته است خدا را شاكر هستم كه اگر كتاب مرا بيرون انداخته اند لا اقل آن را ديده اند. همين مسئله سبب شد كه اين اثر گرانقدر بيش از دو قرن در حوزه هاى علميه مطرح شود و روى مباحث آن بحث و بررسى گردد.

اما نكته دوم: از اينكه شما مى خواهيد با بزرگان حوزه علميه تماس بگيريد، بسيار بجا ومناسب است، ما چنين شخصيت هايى كم نداريم. در تهران هم دانشمندان بزرگ و انسانهاى بسيار والايى هستند كه هم سابقه تحصيل در حوزه را دارند و هم در دانشگاه ها تدريس مى كنند.

اما در مورد حقوق كودك، عوامل متعددى را مى توان از منظر شيعه بررسى كرد كه به بخشى از آنها اشاره مى كنيم .

اول: بايد همه قدرتمندان حكومتى و اقتصادى، تلاش كنند تا فقر را در جوامع بشرى ريشه كن كنند. يكى از عوامل كودك آزارى، فقر و نا بسامانى اقتصادى است. البته خانواده هاى فقير مذهبى، توانسته اند با انديشه دينى، به تربيت فرزندان خود بپردازند و با آنها از طريق عاطفى برخورد نمايند. شما بايد تلاش كنيد كه با وضع قوانين خاص، به قدرتمندان بفهمانيد كه با دور كردن فقر، كودك آزارى هم كم مى شود، ما در قوانين بين المللى مى خوانيم كه كودكان را نبايد به كار گمارد، اين قانون، بسيار خوب و ارزنده است، ولى بايد كوشش كنيد كه فقر را از بين ببريد. تا خانوادها در فقر هستند، به ناگزير فرزندان را براى تأمين هزينه هاى زندگى، به كار مى گمارند.

دوم: تشويق به تحصيل و دانش زمينه ساز رشد فكرى است. بايد فرهنگ خانواده ها را تقويت كرد، چرا كه ريشه فقر در جهل و بى سوادى است. بايد زمينه تحصيل كودكان را فراهم ساخت وخانواده ها را به اين كار تشويق كرد تا فرزندان به طرف دانش بروند .

سوم: مسئله تحديد و تنظيم نسل، از موضوعاتى است كه بايد به آن دقت شود. فرزندان كمتر، باعث زندگى بهتر و رسيدگى بيشتر مى شود. پدر و مادر مى توانند در اين صورت به تربيت صحيح بپردازند و به مشكلات آنها توجه بيشترى داشته باشند تا مسئله كودك آزارى بوجود نيايد.

ما بايد روى مسئله تنظيم خانواده فعاليت كنيم و افزايش آن را تحديد خانه و خانواده بپنداريم. اسلام هم معتقد است: «قلة العيال احدى اليسارين»(بحار ج 104: ص 72) اگر ما دو تا آسانى داشته باشيم يكى از آنها كمى عائله است .

بايد بدانيم كه فرق است بين خانواده اى كه ده تا بچه دارد يا دو تا بچه، چون انسانها همان طور كه به بقاء خودشان علاقه دارند، به فرزندان خود نيز دلبسته هستند، اما وقتى اولاد زياد باشد، تربيت و رسيدگى به آنها مشكل مى شود و اصلاً ممكن است نتوانند به آنها رسيدگى كنند.

چهارم: عامل، تربيت است; تربيت با دين، عقل و دانش. اگر بتوانيم انسانها را از امروز با مشى دينى و علمى تربيت كنيم، صد سال ديگر به نتيجه مى رسد، چرا كه تربيت بايد در وراثت و ژنها اثر بگذارد، در اين صورت ديگر كودك آزارى مفهومى ندارد.

پس تربيت دينى مهم است; رهبران مذهبى در اين راه، مسووليت سنگينى دارند، آنها بايد در ارتقاء سطح فرهنگى و تربيتى جوامع بشرى نقش فعالى را ايفا كنند.

دنيا بداند كه اسلام براى خردسالان اهميت قائل است و نسل بشر را قابل احترام مى داند. پيامبر اسلام، كه پيامبر رحمت، عدالت و انسانيت است، در خطبه شعبانيه سخن زيبايى دارند و تأكيد مى كنند كه به خردسالان رحم كنيد و به بزرگ سالان احترام بگذاريد. «وقروّا كباركم وارحموا صغاركم» در يكى از دعاهاى ماه رمضان نيز، كلام بليغ و بزرگى وجود دارد كه من معتقدم آن را بايد با خط زيبا بر بالاى ساختمان سازمان ملل حك كنند، دعائى كه مخصوص شيعيان است، ولى بُعد جهانى دارد و همه انسانها را مورد خطاب قرار مى دهد. امام و پيشواى مظلوم شيعه در اين دعا از خداوند مى خواهد كه: خدايا هر نيازمندى را بى نيازكن، هر فقيرى را غنى ساز «اللهم اغن كل فقير»(مستدرك الوسائل: ج 7 ـ ص 447) اين دعا نه تنها مخصوص مسلمان شيعه يا خدا پرستان است، بلكه همه انسان ها را در برمى گيرد. «اللهم فك كل اسير» (مستدرك الوسائل: ج 7 ـ ص 447 .) خدايا هركس گرفتار زندان و اسارت است او را آزاد كن، خدايا، هر گرسنه اى را سير كن. امام شيعه در اين دعا مشى ديگرى را هم مى آموزد و آن اينكه به پيشينيان خود احترام بگذاريد، آنها را فراموش نكنيد و به ياد آنها باشيد. چون ما معتقديم كه هر چه داريم از پيشينيان به ارث رسيده و ما امروز بر روى اقيانوسى از علم و دانش آنها تكيه زده ايم. اصولاً همه علوم بشرى مرهون انسانهاى گذشته است. در اين دعا آمده است: خدايا همه آنها كه از دنيا رفته اند، مسلمان يا غير مسلمان، فرقى نمى كند، خوشحال شان كن «اللهم ادخل على اهل القبور السرور» (مستدرك الوسائل: ج 7 ـ ص 447 .) مى گويد خدايا زمينه اى فراهم كن كه همه خوشحال بشوند. اين نگاه دينى به ما مى آموزد كه به انسانها، مخصوصاً كودكان احترام بگذاريم، پيامبر ما رحم و شفقت به كودكان و احترام به بزرگان را يك ارزش مى داند و اساساً علاقه به كودك را يك علاقه خدا دادى اعلام مى كند .

شما اگر مى خواهيد با جهان بينى ما بيشتر آشنا شويد، برروى سيره پيامبر اسلام و شناخت عصر جاهليت بيشتر مطالعه كنيد. پيامبر، در دوره غربت انسانيت و زنده به گور كردن فرزندان دختر، هميشه فرزندان دخترش را مى بوسيد، به حدى كه گاهى مورد اعتراض هم واقع مى شد كه چرا اينقدر اينها را مى بوسيد؟

ناآگاهان به پيامبر اسلام مى گفتند ما ده بچه داريم و تاكنون هيچ كدام از آنها رانبوسيده ايم. پبامبر هم مى فرمود خدا به من عاطفه و انسانيت داده ولى شيطان آنها را از شما گرفته است.

در تاريخ آمده كه وقتى پيامبر به سجده مى رفت، ابى عبداللّه(عليه السلام) كه كودك خردسالى بود، بر پشت ايشان مى نشت و آن حضرت هم آنقدر سجده را طولانى مى كرد تا ايشان از پشت پيامبر پايين بيايد. تمام اين موارد جزو مباحث تربيتى اسلام است كه بايد به آن توجه شود.

پنجم: تشكيل دادگاه، عامل بازدارنده ديگرى است كه بايد براى پدر و مادر كودك آزار و كسانى كه به خردسالان رحم نمى كنند تشكيل داد. كسانى كه با مباحث فرهنگى و تذكر متنبه نمى شوند، بايد در يك محكمه بتوانند پاسخگو باشند. ممكن است كه برخى مخالفت كنند، خيلى مهم نيست، تشكيل اين محكمه، همان طور كه براى بزرگسالان وجود دارد، هشدار جدى اى است به كودك آزاران .

ـ ياد آورى مى كنم كه ما در حال همكارى با قوه قضائيه هستيم و اميدواريم با حمايت آنها قانونى در مورد كودك آزارى نوشته شود .

ـ انشاء اللّه موفق باشيد. كار بسيار ارزنده اى است .

ـ ولى فكر مى كنم مسئله پيشگيرى، نكته مهمى است كه بايد برروى آن كار كرد.

بله، پيشگيرى خيلى بهتر از معالجه است. (إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْم هَاد ) ( رعد: آيه 7.) قبلاً هم گفتم كه فعاليت فرهنگى و توجه به مباحث تربيتى از همه مسائل ديگر با اهميت تر است. تأكيد مى كنم اصولاً اسلام با آزار و اذيت مخالف و آن را ممنوع كرده و فرقى بين كوچك و بزرگ نيست. وقتى دين اسلام، اذيت و ظلم به حيوانات را بد مى داند و آن را نهى كرده و دستور مى دهد كه به صورت حيوان شلاق نزنيد، بلكه بر پشت آنها بزنيد تا راه بروند، چطور مى تواند اجازه دهد كه يك پدر فرزندانش را با شلاق بزند؟ پس ظلم و ستم به طور كلى منفى است. حتى بنده معتقدم كه اگر بزرگسالان و خردسالان دچار گناه و اشتباه شدند، نوع بر خورد با بزرگان نسبت به كودكان فرق مى كند .

اگر كودك خردسالى دزدى مى كند، جرم او مساوى با يك گناه است ولى كيفر او با بزرگان فرق مى كند، راه پيشگيرى اين كودك، تربيت است و سپس اعمال يكسرى مجازاتهاى سبك تر.

پس اين كه گفته مى شود كودكان از مسووليت كيفرى مبرّا هستند درست است و كيفرى كه براى بزرگسالان است براى آنها نيست، ولى نمى توانيم بگوييم اگراين كودك دزدى كرد، جلويش را نگيريم، نه، آن هم بداست .

بايد او را تربيت كنيد، اين يك اصل است كه هم اسلام پذيرفته و هم دنيا، لذا امروز دادگاه كودكان و اطفال داريم، يعنى در اين دادگاه .مجازاتها با مجازاتهاى بزرگسالان فرق دارد .

البته ناگفته نماند كه فعاليت شما، اعم از گفتگو، بحث، اعلاميه و.. سطح فكرى مردم را بالا مى برد. نبايد مأيوس شد و بايد بيش از اين كاركرد و نتيجه آن بعدها مشخص مى شود.

آيا كودك آزارى از سوى والدين، از نظر شرع مقدس جايز است يا حرام؟ با توجه به عنايت خاص ائمه شما، آيا از نظر شرع، راهى وجود دارد، كه جلوى كودك آزارى گرفته شود؟

ـ جواب سوال علاوه بر روشن بودن آن، از خود سوال هم معلوم مى شود، چون هيچ شرع و قانونى، چه رسد به شرع مقدس اسلام كه دينى الهى است، آزار انسانها، مخصوصاً به كودكان مظلوم وبى پناه را آن هم در محيط خانه، اجازه نداده و نمى دهد و عقل و نقل همه دانشمندان، دينى و غير دينى، آنرا حرام، معصيت، گناه، ظلم و ايذاء مى دانند.

ـ حضرت آيت اللّه! سرنوشت باعث شده كه من كمى ديرتر خدمت شما برسم و از نظراتتان استفاده كنم و فكر مى كنم كه شايد اين زمان را از دست داده ام. مطالبى كه شما مى فرماييد ايده هايى است كه در بسيارى از جنبه ها ما هم آن گونه فكر مى كنيم. البته اين بحث، يك موضوع پيجده اى است، نگاهى تكنيكى و فنى است و بانگاهى كه شما از بعد مذهبى داريد متفاوت است، ما آن دانش مذهبى را نداريم كه بتوانيم آنقدر وسيع و گسترده به موضوع نگاه كنيم ولى شما مى توانيد بصورت جامع و از نگاه مذهبى به موضوع بنگريد.

ـ البته تخصص وتعهد، خيلى كارساز است. امام مى فرمود: دانشگاه و حوزه دو بالى هستند كه انسانها با آن پرواز مى كنند، فن و دانش، ايمان و علم، بايد هر دو با هم باشد.

ـ ما بايد از اين فرصت استفاده كنيم و فقط تئوريك صحبت نكنيم و براى كار عملى آن هم يك برنامه ريزى جدى داشته باشيم.

ـ كار عملى امثال بنده همين صحبتها و بازگوئى مسائل است .

ـ همان طور كه اشاره فرموديد، من اميدوارم كه ارتباطم را در تهران با متفكران مذهبى و تحصيل كردگان دانشگاه بيشتر بكنم، ولى به راهنمايى شما بيشتر احتياج داريم و علاقه مند هستيم كه از نظرات شما درباره آيين دادرسى نوجوانها، اعدام آنها، يعنى كودكان زير 18 سال، بحث جلوگيرى از HiV در جامعه استفاده كنيم، البته اگر بتوانيم تركيبى از يك شوراى غير رسمى را تشكيل بدهيم و در خدمت شما هم از مباحث اسلامى سود ببريم و به ما مشورت دهيد، بسيار عالى خواهد بود.

ـ بله بنده هم بر اين نظر هستم كه شما ديدگاه هايتان را به دانشمندان انتقال دهيد. بايد سطح فرهنگ جامعه را با اين صحبتها با لابرد. مطمئن باشيد در همين حد هم اثر مى گذارد.

اما مسأله ايدز: ما قبلاً هم ديدگاه هايمان را راجع به اين مسئله انتقال داده ايم، اما وجود يك سرى افراد نا آگاه، مانع انتشار آنها شد. بنده تأكيد كردم كه آموزش و تبليغ اين موضوع را بايد از سطح مدارس آغاز كرد. بايد به بچه ها ياد بدهند و فرهنگ آنها را بالاببرند. درست به خاطر دارم كه پس از طرح اين موضوع، بعضى ها فرياد بر آوردند كه مروجين اين مسئله، قصد رواج فساد و فحشاء دارند، ولى ما آنچه را كه صحيح بدانيم مى گوييم، البته نقش رسانه هاى عمومى نيز در تثبيت اين مسئله بى تأثير نيست، با تبليغات رسانه اى، سطح فكرى مردم و خانواده ها بالا مى رود، ولى انتقال فرهنگ صحيح و شناخت اين معضل اجتماعى، بايد از طريق آموزش و پرورش صورت بگيرد.

بچه ها بايد از همان سنين كودكى با اين فرمول آشنا شوند و سپس آهسته آهسته، مراحل بعد را بياموزند در اين صورت است كه فحشا و فساد كم مى شود و آلودگى ها از بين مى رود .

اما در رابطه با اعدام: به نظر بنده مجازات در اعدام، قابل پيشگيرى است و آن دوراه دارد يا بايد به ديدگاه ميرزاى قمى، كه فقيهى بزرگ بوده، برگرديم و بگوييم مجازاتها مانند سنگسار، دست بريدن و اعدام، مربوط به زمانى است كه امام معصوم باشد. ما به راحتى مى توانيم اين ديدگاه را در قانون هم بگنجانيم. با اين كار، قانون خدا هم تعطيل نمى شود. يا اينكه در آيين دادرسى دخالت كنيم، چون آيين دادرسى اسلام، هيچ وقت در محكمه بوجود نمى آيد، زيرا در دادسرا دوراه اثبات وجود دارد، يا اينكه فرد خطا كار، 4 مرتبه اقرار كند، اقرارى كه از وجدان دينى اش سرچشمه گرفته باشد، نه از روى ترس، كه اين از امتيازات اسلام است. اسلام مى خواهد جامعه بجايى برسد كه اگر كسى چنين گناه بزرگى را كرد، وجدان دينى اش او راناراحت كند و بيايد در خواست مجازات كند. و يا اينكه 4 نفر انسان عادل، مرجع تقليد يا امام جمعه، با هم به محكمه بيايند و شهادت بدهند كه ما چنين گناهى (زنا) را با چشم خود ديديم و اگر از اين چهار نفر، يك نفر وبرتر بيايد، طبق آيين دادرسى اسلام، آن سه نفر بايد تنبيه شوند (شلاق بخورند) براى اين كه اسلام نمى خواهد امور منافى عفت در جامعه باز شود و اين مجازاتهاى سنگين در جامعه بيايد. اسلام، دين رحمت و بخشش است و مى خواهد مسئله را حل كند، نمى خواهد باعث بسط منكرات در جامعه شود، قاضى هم نمى تواند، با ضبط و تلفن و قرينه هاى ديگر، اين مسئله را اثبات كند. ما در فقه شيعه روايات زيادى داريم كه نشان دهنده روح عدالت، بخشش و عفو است. در زمان امير مومنان على(عليه السلام)زنى خدمت ايشان رسيد و گفت: من اين كار زشت را انجام داده ام و مى خواهم مرا شلاق بزنيد كه پاك بشوم. فكر مى كنيد على بن ابى طالب با او چه كرد؟ فرمود: ببينيد كه اين زن ديوانه نيست؟ مشكل روانى ندارد؟ گفتند نه مشكل ندارد، ديوانه هم نيست. فرمود: برو! نه باز داشت كرد و نه وثيقه گرفت. دوباره آمد و امام باز جمله قبلى اش را تكرار كرد: ببينيد ديوانه نشده؟ اعصابش بهم نريخته؟ عصبانى و ناراحت نيست؟ گفتند نه، فرمود: برو. مرتبه سوم باز همين قضيه اتفاق افتاد و بعد از مدتى آمد. امام مجدداً فرمودند: برو. آخرين مرحله، در حالى كه حامله بود يا بچه اش را بدنيا آورده بود، آمد. امام فرمود ديوانه نيست؟ گفتند نه. تا حالا 4 تا اقرار تمام شده است. امام فرمود: برو اين بچه را بزرگ كن تا بتواند راه را از چاه تشخيص بدهد و در خطر نيفتد، بعد بيا تا حد بر تو جارى شود. زن بيرون آمد در حالى كه خيلى ناراحت بود، يك فرد نا آگاه و نادان - مثل همان نا آگاهانى كه در طول تاريخ به رشد اسلام و بنيش اسلامى ضربه زده اند ـ مى پرسد: چرا ناراحتى؟ گفت 4 بار تا حالا آمده ام و رفته ام تا حد بر من جارى شود، ولى اميرالمومنين(عليه السلام) مى گويد: اين بچه را تربيت كن بعد بيا. مرد نادان گفت من مى آيم نزد على بن ابى طالب و قول مى دهم كه بچه ات را تربيت كنم. باهم خدمت امير المومنين رسيدند و مرد گفت: من تربيت بچه اين زن را به عهده مى گيرم. امام سخت بر آشفت و با حالتى ناراحت گفت: مگر من خودم نمى توانستم چنين كارى بكنم، من مى خواستم اين زن شلاق نخورد، رهايش كرده ام; بهانه آورده ام، تو حالا آمده اى و مى خواهى ضمانت كنى؟ آيا چنين دادرسى اى پيدا مى شود؟

پس مى توان با استفاده از روايات شيعى وفقه اسلامى، قانون را طورى نوشت كه چنين مجازاتهايى مانند سنگسار و شلاق نباشد. مضافاً اينكه تدوين چنين قوانينى، با قانون اسلامى نيز مغايرت ندارد.

چرا كه معيار، موازين اسلام است منتهى جامعه ،هنوز به آن درجه از رشد نرسيده است. آنهايى كه مى گويند اگر چنين شود، قانون خدا تعطيل مى شود، چنين نيست، اين يك بينش درقانون خداست، نه اين كه قانون خدا تعطيل بشود.

اما بنده نيز در جواز اجراى حدود در زمان غيبت، تأمل دارم، ولى همانطور كه گفتم اگر بر محكمه ثابت شد، مى توانند تنبيه و تعزير كند، ولى چنين موضوعى تحقق نمى پذيرد.

ـ بنظر يك موضوع اخلاقى است چون در عمل اجرا نمى شود .

بله اسلام هم نخواسته است و فقط بايد تنبيه بشود. همين مجازاتهايى كه امروز در دنيا براى اعمال منافى با عفت اجرا مى شود. بايد روانشناسان و جرم شناسان بنشيند و كيفيت تنبيه را مشخص كنند، ولى اجراى حدود را براى زمان حضرت مهدى موعود(عجل اللّه تعالى فرجه الشريف) بگذاريم، در آن وقت ايشان اگر بخواهند اجرا مى كنند، اگر اشكالى هم ايراد شود، خود آن حضرت پا سخگوست.

بنابر اين از نگاه اسلام و تشيع مى توان اين جواب را داد كه در باب حدود، مثل سنگسار زنان، بنابر نظر ميرزاى قمى، مربوط به زمان امام(عليه السلام) است. امروز فقط بايد مجازاتهايى مثل مجازاتهاى معمول دنيا داشته باشيم.

اما در باب قصاص، بنده معتقدم كه اگر دو تا قانون خوب در اسلام داشته باشيم يكى از آنها قصاص است. چون در قانون قصاص، هم حق مردم رعايت شده و هم عاطفه و امنيت مردم.

قانون قصاص، به اولياى دم اختيار مى دهد كه به جاى خون مقتول، مى تواند انتقام بگيريد، يا ببخشد، يا پول بگيرد و ببخشد و يا به او پشنهاد بدهد كه اداره صد تا بچه يتيم را به عهده بگيرد و سپس ببخشد، و اگر ببخشد، ثواب بيشترى دارد.

در اين جا حق مردم و آزادى آنها رعايت شده است. براى اين كه قانون، آزادى را محدود مى كند. اگر بگوييم كه قاتل را اينگونه مجازات كنيد، اختيار و آزادى اولياى دم سلب مى شود، زيرا شايد آنها مجازات ديگرى در نظر داشته باشند.

اما نسبت به خردسالان. اگر اين كودك رشد داشته باشد ومى فهمد كشتن يعنى چه؟ مى فهمد مجازات كشتن، كشته شدن است و درك مى كند كه يك خانواده اى را بى سرپرست كردن يعنى چه و آگاهى دارد و تصميم گرفته آدمى را بكشد نه اين كه اتفاقى بلكه مصمم است فردى را بكشد، در اين صورت مجازاتش با بقيه فرق ندارد.

اما اگر در مجازاتها بياييم سن را بر اساس 18 سال قرار بدهيم، بسيار درست است، چرا كه امروز در دنيا هم مجازات كودكان با بزرگسالان فرق دارد، اما نسبت به قصاص، بزرگ و كوچك ندارد. بايد به آنهايى كه به قصاص انتقاد دارند و مى گويند كودكان را نمى شود قصاص كرد گفت: با يك كودك ده ساله كه به اندازه يك آدم 25 ساله مى فهمد و مثل او تصميم مى گيرد، مى خواهيد چكار كنيد؟ ما اگر مجازات چنين كودكى را معين كنيم، آزادى انسانها را سلب كرده ايم و اگر به صاحبان خون بگوييم كه شما حق نداريد مجازات به مثل كنيد، و يا حق نداريد ببخشيد، عاطفه آنها را از بين برده ايم. قانون قصاص، مانند يك مثلثى است كه دولت، ملت و صاحب خون در آن مشترك هستند.

در اينجا ضرورى است كه افكار شما را بيشتر با مباحث حقوق بشر از نگاه اسلامى آشنا سازم. بسيار شنيده ايد كه در اسلام كفار از مسلمانها جدا هستند. آنها از مسلمانان ارث نمى برند و نمى توان با آنها ازدواج كرد. خونبهاى آنها خيلى اندك است (21 خونبهاى انسان مسلمان) اگر كسى كافرى را بكشد قصاص ندارد و خيلى از احكام ديگر كه در رساله ها و كتابها هست. درست هم هست و تبعيض هم نيست، شايد شما بپرسيد چرا؟ روشنتر بگويم: مثلاً در باره اهل كتاب (مسيحى و يهودى) مى گويند كه مسلمان مى تواند از آنها زن بگيرد و اما آنها نمى توانند از مسلمانها زن بگيرند، اين تبعيض است، يا مسلمان ها اصلاً نمى توانند با كفار رابطه خانوادگى داشته باشند و حتى ارث هم به آنها نمى دهند. در اينجا يك اشتباهى در ترجمه الفاظ شده و اين مسائلى كه مطرح كردم مربوط به كافر است نه غير مسلمان، كافر يعنى كسى كه مى داند اسلام حق است ولى روى آن را مى پوشاند و انكار مى كند و عليه اعتقادات مسلمين تبليغ مى كند .

اين كافر منافعش در اين است كه دشمنى كند و علم و دانش هم نمى تواند آنها را كنترل كند و مانع دشمنى شان شود، چون منافع شان در هواى نفس است، ولى وجدان و ايمان مى تواند آن را كنترل كند، همانها كه مى دانند اسلام حق است، ولى در عين حال هم انكار كرده و هم عليه آن تبليغ مى كنند، اينها اسير منافع و خواسته هاى سياسى، اعتقادى و اجتماعى شده اند، پس چنين شخصى نمى تواند با فرزند من ازدواج كند و نمى تواند از اموال من ارث ببرد. البته ناگفته نماند كه شايد اين گونه افراد حق گريز و كافر در جمعيت 5/6 ميلياردى تعداد اندكى باشد. ما معتقديم اين گروه از حقوق محروم هستند. درست هم مى گوييم، اما بقيه هيچ فرقى با ماندارند و يك مسلمان مى تواند با يك دختر غير مسلمان ازدواج كند و يا بر عكس، امااگر يك ايرانى نتواند با يك انگليسى ازدواج كند، به قوانين يك كشور بر مى گردد، والا همه انسانها برابر هستند و اسلام، كافر را محكوم كرده نه غير مسلمان را .

اگر ما چنين انديشه اى را بسط دهيم و بگوييم كه چند ميليارد جمعيت دنيا، مسلمان نيستند، توانسته ايم بدبينى ميليونها انسان را نسبت به اسلام دور كنيم. من در گفتگو با روزنامه شرق الاوسط نيز برروى اين مسئله تأكيد كردم واز قرآن استدلال عقلى و انديشه اى آوردم كه كافر با غير مسلمان فرق دارد. 5/6 ميليارد جمعيت روى زمين، غير مسلمان اند نه كافر. البته اين بحث مفصلى را مى طلبد و مربوط به زير بناى فكرى اسلام است. ما اگر مى توانستيم در دانشگاه الازهر شركت كنيم يا در كنفرانسى بين المللى حضور پيدا مى كرديم، بسيارى از مشكلات، حل مى شد. درست بخاطر دارم كه چند سال پيش هيأتى از دانشمندان مسيحى و سنى از آمريكا با ما ديدار داشتند، در آنجابه همين نكته اشاره كردم و آنها را با همين ديدگاه آشنا كردم، بسيار اظهار خوشحالى كردند .

ـ اين در واقع خميرمايه يك كارى است.

ـ همين خميرمايه، اساس است تا بتوانيم بشريت را به اسلام نزديك كنيم .

ـ در واقع همكارى هايى كه ما با دانشگاه مفيد داريم، پيدا كردن اين تفسيرهاى متفاوت و آشنا ساختن جهان با اين ديدگاهها است.

ـ خيلى خوب است. آشنا ساختن بشريت با تفسيرهاى عقلانى از اسلام و واقعيت هاى متجلى از آن، خدمت به انسانيت است. شما تلاش كنيد و از قول بنده نيز نقل كنيد كه اسلام همه انسانها را با مسلمانان در حق يكى مى داند و تنها براى كفار حقى قائل نيست.

ـ مرا بيشتر تشويق كرديد كه مسلمان بشوم !

ـ شما درست مى گوييد، همان طور كه قبلاً گفتم اگر ترتيبى داده شود تا ما اصول صحيح اسلامى را طى يك كنفرانسى ارائه بدهيم، مطمئن باشيد كه بشريت و عقلاى آنها به اسلام گرايش پيدا مى كنند، چون اسلام سخنى كه خلاف عقل و انديشه باشد ندارد. اسلام، دين آسانى است و اگر تبليغاتى عليه اسلام مى شنويد، مربوط به متحجرين و نا آگاهان است.

ـ در بقيه دنيا هم متعصبين زيادى وجود دارد و شايد ما بتوانيم با اين همكارى، آنها را نيز دعوت به صلاح كنيم .

ـ اگر اين فرهنگ تبليغ شود، همه تعصب ها كنار مى رود و همه با نورانيت اسلام آشنا مى شوند .

ـ در واقع بعضى وقتها مى گوييم كه اين برخورد تمدنها نيست كه ما با آن موافق هستيم بلكه ناديده گرفتن تمدنها است.

ـ بله، اشتباه است. من يكبار به آقاى خاتمى گفتم كه شما بياييد در مسئله تمدنها، همين خميرمايه را مطرح كنيد، همه چيز حل مى شود، همه مشكلات ما اين جاست كه نمى توانيم اين افكار را گسترش دهم .

البته ناگفته نماند كه همه اين اصول را ما از شخصيت هاى بزرگى مانند مقدس اردبيلى و امام خمينى داريم، پيشينيان ما بودند كه ما را به اينجا رسانده اند، امام خمينى با روشنگرى هايشان به ما درس پيشرفت و مقاومت دادند. ايشان هم در مقابل حمله متحجران مقاومت كردند، ما نيز به پيروى از ايشان، در بسط اين انديشه ها، مقاومت مى كنيم. ما به آنها دعا مى كنيم و به روح بلندشان درود مى فرستيم كه چنين فضايى را براى ما مهيا ساختند تا با الهام از آنها، تمام اين اصول را به صورت مكتوب منتشر سازيم.

ـ خيلى متشكرم

موفق و مويّد باشيد ان شاء اللّه

تاریخ: 1385/12/2
بازدید: 34172



....

نام
پست الکترونيکي
وب سایت http://
نظر
کد امنیتی کد امنیتی
کد امنیتی


کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org