Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: هدف خلقت و کسب معرفت
هدف خلقت و کسب معرفت
درس خارج فقه
حجت الاسلام والمسلمین فخرالدین صانعی (دامت برکاته)
کتاب الوقف
درس 204
تاریخ: 1402/2/12

بسم الله الرحمن الرحیم و به تبارک و تعالی نستعین

«هدف خلقت و کسب معرفت»

به مناسبت روز معلم، دو نکته را عرض می‌کنم که قابل تأمل است. یکی همین که می‌گویند تمام آسمان و زمین برای انسان است، باید بررسی شود که برای انسان بودن، به چه معناست؟ این کهکشان به این وسعت که برخی از منظومه‌هایش شناخته شده و عددهایی را می‌گویند که نمی‌توانیم در مخیله‌مان تصور کنیم؛ مثلاً یک منظومه یا کهکشانی میلیاردها سال نوری وسعت دارد. کیهان تا اینجا که به دست آورده‌اند، وسعتش را میلیاردها سال نوری قائلند، برای انسان قابل تأمل است که همه برای انسانی که در این کره زمین است، خلق شده باشد! این به چه معناست؟ آیا احتمال ندارد معنایش این باشد که انسان باید قدم بگذارد و اینها را کشف و از آنها استفاده کند؟ نه این‌که آنها کار خودشان را بکنند و ما در اینجا سرمان در این کره خاکی گرم باشد. این خودش قابل تأمل است؛ چون آن طور که معمولا معنا می‌شود، این است که این همه کرات خلق شده‌اند تا انسان عبادت بکند. عبادت به چه معناست؟ اگر این بود، باید همین کره خاکی را خلق می‌کرد اما نظم و انتظامی که در این کهکشان‌هاست، ظاهرا معنایش این نباشد، بلکه باید به این معنا باشد که انسان با علم و عقلی که ما به الامتیاز اوست، بتواند از این کرات، استفاده کند.

اگر ما این دیدگاه را پیش‌فرض ذهنی‌مان گرفتیم، وارد مسائل علمی می‌شویم و این‌که الآن می‌بینید، خیلی‌ها کار می‌کنند که انسان‌هایی را به کره ماه یا مریخ بفرستند، با این تفسیر از آیه، دیدگاه و بینشی جدیدی ایجاد می‌شود و می‌تواند جامعه را هدایت کند اما اگر تفسیر دیگری داشته باشیم چه بسا در این راستا هیچ کوششی را جایز ندانیم.

این‌ «لیعبدون»[1] که به معنای «لیعرفون»[2] است؛ یعنی برای این‌که شناخته بشود. به چه معناست؟ بعید است که عبادت ظاهری معنایش باشد یا حتی اگر یکی از مصادیقش باشد. باید دایره‌اش را بسیار وسیع‌تر بگیریم؛ یعنی با توجه به این‌که کل آسمان و زمین را برای انسان، خلق می‌کند، این عبادت باید معنایش به تناسب، خیلی وسیع‌تر گرفته شود و می‌تواند با هم جمع باشد. در این موارد باید تأمل کنیم.

«عدم جواز تغییر عنوان وقف»

اما بحث خودمان در وقف و ملکیت وقف و بعد بیع وقف که بحث‌ها مفصل شده و بسیار زمان می‌برد و همه هم به مبحث بیع و کتاب التجاره ارجاع داده‌اند؛ لذا ما هم اشارةً رد خواهیم شد و مقداری که در وسعمان هست مطالبی را که به درد اینجا می‌خورد، عرض خواهیم کرد. امروز، مسأله 68 «تحریر» را با حاشیه والد استاد می‌خوانم:

 «لا یجوز تغییر الوقف و إبطال رسمه و إزالة عنوانه و لو إلی عنوانٍ آخر [یک عنوان را برای وقف، قرار داده و مثلاً گفته این خانه برای سکونت، وقف می‌شود، ولی الآن که بر خیابان افتاده، نمی‌توانید به پاساژ، تبدیل کنید] کجعل الدار خاناً أو دکانا أو بالعکس [ظاهرا «خان» همان کاروان‌سراست که به تعبیر امروز بفرمایید پاساژ. عکسش هم فرقی نمی‌کند] نعم لو کان الوقف وقف منفعةٍ و صار بعنوانه الفعلی مسلوب المنفعة أو قلیلها فی الغایة [قبل از توضیح، عرض کنم که فقها عنوان را «بقاء العرصة فی الوقف اذا خرب»[3] قرار داده‌اند. این عنوان در «شرایع» به صورت عبارت «لو خربت الدار لم تخرج العرصة عن الوقف و لم یجز بیعها»[4] است. می‌بینید که عنوان را برای دار به کار برده‌اند. اینها عبارت کتب فقهی است که بحث را روی دار برده‌اند. حضرت امام در اینجا به تبع «وسیله» فرموده‌اند: «لا یجوز تغییر الوقف» یعنی عنوان را عام‌تر قرار داده‌اند. فقها خواسته‌اند بگویند اگر خانه‌ای برای سکونت، وقف گردید و خراب شد، بیع زمینش جایز نیست. به سراغ بحث خانه رفته‌اند که اعیان و عرصه دارد و گفته‌اند عرصه‌اش قابل خرید و فروش نیست. حضرت امام در اینجا به تبع «وسیلة النجاة» بحث را روی عنوان عام‌تر قرار داده و فرموده تغییر وقف و ابطال رسم و عنوانش جایز نیست. خانه وقف شده است برای سکونت و دیگر نمی‌توانید استفاده دیگری بکنید واگر هم خراب بشود، گفته‌اند نمی‌شود آن را بفروشید.]

لا یبعد جواز تبدیله إلی عنوانٍ آخر [که آن عنوان منفعتی داشته باشد] کما إذا صار البستان من جهة انقطاع الماء عنه أو لعارضٍ آخر لم ینتفع به [شما تبدیل به یک مورد دیگر کنید که انتفاع از آن برده شود؛ مثلاً آن را اجاره بدهند که اگر درخت‌کاری است، در آن کشاورزی شود یا برای بازارهای روز، اجاره بدهند و از آن، استفاده شود] بخلاف ما إذا جعلت داراً أو خانا»[5] اگر عنوان را قرار داد، شما نمی‌توانید تغییری در آن انجام ‌دهید. اگر وقف منفعت باشد، می‌گوید اگر منفعت مقصودة نبود و مثلاً بستان بود که میوه بدهد و الآن میوه‌اش نیست، آن را اجاره می‌دهیم و پولش را خرج فقرا می‌کنیم. در اینجا که وقف منفعت باشد، می‌فرمایند اشکال ندارد، اما اگر عنوان دخیل بود، دیگر این عرصه از وقفیت، خارج نمی‌شود. بحث در اینجاست که شما می‌توانید آن را تبدیل کنید یا نه؟ یا اگر از بین رفت، از عنوان وقفیت، خارج می‌شود یا نه؟ می‌گوید عنوان، دخیل است. "دار" برای سکونت است و احتمالاتی چهارگانه در آن، گفته شده که می‌خوانیم. گفته‌اند وقتی که خانه را وقف می‌کند، به عنوان خانه و سکونت، وقف می‌کند و اگر الآن نمی‌شود در آن سکونت کرد، نمی‌توانید آن را به مغازه، تبدیل کنید. گفته‌اند این با عنوان سکونت است؛ لذا باید باقی باشد و نمی‌توانید تبدیل کنید. یا اگر مغازه را وقف کرد، برای تجارت است و نمی‌توانید برای سکونت، استفاده کنید.

می‌گویند سکونت قید برای این وقف است. این خانه به قید سکونت، وقف شده نه به قید هر نفعی. فرقش این است. در باغ و بستان به قید نفع است و اگر این نفع نشد، یک نفع دیگر برده می‌شود. قیدش نفع است که عام است. انتفاع، نفع است. اینجا استفاده برای اینها هرگونه باشد، جایز است. امروز میوه دارد و از میوه‌اش استفاده می‌شود و اگر میوه نداشت، به شکل دیگر استفاده می‌گردد، ولی اگر به قید سکونت شد، آیا می‌توانید آن را تغییر بدهید؟

«صور چهارگانه تغییر وقف در بیان والد استاد»

این چهار تصویری که هست را صاحب «جواهر» با عبارات دیگر دارند؛ مرحوم سید هم این وجوه چهارگانه را فرموده‌اند و والد استاد هم با تغییرات عبارتی ذکر کرده‌اند. والد استاد ذیل عبارت «لا یجور تغییر الوقف» حاشیه زده‌اند: «لهذه المسألة والمسألة التالية صور أربع يتمّ الحكمين في بعضها دون بعض [این‌که گفته شده تغییر وقف جایز نیست، بالکل نمی‌توانید بفرمایید جایز نیست، بلکه در برخی صور، جایز نیست و در برخی هم جایز است] وهذا تفصيلها [تفصیلش به چه صورت است؟ این‌که در چه صورتی، می‌شود تغییر داد و در چه صورتی نمی‌شود:] أحدها: أن يوقفها ما دامت على هيئتها [تا این هیأت هست، وقف می‌کند. مثلاً تا این هیأت خانه یا کاروان‌سرا هست، وقف می‌کند. با این عنوان، وقف می‌کند] وفي هذه الصورة إذا انهدمت خرجت عن الوقفية [گفته بود تا این خانه سرپاست، در آن بنشیند و عنوان به منزله شرطیّت است] بشرط أن لايرجى العود [البته این خروج از وقفیّت به این شرط است که دیگر موقوفه نمی‌تواند به حالتی بر گردد که آن عنوان دوباره ایجادد شود] فيكون من المنقطع الآخر [این می‌شود از منقطع الآخر؛ چون گفته: تا این هیأت هست. مسلماً این هیأت در زمانی، از بین می‌رود] ولكن لايجوز تغييرها دكّاناً أو بستاناً اختياراً [با این حساب، در حالت اختیار، باز هم نمی‌شود؛ چون گفته تا زمانی که هیأتش وجود دارد و الآن هم وجود دارد پس اختیاراً نمی‌توانید تغییر بدهید، مگر این‌که آن هیأت نباشد که از وقفیت، اصلاً خارج می‌شود و دیگر نیازی نیست که شما بدل آن را وقف قرار دهید زیرا وقف مدت‌دار بوده است(منقطع الآخر) بلکه می‌توانید بفروشید]

الثاني: وقفها للانتفاع بها داراً فما دام يمكن ذلك ولو بتعميرها بعد الانهدام بقيت على الوقفية وإذا لم‌ يمكن خرجت عنها عن الوقفیه [در صورت عدم امکان اصلاً از وقف، خارج می‌شود] الثالث: وقفها للانتفاع بها بأیّ وجهٍ کان [می‌خواهند انتفاع ببرند] وإن كانت حال العقد داراً [درست است که خانه بوده، ولی گفته اینجا را وقف می‌کنم که از آن انتفاع ببرند. گاهی برای سکونت، استفاده می‌کنند و گاهی برای مجلس عروسی. مثلاً یک خانه بزرگ است که می‌توانند مجالس عروسی، عزا و این‌گونه جلسات را در آن، برگزار ‌کنند و به طور کلی، برای انتفاع است] وعليه يجوز تغييرها اختياراً أيضاً [در این صورت هم می‌توان آن را تغییر داد. گفته این برای انتفاع، وقف شده. امروز می‌بینیم کسی می‌تواند در آن سکونت کند، می‌دهیم که سکونت کنند، یا می‌بینیم که یک خانه با دو هزار متر مساحت است که پانصد متر هم مسکونی دارد. خب، به یک نفر بدهید در آن سکونت کند و همه هزینه نگهداری‌اش را هم بدهد. شما در حال اختیار، با این شرط، وقتی که وقف شده، مثلاً برای مجالس می‌گذارید تا افرادی که توان ندارند، در آنجا مراسمشان را برگزار کنند.]

الرابع: وقفها داراً مع إرادة الانتفاع بها وإن خرجت عن الدارية [دار و خانه را وقف کرده و لکن اراده کرده است که اگر امکان داریّت نبود از آن انتفاع برده شود.] وحينئذٍ لاتخرج عن الوقفية ما دام يمكن الانتفاع بها بوجهٍ آخر ولو بالزرع»[6] دیگر این به هیچ وجهی، از وقفیت، خارج نمی‌شوند اما می‌توانید استفاده دیگری بکنید. درست است که الآن به عنوان دار، از آن استفاده نمی‌شود، ولی به عنوان زرع می‌شود از آن استفاده کرد، پس باید به عنوان زرع، از آن انتفاع برد.

«و صلّی الله علی سیدنا محمّدٍ و آله الطاهرین»

 _______________________


[1]. ذاریات(51): 56.

[2]. تفسیر المحیط الاعظم، سیدد حیدر آملی، ج3، ص110.

[3]. مفتاح الکرامه 21: 680.

[4]. شرائع الاسلام 2: 174. 

[5]. تحریر الوسیله 2: 78.

[6]. التعلیقه علی تحریر الوسیله، ج2، ص76، ذیل مسأله68. 

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org