Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: بحث در ›الوقف صدقةٌ‹ و عبارت ›کل معروف صدقة‹ و روایات دالّ بر آن
بحث در ›الوقف صدقةٌ‹ و عبارت ›کل معروف صدقة‹ و روایات دالّ بر آن
درس خارج فقه
حجت الاسلام والمسلمین فخرالدین صانعی (دامت برکاته)
کتاب الوقف
درس 46
تاریخ: 1400/10/6

بسم الله الرحمن الرحیم و به تبارک و تعالی نستعین

بحث در شرطیّت قصد قربت در وقف بود. عرض شد یک دلیل بر شرطیّت قصد قربت در وقف، روایات حاکی از محقّق نشدن صدقه است مگر به نیت تقرّب به خدا و خواستن رضایت او. از طرف دیگر در روایات اطلاق صدقه بر وقف شده است. بنابر این وقتی صدقه گفته شده و از آن وقف اراده گردیده، در نتیجه قصد قربت در وقف هم شرط است حالا چه اطلاق صدقه بر وقف به نحو حقیقت باشد و چه به نحو مجاز.

«بحث در الوقف صدقةٌ و عبارت کل معروف صدقة و روایات دالّ بر آن»

عرض شد لازمه اطلاق صدقه بر وقف این نیست که همه وقف ها صدقه بوده و قصد قربت لازم داشته باشند، چون گفتیم اگر عبارت «الوقف صدقةٌ» را داشتیم، از عموم تنزیل آن استفاده می کردیم و می گفتیم هر حکمی که برای صدقه هست، از جمله قصد قربت، باید در تمام اوقاف هم لحاظ بشود، ولی چنین عامی نداریم.

اما این‎ که فرموده بودند در هر صدقه ای قصد قربت شرط است و به روایات استدلال شده بود. وقتی که به کاربرد لفظ «صدقه» در روایات مراجعه کنیم، می بینیم چنین نیست و حدیث «کل معروف صدقة»[1] می فرماید هر کار خیر، نیک و معروفی صدقه است، اما دلالت بر شرطیّت قصد قربت در هر کار خیری نمی کند. یا در روایات مواردی از صدقه را ذکر کرده است مثل: «تبسُّمُك في وجه أخيك لك صدقةٌ، ارشادک الرجل فی ارض الضلال لک صدقةٌ، اماطتک الاذی و الشوک و العظم عن الطریق لک صدقةٌ، افراغک من دلوک فی دلو اخیک صدقةٌ».[2] پاک سازی راه مردم تا در آن آزار نبینند، راهنمایی کردن فرد گم شده در بیابان، پر کردن دلو آب دیگران تا زحمت کشیدن آب را نداشته باشد و ...؛ همه اینها «صدقه» هستند. آیا قصد قربت در اینها شرط است؟

در روایت دیگر آمده: «و بإسناده عن الحسين بن سعيد عن النضر بن سويد [اینها همه ثقه اند] عن القاسم بن سليمان عن عبيد بن زرارة عن أبي عبد الله(علیه السّلام)

«بحث رجالی در مورد قاسم بن سلیمان»

[در قاسم بن سلیمان توثیق به نص نشده است،[3] در نرم افزارها هم نوشته اند «موثقٌ علی التحقیق»[4] که ظاهراً نظر حضرت آقای شبیری(دام ظلّه) باشد، اما آنچه به ذهن می آید، این است که ما درباره قاسم بن سلیمان قدحی نداریم با این‎ که روایات زیادی از ایشان ذکر شده و اگر قدحی وجود داشت، حتماً ذکر می شد. از طرف دیگر ایشان دارای کتابی هست که احمد بن محمد بن عیسی روایاتی را از آن نقل کرده است با این‎ که احمد بن محمد بن عیسی از کسانی است که احتیاط زیادی در نقل حدیث دارد و جریان هایی که در قم داشته را نیز مستحضر هستید. مضافاً به همه اینها گفته شد که یکی از راه های دریافت وثاقت راوی توجه به قرائن است، مثلاً ناقلان از قاسم بن سلیمان چه کسانی هستند؟ ناقلان از ایشان حسین بن سعید اهوازی که ثقةٌ جلیلٌ است، نضر بن سوید هم ثقةٌ جلیلٌ است و حمّاد بن عیسی و یونس بن عبد الرحمن هم که این دو نفر از اصحاب اجماع اند. پس بزرگانی از ایشان نقل حدیث کرده اند و این دلالت بر وثاقت یا اعتبار این حدیث می کند که می توانید از آن به معتبره تعبیر کنید.

البته در کامل الزیارات ابن قولویه روایتی از قاسم بن سلیمان به نقل از نضر بن سوید آمده است که می تواند یکی از وجوه دالّه بر ثقه بودن ایشان باشد.[5]

پس قاسم بن سلیمان از این جهت که با همه روایاتی که از او ذکر شده، قدحی درباره اش در کتب رجالی وارد نشده است؛ مضافاً به این که این بزرگان از ایشان نقل حدیث کرده اند و احمد بن محمد بن عیسی با واسطه از کتاب او حدیث نقل کرده، مورد اعتماد است. ما این روایت را برای این می خوانیم که دلالت دارد هر صدقه ای نیاز به قصد قربت ندارد و بیان می کند ما دو نوع صدقه داریم؛ صدقه ای که با قصد قربت باشد که نمی توان در آن رجوع کرد و در مقابل صدقه ای که قصد قربت نداشته باشد و می توان در آن رجوع کرد.]

«صدقه بر اولاد و ملاکات ایجاد تغییر در آن»

أنّه قال: في رجلٍ تصدّق على ولدٍ له قد أدركوا [به بچه هایی که بالغ شده بودند، صدقه داد] قال: إذا لم يقبضوا حتى يموت فهو ميراثٌ [اگر قبل از قبض اولاد، پدر از دنیا رفت، صدقه های قبض نشده میراث حساب می شود] فإن تصدّق على من لم يدرك من ولده فهو جائزٌ [اگر به اولاد صغیر صدقه بدهد، می تواند از آن برگردد یا آن را از جانب آنان قبض کند] لأنّ الوالد هو الذي يلي أمره [برای این که پدر، ولیّ اوست] و قال: لا يرجع في الصدقة إذا تصدّق بها ابتغاء وجه الله».[6] می فرماید صدقه ای که با قصد قربت انجام شده باشد رجوع در آن معنا ندارد. مقابل این چیست؟ رجوع در جایی که بدون قصد قربت باشد.

در عبارت «و قال: لا یرجع» یک دفع دخل هم هست. چون وقتی فرمود در صدقه به فرزندان صغیر می تواند رجوع کند، این سؤال پیش می آید که چگونه می تواند رجوع کند؟ مگر صدقه قابل رجوع است؟ امام(علیه السّلام) برای دفع دخل، خودشان و بدون این‎ که سائل بپرسد، فرمودند: در جایی که صدقه ابتغاء وجه الله نباشد، می توان رجوع کرد.

روایت بعدی: «و عنه عن فضّالة عن القاسم بن يزيد عن محمد بن مسلم عن أبي جعفر(علیه السّلام) قال: إذا تصدّق الرجل على ولده بصدقةٍ فإنّه يرثها فإذا تصدّق بها على وجهٍ يجعله لله فإنه لا ينبغي له».[7] این روایت هم بیان کننده این است در جایی که برای وجه الله نباشد، می تواند رجوع بکند.

پس در مقابل کسانی که قصد قربت را در همه صدقات شرط می دانند، عرض می کنیم ما روایاتی داریم که لفظ صدقه بر اموری اطلاق می شود که برای وجه الله هم نیست و قصد قربت در آن وجود ندارد.

«ادعای شرطیّت قصد قربت در وقف و پاسخ آن»

استدلال بعدی برای شرط بودن قصد قربت این است که وقف برای ثواب بردن است و لازمه ترتّب ثواب، قصد قربت است.

عرض کردیم اولاً در وقف یک بحث صحّت داریم و یک بحث استحباب و ثواب بردن. بحث ما در اینجا شرطیّت قصد قربت و عدم آن در صحّت وقف است. بله اگر کسی خواست ثواب ببرد یا ثواب بیشتری ببرد یا به کمال برسد، قصد قربت می کند. آنچه که ما در صددش هستیم این که آیا بدون قصد قربت وقف صحیح است یا نه؟ بله اگر قصد قربت کرد، ثواب بیشتری می برد. ما می خواهیم بگوییم اگر کسی برای فرزندش وقف کرد و قصد قربت هم نکرد، آیا این وقف صحیح است یا نه؟

ثانیاً از کجا می فرمایید ترتّب ثواب مترتّب بر قصد قربت است؟ حال آن که روایاتی داریم که اگر کسی کار خیری انجام داد، ثواب به او می رسد. حتی گفته اند بر ترک معاصی مثل شرب خمر «صیانةً لنفسه»،[8] یعنی برای حفظ سلامتی نیز ثواب مترتّب می شود و عبارت بسیار زیبایی هم هست که می فرماید: «خداوند بر ترک شرب خمر چنین بندهای، شکرگزاری و قدردانی میکند» و «یشکره الله» دارد.[9] پس می بینیم در ترک معاصی ای مثل شرب خمر هم ثواب مترتّب است، بی آن که طرف قصد قربت کرده باشد، بلکه می فرماید برای سلامت نفس خودش این را ترک کرده و همین صیانت از نفس نیز شکرگزاری خداوند را در پی دارد.

ما می توانیم سه نوع عمل را در قرآن استیفا بکنیم:

عمل صالح همراه با قصد قربت (إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‏ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِ‏ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ)؛[10] عمل احسان (إِنَ‏ اللَّهَ‏ لا يُضِيعُ‏ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ)[11] و عمل همراه با زیان و تباهی (قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالاً)؛[12] است و اینها باهم تفاوت دارند. ما نمی خواهیم بگوییم هر عملی باید با قصد قربت باشد تا ثواب بر آن مترتّب بشود. همچنین آیه (فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ)[13] را داریم که می گوید فعل خیر مستحق ثواب است. روایات ترک معاصی مثل ترک شرب خمر را داریم که در روایت به صراحت می گوید اگر برای حفظ سلامتی خودش این کار را بکند، خدا قدردانی می کند. اینها همه دلیل بر این است که بر هر کار خیری ثواب مترتّب می شود. بله ما برای رسیدن به کمال و درجات عالی نیاز داریم که متقرّباً الی الله باشد.

«کلام صاحب ملحقات بر ترتّب ثواب نسبت به انجام فعل بدون قصد قربت»

پیش از ذکر روایات، عبارت «ملحقات» را در این باب می خوانیم که می فرمایند ترتّب ثواب، مترتّب بر قصد قربت نیست، بلکه ایشان مطلب بالاتری را می فرماید. عبارت ایشان را می خوانیم چون هم استدلال ها را بیان کرده و هم ردّ آنها را. ایشان می فرماید: «المشهور اشتراط القربة في صحّة الوقف [مشهور شرطیّت قربت در صحت وقف است] و الأقوی وفاقاً لجماعةٍ عدم اشتراطه [اما اقوی عدم اشتراط قربت در صحت وقف است. چرا؟] للاطلاقات [اگر وقف را جزء عقود دانستید که قبول جزء ماهیت تحقق آن باشد، مثل «اوفوا بالعقود» عمومات و اطلاقات عقود شامل وقف می شود و می گوییم عقد بود؛ یعنی ایجاب و قبول. شک می کنیم که قصد قربت در آن شرط هست یا نیست؟ با اطلاقات و عمومات ادله عقود، شرطیّت را نفی می کنیم، ولی اگر فرمودید ایقاع است، از اطلاقات و عمومات ادله عقود نمی توانید استفاده بکنید، اما از عمومات وقف، مثل «الوقوف علی حسب ما یوقفها اهلها»[14] می توانید استفاده بکنید، به این بیان که «الوقوف» عام است و وقفیّت بدون قبول و بدون قصد قربت هم عند العقلاء محقّق می گردد. حالا ایشان می فرماید «للاطلاقات» و بیانش این است که یا اطلاقات ادله عقود مثل «اوفوا بالعقود» اگر آن را عقد بدانید و یا اطلاقات خود وقف] و لصحّته من الكافر [از طرف کافر هم وقف صحیح است، (بنابر این مبنا که بگوییم قصد قربت از کافر متمشّی نمی شود،) پس نشان می دهد که قصد قربت در وقف شرط نیست] و اطلاق الصدقة عليه [این که بر وقف صدقه هم اطلاق می شود دلالت بر شرطیت قصد نمی کند] انّما هو باعتبار الافراد التي يقصد فيه القربة [بلکه این اطلاق به اعتبار آن وقوفی است که با قصد قربت همراه است. بنابر این اگر صدقه گفته و اراده وقف کرده، مرادش وقفی است که در آن قصد قربت شده باشد و این طور نیست که عموم و خصوص مطلق باشد، بلکه عموم و خصوص من وجه است] و لا يلزم أن يكون جميع أفراده كذلك [لازم نیست که همه وقف ها همراه قصد قربت باشد.]

نعم [ما به این قسمت از عبارت توجه داریم] ترتّب الثواب موقوفٌ على قصد القربة [برای ثواب نیاز به قصد قربت داریم] مع انّه يمكن أن يقال [این عبارت را در ذهن داشته باشید که یک بحث کلامی خوبی است]بترتّبه على الافعال الحسنة و إن لم يقصد بها وجه الله [بگوییم بر هر فعل حسن و خیری ثواب مترتّب می شود اگرچه قصد تقرّب هم نشده باشد.

ما اگر این حرف را بگوییم متهم به روشن فکری می شویم، به همین جهت عبارت سید را می خوانیم تا آنچه در ذهن هاست، مقداری تخفیف پیدا کند. سید که هم یک فقیه بزرگوار و هم آشنا به احکام اسلامی است، این طور می فرماید. ما چه اصراری داریم که باید همه شیعه دوازده  امامی باشند؟ مگر ما قاسم بهشت و جهنم هستیم؟

ما باید ذهنیت هایمان را از خودحق پنداری بیرون بیاوریم تا مشکل حل بشود و بتوانیم با یک هم زیستی محاسن کلام ائمه(علیهم السّلام) را بیان بکنیم. بله، مسلّماً برای رسیدن به درجات عالی قصد قربت شرط است، اما خواهیم رسید که قصد قربتی که در اوقاف ائمه(علیهم السّلام) هست هم شرطیّت را نمی رساند. چه کسی این حرف را می زند؟ صاحب «حدائق» که می گویند اخباری است، اما به نظر ما نه تنها اخباری نیست، بلکه از بسیاری از کسانی که ادعای اصولی بودن می کنند، هم نظرات بازتر و وسیع تری دارد.

از صاحب «حدائق»[15] خواهیم خواند که حتی اوقاف ائمه(علیهم السّلام) شرطیّت قصد قربت را نمی رساند و اگر ایشان در موقوفات شان قصد قربت کرده اند، برای ترتّب ثواب به نحو اکمل آن است. ما بحث صحّت را می کنیم. عرض کردیم که یک بحث صحّت داریم و یک بحث استحباب و کمال ثواب. در بحث صحّت می گوییم برای این‎ که وقف بخواهد صحیح باشد، نیاز به قصد قربت ندارد]

«آیا بر فعل بدون قصد قربت ثواب مترتّب میشود یا نه؟»

نعم، مع أنّه یمکن أن یقال بترتّبه [حالا بر ترتب ثواب بر کار خیر بدون نیت تقرّب دلیل هم می آورد] علی الأفعال الحسنة و إن لم یقصد بها وجه الله [اگر هم که قصد تقرّب نکرده باشد. دلیلی شان این است] فانّ الفاعل لها يستحقّ المدح عند العقلاء [به عنوان مثال کسی که امروز خدمتی کرده و در جراحی وسیله ای را اختراع کرده که جان هزاران انسان عادی را نجات می دهد، یا جان انسانی که از نظر علمی، فرهنگی یا از هر نظر دیگری برای بشریت مؤثر است را نجات می دهد. آیا می توانید بگویید او به بهشت نمی رود؟ آیا شما از این حیث قاسم بهشت و جهنم هستید؟ همین که عقلا می گویند کار خوبی انجام داده، ثواب بر آن مترتّب می شود] و إن لم يقصد بفعله التقرّب إلى الله [شاید اصلاً برای قصد قربت این کار را نکرده و مثلاً برای مشهور شدن این کار را کرده است] فلا يبعد أن يستحق من الله تعالى التفضل عليه بالثواب».[16] برای روشن شدن مطلب یک مبعّد دیگری را عرض می کنیم. شخصی پلی را می سازد و قصد قربت هم نمی کند، اما مردم از آن استفاده می کنند. یا به قصد نزدیک تر شدن راه خودش پلی را می سازد و مانع تردّد مردم از روی پل هم نمی شود و مردم هنگام رفت و آمد از روی پل می گویند خدا پدر و مادرش را بیامرزد. آیا این کار خیر نیست و ثواب هم بر آن مترتّب نیست؟

در«مسالک» کتاب الطلاق، بحث شرایط شاهد را نگاه بکنید. این بحث را ایشان در آنجا مطرح کرده است که مخالف را نمی توان فاسق شمرد؛ چون اعتقادش همین است و خلافش را اعتقاد به عدم صحت دارد.[17] از «ریاض» هم خواهیم خواند که برخی فرموده اند کافر نمی تواند قصد قربت بکند.[18] مرحوم بجنوری هم در «القواعد الفقهیه» آورده است که کافر می تواند قصد قربت بکند؛ چون کافر ذمّی(نه ملحد به آن معنا) خدا را قبول دارد، اما تقرّب حاصل نمی شود.[19] صاحب «ریاض» می فرماید کافر به اعتقاد خودش قصد قربت می کند، پس تقرّب هم حاصل می شود.

«و صلّی الله علی سیدنا محمّدٍ و آله الطاهرین»


[1]. وسائل الشیعه 9: 381، ابواب الصدقه، الباب7، الحدیث5.

[2]. کنز العمّال 6: 410، الحدیث16305.

[3]. قاسم بن سلیمان مجهول است.(مجمع الفائدة و البرهان 2: 86) و به همین خاطر روایت را به خاطر او «خبر» خوانده‌اند. (تکملة العروة 1: 175).

[4]. کتاب النکاح 11: 3976 (در سندش هم قاسم بن سليمان است كه امارات حُسن يا اعتبار در او وجود دارد.) و 11: 3984 (در سند اين روايت قاسم بن سليمان است كه ما او را معتبر مى‌دانيم.) و 11: 4021 (ظاهر نقل كتاب قاسم بن سليمان توسط نضر بن سويد، متعهد بودن قاسم بن سليمان است.) و 12: 4233 (... در سند اين روايت قاسم بن سليمان واقع شده است كه كتاب او را نضر بن سويد كه از اجلاء است نقل نموده است و هيچ قدحى نيز دربارۀ او نرسيده است و همۀ اينها علامت اعتماد بزرگان بر او است، بنابراين ثقه و روايتش مورد اعتماد است.) 12: 4236 (قاسم بن سليمان را ثقه مى‌دانيم زيرا كتابش را نضر بن سويد نقل مى‌كند كه از اجلاء ثقات است و ثقات ديگرى هم از او نقل مى‌كنند و در كتب رجالى هم جرحى درباره او نقل نشده است.) و 12: 4313 و 6813.

[5]. حدثني أبي(ره) عن الحسين بن الحسن بن أبان عن الحسين بن سعيد عن النّضر بن سويد عن القاسم بن سليمان عن جرّاح المدائني قال: سألت أبا عبد الله(علیه السلام) كيف التسليم على أهل القبور قال تقول السلام على أهل الديار من المؤمنين و المسلمين رحم‏ الله‏ المستقدمين‏ منكم‏ و المستأخرين‏ و إنا إن شاء الله بكم لاحقون. و رواه البرقي عن أبيه عن النّضر بن سويد عن القاسم بن سليمان عن جراح المدائني قال: سألت أبا عبد الله(علیه السلام) و ذكر مثله. (کامل الزیارات 322: 11).

[6]. وسائل الشیعه 19: 180، کتاب الوقوف و الصدقات، الباب4، الحدیث5.   

[7]. همان: 208، الباب12، الحدیث3.

[8]. کافی 6: 430، باب النوادر، الحدیث 8 و 9.

[9]. من لایحضره الفقیه 4: 353، باب النوادر، الحدیث5762.

[10]. توبه: 120.

[11]. توبه: 120.

[12]. کهف: 103.

[13]. زلزله: 7.

[14]. تهذیب الاحکام 9: 133، کتاب الوقوف و الصدقات، الباب2، الحدیث2.

[15]. حدائق الناضرة 22: 154.

[16]. تکملة العروة الوثقی 1: 186.

[17]. مسالک الافهام 9: 113.

[18]. ریاض المسائل 10: 134.

[19]. القواعد الفقهیه 4: 240. «و ان لم یحصل له التقرّب».

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org