|
گزیده ای از سخنان شهید مطهری در مبحث حقوق انسان
مبارزه اسلام با زبون پرورى در اسلام با زبون پرورى مبارزه شده است. اسلام به همان درجه كه ظالم را دشمن مى دارد، زبون را و آدمى كه در مقابل ظالم با اينكه قدرت دارد تسليم است، دشمن مى دارد. اسلام مى گويد: لايُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسّوءِ مِنَ الْقَوْلِ الّا مَنْ ظُلِمَ «1». اسلام مى گويد كه خداوند از بدگويى و شعار دادن عليه كسى و لكّه دار كردن و بدنام نمودن ديگران خوشش نمى آيد مگر در مورد كسى كه مظلوم واقع شده است. به مظلوم اجازه مى دهد فرياد كند، بدگويى كند، حتى شعر بگويد، هجو كند، شعار بدهد؛ چرا؟ چون راه، راهِ احقاق حق است. على عليه السلام مى فرمود: لايَمْنَعُ الضَّيْمَ الذليلُ وَ لايُدْرَكُ الْحَقُّ الّا بِالْجِدِّ «2». آدم ذليل و ضعيف هرگز نمى تواند از ظلم دفاع كند. حق را جز با جديت و كوشش و نيرو و تصميم نمى شود به دست آورد. ويل دورانت در كتاب تاريخ تمدن، جلد يازدهم مى گويد: هيچ دينى مانند اسلام پيروان خودش را به قوّت دعوت نكرده است. البته همين طور است. دينى كه در آن جهاد و امر به معروف و نهى از منكر و «وَ اعِدّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» «3» وجود دارد هرگز دعوت به ضعف و زبونى نمى كند. پيغمبر اكرم كوشش مى كرد كه مردم زبون و ضعيف بار نيايند. حتى وقتى احساس مى كرد مردم در مقابل شخص خودش احساس زبونى مى كنند، براى اينكه زبون نباشند آن زبونى را از آنها مى ريخت. مردى آمد خدمت رسول اكرم، چشمش كه به حضرت افتاد، با اينكه حضرت به اصطلاح خودش را نمى گرفت و يك دبدبه و جلالى به خودش نمى بست ولى مع ذلك آن اهميت و عظمت و شخصيت حضرت او را گرفت، وقتى خواست با حضرت صحبت كند زبانش به لكنت افتاد، تا زبانش به لكنت افتاد فوراً پيغمبر اكرم از جا حركت كرد، آن مرد را به سينه خودش چسبانيد، محكم در آغوشش گرفت؛ بعد گفت: اى رفيق! چرا زبانت گرفت؟ از من ترسيدى؟ چرا بترسى؟ من كه آدم ترسناكى نيستم، من پسر آن زنى هستم كه با دست خودش از بزها شير مى دوشيد. من مثل برادرى از برادرهاى تو هستم، نترس، با من درست صحبت كن، مرعوب من نباش. اسلام با اين مرعوبيتها مبارزه مى كرد. بله، اسلام چنين دينى است كه نه تنها شعار آن شعار آزادى بوده است بلكه با عوامل زبونى و ضعف مبارزه كرده و در مقابل، عوامل آزادى و قدرت و نيرومندى را تقويت كرده است و همه اينها از شبى مانند چنين شبى آغاز شده است كه شخص مقدس رسول خدا از كوه حرا به زير آمد، بعد از مدتى به او دستور داده شد: يا ايُّهَا الْمُدَّثِّرُ. قُمْ فَانْذِرْ. وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ «1» برخيز، به مردم اعلام خطر كن. اولين چيزى كه اعلام مى كنى و به مردم مى گويى عظمت خداست: خدا را به عظمت در ميان مردم ياد كن، عظمت خدا را به اينها بفهمان؛ عظمت خدا را كه بفهمند ديگر غير خدا را رها مى كنند. آمد در ميان مردم و گفت: قولوا لا الهَ الَّا اللَّهُ تُفلِحوا. مجموعه آثاراستاد شهيد مطهرى، ج 25، ص: 144
|