|
نوروز باستاني از نگاه ديني (احمد حيدري)
معناي لغوي و اصطلاحي «عيد» در لغت از مصدر «عود» به معناي بازگشت و تکرار عملي در هر سال مي باشد(مفردات راغب، 598). بعضي هم آن را به معناي روز اجتماع و حضور(مصباح المنير، ص436؛ القاموس المحيط، ص288) يا روز بازگشت شادي و سرور عمومي و اجتماعي گرفته اند(مجمع البحرين، ج3، ص76). در اصطلاح هم به روزي که عموم مردم شادي و اجتماع کنند، گفته مي شود. در آيه «تکون لنا عيدا» به معناي روز شادي عمومي استعمال شده است(مفردات، 598). در هر ملت و ديني روزهايي وجود دارد که عموم مردم بنا بر سنت نياکان و پيشينيان يا دستور رهبران ديني در آن ايام به جشن و سرور مي پردازند و به جهت شادي و جشن و سرور عمومي عيد خوانده مي شوند. روز بهره مندي و سرور به طور طبيعي در ايام عيد مردم به خوردن، نوشيدن، پوشيدن لباس نو، ديد و بازديد و ... مي پردازند. آيات و روايات هم حکايت دارد که ايام عيد از اين جهت موضوعيت دارد. در تنها آيه اي که لفظ عيد آمده خداوند از زبان حضرت عيسي مي فرمايد: اللَّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ تَكُونُ لَنا عيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا وَ آيَةً مِنْكَ(مائده/114). خداوندا! پروردگارا! از آسمان مائدهاى[طعامي] بر ما بفرست! تا براى اول و آخر ما، عيدى باشد، و نشانهاى از تو. رسول خدا به اصحاب پيام داد که روز عيد فطر و روزهاي بعد از آن را روزهاي خوردن، نوشيدن و لذت جنسي قرار دهند(دعائم الاسلام، ج1، ص285). هديه دادن و هديه گرفتن نيز از رسوم معهود و گسترده در ايام عيد است و معصومين در ايام عيدهاي مذهبي و غير مذهبي به اجراي اين رسم که هميشه پسنديده است، سفارش کرده و خود هدايا را مي پذيرفتند و به وجه نيکو جبران مي نمودند(کافي، 5/141؛ وسائل، 17/288). همچنين نظافت و استعمال عطر و بوي خوش در ايام سرور و شادي بيشتر مورد عنايت است و سفارش شده است. اسلام به شادي و سرور اهميت فراوان داده و هر چه شادي آور باشد و انسانها را نشاط بخشد، مورد عنايت اين دين است. در روايت آمده است که مردي عرب به خدمت رسول خدا رسيد و از ايشان خواست تا شترهايش را برايش بفروشد. حضرت فرمودند من عادت به فروشندگي در بازارها ندارم ولي مي توانم شما را راهنمايي کنم؛ بعد در مورد تک تک شترهايش او را راهنمايي کرد که هر کدام را به چه قيمتي عرضه کند. مرد به بازار رفت و با توجه به راهنمايي هاي پيامبر شترها را عرضه کرد و همه را با همان قيمت هايي که پيامبر راهنمايي کرده بود، فروخت و بعد به محضر رسول خدا رسيد تا از ايشان تشکر و قدرداني کند و شتراني به ايشان پيشکش دهد. رسول خدا ابتدا نپذيرفت و بعد از اصرار فراوان پذيرفت شتري هديه بگيرد و فرمود: هديه ات شتر غمگيني که فرزندش را از او جدا کرده اند، نباشد.(کافي، 5/317) وقتي حضرت طاقت ديدن اندوه حيواني را ندارد، طبيعي است که از غم و اندوه مردم بيشتر ناراحت مي شود و سرور و شادي آنان را طالب است. امام علي در وصف مؤمن مي فرمايد: هَشَّاشٌ بَشَّاشٌ لَا بِعَبَّاسٍ وَ لَا بِجَسَّاسٍ صَلِيبٌ كَظَّامٌ بَسَّامٌ(کافي، 2/229) مؤمن نرم و خوشرو، محکم، خشم خورنده و متبسّم است و عبوس و عيبجو نمي باشد. هر چه اين صفات را در انسان ايجاد کند و استمرار بخشد، ارزشمند است و برگزاري جشن و گرفتن عيد ايجاد شادي در خانواده و جامعه و گستراندن آن بوده و ارزشمند است از اين رو در دين اسلام هم اعياد ديني وجود دارد و هم اعياد ملي ارج گذارده شده است. در هر هفته يک روز عيد اعلام شده است تا افراد در آن روز به نظافت، آسايش، شادي و استراحت بپردازند و سختي زندگي را از تن به در کنند(فقه رضوي، 30؛ وسائل الشيعه، 3/316و 381)؛ علاوه بر آن به مناسبت تمام شدن ايام حج و شکر موفقيت در حج و شکر موفقيت در روزه ماه رمضان، روز دهم ذي حجه و اول شوال عيد اعلام شده همچنان که روز هيجدم ذي حجه به مناسبت ابلاغ ولايت امام علي به عنوان عيد از طرف امامان بزرگ داشته شده و از برگزاري عيدهاي ملي و قومي هم نهي نکرده است. مذمت سرمستي و طغيان متاسفانه انسان ها به جاي خوردن، نوشيدن، پوشيدن، لذت بردن، آسايش کردن، شادي، شکر نعمت، بهره مند ساختن ديگران و شريک کردن آنان در شادي خود، از اعتدال خارج شده و به سرمستي، مانور تجمل، تفرعن و تفاخر که مذموم بوده و به آزرده ساختن بندگان مي انجامد، رو مي آورند و خداوند از اين رفتارها نهي کرده و آنها را ناخوش مي دارد و «فرح»، سرمستي و شادي کردن ناپسند، آلوده به گناه و مردم آزاري خوانده و نهي کرده است(قصص/76؛ حديد/23). قارون بني اسرائيل نمونه ثروتمنداني است که مي توانند از ثروت فراوان خود در جهت رفاه سالم و شادي خود، خانواده و اطرافيان بهره بگيرند و در کنار آن با دستگيري از محرومان و آماده کردن اساب رفاه، آنان را هم در عيش خود شريک سازند و آخرت خود را هم آباد سازند و مؤمنان عالم هم آنان را به اين راه فرامي خوانند: قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحينَ وَ ابْتَغِ فيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدين(قصص76-77) قومش به او گفتند: «اين همه شادى مغرورانه مكن، كه خداوند شادىكنندگان مغرور را دوست نمىدارد! و در آنچه خدا به تو داده، سراى آخرت را بطلب و بهرهات را از دنيا فراموش مكن و همانگونه كه خدا به تو نيكى كرده نيكى كن و هرگز در زمين در جستجوى فساد مباش، كه خدا مفسدان را دوست ندارد! ولي ... . اسلام در عين دعوت به شادي و سرور، از فرح و سرمستي هاي غافلانه هم نهي کرده است. رنگ عبوديت پاشيدن به شاديهاي دنيايي طريق مورد پسند دين اعتدلال و ميانه روي است از اين رو هم به شادي و سرور دعوت کرده و هم از سرمستي و لاقيدي نهي کرده است. غايت خلقت انسان رسيدن به مقام «ولايت اللهي» است و راه و فرصت رسيدن، دنيا است از اين رو در عين دعوت به شادي، رفاه، بهره مندي و لذت، بندگان را به عبوديت، خدا و معاد توجه مي دهد تا دنيا را در راستاي آخرت ساخته و اسباب رسيدن به اوج قرار دهند. در ضمن اين که دعوت مي کند در اعياد و جشن هاي ديني و ملي به خوردن، نوشيدن، پوشيدن، نظافت، تفريح، هديه دادن و گرفتن، ديد و بازديد و ... بپردازند، در همان حال به غسل(با نيت عبادت و اطاعت امر خدا)، نماز و دعاي خاص عيد هم دعوت مي کند تا اين دو به هم عجين شوند و دنياي فرد را در راستاي آخرتش قرار دهند و مانع غفلت و فراموشي خدا و آخرت شوند و از متمايل شدن به فرح و سرمستي و فساد بازدارند. به همين جهت است که هم در اعياد ديني اعمال مستحبي فراوان از غسل و نماز و دعا و زيارت وارد شده و هم در اعياد غير ديني و ملي تا با نماز و دعا و غسل هم معنويت عيد بالا رود و هم از درافتادن به وادي سرمستي و عياشي و گناه بازدارد. عيد واقعي همه روزها روز خداست و هر روز و ساعتي که انسان مورد توجه خدا واقع شود و نظر لطف و عنايت خدا متوجهش گردد، آن روز و ساعت عيد واقعي اوست و مهمترين اقدامي که بنده مي تواند انجام دهد که نظر لطف خدا را جلب سازد، خودداري از گناه است که خود طاعتي عظيم مي باشد از اين رو امام علي بن ابي طالب به حق مي فرمايد: هر روزي که از انسان معصيتي سر نزند، او روز به واقع عيد است(نهج البلاغه، حکمت 420) راوي گويد: در روز عيدي بر اميرالمومنين(سلام الله عليه) وارد شدم و ديدم كه نزد حضرت طبقي از نان گندم، خطيفه (نان شيرمال) و ملبنه (حلوا شكرى) است. به آن حضرت عرض كردم [مبارک باد] روز عيد و خطيفه! حضرت فرمود: اين عيد كسى است كه آمرزيده شده است. (مناقب 2/99) عيد در حقيقت روز عود و بازگشت به پروردگار است و کسي را سزاوار است شادي کند که به پروردگار رجوع کرده و آمرزيده و پذيرفته شده باشد. نوروز در زمان معصومين گر چه نوروز از اعياد ديني مسلمانان نيست بلکه از اعياد ملي ايرانيان است و مردم اين سامان از قرن ها قبل از اسلام اين روز را به عنوان عيد جشن مي گرفته اند و آداب و سنن نوروز هم فراوان است که آنها مادامي که با عقلانيت و انسانيت و دستورهاي متين ديني همراه بوده و مخالفت و تضادي نداشته باشد، ارزشمند است و سنت و سيره اي معقول و پسنديده است که اخذ بدان نه تنها ممنوع نبوده که پسنديده مي باشد و لذا در دوران امامان که بعضي مسلمانان و شيعيان عجمي و يا حتي بعضي ايرانيان مجوسي بنا بر سنت قومي خود اين روز را گرامي مي داشتند و به معصومين به اين مناسبت هديه و پيشکش مي دادند، آن بزرگواران اين رفتار و سنت انساني و ارزشمند را تاييد کرده و هدايا را پذيرفته و قدردان بودند و تلافي مي کردند. نقل شده روزي براي حضرت علي هديه نوروز آورده شد؛ حضرت پرسيد: اين چيست و به چه مناسبت؟ عرض کردند: امروز نوروز است[و اين هديه نوروز است]. حضرت که اين رفتار و سنت را زيبا و پسنديده ديد، فرمود: هر روز را براي ما نوروز سازيد(فقيه 3/300) حضرت با اين جمله جالب ارشاد کرد که مي توان هر روز را نوروز ساخت و شاد بود و شاد ساخت و کدورتها را کنار گذاشت و هديه داد و در روايت ديگر حضرت فرمودند نوروز ما هر روز است(همان) و چه زيبا با الهام از اين جمله گفته اند: «هر روزتان نوروز». استحباب غسل نوروز علاوه بر اين که امامان از جشن اين روز و هديه دادن و گرفتن و ديگر کارهاي صحيحي که در اين جشن ها صورت مي گيرد؛ نهي نکرده و با قبول هديه و با سخنان تاييدي آن را امضا کرده اند، بنا بر بعض روايات مانند اعياد ديني به غسل يا نماز خاص نيز دعوت کرده اند. در کتب فقهي و روايي حديثي به نقل از مصباح المتهجد شيخ طوسي از امام صادق روايت شده که حضرت خطاب به معليّ بن خنيس فرمودند: در روز نوروز در حالي که روزه هستي، غسل کن و لباس نظيف بپوش و با بهترين عطرها خود را خوشبو کن و بعد از نوافل ظهر و عصر چهار رکعت نماز بخوان[به دو سلام] در رکعت اول بعد از حمد ده بار سوره قدر و در رکعت دوم بعد از حمد ده بار سوره کافرون و در رکعت سوم بعد از حمد ده بار سوره توحيد و در رکعت چهارم بعد از حمد ده بار سوره هاي فلق و ناس و بعد از تمام شدن نماز به سجده شکر برو و دعا کن که خداوند گناه پنجاه سال تو را مي آمرزد.(وسائل الشيعه، 3/335 و 8/172؛ سرائر ابن ادريس، 1/15) با توجه به آسان گيري در ادله مستحبات، بسياري از فقهاي شيعه با استناد به اين روايت غسل و نماز نوروز را جايز شمرده و بجاآوردن آن را به اميد ثواب سفارش کرده اند.( منتهى المطلب (ط.ق)، ج 1، ص 130؛ جواهر، ج5، ص41؛ صراط النجاة، آيت الله خويي، ج 2، ص426) مخالفت امام کاظم(ع)! به صراحت رواياتي که در بالا ذکر شد، عيد نوروز عيد قومي فارسيان بوده است و مردمي از اهل فارس که به هر دليل در شهرهاي اسلامي و در کوفه و مدينه و ... حضور داشته اند بنا بر سنت پيشينيان خود اين روز را گرامي مي داشته و در آن جشن گرفته و ...؛ امامان هم وقتي با هداياي اين روز مواجه مي شدند ابتدا وجه آن را مي پرسيدند و وقتي مطلع مي شدند که جشن و عيدي قومي است که رفتارهاي صحيحي در آن هست، آن را امضا و تاييد مي کردند. البته به طور طبيعي در اين سنت قومي همان گونه که وجوه مثبتي وجود داشت، سنت هاي غلطي هم وجود داشت که امامان با آن مبارزه کردند. در مناقب ابن شهرآشوب آمده: منصور عباسي از امام کاظم خواست در عيد نوروز جلوس کند تا مقامات لشکري و کشوري به حضور ايشان برسند و عرض تهنيت بگويند و هديه بياورند و هداياي آنان را تحويل بگيرد. امام فرمود من در اخبار و روايات جدّم جستجو کرده ام و خبري از نوروز نديده ام و اين سنت فارسيان است که اسلام آن را محو کرده و پناه مي برم به خدا که آنچه را اسلام محو کرده، دوباره زنده سازم. منصور مطرح کرد که اين سياستي است که براي جذب و جلب سپاهيان پيشه ساخته ايم و به خداي بزرگ تو را قسم مي دهم که اجابت کني. امام هم به ناچار جلوس کرد و مقامات به محضر ايشان رسيدند و ضمن تبريک، هداياي خود را عرضه کردند و خادم منصور که ناظر بود، صورت هدايا را ثبت مي کرد. در آخر کار پيرمردي فرتوت بر امام وارد شد و عرض من مردي فقير و تهيدستم و سه بيت در رثاي جدت حسين گفته ام که هديه به پيشگاه شما عرضه مي کنم و ابياتش را قرائت کرد. امام با خوشرويي تمام فرمود هديه شما را پذيرفتم و از او قدرداني کرد و او را به نشستن در کنار خودش فراخواند بعد به خادم منصور گفت برو و از منصور در باره هدايا کسب تکليف کن. خادم رفت و بازگشت و گفت منصور همه هدايا را به شما بخشيده است و امام همه آنها را به همان پير فرتوت بخشيد.( مناقب 4/318-319) ممکن است کساني با تمسک به اين سخن نوروز را سنتي جاهلانه و مشرکانه بپندارند که اسلام آن را مذموم شمرده و ميرانده است ولي دقت در حديث بالا نشان مي دهد امام با وجوه منفي و طاغوتي اين سنت مبارزه کرده نه با وجوه مثبت آن زيرا: 1. خليفه از امام مي خواهد در نوروز به عنوان ابواب جمعي خلافت جلوس کند تا به تبريک گويي او بيايند و امام اين اقدام را حمايت از جور مي شمارد و نمي پذيرد و اصل نوروز را به عنوان سنت ديني و سيره رسول خدا که جلوس کرده و مردم به محضر او آمده و هديه آورده باشند و ...؛ به رسميت نمي شناسد زيرا اصلا سيره رسول خد ا اين گونه نبوده حتي در اعياد مذهبي. مردم از سر محبت و ارادت و عشق به رسول خدا پيشکش مي دادند و پيامبر هم هدايا و تحفه هاي آنان را قبول مي کرد و جبران مي نمود و اين را سنت خويش ساخت و بدان دعوت کرد نه اين که بر مجلس بنشيند و مردم بيايند عرض ارادت کنند و هديه پيشکش سازند و ... . اما گرفتن هديه به مناسبت هاي مختلف و قدرداني از هديه دهنده و جبران محبت او از سيره مستمره پيامبر بوده است. از امام صادق پرسيدند: فردي داراي زمين کشاورزي بزرگي است که افرادي روي آن کار مي کنند و کشاورزانش علاوه بر خراجي که مي پردازند، به مناسبت جشن نوروز يا مهرگان به اين مالک هديه مي دهند تا محبت و توجه او را به خود جلب کنند. حکم اين هدايا چيست؟ امام پرسيد مگر نه اين که هديه گيرنده و هديه دهنده مسلمان مي باشند؟ پس جايز است که هدايا را قبول کند و آنها را عوض نيکو دهد که سنت رسول خدا بر قبول هديه و جبران نيکو بود و اين را نشانه دينداري مي دانست و آنچه با دينداري مخالف است، قبول هديه از کافران و منافقان بي دين است که اهداف شوم و غير خدايي دارند و دشمنان خدا و رسول مي باشند.(کافي 5/141) 2. اين که خليفه امام را بر پذيرفتن قسم داده، نوعي تحميل و تهديد است و طبيعي است که امام به جهت اين تهديد و خطر پذيرفته است. محال بود که امام اين سنت طاغوتي را به اختيار احيا کند(معاذ الله ان ...) و معلوم مي شود چاره اي جز قبول نداشته است و در تمام مدت مامور هارون بالاي سر امام بود و هدايا را تحويل مي گرفت و ثبت مي کرد. 3. اين که اين سنت فارسيان بوده و اسلام آن را محو کرده، به رفتاري که منصور انتظار داشت باز مي گردد. اين که حاکم و خليفه جلوس کند و مردم به محضرش بشتابند و برايش هديه بياورند و او منت بگذارد و بپذيرد و ...؛ طبيعي است که اسلام اينها را محو کرده است. رسول خدا به قبول هديه و مکافات آن سفارش کرده نه قبول هديه و منت گذاشتن با قبول! 4. اين که امام به مأمور هارون مي گويد در باب هدايا کسب تکليف کن؛ يعني امام اجازه تصرف ندارد و مجبور است. 5. در آخر هم امام با دادن همه هدايا به پيرمرد فقيري که عاشقانه در وصف امام شهيد شعر سروده بود، از اين فرصت در راستاي اهداف خدايي اش استفاده برد و اعلام کرد که اين روز بايد روز شاد کردن رعيت و محرومان توسط حاکمان و قدرتمندان باشد نه به عکس. روايت معلّي بن خنيس در عظمت نوروز روايتي از معلي بن خنيس در بعضي کتب روايي وارد شده که بسيار مشکوک است و نمي توان بدان اعتماد کرد. بنا بر اين روايت که بعضي آن را بسيار مفصل هم نقل کرد ه اند، نوروز از بزرگترين «يوم الله» ها مي باشد. اين روايت را که سندش مجهول مي باشد، احمد بن فهد حلي از عالمان قرن نهم در کتابش «المهذب البارع في شرح المختصر النافع» از علامه سيد بهاء الدين علي بن عبد الحميد نسّابه به سند وي از معلّي بن خنيس از امام صادق نقل کرده و مضمونش اين است که: نوروز روزي است که پيامبر در غدير براي امام علي عهد و بيعت گرفت و مردم بر امامت و ولايت با امام بيعت کردند، روزي است که رسول خدا امام علي را به وادي جنّ فرستاد و ايشان از جنيان عهد و پيمان بر اطاعت گرفت، روزي است که امام علي بر اهل نهروان پيروز شد و ذو الثديه را کشت، روز ظهور قائم ما اهل بيت و پيروزي او بر دجال و به دست گرفتن ولايت امور مي باشد. ما در هر نوروزي انتظار ظهور او را داريم. نوروز از روزهاي ما بوده که فارسيان آن را پاس داشتند و شما(عرب ها) آن را ضايع کرديد. نوروز روزي بود که پيامبر بني اسرائيل از خدا خواست قومي را که در فرار از طاعون مرده بودند، زنده کند و خداوند فرمود بر قبور آنان آب بپاش و زنده شدند و از اينجا سنت آب پاشي باب شد در حالي که جز راسخان در علم کسي ريشه اين سنت را نمي داند و نوروز اول روز سال فارسيان است.(المهذب، ج1، ص194-195) در روايت ديگري که ايشان به طور مرسل از معلّي از امام صادق نقل کرده فضائلي به مراتب بالاتر براي روز نوروز شمرده شده از جمله اين که امام از معلي مي پرسد آيا نوروز را مي شناسي؟ و بعد با قسم بسيار غليظ و شديدي عظمت نوروز را به امري از قديم الايام مرتبط دانسته و براي شناساندن نوروز، اهميت فوق العاده اي قائل شده و در وصف نوروز مي گويد: اين روزي است که خدا از بندگان بر توحيد، ترک شرک و اطاعت از پيامبران و اوليايش پيمان گرفته است، اين روزي است که در آن خورشيد تابيدن و بادها وزيدن گرفتند و زمين گل روياند، روزي است که کشتي نوح بر جودي آرام و قرار گرفت، روزي است که قوم هلاک شده در فرار از طاعون را زنده کرد، روز بت شکني ابراهيم و بت شکني علي بر دوش پيامبر در کعبه است. (همان، ص195) روايتي ديگر با همين سند مجهول در مستدرک آمده که خيلي طولاني است و اسامي 30 روز ماه به زبان فارسي و اوصاف و فضايل و تيمن و نحوست هر روز در آن ذکر شده است (مستدرک الوسائل، ج8، ص157-170) اين روايات که همگي از لحاظ سند مجهول مي باشند و فقط در کتاب مهذب به صورت مرسل نقل شده و علامه مجلسي هم آنها را از کتابي ناشناخته با سندي مجهول نقل کرده است[رَأَيْتُ فِي بَعْضِ الْكُتُبِ الْمُعْتَبَرَةِ رَوَى فَضْلُ اللَّهِ بْنُ عَلِيِّ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْعَبَّاسِ الدُّورْيَسْتِيِّ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ جَعْفَرِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْمُونِسِيِّ الْقُمِّيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ بِلَالٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ يُوسُفَ عَنْ حَبِيبٍ الْخَيْرِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ الصَّائِغِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ(بحارالانوار، ج56، ص91)] نه تنها قابل اعتماد نيستند بلکه نشانه هاي واضح بر بي اعتباري آنها موجود است از جمله: 1. در روايات متعدد و معتبر به صراحت نوروز به فارس ها نسبت داده شده است و معلوم مي شود عيدي قومي است نه مذهبي و ديني، در حالي که در اين روايات از اعياد مربوط به اهل بيت شمرده شده[ايامنا] که فارس ها آن را گرامي داشتند و عرب ضايع کرد! 2. اگر در نوروز چنين اتفاق هاي مهمي افتاده باشد به يقين نوروز از ايام اللهي مي شود که بايد توسط پيامبر و امامان ياد مي شد و به بزرگداشت آن دعوت مي گرديد در حالي که ما چنين ذکر و دعوتي را نمي يابيم. 3. امام کاظم(ع) به منصور دوانيقي به صراحت گرامي داشت نوروز را به عنوان روزي از يام الله و روز ظهور قدرت خدا ناشناخته معرفي مي کند ولي در اين روايات از بزرگترين روزهاي خدا شناخته مي شود. و ... به نظر مي رسد دست هايي خواسته اند به نوروز وجهه مذهبي بدهند تا بعد از اسلام هم مورد توجه ويژه ايرانياني که مسلمان شده اند، بماند ولي راه اشتباه رفته اند. نتيجه نهايي همان گونه که در روايات بالا هم آمد ايرانيان باستان دو جشن مهم داشته اند که در ايام اعتدال بهاري و پاييزي صورت مي گرفته و جشن نيروز و جشن مهرگان بوده است که در اين ايام به سرور و شادي و ديد و بازديد و هديه دادن و ... مي پرداخته اند و اين سنتي نيکو بوده و اسلام هم از ايجاد سنت هاي نيکو و عمل بدانها تمجيد کرده همچنان که باب کردن سنت ناپسند را مذمت نموده است(محاسن، ج1، ص27). در روايتي آمده که براء بن معرور سه کار انجام داد که بعد از او به اراده خدا سنت شد؛ اول اين که عرب با سنگ خود را تطهير مي کرد و او با آب خود را تطهير کرد و خداوند تطهير با آب را سنت ساخت، ديگر اين که هنگام مرگش قبل از هجرت پيامبر به مدينه، چون در مدينه بود با توجه به بودن کعبه و پيامبر در مکه، وصيت کرد او را به طرف کعبه و مکه بچرخانند و خداوند دستور داد کعبه قبله شده و محتضر را رو به قبله بچرخانند و سوم اين که به هنگام مرگ وصيت کرد که ثلث اموالش را در کارهاي خير مصرف کنند که اين هم سنت شد.(خصال، صدوق، ج1، ص192) سنّت نوروز نيز از سنن ايرانيان قبل از اسلام بود که وقتي امامان با وجوه مثبت آن مواجه شدند، آن را پذيرفتند و وقتي با وجوه منفي آن مواجه شدند، آن را انکار کردند. در دوران امامان، ايرانياني که به هر دليل در حوزه حکومت اسلامي ساکن بودند اعم از مسلمان و مجوس، اين روز را گرامي مي داشتند و حتي به امامان در اين روز از جانب ايرانيان هدايايي داده مي شد و آن بزرگواران پذيرفته و از جشن گرفتن اين روز و هديه دادن و ... نهي نکرده اند. البته عيد نوروز عيدي قومي است و عيدي مذهبي و ديني نيست گر چه بنا به رواياتي براي اين عيد هم غسل و نماز سفارش شده ولي در هر حال اين عيد قومي است و ديني نيست و منافاتي هم با دين ندارد و تا زماني که در راستاي اخلاق و آداب انساني و مفيد باشد، پسنديده است و هر گاه به آداب خرافي يا احيانا مشرکانه و ظالمانه آلوده گردد، بايد با آن آداب مخالفت کرد. بدعت شمردن اين عيد متأسفانه همان گونه که سعي شده اين عيد را رنگ و بوي مذهبي و ديني بدهند و روايات مجهول سابق گواه اين اراده بود، در جهت مقابل هم بعضي تلاش دارند اين عيد و بزرگداشت آن را نوعي بدعت و تلاش اسلام ستيزانه جلوه دهند. متاسفانه هر دو گروه بر خطا هستند و صحيح آن است که عيد نوروز سنتي ملي و ايراني است که وجوه مثبت فراواني دارد و اسلام با وجوه مثبت سنن پيشينيان ستيز نداشته و ندارد بلکه مؤيد و مروج آن سنن مي باشد: يُريدُ اللَّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ وَ يَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ (نساء/26) در بيان مراد اين آيه گفته اند منظور اين است كه ما مىخواهيم براى شما همه سنتهاى سابقه چه حق و چه باطلش را بيان كنيم، تا شما مردم داراى بصيرت شويد، و سنتهاى حق و صحيح را بگيريد و باطلش را رها كنيد.(ترجمه الميزان، ج4، ص447) فقهاي شيعه ضمن قبول وجوه مثبت اين عيد به انجام غسل و نماز اين روز به اميد ثواب دعوت کرده و در عين حال از رفتارهاي بيهوده يا آلوده به آميزه هاي شرک آلود نهي کرده اند. همچنان که بنا بر روايات و نظر مفسران حضرت ابراهيم وقتي ديد عيد قومش با سنن منفي و گناه آلوده است، از حضور در آن عيد خودداري کرد و بيماري خود يعني آزردگي روحي از مشاهده آن سنن غلط را عذر براي شرکت نکردن شمرد.(بيان المعاني، ج3، ص453؛ التحرير، ج23، ص56) -------------------------------- پانوشت ها: قرآن نهج البلاغه بحارالانوار، مجلسي، محمد باقر، بيروت، الوفا، 1404ق. بيان المعاني، ملاحويش آل غازى، عبدالقادر، دمشق، مطبعه الترقي، 1382ق. التحرير و التنوير، ابن عاشور، محمد بن طاهر، -، -، -. جواهر الاکلام، نجفي، محمد بن حسن، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1404ق. الخصال، شيخ صدوق، قم، انتشارات اسلامي، 1362ش. دعائم الإسلام، ابن حيون، نعمان بن محمد مغربى، قم، مؤسسه آل البيت، 1385ق. سرائر، حلّي، ابن ادريس، قم، انتشارات اسلامي، 1410ق. الصحاح، جوهري، اسماعيل بن حماد، بيروت، دارالفکر، 1418ق. صراط النجاه، خويي، ابوالقاسم، قم، نشر المنتخب، 1416ق. الکافي، کليني، محمد بن يعقوب، تهران، اسلاميه، 1407ق. فقه رضوي، منسوب به امام رضا، مشهد، آل البيت، 1406ق. الفقيه، صدوق، محمد بن علي، قم، انتشارات اسلامي، 1413ق. القاموس المحيط، فيروزآبادي، محمد بن يعقوب، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1424ق. مجمع البحرين، طريحي، فخر الدين، بيروت، الاميره، 1431ق. المحاسن، برقي، احمد بن محمد بن خالد، قم، دار الکتب الاسلاميه، 1371ش. مستدرک الوسائل، نوري، حسين، قم، مؤسسه آل البيت، 1408ق. مفردات، راغب اصفهاني، حسين بن محمد، بيروت، دارالعلم، 1412ق. المصباح المنير، فيومي، محمد بن علي، قم، مؤسسه د ارالهجره، 1425ق. مناقب، مازنداراني، ابن شهرآشوب، قم، انتشارات علّامه، 1379ق. منتهي المطلب، حلّي، حسن بن يوسف، مشهد، مجمع البحوث الاسلاميه، 1412ق. المهذب البارع، حلّي، جمال الدينف قم، انتشارات اسلامي، 1407ق. الميزان، طباطبايي، سيد محمد حسين، ترجمه موسوي همداني، انتشارات اسلامي، 1374ش. وسائل الشيعه، عاملي، محمد بن حسن، قم، آل البيت، 1409ق.
|