|
گلچيني از مصاحبه رسانه هاي خارجي با آيت الله العظمي صانعي در دهه 90
[شبيه سازي] من در روزنامه ها مقالاتي از جنابعالي درباره «شبيه سازي» خواندم، لطفاً نظرتان را در مورد اين مسئله بيان فرماييد؟ * از نظر اسلام، عمل به هر گونه پيشرفت علمي و به عينيت رساندن آن در توليد انسان (شبيه سازي كامل انسان) كه به زن و شوهر و يا تنها به زن ارتباط پيدا مي كند، براي موارد ضرورت و شرايط خاص، في حد نفسه بلااشكال است و نمي تواند گفت حرام است زيرا آن را جرم و گناه نمي داند؛ اما به دليل ايرادات اخلاقي و حقوقي مترتب بر اين مسأله جز در موارد ضروري استفاده از آن اشكال دارد، چرا كه اگر اين امر رايج شود، كانون زندگي اجتماعي و فلسفه خلقت و آفرينش (توليد مثل از طريق ازدواج) از بين مي رود و مفاسد اخلاقي، اجتماعي و حقوقي فراوان به بار خواهد آورد؛ اما شبيه سازي اعضاي بدن انسان و يا ساير موارد مانند شبيه سازي حيوانات به دليل منافع فراوان آن در تأمين سلامتي و رفع نيازهاي انسان نه تنها بلااشكال است، بلكه مطلوب نيز هست و بايد متخصصين اين امر را به جهت تأمين نيازهاي پزشكي و غذايي بشر ترغيب هم كرد. [سبک لباس و پوشش] در جامعه در زمينه پوشش تغييراتي ايجاد شده است و خانم ها به تدريج سبك لباس پوشيدن و پوشش خود را تغيير داده اند، بدون اينكه فرهنگ آمريكايي سلطه پيدا كند، ديدگاه جنابعالي در اين باره چيست؟ * امروزه به دليل وجود رسانه هاي ارتباط جمعي و تأثير ماهواره و اينترنت جهان به يك دهكده كوچك تبديل شده است، از همين روست كه مردم از مدل ها و شيوه هاي متنوع در زمينه لباس و پوشش ظاهري استفاده مي كنند و اين موضوع تقريباً در همه فرهنگ ها در جهان وجود دارد و بحث نفوذ فرهنگ آمريكايي نيست. به هر حال انسانها هم در افكار ديگران تأثير مي گذارند و هم تأثير مي پذيرند. البته يك نكته مهم وجود دارد و آن پيروي و تبعيت مردم مسلمان ايران از قوانين اسلام است و به همين دليل انتظار داريم كه آنان بيشتر در فرهنگ مردم جهان تأثير مثبت داشته باشند تا اينكه بخواهند تأثير بپذيرند و براي رسيدن به جامعه ايده آل بايد كار فرهنگي صورت گيرد تا با فرهنگ سازي مردم را با فرهنگ غني اسلام بيشتر آشنا سازيم. تجربه گذشته نشانگر آن است كه تصويب قوانين و مقررات و سختگيري و اعمال فشار توسط ارگانها و نهادهاي مربوط تأثيرگذار نبوده است و صرفاً افزايش شناخت و آگاهي افراد جامعه از طريق فرهنگ سازي مفيد خواهد بود. [توصيف شخصيت امام خميني(س)] شخصيت امام خميني را براي ما توصيف كنيد؟ * امام خميني يك انسان وارسته، فقيه و عالم كم نظير بود، فيلسوف و عارف بالله بود. امام (س) يك شخصيت والا و منحصر به فرد بود كه براي تمام انسانها ارزش و كرامت قائل بود. ايشان براي حقوق مردم احترام خاص قائل بود و هنگامي كه سلطه همه جانبه بيگانگان به مقدرات كشور را ملاحظه كرد و نظام استبدادي شاه حاضر به پذيرش نصايح و راهنمايي عالمان ديني نشد عليه حكومت قيام كرد و از تمام امكانات مادي و معنوي خود محروم شد، زندان رفت، تبعيد شد، فرزند خود را از دست داد، ولي دست از مبارزه نكشيد تا انقلاب را هدايت و رهبري كرد و سرانجام استقلال، كرامت و سربلندي را به ملت ايران برگرداند. امام در طول ساليان زندگي اش همواره براي رضاي پروردگار قدم نهاد و براي خدمت به مردم همه گونه فداكاري كرد. امام (س) در دوران نهضت و انقلاب به گونه اي عمل كرد كه تمام گروه هاي فكري در جامعه حول محور ايشان اجتماع كردند و براي استقلال و پيشرفت كشور و سازندگي آن كوشيدند و هنگامي كه پس از سالها دوري از وطن به ميهن بازگشت آن استقبال باشكوه به عمل آمد و پس از يك دهه تلاش و كوشش براي حفظ وحدت جامعه و ايستادگي در مقابل دشمنان قسم خورده انقلاب و حفظ ارزشها و دستاوردهاي آن وقتي رحلت كرد آن وداع به يادماندني با پيكر ايشان صورت گرفت و در ميان غم و حزن و اندوه مردم به خاك سپرده شد. [اقتصاد اسلامي] يكي از مسائل مهم در روابط كشورها با يكديگر حول محور اقتصاد و تجارت هست و مباحث سياسي نيز تحت الشعاع مسائل اقتصادي و بازرگاني مي باشد. ايران با داشتن منابع عظيم نفتي در حال حاضر در اقتصاد دنيا يك قدرت بزرگ به حساب مي آيد. از ديدگاه اسلام، موضوع اقتصاد و تجارت و ارتباط بازرگاني بين كشورها و نقش پول در اين رابطه چگونه تفسير مي شود؟ * در آئين اسلام موضوع اقتصاد، تجارت و داد و ستد و داشتن ارتباط بازرگاني با كشورهاي ديگر امري بديهي و پذيرفته شده است و در كتابهاي فقهي قوانين مربوط به آن نيز قيد شده است. از بعد اقتصادي بايستي هر دو طرف سود منصفانه و مشروع بدست آوردند و موجب رفاه و ارتقاي سطح زندگي مردم شود. بنابراين از نظر منطق اسلام هر گونه ارتباط بازرگاني كه موجب رشد و توسعه اقتصادي و افزايش درآمد ناخالص ملي در كشور شود، امري مطلوب و پسنديده است، هر گونه تجارت و داد و ستد كه به ضرر و زيان اقتصاد ملي در كشور باشد، از ديدگاه اسلام نادرست و باطل است. از نظر اسلام نظام سرمايه داري كه تنها به سود بيشتر مي انديشد و حقوق طبقات ضعيف اجتماع و طبقه كارگر تضييع مي شود پذيرفته شده نيست و همچنين نظام كمونيستي كه مالكيت خصوصي را به رسميت نمي شناسد و انسان را به چشم ابزار توليد مي نگرد، مورد قبول اسلام نيست. چنانچه ما بخواهيم بر طبق قوانين اسلام به تجارت و بازرگاني بپردازيم در حقيقت بر مبناي اقتصاد اسلامي بايد حركت كنيم. [توضيح کلي درباره شيوه اجراي قوانين اسلامي در جامعه] به نظر جنابعالي شيوه اجراي احکام و قوانين اسلامي در مفهوم کلي چگونه است و در جامعه به چه نحوي پذيرفته مي شود؟ * مهم ترين اصل در شيوه اجرايي قوانين و احکام اسلامي قبل از هر چيز باور قلبي و ايمان مردم به اين قوانين و احکام است و اينکه واضع و بنيانگذار اين قوانين خداوند متعال است. ما مسلمانان معتقديم خداوند که خالق جهان هستي است براي بهتر زندگي کردن انسانها مجموعه قوانين و دستوراتي را در قالب اديان الهي براي بشر به وسيله انبيا و رسولان فرستاده است و موضوع ديگر اين که بايد بپذيريم اين قوانين و اجراي آن به نفع جامعه بشري است و سعادت دنيا و آخرت ما را فراهم ميکند، از همين روست که در طول تاريخ ميليونها مسلمان بدون هيچ اجبار، اکراه و يا تهديدي به قوانين و احکام اسلام احترام مي گذارند و به آنها عمل مي کنند، لذا ضمانت اجراي اين قوانين به يک اصل دروني در انسانها بر مي گردد و يکي از ابعاد تبليغ در جامعه اسلامي اين است که مردم نسبت به اين مسائل آگاهي و شناخت کافي بدست آورند، علاوه بر اين مسائل، اسلام در مورد اجراي قوانين و احکام موارد ديگري را نيز تذکر داده است از جمله اينکه مجريان قانون در جامعه نبايد از قوانين تخلف کنند، چون اعتماد مردم نسبت به آنان سلب مي شود، بنابراين مجريان بايد مورد علاقه مردم باشند يعني علاوه بر انتخاب آنان توسط مردم که مشروعيت قانوني را به همراه مي آورد بايد مقبوليت مردمي نيز داشته باشند و اين مقبوليت زماني بدست مي آيد که آنان در مقام اجراي قوانين به گونه اي عمل کنند که مردم آنان را دوست بدارند و اين فراتر از دموکراسي در جهان غرب است، زيرا در نظر آنها فقط بدست آوردن اکثريت آرا مهم است ولي در جامعه اسلامي يک نامزد انتخابات علاوه بر اينکه رأي اکثريت مردم را بدست مي آورد بايد مورد علاقه مردم باشد و مردم او را دوست بدارند و اين محبوبيت در بين قلوب مردم مسئوليت و رسالت مهمي را بر دوش او مي گذارد و احساس مسئوليت و تعهد در قبال مردم جامعه خواهد داشت و همين مسائل باعث مي شود که وي از وعده هايي که به مردم مي دهد و به آرمانها و ارزشهاي مورد قبول جامعه خيانت نکند. [مقبوليت و محبوبيت حاکمان] چگونه مي توان گفت يک نفر که مسئوليت داشته است، محبوبيت خود را از دست داده است و ديگر مورد علاقه مردم نيست؟ * ملاک و معيار در پذيرش مسئوليت در حکومت اسلامي علاوه بر کسب حداکثر آرا که جنبه مشروعيت قانوني را به دنبال دارد، شخص بايد مورد علاقه مردم باشد و محبوبيت و مقبوليت عامه نيز داشته باشد و اين وجاهت شرعي به دنبال مي آورد، حال اگر کسي به هر دليل نتواند اين مشروعيت و مقبوليت را کسب کند، معلوم مي شود که از قوانين و مقررات تخلف نموده است و ديگر مورد تأييد مردم نيست، ملاک و معيار فهم اين موضوع هم مي تواند با يک نظرسنجي بدست آيد و به باور بنده اگر کسي اين مشروعيت و مقبوليت را از دست بدهد وجاهت قانوني و شرعي براي تصدي هر گونه مقام و منصب را از دست خواهد داد. [حرمت سلاح هسته اي] از نظر دولت آمريکا مسئله هسته اي ايران خيلي مهم است، رهبر انقلاب توليد سلاح اتمي را از ديدگاه اسلام حرام دانسته است. نظر جنابعالي در اين مورد چيست؟ * استفاده از فناوري و دانش هسته اي در جهت مقاصد صلح آميز که مورد تأييد جامعه بشري است و معمولاً تحت نظارت سازمان آژانس بين المللي انرژي اتمي انجام مي شود، امري بديهي و پذيرفته شده است، ولي توليد، نگهداري و کاربرد سلاح هاي اتمي از ديدگاه اسلام قدغن و حرام است، زيرا علاوه بر اينکه موجب کشتار دسته جمعي انسانها مي شود، ساير جانداران، گياهان و محيط زيست را نابود مي کند و تشعشعات اتمي آن تا مدتهاي طولاني مناطق وسيعي از کره زمين را آلوده مي کند و تبعات منفي زيادي به دنبال مي آورد؛ بنده همچنين معتقدم اگر دشمنان از بمب اتم عليه ما استفاده کردند، ما حق مقابله به مثل را نداريم، همچنان که به هنگام جنگ تحميلي عراق عليه ايران وقتي آنها به مناطق مسکوني و غيرنظامي در ايران حمله مي کردند و يا در ميدان جنگ از سلاح هاي شيميايي استفاده مي کردند ما از قانون مقابله به مثل استفاده نکرديم. آيا فتواي حضرت عالي در مورد استفاده از سلاح هسته اي از همان قوانين تغيير ناپذير و ابدي است؟ * آري، اين امور جزو بديهيات در اسلام است و با آن خصوصياتي که در پاسخ سؤال قبل بيان کردم، تحت هيچ شرايطي، هيچ کشوري در دنيا حق استفاده از سلاح اتمي را ندارد، طبق قوانين اسلام به هنگام وقوع جنگ نيز قوانيني وجود دارد که بايد آنها را رعايت کرد. براي مثال افراد نظامي حق ندارند آب آشاميدني را مسموم کنند، زيرا غير نظاميان نيز از آن آب استفاده مي کنند. هر گونه حمله و هجومي که منجر به کشتار افراد غير نظامي، زنان و کودکان مي شود در جنگ ممنوع و حرام است. آئين اسلام در مورد حيوانات و نحوه نگهداري از آنها مانند آذوقه دادن، بار حمل کردن و ميزان باري که مي توان بر پشت حيوان حمل کرد، اذيت نکردن حيوان و ... قانون دارد، چگونه مي توان انتظار داشت که نسبت به حقوق انسانها و موضوع قتل عام وسيع آنان با استفاده از سلاح هاي پيشرفته مانند سلاح اتمي قانون بازدارنده نداشته باشد. [استعفا از دادستاني کل] جنابعالي مناصب و مسئوليت هايي داشتيد و بعد از همه اين سمتها استعفا داديد و کناره گيري کرديد. علت آن چه بود؟ آيا مذهبيون بايد همچنان در عرصه سياست حضور داشته باشند؟ * بنده پس از دو سال خدمت و فعاليت در دستگاه قضايي احساس کردم به تدريج در جامعه زمينه هايي در حال شکل گيري است که برخي از افراد و جناح ها نسبت به اجراي دقيق قانون و نظارت بر حسن اجراي قانون رضايتي ندارند و تحمل نمي کنند و موارد ديگري که مشروح آن در صحيفه امام قيد شده است. وقتي ملاحظه کردم فعاليت در اين سمت برايم مشکل است لذا از اين مسئوليت استعفا دادم و اين نکته را بايد يادآوري کنم از ديدگاه مذهب تشيع عالم و مجتهد فقط نظريه و ديدگاه به مردم ارائه مي دهد و آنان خودشان برحسب وظيفه عمل مي کنند و اين تشخيص وظيفه به عهده مکلف است. [دخالت در سياست] بنابراين به نظر جنابعالي يک عالم ديني در سياست نبايد دخالت کند؟ * يک عالم ديني و رهبر مذهبي تا هنگامي که بتواند اعتماد مردم را به خود جلب کند و محبوبيت خود را در بين آنان حفظ کند و موجب بدبيني مردم به وي و دين نشود مي تواند در سياست دخالت کند و چنانچه ملاحظه کرد حضور وي در ميدان سياست موجب سلب اعتماد مردم به او و دين شده است، بايد کنار برود. به طور خلاصه اگر يک رهبر فکري در جامعه بتواند همچون امام(س) عمل کند که مورد اعتماد و اطمينان مردم جامعه باشد و مقبوليت عامه کسب کند و پيوند صميمانه بين او و مردم برقرار شود بايستي در آن مسئوليت بماند و خدمت کند ولي اگر چنين زمينه اي در جامعه نداشته باشد و بخواهد بماند به نظر بنده مشکل است. [تساوي مرد و زن] شما معمولاً مسائل مذهبي را براي مقلدين خود بيان مي کنيد، يکي از مسائلي که مورد توجه بوده است مسئله برابري حقوق بين زن و مرد است. آيا به نظر شما اين نظريه را بايد دولت به صورت قانون تدوين کند و اجرا نمايد؟ * بنده خداوند بزرگ را سپاسگزارم که يک بينشي نسبت به اسلام دارم و توانستم به يک نظريات خوبي درباره حقوق اساسي افراد جامعه دست يابم. يکي از اين مسائل برابري خون بهاي زن و مرد است، برابري زن و مرد در تمام شئون اجتماعي و حقوقي و اين موضوع که زنان مانند مردان مي توانند تمام مشاغل و مناصب دولتي و حکومتي مانند قضاوت، رياست جمهوري و رهبري را عهده دار شوند. اسلامي که بنده مي شناسم حافظ حقوق بشر و تساوي حقوق بين انسانهاست و در هيچ مکتبي اين چنين نيست. اين نظريه را اولين بار عالم و متفکر ديني به نام مقدس اردبيلي در پانصد سال قبل در حوزه علميه نجف که در جوار بارگاه منور حضرت علي ابن ابيطالب(ع) قرار دارد بيان فرمود و بنده با استناد به نظريه ايشان بحث تساوي حقوق بين انسانها را در جهان تشيع مطرح کردم. بنده در بحث تساوي حقوق بين انسانها معتقدم موضوع نژاد، مذهب، قوميت، مليت و جنسيت هيچ دخالتي ندارد. در مباحث حقوقي در اسلام دو مورد هست که جنسيت را مقدم داشته است. يکي درباره ارث که سهم الارث پسر دو برابر دختر قرار داده است که در اين خصوص ما توضيح داديم که در اين مورد به زن ظلم نشده و تساوي بين آن دو رعايت شده است و در بحث طلاق نيز آن را در دست مرد قرار داده است در اين مورد هم ما به طور کامل بحث کرديم و توضيح داديم که در اين قانون اسلام نيز عدالت وجود دارد و به زن ظلم نشده است. البته امروز علاوه بر ايران دانشمنداني در کشورهاي لبنان، بحرين، عربستان و در برخي کشورهاي اسلامي هستند که اين نظريه و ديدگاه را قبول دارند و بنده اين مسائل را در حوزه علميه مطرح کردم و از آن دفاع نمودم و اثبات کردم، اما اينکه توسط دولت به صورت قانون تدوين شود و قابليت اجرايي پيدا کند نياز به گذشت زمان هست. [معناي واژه رجل سياسي در قانون اساسي] در انتخابات مختلفي که در ايران بوده هميشه خانم ها را کنار گذاشته اند، به نظر شما علت آن چيست؟ * در مورد انتخابات رياست جمهوري تفسير شوراي نگهبان از واژه «رجل سياسي» اين هست که مرداني که در عرصه سياست و امور اجرايي فعاليت داشته اند مي توانند داوطلب شرکت در انتخابات شوند، در حالي که کلمه رجل هم شامل مردان مي شود و هم شامل زنان. آنچه مهم است سوابق افراد در امور اجرايي و سياسي است و بحث جنسيت مطرح نبوده است. قطعاً اگر امام(س) در قيد حيات بودند بنده اين نظريات را به صورت قانون در مي آوردم، و ديدگاه خود را که برگرفته از مباني فقهي حضرت امام(س) است را مطرح مي کردم. چرا که امام به عنوان فقيه کم نظير و وارسته در حوزه شرايط زمان و مکان را در فقه لحاظ مي کردند. به هر حال اين تفسير شوراي نگهبان سبب شده تا خانم ها نتوانند نامزد انتخابات رياست جمهوري شوند. [تمدن ها، گفت و گو يا تقابل؟] در دوران معاصر در مورد تقابل و برخورد تمدنها با يکديگر مباحث زيادي مطرح شده است. به نظر جنابعالي آيا اين برخورد اجتناب پذير است؟ * در مورد تقابل و برخورد تمدنها کارشناسان و صاحب نظران نظراتي را مطرح نموده اند، ولي از آنجا که انسانها وجوه اشتراک زيادي دارند و در نظام اجتماعي زندگي مي کنند، لذا مي توانند با يکديگر تفاهم و تعامل خوب و سازنده داشته باشند و به دادوستد فرهنگي بپردازند و دستاوردهاي معنوي و مادي خود را به ساير همنوعان عرضه بدارند. بر طبق آموزه هاي ديني که بنده از اسلام اقتباس کرده ام مسلمانان مي توانند با تکيه بر اصل تفاهم و همزيستي مسالمت آميز فارغ از موضوع نژاد، قوميت، مليت، جنسيت، دين، مرزهاي جغرافيايي، ... در کنار ساير انسانها با يکديگر زندگي کنند. اگر با اين ديدگاه به جهان نگاه کنيم نه تنها صاحبان تمدنها روياروي يکديگر نمي ايستند، بلکه مي توانند در کنار يکديگر با وحدت، وفاق و همزيستي مسالمت آميز و به طور دوستانه با هم گفت و گو کنند که حاصل آن تفاهم، همگرايي و همبستگي جهاني خواهد بود. [تقابل هسته اي] امروزه بين جهان غرب و ايران بر سر موضوع هسته اي يک برخورد و تقابلي بوجود آمده است. جنابعالي به عنوان يک روحاني و عالم ديني به سياستمداران چه توصيه اي داريد؟ * اگر امروز بر سر موضوع پرونده هسته اي ايران بين مقامات اروپا و ايران رويارويي بوجود آمده است علتش اين است که سياستمداران و دولتمردان دنيا به طور شفاف و روشن و با حسن نيت و صداقت حاضر به گفت و گو و مذاکره نيستند و اين يکي از عواملي است که شبهات و سوءظن در مورد اين مناقشه ايجاد کرده است. بنده قبلاً نيز تذکر داده ام که استفاده از دانش و فناوري هسته اي در جهت مقاصد صلح آميز و تحت نظارت سازمان آژانس بين المللي انرژي اتمي کاري منطقي و قانوني است و متضمن حقوق ملت هاست ، ولي استفاده از فناوري هسته اي در جهت مصارف نظامي توسط هر کشوري که باشد از ديدگاه اسلام قدغن و حرام است؛ و براي آنکه از اين وضعيت رهايي پيدا کنيم سياستمداران و دولتمردان جهان بايستي با حسن نيت و صداقت در مذاکرات و گفت و گوهاي دو جانبه شرکت کنند تا به يک راه حل منطقي و مفيد دست يابند. مسلماً گذاشتن پيش شرط براي مذاکرات و يا عدم صداقت و شفافيت در گفتار موجب شکست در مذاکرات مي شود و طرفين به يک نتيجه منطقي و راه حل قانوني دست نمي يابند و در نهايت هرگونه بن بست که در پيشرفت مذاکرات و گفت و گوها بوجود آيد، وضعيت موضوع هسته اي را در آينده با مشکل و بحران جدي تري مواجه خواهد کرد. با توجه به اينکه شما فرموديد که سياستمداران و قدرتمندان در طرفين گفت و گو چگونه باشند، ارزيابي جنابعالي در خصوص سياست هايي که از سوي مقامات ايراني اعمال مي شود چيست؟ * همان گونه که در پاسخ سؤال قبل به آن اشاره کردم طرفين مذاکره در جريان گفت و گوها بايستي حسن نيت و صداقت داشته باشند و به طور شفاف و با صراحت مطالب خود را بيان کنند و به هيچ وجه در ذهن طرف مقابل ايجاد ترديد و ابهام نکنند. در اين ميان سازمان ملل متحد و سازمان آژانس بين المللي انرژي اتمي بايد به عنوان نهادهاي قانوني که وظيفه شان نظارت و کنترل برنامه هاي هسته اي کشورهاي عضو مي باشد، به عنوان ناظر بي طرف بر اين گفت و گوها و مذاکرات نقش ميانجي را داشته باشند و بازرسان سازمان آژانس نيز به دور از کشمکش هايي که معمولاً وجود دارد به وظيفه قانوني خودشان عمل کنند. مسئولاني که از سوي ايران در اين مذاکرات شرکت مي کنند بايد ضمن دفاع از حقوق مردم ايران به گونه اي عمل نکنند که در آينده وضعيت سخت و دشواري براي مردم جامعه بوجود آيد و بايد با نظرسنجي از مردم ديدگاه آنان را نيز جويا شوند و به نظر آنان احترام بگذارند. [اعتقاد به منجي] مسيحيان کاتوليک که پيرو حضرت مسيح هستند به منجي اعتقاد دارند، مسلمانان و گروه شيعيان نيز به منجي اعتقاد دارند. به نظر شما آيا مفهوم منجي در بين مسيحيان کاتوليک و شيعيان يکي است؟ * تقريباً در همه اديان يک نوع اعتقاد به منجي و مهدويت وجود دارد و مسئله منجي در فطرت بشر قرار دارد، يعني انسان ها به اين نتيجه مي رسند که خودشان نمي توانند بر مشکلات و معضلاتي که جامعه بشري با آن مواجه است فائق آيند و بايستي کسي که از سوي خداوند است و بر طبق باورهاي ديني آنان علائم و نشانه هاي خاصي دارد براي نجات جامعه بشري اقدام کند. مسيحيان کاتوليک به حضرت مسيح(ع) اعتقاد دارند و شيعيان به حضرت مهدي موعود(عج) -دوازدهمين امام شيعيان- اعتقاد دارند. البته يادآوري اين نکته ضروري است که کامل ترين اعتقاد به بحث منجي و مسئله مهدويت و مستندات و استدلالات منطقي در اين ارتباط مربوط به مذهب شيعه مي باشد و همين موضوع سبب پويايي و بالندگي مکتب تشيع در جهان اسلام شده است. نکته جالب توجه در ارتباط با اين موضوع آن است که جامعه بشري تقريباً در طول نيم قرن گذشته به دلايلي از جمله تشکيل سازمان ملل متحد و تدوين منشور جهاني حقوق بشر و تشکيل دادگاه بين المللي به منظور رسيدگي به جنايات جنگي و تشکيل سمينارها و کنفرانس هاي علمي، فرهنگي و اقتصادي در سطح دنيا به نوعي نشانگر وحدت، همدلي، وفاق و همبستگي جهاني است و بتدريج جامعه بشري آموخته است که با تکيه بر اصل تفاهم و همزيستي مسالمت آميز با يکديگر تعامل سازنده داشته باشند و در صلح، امنيت، آزادي و عدالت زندگي کنند. اين مسائل که زمينه ساز حرکت جامعه بشري به سوي همگرايي و همبستگي جهاني است مي تواند نويدبخش کامل شدن عقول انسانها باشد و هنگامي که مردم جهان موقعيت و جايگاه خويش را در جهان هستي درک کنند و بويژه با گردش سريع تبادل اخبار و اطلاعات که سبب شده جهان به يک دهکده تبديل شود جاي اميدواري هست که مردم تدريجاً آمادگي براي درک شرايط ظهور منجي جهان بشريت حضرت مهدي(عج) را پيدا کنند. [اسلام و دموکراسي] من الآن يک سؤال متفاوتي دارم که براي خوانندگان من بسيار مهم است. مردم ما در هلند اين گونه فکر مي کنند که اسلام و دموکراسي با همديگر نمي توانند سازگار باشند و آن هم به اين دليل است که اين اتفاقاتي که «القاعده» باعث به وجود آمدنش شده است که خيلي تأثير گذار است. آيا شما فکر مي کنيد که اسلام و دموکراسي مي توانند با همديگر سازگار باشند؟ * اصلاً بنده معتقد هستم که دموکراسي را بايد با اسلام تطبيق داد، يعني بيايند از اسلام دموکراسي بگيرند و اسلام معلم دموکراسي است، اصلاً ديدگاه اسلام در حفظ حقوق بشر بالاتر از دموکراسي است. آن گروه هاي تروريستي هم خودشان مقصر و گناهکار هستند و هم کساني که به نام اسلام اين تفکر را به آنان داده اند. قويترين اسلام شناس که در دوره معاصر معروف است و حرکت انقلابي هم به وجود آورد، امام خميني (س) است. در طول بيست سال مبارزه اش يکجا دستور به ترور نداد، هيچ وقت براي پيشرفت مقصدش متوسل به ترور نشد، حتي ترور حسنعلي منصور - نخست وزير وقت - با اجازه ايشان نبود، امام هيچ گاه به ترور متوسل نشد و ترور در اسلام قدغن است. ما دو حادثه تاريخي در شيعه داريم و در هر دو جا ترور محکوم شده است، اول شهادت علي بن ابيطالب (ع) امام اول شيعيان است که در مسجد کوفه و در حال نماز با ترور به شهادت رسيد و ما هميشه آن تروريست ها را لعن مي کنيم و همه تروريست هايي که مثل آن ها هستند و انسان ها را مي کشند را لعن مي کنيم. قضيه دوم در قضيه کربلا و عاشورا است، وقتي نماينده امام حسين (ع)، «مسلم بن عقيل» به کوفه آمد و مهمان شخصي از محترمين کوفه به نام «هاني بن عروه» بود - که قبر هر دو آن ها در کنار مسجد کوفه موجود است -، مقدمات ترور عبيدالله بن زياد که حاکم کوفه از طرف يزيد بود در خانه هاني فراهم شد، آن ترور بنا بود به دست مسلم بن عقيل انجام بگيرد و با ترور وي حکومت بني اميه در کوفه ساقط مي شد و حسين بن علي (ع) مي آمد و حکومت مي کرد، پس با اين ترور امور خوب پيش مي رفت و شايد امام حسين و يارانش شهيد نمي شدند، امّا وقتي به مسلم بن عقيل گفتند که عبيدالله را ترور کن (چون عبيدالله بن زياد در خانه هاني بود) خيلي راحت مسلم مي توانست ترورش کند، امّا مسلم بن عقيل فرمود: چون ترور در اسلام حرام است من ترورش نمي کنم، گفتند اگر امروز عبيدالله کشته بشود، حکومت بني اميه در کوفه سرنگون مي شود و ابي عبدالله حاکم کوفه مي شود، فرمود من ترور انجام نمي دهم هر چند سود فراوان براي ما داشته باشد چون اسلام ترور را حرام کرده است، بنابراين شما از قول بنده و همه شيعيان نقل کنيد که در اسلام ترور حرام و غدقن است، و به نظر بنده تروريست مثل آدم کش بايد مجازات شود. شما فرموديد که اسلام معلم دموکراسي است، آيا مي شود راجع به اين بيشتر توضيح بدهيد.؟ * در اسلام دموکراسي به صورت کامل آن وجود دارد، زيرا اصل در دموکراسي رعايت حقوق همه انسان ها است، و در اسلام حقوق همه انسان ها به حساب آمده و حق هيچ کس ناديده گرفته نشده است. از نظر اسلام، انسان ها در هر پست و مقامي و از هر رنگ، نژاد و مکتبي با هم برابر هستند، يعني همه انسان هستند. اگر کاستي و يا احياناً تخلفي ديده مي شود، مربوط به حوزه اجراست. در اسلام روح دموکراسي، آزاديخواهي، عدالت، برابري و حقوق بشر موج مي زند. اسلام براي تمام انسان ها ارزش قائل است و در اين خصوص فرقي ميان مسلمان، يهودي، مسيحي، زرتشتي و... نيست.بايد تلاش کنيم که به جهان نشان دهيم که آيين اسلام و مکتب تشيع حامي و منشأ دموکراسي، آزادي و حقوق بشر و مخالف با تروريسم است. بايد نشان دهيم که هر کس در هر کجا، فارغ از هر دين و مذهب و رنگ و نژاد، که براي رسيدن مردم به حقوق خود تلاش مي کند، مورد علاقه اسلام و انسانهاست. بهترين شاهد براي اينکه در اسلام روح دموکراسي وجود دارد اين است که از نظر اسلام قدرتمندان سياسي بايد مورد علاقه مردم باشند، يعني بايد به گونه اي رفتار کنند که مردم آنان را دوست بدارند، پس نبايد ظلم کنند و حق افراد را از بين ببرند، نبايد به رأي مردم بي احترامي کنند و آن را بي ارزش بدانند، زيرا اگر اين چنين عمل کنند، مورد علاقه مردم نيستند، بنابراين حق ندارند پست ها و مناصب حکومتي را در دست بگيرند. [مصاحبه خانم کارلين خبرنگار و نويسنده هلندي] [تفاوت ميان شيعه و سني] براي ما که در مورد اسلام شناختي کاملي نداريم و مي دانيم که تفاوت بين شيعه و سني وجود دارد؛ به طور خلاصه بفرماييد تفاوت آن ها در چيست؟ * بين دو مذهب عمده شيعه و سني تفاوت هايي وجود دارد که يکي از موارد اساسي و ريشه اي آن به موضوع جانشيني پيامبر گرامي اسلام(ص) بر مي گردد، که شيعه معتقد است پيامبر(ص) تکليف جانشيني پس از خود را در جريان واقعة غدير خم و با معرفي حضرت علي (ع) انجام داد و از همين روست که اصل امامت - هدايت مردم پس از رسول خدا(ص) - جزء اصول دين مي داند. علاوه بر اين در برداشت و استنباط نسبت به قوانين و احکام ديني تفاوت هايي وجود دارد که موجب اختلاف بين علماي شيعه و سني هست، بدون اينکه اين موضوع سبب دشمني بين آنان گردد و بخواهند رو در روي يکديگر قرار گيرند و شيعه با هيچ گروهي دشمني ندارد و به اين اعتقاد که آيين اسلام دين تفاهم و همزيستي مسالمت آميز است، بنابراين مي توانند در کنار تمام صاحبان اديان و مذاهب در صلح و آرامش زندگي کنند. يک موضوعي که به عنوان اختلاف اساسي بين شيعه و سني مطرح شده وجود رهبري امام دوازدهم است، که اين روزها در مورد آن زياد صحبت مي شود. در اين مورد توضيح دهيد؟ * يکي از مسائل اعتقادي در بين جوامع امروزي که حتي در اديان غير الهي نيز وجود دارد اعتقاد به نوعي مصلح اجتماعي است و تقريباً همه انسان ها منتظر يک مصلح حقيقي هستند. براي مثال مسيحيان معتقدند روزي حضرت عيسي مسيح مي آيد. حتي اهل سنت نيز قبول دارند که براي نجات انسان ها يک شخصي مي آيد، شايد در اسم با ما اختلاف داشته باشند. حتي جامعه شناسان مي گويند جامعه بشري نياز به يک مصلح اجتماعي دارد. امّا کامل ترين و بهترين اعتقاد به مهدويت مربوط به شيعيان است که معتقدند حضرت مهدي (سلام الله عليه) هر موقع خداوند متعال اذن ظهور بدهند براي نجات جامعه بشري اقدام مي کنند تا همه به صلح و آرامش و عدالت برسند. بنده معتقدم جامعه بشري با تمهيداتي که خصوصاً بعد از دو جنگ جهاني ويرانگر انديشيده و تشکيل سازمان ملل متحد و تدوين منشور حقوق بشر و تلاش براي حفظ امنيت در جهان و هدفي که بشر امروز براي رسيدن به تفاهم و همزيستي مسالمت آميز دنبال مي کند و تنفر از جنگ و خشونت و ترور و عمليات انتحاري در سطح جهان، همه گوياي اين است که مردم جهان از جنگ و خشونت و هرج و مرج متنفر هستند و از صلح و عدالت و همزيستي مسالمت آميز استقبال مي کنند و اين ها زمينه ساز وحدت بين اديان و مذاهب در جهان امروز است و تشکيل کنفرانس هاي علمي، همايش ها، هم انديشي ها نشانگر نزديک شدن ديدگاه ها و نظريات عالمان ديني، انديشمندان و دانشمندان جهان است. اين نگرش منطقي و عقلاني که منجر به وحدت اديان، مذاهب و مردم جهان شده است مي تواند مقدمه اي براي ظهور مهدي موعود (عج) باشد. [نبود خشونت در قيام حضرت مهدي(عج)] در آمريکا نيز تعدادي از مسيحيان به ظهور دوباره حضرت عيسي مسيح معتقدند و فعاليت گسترده اي دارند، و منطق آنان اين گونه است که حضرت عيسي احتياج به يک جنگ بزرگ دارد؟ * همين ديدگاه و نگرش در تاريخ شيعه و روايات ما نيز وجود دارد که مسلماً نظريه باطل و نادرستي است و اين مسئله افترا به امام زمان (عج) است. شاهد و دليل آن هم رواياتي است که مي فرمايد حرکت امام زمان (سلام الله عليه) همانند حرکت نبي مکرم اسلام (ص) است و آرمانش را با خلق نيکو، پند و اندرز و حکمت پيش مي برد؛ قرآن هم از اين مسئله با عظمت ياد کرده است «انک لعلي خلق عظيم».قرآن پيامبر گرامي اسلام (ص) را براي جهانيان رحمت مي داند، امام زمان (عج) هم که تشريف مي آورند براي همه جهانيان رحمت است، بنابراين نمي تواند با جنگ، خشونت و اذيت و آزار همراه باشد. بنده به عنوان يک روحاني و عالم که شناخت کافي از فقه شيعه دارم، برداشتم از قرآن و روايات اين است که از ديدگاه اسلام، انسان ها در هر پست و مقامي و از هر رنگ، نژاد و مکتبي با هم برابر هستند، يعني همه انسان هستند. اين نظريه و انديشه ديني را مرحوم مقدس اردبيلي حدود پنج قرن قبل در حوزه علميه مطرح نموده که گوياي آن است که در آرا و انديشه هاي بشري تحول و تغيير به وجود آيد و اين تطور و دگرگوني بيانگر نزديک تر شدن ديدگاه و نظريات انسان ها به يکديگر است.
|