|
تحولات عراق و جريان هاي تکفيري
تحولات عراق و جريان هاي تکفيري دکتر داود فيرحی ( استاد دانشگاه) اشاره: در دوشماره صفير گفتارهايي از آقاي دکتر داود فيرحي استاد علوم سياسي دانشگاه تهران با موضوع جريان هاي سلفي و تکفيري، در صفير به چاپ رسيد که مورد توجه و عنايت خوانندگان قرار گرفت. دکتر فيرحي در ادامه و در نشست هاي علمي موسسه فهيم در قم، مبحثي را با عنوان»تحولات عراق و جريان هاي تکفيري» مطرح کردند که ضمن تشکر از موسسه فهيم، نظر خوانندگان را به اين بحث جلب مي کنيم. خدمت همه حضار محترم سلام عرض مي کنم. بحثي را آماده کردم تحت عنوان» تحولات عراق و جريان هاي تکفيري» سعي مي کنم در اين زمان کوتاه چند بحث را ارائه بدهم؛ يکي گزارش از وضع امروز عراق تا آنجايي که در محافل علمي و سياسي مطرح شده است و توضيحي خواهم داد راجع به جريان هاي درگير در عراق و اشاره خواهم کرد به مهم ترين جريان عراق و داعش و برخي تحولات منطقه. سه گروه مسلح در عراق امروز بحث اول من معرفي کوتاهي است از وضعيت امروز عراق؛ گزارش هايي که من پيگيري کردم نشان مي دهد دولت عراق با سه گروه مسلح درگير شده است که مهم ترين آن داعش است؛ و گروه دوم معروف به صحوه يا جريان بيداري اسلامي است و گروه سوم هم تحت عنوان بازمانده هاي حزب بعث مي باشد. در واقع دولت مرکزي عراق با ائتلاف اينها مواجه است. واژه ائتلاف را کمي توضيح بدهم؛ ائتلاف به معني متحد بودن نيست يعني اين سه گروه با هم متحد نشده اند بلکه در مقابله با دولت مرکزي اشتراک نظر دارند يعني تنها اشتراک آنها مواجهه با دولت مرکزي است. اما چرا اين اشتراک اتفاق است، اين را مقداري توضيح مي دهم. من ابتدا اين سه جريان را توضيح مي دهم و به ديدگاه هاي پشت سر اين جريان ها مي پردازم که به لحاظ فکري چه چيزهايي پشت سرشان است: جريان داعش اول؛ در مورد جريان داعش؛ جريان داعش جريان مهمي است به نام دولت اسلامي عراق و شام. اين جريان در سال 2003 شروع به رشد کردن کرد و تا به حال تحولاتي را پيدا کرده است و پنج مرحله طي کرده تا به اينجا رسيده است. سازمان يا تشکيلات داعش چند مرحله را طي کرده است؛ اين سازمان، تقريبا سال 2003 از دورن القاعده بيرون آمد اما به تدريج از القاعده فاصله گرفت. جنبش القاعده راديکال ترين جنبش سني است و داعش هم جنبشي راديکال است اما با هم تفاوت جوهري دارند که اين تفاوت براي ما مهم است. جنبش القاعده جنبشي ضد مسيحي و ضد صهيونيستي است و به شدت گرايش ضد آمريکايي داشت هر چند گرايش هاي ديگر هم داشت اما به شدت ضد آمريکايي و ضد صهيونيستي بود در حالي که جنبش داعش بر عکس، و به شدت ضد شيعه، و امروز چرخش آن درون جهان اسلام است و به همين دليل خطرات آن بيشتر از القاعده مي باشد. داعش از سال 2003 دورن القاعده شروع به رشد کردند و در واقع شاخه عراقي القاعده بودند که رهبري آنها را ابو مصعب زرقاوي بر عهده داشتکه با القاعده همکاري مي کردند اما به تدريج اين جريان مستقل شد و خودش را با عنوان دولت اسلامي در سال 2010 به عنوان جنبش جديدي در عراق مطرح کرد. در سال 2013 در واقع با جنبش بزرگ ضد اسد در سوريه به نام جبهه النصره ائتلاف کرد و شد دولت اسلامي عراق و شام، و در در ماه مي 2014 از النصره جدا شدند و در واقع تبديل به دولت اسلامي عراق و شام شدند و پرچم رسمي آنها هم پرچم سياهي شد با مهر پيامبر اسلام و مدعي احياي خلافت بغداد و در واقع احياي خلافت راشده نه راشدين يعني خلافت هارون الرشيد بودند. اينقدر خشونت اين گروه شديد بود که فوريه 2014 رهبر القاعده ايمن الظواهري پذيرفت و اعلام کرد که اينها از القاعده نيستند و در دو سه جبهه، در رقه و اردن و در کردستان ترکيه درگيري هاي محدودي با داعش داشتند. اين اواخر داعش به سمت موصل هجوم آوردند. اين سير کلي تحولات اين جنبش است. تا آنجايي که گزارشات حکايت مي کند با سه ضلع يک مثلث درگير هستند يعني هم با اهل سنت و هم با شيعيان و هم با غرب. ابو بکر بغدادي که اسمش ابراهيم عبد ابراهيم است از فارغ التحصيلان دانشکده حقوق بغداد است. چند سال قبل وقتي سال 2006 از زندان آزاد شد به امريکايي ها پيغام داد که شما را دو سه سال ديگر در نيويورک خواهم ديد! بر خلاف القاعده ضديت اينها با شيعه اولويت دارد،در حالي که القاعده ضديت شان با غرب بيشتر است. بسيار جالب است که اولين حمله اي که به حلب و حمص کردند به نيروهاي ارتش آزاد سوريه و همچنين به جبهه النصره حمله کردند و اولين خشونت آنها آنجا بود. در پي اين در گيري ها خيلي از کساني که به ايران بدبين بودند فکر کردند که اينها دست پرورده ايران هستند!داعش درواقع جنبشي به شدت پيچيده است که تحليل ها را گيج کرده بود اما با حمله به موصل به دلايل زيادي تقريبا شفافيتي پيدا کرده است. اين توضيحي بود کوتاه در مورد جريان داعش به عنوان يک جنبش بسيار خطرناک در خاورميانه که به نظر مي آيد تأثير بسيار زيادي خواهد گذاشت اگر موفق بشود. الصحوه دومين جنبشي که با اين ها همسو هستند اما اختلاف با اين جريان دارند، جرياني به نام شوراي بيداري يا گروه هاي الصحوه هستند که مسلمانان سني مذهب هستند. تشکيلات آنها طبق آماري که توانستيم به دست بياوريم داراي هفتاد هزار نيروي مسلح است، در حالي که جنبش داعش بين پانزده تا بيست هزار نيروي مسلح دارد. جنبش بيداري يا الصحوه در سال 2003 عليه امريکاييها شکل گرفت و بعد احساس کرد که القاعده و داعش براي آنها خطرناک تر هستند به همين دليل ضد اينها قيام کردند. بنابراين در کنار آمريکا و دولت شيعه قرار گرفتند و در سال هاي 2007 و 2008 اين جنبش توانست بخش هاي سني نشين عراق را به حمايت از دولت جديد التأسيس، بسيج کند و آرامش را در آن منطقه حفظ کند و در واقع قرينه پيش مرگها در کردستان عراق بودند. اين گروه هم يک جريان بزرگ استکه از انتخابات اخير در عراق به شدت ناراضي بودند و ميل معکوس پيدا کرده و عليه دولت مالکي اقدام کردند. و مي شود گفتاين جنبش محبوبتر هستند نسبت به داعش و خواسته هاي سياسي خود را مطالبه مي کنند که يکي از اين خواسته ها اجراي قانون اساسي 2006 عراق هست که در اين قانون اساسي به يک دولت فدرال رأي داده شده است و دنبال چيزي شبيه کردستان عراق هستند که به مرکزيت موصل باشد. اين دومين جريان بزرگ است که الان با دولت مرکزي درگيرند البته با فتوايمرجعيت يعني آيت الله سيستاني کمي سست شدند؛ در واقع احساس کردند که نبايد با تشيع درگير شوند و سعي مي کنند بيشتر با دولت خود را درگير کنند تا با شيعه. الصحوه گرايش معتدلي است که اگر دولت به يک تصميم سياسي براي گفتگو برگردد، اينها اولين گروهي هستند که بايد با آنها مذاکرهشود. بازمانده هاي ارتش بعث سومين جرياني که الان عليه دولت مرکزي قيام کردند بازمانده هاي ارتش بعث است که رهبري آنها به دست دو نفر است يکي دختر صدام و ديگري عزت الدوري است که از رهبران دوره قبل است و الان به صورت ناشناخته در عراق حضور دارد. اين گروه سوم هم مهم هستند به دليل اين نکته که؛ عراق تشکيل شده است از سي تا سي و دو ميليون جمعيتکه نزديک شصت و پنج، تا شصت و هفت درصد شيعه هستند، نزديک به ده درصد کرد زبان و سي و چند درصد سني هستند. تقسيم هاي زباني با تقسيم هاي مذهبي فرق مي کند . البته اقليت هاي کوچکي هم هستد مانند آشوريان که چندان مورد توجه نيستند. به لحاظ زباني حدود هفتاد و هفت درصد عرب هستند و نزديک هفده تا بيست درصد هم کُردند.بنابراين دو تقسيم بندي داريم يکي به لحاظ زباني و يکي هم به لحاظ مذهبي. صدام نه با کردها بود و نه با شيعيان و مهم ترين اسفنجي که نيروهاي ارتش صدام را جذب مي کرد تکريت و موصل بود و در واقع موصل خاستگاه نظاميان بعثي است. اين نظاميان اصلاح نشده و طبق قانوني که ارتش را فدرال مي کرد فرماندهان ارتش بازماندگان دوره قبل بودند. دولت عراق وقتي که با حمله نظامي آمريکا و نه با يک انقلاب مدني متلاشي شد، سلاح هاي موجود در دست مردم جمع نشد، يعني دولت اصلا، فرصت خلع سلاحدر عراق را ندارد؛ بنابراين جامعه عراق جامعه مسلحي است که هر موقع ممکن است يک اتفاق حداقل در بخش هاي سني نشين و کردها رخ دهد. بنابراين وقتي به عراق نگاه مي کنيم مي بينيم که سه جريان عمده در مقابل دولت کنوني عراق قرار دارند داعشي ها و صحوه اي ها و بعثي ها، در اين بين، مهم ترين جريان، جريان داعش است که من سعي مي کنم اين جريان را بيشتر توضيح بدهم. ايدئولوژي، تشکيلات و ابزار داعش سه مطلب را در مورد ديدگاه هاي داعش مطرح مي کنم يکي؛ ايدئولوژي يا باورهاي جريان داعش است دوم؛ هدف اين تشکيلات است و سوم؛ ابزارها و قوانين داعش است که آنها با چه ابزاري در حال فعاليت هستند. 1.ايدئولوژي اولين بحث، در مورد ايدئولوژي جنبش داعش است؛ داعش جنبشي است که از دورن جريان سلفي برخاسته است. اين نکته را ملاحظه بفرماييد که ما وقتي اهل سنت را بررسي مي کنيم به لحاظ ديدگاه-هاي اعتقادي به سه ديدگاه متفاوت تقسيم مي شوند: يکي؛ جريان هاي سنتي اهل سنت است يعني همان مکاتب اربعه اي که وجود دارد و تقريبا مي شود گفت که اکثريت اهل سنتند. نزديک به يک ميليارد و اندي اهل سنت، از اينها هستند. اينها با تشيع تضاد ندارند و خيلي هم خودشان را درگير بحث هاي فرقه اي و اختلافي نکردند. دومين جريان که مي شود گفت خيلي مهم است؛ جريان اخوان المسلمين مي باشد که يک تشکل پيچيده و سياسي است که هر روزي امکان دارد به قدرت برگردد يا با قدرت درگير شود. سومين جريان؛ جريان سلفيه است که تشکيلات آن به اندازه اخوان المسلمين نيست اما پيروان آن زياد هستند. داخل جريان سلفي چند انديشه وجود دارد: يکي جريان اصلاحي است؛ در واقع مي شود گفت به گونه اي شبيه جريان روشنفکري ديني ماست که از آن به سلفي اجتهادي يا علمي ياد مي کنند که توليد آثار کرده و در جهان نفوذ دارند. دومين جريان سلفي؛ جريان راديکالي است به نام جريان هاي سوري؛ که همين جريان هاي تکفيري هستند ؛ اينها خاستگاه شان بيشتر، از سوريه است. و يکي هم جريان بيداري يا الصحوه که يک جريان روشن تر است و از درون جريان هاي عربستان بيرون آمده است. در نتيجه ما سني ها را به سه قسمت مي توانيم تقسيم کنيم: مکاتب اربعه مشهور اهل سنت؛ جريان هاي اخواني؛ و جريان هاي سلفي. و جريان هاي سلفي شامل: اجتهادي؛ تکفيري و الصحوه يا بيداري. اما داعش جزو جريان سلفي تکفيري - جهادي است که سه ايده و انديشه بزرگ دارند؛ 1.اولين ايده آنها بازگشت به خلافت اسلامي است بر خلاف القاعده که مي گفت قدس را بايد آزاد کرد، اينها به دنبال آزاد سازي بغداد از شيعه هستند و اين ايده براي آنها مهم است و اسم شيعيان را الروافض الصفوييون گذاشته اند مثلا پيغامي که ابي بکر بغدادي در توئيتر خود منتشر کرد و در رسانه هايي مانند الميادين و غيره منتشر کردند به شدت مي گفت: ما تسويه حسابمان بغداد است! بر خلاف جريان هاي ديگر اينان به دنبال احياي خلافت عباسي بوده و به شدت گرايش هاي ضد شيعي دارند. 2.دومين اصلي که به آن اعتقاد دارند تأسيس حکومةالاسلام است نه حکومت هاي اسلامي و معتقداند که اين طرف و آن طرف به يک گوشه هايي از اسلام عمل مي کنند اما ما دنبال تشکيل يک حکومت واحد اسلام هستيم؛ اينها دنبال توسعه جريان دولت واحد اسلامي از غرب چين تا غرب آفريقاي شمالي هستند. عنوان « الحکومة الاسلام» و نه «حکومة الاسلامية» اصطلاحي است که دارند و باعث شده که به شدت به ظواهر مذهبي و مناسک خاص خودشان تکيه مي کنند. 3.سومين انديشه آنها انديشه تکفير است و بر اساس انديشه تکفير، تمام سني ها و شيعيان و غير مسلماناني که با اين انديشه مخالفند، تمام احکام شرعي کفر را براي آنها ثابت مي دانند و وقتي تکفير مي کنند مي گويند: مالشان حلال، خونشان مباح و زنانشان اسير است. اينقدر اين مسأله مهم است که در نقد و بررسي اين انديشه دو سه کتاب از سوي اهل سنت بيرون آمد تحت عنوان: فقه التکفير، و در مورد تکفير کتاب هاي فقهي نوشته شد تا شرائط تکفير مشخص گردد کهارجاعات زيادي به سيره و روايات در اين کتاب ها وجود دارد و حتي به رواياتي از اميرالمومنين استناد شده که وقتي حضرت با خوارج وارد جنگ شد، يک عده خوارج را خواستند مشرک بدانند که حضرت(ع) مخالفت کرده و فرمودند اينها مشرک نيستند. عده اي گفتند خوارج منافق هستند باز حضرت با اينها هم مخالفت کرده و فرمودند» هم اخواننا بغوا علينا» ، اينها برادران ما هستند که عليه ما شوريده اند؛ يعني نمي شود اينها را محکوم به نفاق و کفر کرد. بنابراين اولين گروهي که از نظر فقهي توانستند با داعش در بيفتند خود سني ها بودند و خوب هم درگير شدند چونکه چشم اسفنديار اين تئوري، روي انديشه تکفير است و اگر اين تکفير زده بشود انديشه داعش روي هواست. اشاره کردم که انديشه تکفير ملازمه با خشونت دارد و هر جرياني که در هر کجا به تکفير رسانده شود، سرانجام دست به سلاح و کشتار مي برد چون نفس محترمهو مال محترمي در مقابلش وجود ندارد که احترامش را حفظ کند. 2.منابع مالي و تشکيلات دومين نکته اي که مي خواستم عرض کنم منابع مالي و تشکيلات جريان داعش است؛ داعش الان از خيلي جاها پول بدست آورده است و در واقع ثروتمندترين جريان تروريستي جهان مي باشد. علت آن هم دو چيز است: يکي اينکه غارت مي کند از همه جا، از خانه ها و از بانک ها، چون براي او مباح است و حتي به دو سه منبع نفتي مسلط شده و صادرات نفت هم دارد و از سويي خانواده ها را مجبور مي کند کهپول پرداخت کنند و کسي که در اين سازمان عضو است طبق سنت جنگ هاي خاص، غنائمي که بدست مي آورد مال خودش است و درصدي را دولت بر مي دارد و اين خود، جوان ها را تشويق مي کند که غارت کنند و غارت را جنبه ديني داده اند؛ اين عمل، وجدان جوان پرخاشگر را آرام مي کند چون در واقع خودش را يک مجاهد فرض مي کند. مسائل اخلاقي آنها نيز، به شدت وحشتناک است که نمي شود در اين جلسه بدان اشاره کرد. البته کمک هاي لحظه اي برخي دولت ها هم از جمله منابع مالي آنهاست و تا به حال گزارش هايي نشان مي دهند که عربستان خيلي به آنها کمک کرده است علاوه بر اين در يک دوره اي در سال هاي 2006 سوريه نيز به اين جريان کمک مي کرد. خود دولت عراق هم يک موقعي به آنها کمک کرده به دليل جريان الصحوه که در مقابل القاعده ايستاده بودند. گزارشاتي هم هست که نشان مي دهد آمريکايي ها جزو تأمين کننده منابع مالي آنان بوده اند. بنابراين تجهيزات آنها مدرن و فوق مدرن است و سلاح هايي دارند که هنوز براي ارتش منطقه قابل شناسايي نيست و معلوم نيست از کجا آورده اند. گاهي مي گويند برخي از اين سلاح ها از اسرائيل آمده يا بخشي را ازارتش آزاد سوريه گرفته اند. به اين ترتيب مي شود گفت که داعش منابع متفاوتي از جهت مالي و تأمين سلاح دارد. از جمله کارهايي که انجام مي دهند اين است که به فقرا کمک مي کنند مثلابسته هاي غذا و گوشت را در مناطق فقير نشين و روستاهاپخش مي کنند که خود در جذب مردم اثر گذار است.در گذشته، منطقه تمرکز آنها بيشتر در سوريه بود و اين جريان را مي توان، جرياني چند مليتي ناميد. آماري که چندي قبل دولت عراق توانست منتشر کند نشان داد که در بين اينها فقط چهارصد نفر انگليسي هستند؛ از بلژيک و برخي از ديگر کشورهاي اروپايي هم افرادي به اين گروه پيوسته اند اما بخش عمده نيرو هايشان عراقي هستند که اسامي همه آنها مستعار است. اما نکته جالب توجه اينکه از کساني که در موصل بودند اطلاعات دقيقي داشتند مثلا هر کسي را پيدا مي کردند نامش را در لپ تاپ خود سرچ مي کردند و سپس يا اعدام يا رها مي کردند و معلومبود از قبل اطلاعات دقيقي از ساکنان موصل داشتند. اولين هدفي که بعد از موصل به آن توجه کردند اردن بود و با حدود دو هزار عضو، موجوديت داعش اردن را، اعلام کردند. تفاوت داعش با القاعده از نظر تشکيلاتي تشکيلات داعش با القاعده خيلي فرق مي کند. ما در کل دنيا دو نوع سازمان تروريستي داريم؛ سازمان هاي تروريستي که متمرکز هستند و رهبر واحدي دارند و کساني مي توانند با شناسايي و کنترل آنها، سازمان را فلج کنند القاعده جزو اين دسته است. اما در سال 2012 سازمان تروريستي ديگري در جهان تحت تأثير متفکر جبهه النصره به نام ابومصعب سوريشکل گرفت. اينها از رهبري هاي محلي و غير متمرکز استفاده کردند يعني در واقع هر گردان خودش مستقل است و همين طور امير هر منطقه خودش مستقل عمل مي کند به اين ترتيب شما وقتي گروه يک منطقه را نابود مي کني منطقه ديگري بر سر جاي خودش هست و فرمانده واحدي وجود ندارد شبيه يک سري عمليات چريکي که شما نمي توانيد آنها را رديابي کنيد و در مصاف با چريک ها، بلافاصله با يک عمليات آتش روبرو مي شويد. اين نوع عمليات، به گفته بعضي، از درون تئوري هاي چپ ناشي شده است که داخل جهان اسلام هم شده است. 3. ابزار سومين نکته، ابزاري است که گروه داعش از آن استفاده مي کند که همان خشونت است. اينها معتقد هستند دين را حتما بايد با خشونت دنبال کرد. اولين تصويري که اينها منتشر کردند تصوير سه نفر از دوستان خودکه در جبهه النصره بودند و يک وعده نماز نخواندند، بعد فورا سر اينها را بريده و منتشر کردند! يکي از خشونت ها اين است که مردها نبايد سرشان را شانه کنند، ريش خود را کوتاه کنند. رهبري آنها ظاهرا به دست دو نفر است يکي ابي بکر بغدادي که عراقي است و ديگري محمد الامريکي است که بيشترين کشتار را ابي بکر بغدادي انجام مي هد. از ديگر ابزارهاي آنان، مسأله جاذبه هاي مالي و جنسي است که براي اولين بار است در جهان سني در حال رخ دادن است. جهاد نکاحي که در اخبار آمده شايعه نيست و واقعيت دارد. داعش قوانين سخت گيرانه اي براي خانم ها دارند مثلا نمي توانند درس بخوانند. اينها چند روز قبل توانستند 152 نفر از دختراني که براي امتحانات پايان سال از قسمت کردنشين سوريه مي رفتند، دستگير کردند، شبيه همين بوکوحرام در نيجريه. يا مثلا خانم ها نمي توانند به فروشگاه يا به پزشک آقا مراجعه کنند و... . ريشه انديشه تکفير در اين جا بحثي را سعي اشاره کنم و آن اين است که، اصلا انديشه هاي تکفير ريشه اش کجاست؟ به عنوان مقدمه عرض کنم که انديشه هاي تکفير در اسلام ريشه ديرينه دارد يعني اين طور نيست که مسلمان ها از تکفير در امان باشند. از زمان صدر اسلام حتي در زمان مدرسه نظاميه بغداد ما گزارشاتي از تکفير داريم نه تنها شيعيان، سني ها را، و سني ها شيعيان را، بلکه خود سني ها هم همديگر را تکفير کرده اند و اما تکفير جديد ماهيت خاصي دارد. اساسا همه تکفيرها از توحيد شروع مي شود. يکي از مشکلاتي که در اهل سنت هست اينکه، همه تکفيرکنندگان، مخالفان خود را ضد توحيد قلمداد مي کنند و مخالف خود را حکم به شرک يا ارتداد مي دهند اين چيزي است که در ادبيات جديد وجود دارد. اما تکفير سلفي رکني به نام اتباع دارد يعني اينکه شما لازم نيست از يک عالم ديني تقليد کنيد بلکه بايد مستقيما از نصوص ديني پيروي کنيد؛ بنابراين جواني که فقط ادبيات عرب را مي خواند قرآن را باز مي کند و مي بيند در آن آيات جهاد هست، آياتي که حکم به خشونت مي کند و بعد رابطه اين آيات را با آيات ديگر برقرار نمي کند و به اين ترتيب معتقد است که عمده مشکلات مسلمان ها در اين است که شريعت را اجرا نکرده اند و بنابراين، اولين مقصر علما شناخته شده اند و اولين موضعي که جريان تکفير مي گيرد عليه دانشمندان ديني است. در واقع اينها سعي مي کنند علما را راهنمايي کنند و اگر مخالفت کردند حکم تکفير آنها را هم صادر مي کنند! يکي از کارهايي که تکفيري ها انجام مي دهند اين است که مي گويند علما با استدلال هاي فقهي خودشان دين را تعطيل کرده اند. پس در مقابل تقليد، يعني بجاي اينکه حکم را از عالم ديني بگيرند، حکم را از نص مي گرفتند و به طور مستقيم، خشونت هاي خودشان را ارجاع به نص مي دادند يعني احتياج به عمليات اجتهادي نداشتند. همه اين جوان هاي عضو داعش را اگر نگاه کنيد، تمام کليپ هايي که اينها پخش مي کنند کنار کشتارشان آياتي از قرآن را مي خوانند و در واقع مي گويند ما در حال اجرا کردن همين قرآن هستيم. اينها حتي رجوع به صحابه را هم ندارند مانند سلفي هاي سابق، و تنها آياتي را که تا به حال اجرا کرده اند آياتي است که راجع به جنگ و قصاص است. اينها معتقد هستند که مسلمان ها دچار انحراف اساسي شده اند و معتقداند که اسلامِ امروز، اسلام حقيقيو واقعي نيست که اگر اسلام واقعي بود، غرب بر ما حاکم نمي شد، بنابراين بايد از خود مسلمان ها شروع کرد و درگيري ابتدايي اينها با خود مسلمان ها است که بايد تزکيه شوند. ظاهر تزکيه، ظاهر خيلي قشنگي است اما اصرار بر آن، خشونت را هم شامل مي شود و يک نوع خالص سازي در اين تزکيه وجود دارد. اين خالص سازي در مسيحيت و يهود هم مشکل درست کرد و تزکيه دنبال وحدت استاما اين وحدت يعني با ما بودن، نه اينکه با هم بودن، و به همين دليل،واژه وحدت خود به خود مي شکند. من پيشنهاد ميکنم کارکرد واژه « تزکيه» را در داخل سلفي هاي تکفيري دوستان دنبال کنند. اين واژه با اصطلاحي که ما به کار مي بريم يک تفاوت هايي دارد. واگرايي مقدمه راديکال شدن نکته پاياني من اين است که: جريان هاي راديکال، از ابتدا راديکال نيستند بلکه راديکال مي شوند يعني پيچي در حوزه سياست پيدا مي شود که به گروه ها سهم هايشان را نمي دهند، بنابراين در ابتدا واگرا مي شوند و کم کم با گروه هاي مخالف همدلي مي کنند و جذب آنها مي شوند. اگر در انتخابات انجام شده در گذشته عراق، به گروه هاي الصحوه که القاعده را بيرون راندند، توجه بيشتري مي شد، بعيد بود که داعش را راه بدهند، در واقع اينها احساس مي کردند در مقابل داعش قرباني شدند. بنابراين، اتفاقي در دولت ها رخ مي دهد و دولت ها بسته مي شوند و وقتي بسته شدند، گروه هاي مخالف که راهي براي احقاق حق خود پيدا نمي کنند احساس مي کنند که بايد از دولت، فاصله بگيرند. حتي از نظر رواني بعضي مواقع اينطوري مي شوند که حتي کشتي اي که خودشان داخل آن هستند را سوراخ مي کنند. چنينوضعيتي در عراق اتفاق افتاد؛ مسأله عراق، بحث حمله بيروني نيست بلکه يک نوع فروپاشي در بخش سني نشين است. ارتش موصل قريب به هجده هزار نيرو داشت در حالي که داعش حدود پنج هزار نيرو؛ که بر آنها غلبه کردند. داعش در حقيقت، تبديل به بلندگوي آدم هاي ناراضي مي شود، اين اتفاق در سوريه هم افتاده است ولي فرق سوريه با عراق اين است که در سوريه شيعيان کم اند و اتفاقي مثل بسيج عمومي که در عراق رخ داد ممکن نيست در سوريه رخ دهد. به نظر من اگر پاي ايران مستقيم در عراق باز شود، به احتمال خيلي زياد پاي اردن و عربستان و خيلي از کشورهاي ديگر باز مي شود. تا به حال تدابير هوشمندانه اي هم از عراق و هم از ايران صورت گرفته است.
|