Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: جاهليت مذهبي اگر با قدرت همراه شد شمشير را به دنبال دارد.

جاهليت مذهبي اگر با قدرت همراه شد شمشير را به دنبال دارد.

حضرت آيت الله العظمي جوادي آملي در اجلاسيه عمومي نشست دوره اي اساتيد حوزه علميه قم:

جاهليت مذهبي اگر با قدرت همراه شد شمشير را به دنبال دارد.

تا علما دست به قلم بودند خطر داعش گرچه بالقوه بود اما به فعليت نمي رسيد.

به گزارش پايگاه اطلاع رساني نشست دوره اي اساتيد، حضرت آيت الله جوادي آملي در اجلاسيه عمومي نشست دوره اي اساتيد که در مدرسه آيت الله العظمي گلپايگاني برگزار شد به عنوان سخنران اصلي جلسه درباره مباني فکري جريانات تکفيري و وظايف حوزه علميه نسبت به اين جريانات بيانات مهمي ايراد کردند.

 

متن بيانات معظم له به اين شرح است:

جريان کنگره جهاني عليه خطر جريان تکفيري که بزرگان حوزه برگزار کردند و مورد عنايت مقام محترم رهبري قرار گرفت ان شاء الله مورد قبول حق تعالي قرار بگيرد، بزرگاني که در برگزاري اين گنگره شرکت کردند، ماجور الهي باشند.

عنصر محوري تکفير، تعصب جاهلي از يک سو و قدرت از سوي ديگر، اين دو عنصر که کنار هم قرار بگيرند، شمشير هم وجود خودش را اعلام مي کند. اکثر انبيا گرفتار اين جريان بودند. انبيا را مشرکين کشتند و نه ملحدان. ملحد چون تعصب مذهبي نداشت انگيزه اي هم براي کشتن پيامبران نداشت. مشرک بود که مي گفت آنچه که گذشتگان ما گفتند همان درست است و آنچه را شما مي گوييد بر خلاف مرام مذهبي ما است و قتل شما لازم است. تعصب اينها جاهلي بود براي اينکه قبول يا رد اينها بر اساس نظرات گذشتگان بود. هيچ فکري در جاهيلت کهن يا جديد نبود. چيزي را تصديق مي کردند که پدرانشان آن را قبول داشتند. چيزي رارد مي کردند که گذشتگان شان رد کرده بودند: «مَّا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ».

اينکه علم آمده است و گفته «طلب العلمفريضة» و نه فريض، «ة» در اينجا براي مبالغه است يعني تا نفس مي کشيد ثواب مي بريد. هر مشکلي در جامعه پيش مي آمد بخش وسيعي از آن بر اثر جاهليت بود. قدرت وقتي در کنار بي سوادي آمد شمشير را هم به همراه دارد. اگر حوزه و نظام با فرهنگ غني کتاب و عترت نباشد، خطر تکفير هميشه جامعه اسلامي را تهديد مي کند. دين آمده است تا انسان ها آلهه دورغين را اله نپندارند. ابراهيم سوزي محصول همين تفکر تکفيري ها بود وگرنه در خاورميانه ملحد هم وجود داشت.

شما در جريان اشاعره و معتزله مي بينيد که وقتي جاهليت مذهبي قدرت را به اشاعره داد، غالب متفکران معتزلي به وسيله بني العباساعدام شدند. اين طور نيست که خطر تکفير تازه درآمده باشد. احياء العلوم غزالي از يک سو و تفسير فخر رازي از سوي ديگر، اين دو بال نيرومند تفکر اشعري، وقتي با حکومت يکي شدند، بساط معتزله را قلع و قمع کردند.

خدا حاج آقا رضا همداني را رحمت کند. مرحوم کاشف الغطا در احکام خود دارد که جبريه و مفوضه نجس اند. مرحوم حاج آقا رضا همداني با اين حکم ها مخالفت داشت و اعتقاد داشت که اين از عميق ترين مسائل نظري پيچيده است، مگر فهميدن مفوضه و جبريه آسان است؟ ايشان گفت که خيلي از فقهاي ما رفتند تا جبر را باطل کنند، گرفتار تفويض شدند. چون اين بحث ها، بحث هاي کلامي است که در حوزه ها مطرح نيست. حوزه حوزه فقه و اصول است. اگر ما يک کلام مقارن مي داشتيم همراه با اين کارهايي که شيخ طوسي و سيد مرتضي کردند، اگر فقه مقارن مرحوم علامه با کلام مقارن ديگران همراه مي شد، ما نجات پيدا مي کرديم. خدا رحمت کند آخوند خراساني را که گفت اين کار، کار من نيست. مگر با فقه و اصول مي شود تفويض و جبر و توحيد را حل کرد؟!

از گذشته دور و گذشته مياني و گذشته حال مي بينيم که جاهليت مذهبي اگر با قدرت همراه شد شمشير را به همراه دارد. اين گاليله را که به آتش کشيدند، اين کار جاهليت مذهبي بود و اين کشيش هم که قرآن را به آتش مي کشد باز کار آن است.گاليله سوزي که با قرآن سوزي که فرقي ندارد. گاليله را به دليل اينکه مي گفت زمين به دور خورشيد حرکت مي کند سوزاندند. همين کشيشان اليوم قرآن سوزاندند. اين ديگر لازم نيست داعشي بيايد و کسي را بکشد. البته در شرقهم اين کارها را داشتيم.

اساس کار اين است که اگر حوزه که رسالتش به دوش شما بزرگواران است به فقه و اصول بسنده نکند و به علوم عقلي و توحيد و وحي و نبوت و امامت بپردازد و کارهاي کلامي کند يک حوزه فعال و زنده اي است. در آن حالت ديگر نه سخن از گاليله سوزي است و نه سخن از قرآن سوزي.

خدا رحمت کند سيد مرتضي را، اگر خروجي نجف را برداريد تمامي حوزه هاي علميه شرق و غرب جهان تشيع دچار مشکل مي شود. اين به برکت حضرت امير(عليه السلام) است. اما شش حجت جهان تشيع هم در مدينه هستند ولي مدينه يک چنين خروجي ندارد. مديريت دقيق و فهيم داشتن، حوزه را نجات مي دهد. مديريت حوزه علميه نجف را به سيد مرتضي دادند. سيد مرتضي نوه دختري ناصر کبير است و بخشي از اموال جدش به ايشان رسيده بود. ايشان اولا اصل وقف کردن و همچنين اصل اداره حوزه هاي علميه را به خيلي ها فهماند که به هيچ کدامشان عمل نشد. ايشان بخشي از اموالش را وقف کرد براي تهيه کتاب طلبه ها که آن روز تهيه آن براي آنها بسيار دشوار بود. اين معناي احياي وقف است که انسان چه چيزي وقف کند. بعد ايشان آمد و حوزه علميه تاسيس کرد. مرحوم بحرالعلوم نقل مي کند که سيد مرتضي در جلسات درس طلبه ها، يک طلبه اي ديد که خيلي خوب مي فهمد و اشکال مي کند به او ماهي دوازده دينار شهريه داد، طلبه ديگري بود که او هم خوش استعداد بود به او هشت دينار ماهي شهريه مي داد. کسي که دوازده دينار مي گرفت شد مرحوم محمد حسن طوسي که دو کتاب از کتاب هاي اربعه را نوشت و کسي که هشت دينار شهريه مي گرفت، قاضي عبدالجبار بود. اگر سيد مرتضي اينها را مديريت نمي کرد، ايشان به اين حد نمي رسيد. طلبه با استعداد در پيشگاه خدا مسئول است. البته اين به اين معني نيست که کسي در حوزه نامي و ناني داشته باشد و پسوند العظمي داشته باشد مقرب تر است. ممکن است يک روحاني در يک روستايي خالصا براي خدا احکام الهي را بگويد و در قيامت جزء مقربان حساب شود. اما مدير حوزه بايد تشخيص دهد که چه کسي به درد رهبري جامعه، چه کسي به درد تفکر عقلاني و چه کسي به درد تفکر نقلي مي خورد.

قاضي عبدالجبار متفکر معروف معتزلي کتاب المغني را در بيست جلد نوشت. در جلد بيستم شبهاتي را بر عليه امامت وارد کرد. سيد مرتضي جواب اين اشکالات را در کتاب الشافي داده است و شاگرد ايشان آن را تلخيص کرده است به نام امالي. قاضي عبدالجبار وقتي کتاب الشافي را ديد آن را به يکي از شاگردان خود داد تا آن را نقد کند. اما سيد مرتضي بيکار ننشت ايشان به سلار ديلمي گفت همه اين کتاب ها را مطالعه کن و نقد پاسخ خودت را بياور. اين مديريت سيد مرتضي است.اين براي متقدمين در بحث هاي کلامي است.

تا کتاب است و علم است و گفتمان علمي است، شمير نيست. چرا بخشي از سلفيه معاويه را سلف صالح مي دانند. چون هم آنها مي خواستند اينها جبري فکر کنند و هم تفکر جبر به سود دستگاه اموي بود. حرف مرحوم حاج آقا رضا همداني اين بود که تفکر جبر چون موافق دستگاه اموي بود اشاعره زنده ماندند و معتزله رخت بر بستند.

کتاب اسدالغابة في شرح الصحابه مي گويد که معاويه مي خواست کميِ امکانات مردم آن روز را توجيه کند گفت که خدا براي شما از دفتر غيبش اين اندازه قرار داده است شما چه اعتراضي داريد؟ بزرگواري برگشت به معاويه گفت که چرا مغالطه مي کني؟ خدا هر چه بخواهد به اندازه نياز مردم نازل مي کند خدا فرمود مردم عائله من هستند. نه تنها مردم بلکه تمام مار و عقرب هاي عالم هم عائله من اند. خدا به اندازه کافي به اين ملت داد تو بر اثر بي عرضگي نتوانستي مديريت کني و به خزينه خودت سپردي.

در سده هاي مياني نوبت به خواجه نصير مي رسد. بعد از تفکر کلامي قاضي عبدالجبار، تفکر فلسفي خواجه نصير پيش آمد. ايشان يک کتابي نوشته است به نام اثبات واجب. دبيران کاتبي قزويني خواجه را نشناخته بود. اين رساله را نقد کرد. خواجه باز اين نقد را ديد و يک رساله ديگري نوشت. خواجه اين بار با عنوان محقق طوسي وارد شد و رساله پنجمي نوشت. اين بار دبيران اين را ديد و آن را به عنوان کتاب درس مي دادند و يک کتابي به عنوان اعتراف نامه نوشتند که ما اعتراف داريم که شاگرد شماييم. بعد خواجه يک کتابي نوشت به عنوان محبت نامه. آن روز آن قضيه علمي با مديريت خواجه ختم به خير شد.

در عصر اخير مرحوم سيد شرف الدين فعاليت داشت. تا اينها دست به قلم بودند خطر داعش گرچه بالقوه بود اما به فعليت نمي رسيد. حوزه هاي علميه بايد تفکر کلامي را ترويج کند. درايت مرحوم علامه را بينيد که ايشان يک فقه مقارن نوشت هر جا سخن از شافعي و حنفي است مي گويد شافعي اين را گفته حنفي اين را گفته و شيخ مفيد اين را گفته است. هرگز نمي گويد فلان شاگرد اين را گفته، امام صادق (عليه السلام) اين را گفته. امام آنها را با شاگرد امام مي سنجد.

حوزه ها موظفند تا به اين توجه داشته باشند که«إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ». ما در حوزه گفتيم که ثَلَاثَةٌ آيَةٌ مُحْكَمَةٌ در فقهو اصول، فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ در فقه و اصول و سُنَّةٌ قَائِمَةٌ در فقه و اصول. اين طور شد که دست حوزه خالي شد. ما بايد تفسير و علوم عقليه و کلام داشته باشيم. براهين قوي و قواعد عقلي چه در نهج البلاغه و چه در احتجاجات امام رضا (عليه السلام) را بايد بشناسيم. اگر آيه محکمه جاي خودش را در حوزه باز مي کرد اين حوزه مي توانست در مسائل وحدت حرفي براي گفتن داشته باشد اما ما فقط مي گوييم که وحدت خوب است همين. اما او دارد فکر مي کند که شيعه مشرک است. راه براي نجات حوزه ها باز است. الان غرب از آدم کشتن خسته شده که دم از دموکراسي مي زند. در همين قرن اينها بيش از 70 ميليون را کشتند.

من ضمن تشکر از مراجع بزرگوارمان که اين همايش را برگزار کردند و همچنين از شما فقيهان و استادان حوزه هم حق شناسي مي کنم که چشم و چراغ حوزه شماييد. اگر شما اين معارف عقلي را کنار قواعد ساده فقهي بگذاريد مي بينيد که فاصله بسياري دارند. اينها خيلي بالاتر است و خيلي کوشش مي خواهد. ائمه (عليهم السلام) در زمان خودشان در مورد علوم عقلي شاگردان بسياري داشتند. اين شاگرد پروري بايد الان هم باشد. اينها اگر باشد حوزه ها بر اساس پيام خون شهدا بايد آنچنان مهد علم باشد که اين هفتاد مليت را که در اين شهر قم هستند از معارف اسلام تغذيه کند.

(منبع سايت نشست اساتيد)

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org