Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: تاريخ، مملو از حق و باطل

تاريخ، مملو از حق و باطل

-جمعي از نخبگان استان اصفهان به ديدار حضرت آيت الله العظمي صانعي شتافتند. در اين جمع باشكوه، دكتر فضل الله صلواتي از طرف ديدار كنندگان به سخنراني پرداخت و گفت: براي ما اصفهاني‌ها افتخار است كه چهره‌هاي موفقي مثل مرحوم حضرت آيت الله منتظري و جناب عالي با آن استعداد الهي و خداداي كه داشتيد و زحماتي را كه متحمل شديد، و ديگر عزيزان از اين خطه و حوزه اصفهان تشريف آورديد و نور چشم و سرسبد حوزه شده ايد. اميدواريم كه مخصوصا ما اصفهاني‌ها بتوانيم قدردان فعاليت و زحمات امثال جناب عالي باشيم. ما در اين برهه توقع داشتيم كه فقاهت و علم و دانش و روحانيت به اوج برسد، اما جاي تأسف است كه دست‌هايي باعث شدند كه يك مقداري آن ارزش و موفقيتي كه در اختيار مراجع مثل آيت الله بروجردي، آيت الله اصفهاني آيات ثلاث در قم و آيات ديگر بوده، كم شود. در قبل از دوران مصدق و بعد از آن، اين‌ بزرگواران چه مقام و عظمتي داشتند كه تقريبا بر همه ثابت شده بود كه نائب امام زمان هستند، ولي براي ما جاي تأسف است كه با برخورد‌هايي كه بعد از انقلاب با بعضي از آقايان شد اين سنگر محكم سست شد و در آن ثلمه‌اي ايجاد گرديد و گاهي با اهانت به مراجع باعث تشديد آن شدند. سيطره قدرت و سياست و حكومت تا آنجا پيش رفت كه از اهميت به علم ، تقوا و دانش كاسته شد وآن ارزش‌هاي والاي پيشين را خيلي ندارد. ما از زمان امام صادق يا در زمان‌هاي ديگر، مي‌بينيم آن‌‌‌هايي كه راويان حديث بودند يا آن‌‌‌هايي كه مورد توجه بودند، همه به مقام‌هاي بالا مي رسيدند و مورد احترام متوليان تشيع بودند، حتي ابوحنيفه و علماي اهل سنت و ائمه آن‌ها هم اگر مورد اهانت و تحقير خلفا قرار مي گرفتند، مقام و موقعيتشان از نظر مردم روز به روز بالاتر مي‌رفت چراكه فرهنگ شيعه، علم و عالم را ستايش مي‌كند و مورد تكريم قرار مي‌دهد. اما متأسفيم كه چرا بايد اين مسائل در اين زمان هم پيش بيايد؟ مگر ما در مبارزه با حكومت قبلي،خواهان حاكميت ارزش‌ها نبوديم؟ مگر ما به دنبال راه اندازي نظامي نبوديم كه به علم و دانش و كرامت بشري احترام بگذارد و براي فقه وفقها و دانش و استاد ارزش قائل باشد تاجايي كه آن‌ها در قلوب مردم جاي داشته باشند؟

- در هر صورت ما در بحراني قرار گرفته‌ايم كه بايد به خدا پناه ببريم و بگوييم كه ما با بضاعت مزجاتي كه داريم، خدمت امثال جناب عالي مي‌رسيم تا دردهايمان را فرياد كنيم. ما چشممان به آقاي منتظري روشن بود و خيلي خدمت جناب عالي و امثال شما مي‌رسيديم، فريادهايمان را در گريه‌هاي ايشان مي‌شنيديم و دردهاي ما را ايشان بازگو مي‌كردند و خوب ايشان در شرائطي بودند كه هرگونه آزار و اذيتي كه مي‌ديدند- شما بيشتر از همه در جريان هستيد- حضرت ايشان مقاوم تر مي‌شد. پايداري و استقامت را بايد از ميخ آموخت كه هر چه بر سرش مي‌كوبند، پايداري‌اش بيشتر مي‌گردد، پايداري ايشان هم بيشتر مي‌شد.ما در تشييع جنازه آيت الله متنظري ديديم كه عكس‌هاي جناب عالي در دست بسياري از مشايعين بود و شعار روحاني واقعي، منتظري صانعي نيز همه جا را پر كرده بوده. خوب ما دلمان مي‌خواهد جا و خلا آقاي منتظري را در چهره شما ببينيم و شما اميد همه ملت ايران هستيد الحمد لله. درست است كه اهانتي شد و تخريب كردند، ولي اين‌ها خيلي دوام ندارد وموجب تقويت شما شد و باعث گشت كه همه مردم بدانند آقاي صانعي با عوام فريبي و ريا و خودخواهي هماهنگ نيست و الحمد لله همان چهره مردمي كه از اول در روستاييان جرقويه بوده و خيلي ساده زيست و خيلي آرام زندگي‌اش را شروع كرده، حفظ كرده و الحمد لله با مقام مرجعيت و استعداد فوق العاده‌اي كه در ايشان هست، مورد توجه همه قرار مي‌گيرد و اميد همه ما به ايشان است.

دكتر صلواتي سپس به ذكر پيشينه اي از شخصيت ديداركنندگان پرداخت و گفت: حضرت آيت الله، امروز افرادي كه خدمت شما رسيده اند، بچه‌هاي جلسات قرآن هستند كه امروز توفيق پيدا كرده‌ايم عرض ارادت كنيم و اميدواريم كه خداوند به شما طول عمر، موفقيت و حسن عاقبت و سلامتي عنايت كند. جوان‌ها واقعا به شما اميد بسته‌اند و اگر امثال بنده علامه دهر هم بشويم، به عنوان پدر مردم مطرح نمي‌شويم ولي خوب جناب عالي الحمد لله در مقام مرجعيت و با آن قدرت مرجعيت ، استقلال مرجعيت و پايداري مرجعيت كه در شما سراغ داريم، ان شاء الله حفظ بشود و مرجعيت اعتبار اولي خود را كه اين‌ها پايين آوردند، به دست آورد و بالا برود، تا جايي كه چهارتا بچه‌ به خودشان اجازه ندهند كه به ساحت آن بي احترامي كنند، بچه هايي كه نمي‌دانند عالم سياست چيست، فاضل كيست و يا مرجعيت چه مقامي دارد؟ به اين‌ها گفته‌اند يا زنده باد بگوييد يا مرگ بر منافق. اين‌ها اصلا نمي‌دانند كه منافق كيست و مفهوم منافق چيست قصد مخالفت با كه؟ در هر صورت مي‌خواهند عقده‌هايشان را خالي كنند. ما اتكائمان و نگاهمان به شماست، بايد اين پايداري تشيع و اين محوريت در تشيع حفظ شود. بگذريم از اين كه اميدها و آروزهايي داشتيم كه محقق نشد ولي هنوز طرفدار هسيتم و ملتزم به قانون اساسي مي‌باشيم، ولي اين اميدهايي كه واقعا سال‌هاي سال امثال ما در آن شكنجه‌هاي طاقت فرسا و در آن سلول‌هاي تاريك پرورش داديم، به ظهور نرسيد و آن طور كه مي‌خواستيم حكومتي علي گونه تشكيل دهيم، نشد. الگوي امام زمان را مي‌خواستيم پياده كنيم نشد. در حوزه هم هرچه نگاه كرديم، آن افراد همفكر را نيافتيم ولي دوستان ما اظهار علاقه كردند كه خدمت شما بيايند و از محضرتان استفاده كنند، حرف‌هايمان را بزنيم، درد دل‌هايمان را بكنيم.

دكتر صلواتي در پايان اظهار اميدواري كردند كه بيش از پيش از انديشه و تفكرات مرجع عاليقدر استفاده نمايند. ايشان گفتند: ان شاء الله شما براي ما الگو، اسوه و رهنمود همه چيز در علم ، تقوا ، ايمان ومردم داري باشيد، و هر چه كه اسلام از ما خواسته و تشيع آن را الگوي ما قرار داده، در چهره مبارك شما، در بيان شما، در آثار قلمي شما و در فتاوي شما بجوييم وانتظارش را بكشيم. از اين كه مصدع شدم معذرت مي خواهم. باز هم اميدواريم كما في السابق درخدمت اسلام باشيم. خداوند ان شاء اله سايه شما را هم چنان مستدام بدارد.

در ادامه، حضرت آيت الله العظمي صانعي بعد از حمد و سپاس خداي بزرگ و سلام به ائمه طاهرين فرمودند: خداوند را شكرگزارم و از شما هم تشكر مي كنم و به نوبه خودم حمد مي‌نمايم كه مشمول الطاف شما آقايان و خواهران و همه كساني كه مانند شما هستند-مخصوصا جناب آقاي صلواتي- قرار گرفته ام . اما جملاتي كه فرموديد از اين حيث كه ايجاد تكليف كند، خوب بود ولي مي‌دانيد تعريف روبه رو في حد نفسه مطلوب نيست، شما هم ظاهرا به همان جهت كه ايجاد تكليف كند، مطلب را بيان كرديد، والا منافع مشترك ديگري نبوده كه شما بخواهيد نعوذ بالله ثم العياذ بالله چيزي را بفرماييد. همگي شما اهل قلم، دانش و داراي سوابق مبارزات هستيد و مسئوليت هدايت و تربيت جوانان را هم بر عهده داشته ايد و من هم خيلي اهل صحبت وبحث نيستم، ولي مطالبي را به عنوان عقايد خودم عرض مي‌كنم و اشكالي هم باشد آقايان مي‌توانند مطرح بفرمايند تا جواب هم داده شود، چون ممكن است خلاف آن هم باشد، بر خلاف آقاياني كه مي‌گفتند الا و لابد اين است و غير از اين نيست.

اولين نكته اين كه اساسا حق و عدالت هميشه گرفتار ظلم و ستم بوده و تاريخ خلقت انسان از زمان‌ هابيل و قابيل تا امروز با اين مسئله روبرو بوده است. حق و عدالت در مكتب اسلام هم هست، مكتب اسلام يعني مكتب وحي و مكتب سخن الهي و عارف به سخن الهي هم آن‌‌‌هايي هستند كه مورد مستقيم سخن خداوند بوده اند، يعني پيغمبر و ائمه معصومين سلام الله عليهم اجمعين كه علم را از پيغمبر گرفته‌اند و تفسير مسائل از ديد آن‌‌‌ها تفسيرهايي بوده كه مي‌توانسته براي بشر فوق العاده مفيد باشد. بدين جهت هميشه قدرتمندان با آن‌‌‌ها درگير بوده‌اند و در حق آن‌ها ستم كرده‌اند. جنگ بين حق و باطل الان هم هست، فردا هم خواهد بود و اين ادامه دارد، ولي معنايش اين نيست كه ما سكوت كنيم. بايد جامعه بداند كه يك مكتبي هست كه اين مكتب هميشه مظلوم واقع شده منتهي اين كه تا چه حد رويش سرمايه گذاري بشود بستگي به زمان‌ و مكان‌ و تشخيص شرائط دارد و مردم بايد آگاه و بيدار شوند و اين طور نباشد كه وقتي آن مصلح و عدل حقيقي آمد، او را انكار كنند و بگويند اصلا چنين چيزي نبوده است. البته دشمني‌هايي با او خواهد شد و اين شكي ندارد. مرحوم ملاصدرا كه امروز در علم و فلسفه افتخار جهان تشيع است مي‌گويد كه وقتي امام زمان سلام الله عليه بيايد بيشترين برخورد را با بعضي از افرادي دارد كه داراي پست‌ و مقامي بوده اند و آن‌‌‌ها بيشترين دشمني را با امام زمان مي‌كنند چون مي‌بينند كه بساطشان در هم پيچيده مي‌شود و به هم مي‌خورد.

تاريخ تشيع پر است از اين حرف‌ها. يك محقق هم به تازگي كتابي نوشته و در آن جا بحثي دارد كه چرا امام يازدهم و همين طور امام علي النقي گاهي در جواب سوال‌هايشان كلمه ان شاء الله مي‌گفتند، مي‌گويد مثلا حكمش اين است ان شاء الله. خوب حكم خدا كه ديگر ان شاء الله ندارد، او تحليل مي‌كند كه سرش اين بوده است كه اگر گير افتادند بگويند من كه فتوا ندادم، گفتم ان شاء الله. اين كه ديگر ممنوع نيست، همين نكته نشان مي‌دهد كه امام يازدهم(سلام الله عليه) در فشار بوده و نمي‌توانسته مسائل را به راحتي بگويد، و اين يعني ظلم، لذا شخصيت امام يازدهم بالا مي‌رود و از طرفي عظمت شخصيت ايشان يعني تحقير ظالمان، و مبارزه با ظالمين . مي‌دانيد حكومت حتي اين دو امام عزيز را از ترس دشمنان اجازه ندادند در قبرستان دفن بشوند و دوستانشان ايشان را در خانه خودشان دفن كردند. يا اين كه امير المومنين را شبانه دفن كردند و قبر ايشان تا زمان ‌هارون الرشيد معلوم نبود، مبادا كه خوارج بيايند و ايشان را از قبر بيرون بياورند و اسائه ادب كنند. با همه اين اوصاف و ظلم مضاعفي كه به ائمه مظلوم ما مي شد، شخصيت و افكار بلند آنها در بين مردم بيشتر مطرح مي شد و طرفداران عدالت نيز روز بروز بيشتر مي شدند.

اين ظلم هميشه در تاريخ بوده ومخصوصا در تاريخ تشيع اين مظلوميت ها وستم ها فراوان است ، امروز هم چنين است. وقتي كه روحانيت و انسان‌هاي صالح آمدند حركتي را انجام دادند، به قصد اين بود كه عدالت حاكميت يابد اما بعدا از آن سوء استفاده شد و فوق العاده به ضرر متوليان تشيع و روحانيون تمام شد. در داستان مشروطه هم چنين مسائلي پيش آمد چون بعضي‌ها در مشروطه سوء استفاده كردند آن قدر وضعيت روحانيت بد شد كه در اصفهان شاهدش بودم. تمام آقايان بچه‌هايشان يا خارج بودند يا در داخل مشغول تحصيل غيرحوزوي شدند، از معدود كساني كه بچه‌هايش را به حوزه فرستاد تا طلبه شوند، مرحوم حاج آقا عطاء الله درب امامي و مرحوم صلواتي بودند، و الا همه آقايان بچه‌هايشان خارج بودند. ما وقتي آمديم اصفهان هر كه با مرحوم والد ما آشنايي داشت مي‌گفت چرا بچه‌هايت را آورده‌اي آخوند كني؟ وضع روحانيت به اين جا كشيده شده بود. پس از مشروطه هم تا انقلاب اسلامي چنين بود و تا حدودي روحانيت محترم بود و ارزش داشت. در زمان حكومت شاه، يك روز استاندار اصفهان قرار بود بيايد دهات ما، بلندگو نبود كه حرفش را بزند. گفتند در مسجد ما هست، ولي اجازه خروج بلندگو را بايد مرحوم والد ما مي‌داد، وقتي به ايشان مراجعه كردند، گفت كه وقف مسجد است و انتقال آن به بيرون از مسجد حرام مي باشد، مگر اين كه درب مسجد را بشكنيد و آن را برداريد. اصلا چنين كاري نكردند و حتي كوچك ترين بي احترامي به پدر ما نكردند با اين كه مي‌دانيد استاندارها در آن موقع از هر قدرتي برخوردار بودند.

درست به خاطر دارم كه وقتي با مرحوم پدرمان از منطقه اي مي‌گذشتيم، مردم مي‌ديدند وقتي يك روحاني به آن‌ها نزديك مي‌شود، احترام مي‌كردند و از حرف‌هاي زشت پرهيز مي‌كردند. در اين قضاياي اخير، ببينيد چه اتفاقي براي روحانيت افتاد، در مقابل چشم همگان به يك روحاني متدين و شهيد داده دستبند مي‌زنند و او را با خشونت مي‌برند در صورتي كه تنها جرمش شركت در تشييع جنازه پدر مهندس موسوي بوده است. پس ما مقاومت مي‌كنيم، هر چند كه مخالفت آن‌ها با ما رنگ و بوي خصومت و دشمني مي‌گيرد، ولي ما راهي جز تذكر و انذار نداريم. حالا آن‌ها هرچه مي‌خواهند انجام دهند. ما وظيفه داريم عدالت، حقانيت و انسانيت را حفظ كنيم .ما بايد اسلام را حفظ كنيم، اسلامي كه در مكتب تشيع خلاصه شده است.

صاحب كتاب كافي مي‌گويد آن چه را كه عقل حكم به زشت بودنش كرد، شارع آن را حرام كرده است و حتي مي دانيد كه اخصاء حيوانات ظلم به حيوان است و چون ظلم است عقل قبيحش مي‌داند، پس شرعاً حرام است. پس مكتبي كه اين اندازه براي همه چيز حرمت قائل است و حاضر نيست كه حيواني ظلم ببيند چگونه بعضي ها به نام همين مكتب به انسانها ظلم مي كنند؟ به همين جهت معتقدم كه بايد اين مكتب را حفظش كنيم و فرهنگ آن را به ديگران نشان دهيم "ان تقوموا لله مثني و فرادا".

بنده سعي مي كنم -با لطف شما آقايان، با لطف آگاهي‌هاي مردم، با لطف امام امت سلام الله عليه، با لطف بزرگاني كه در اصفهان ما را در مسير حق و تربيت قرار دادند و نگذاشتند كه انحراف پيدا كنيم- حقانيت اسلام و فرهنگ تشيع را بيان كنم، البته دشمني‌ها هم فوق العاده شده، ولي به هر حال همه آن عوامل باعث شده كه ما تسليم نشويم و مقاومت كنيم.

موضوع ديگر، بحث زنان در مباني اسلامي است. ببينيد وقتي مي‌خواهند راجع به اين مسئله صحبت كنند، مي‌گويند اسلام زنان را بالا برده است، چه طور بالا برده است؟ با حرف زدن بالا نمي‌رود، بيان كار بردي‌اش را بگوييد. آخر چه طور مي‌شود كه مرد و زن در جراحي، هيچ فرقي ندارند اما ديه زن نصف ديه مرد است؟ هنوز مي‌گويند كه زنان ناقص العقلند، هنوز مي‌گويند نواقص الحضوضند. بگوييد اسلام در ارتداد نسبت به مرد و زن فرق گذاشته و در محاربه ارفاق كرده است و بعضي‌ها فتوا داده‌اند و گفته‌اند زني كه محارب است، حد محاربه در او جاري نمي‌شود. شما اگر قبول كرديد اسلام حكومت دارد پس در قوه قضائيه اش هم بايد يك مسير حاكم باشد والا نمي‌شود هر قاضي به نظر خودش عمل كند، در اين صورت يكي مي‌گويد مي‌رويم نزد آن قاضي كه راحت تر حكم مي‌كند يكي مي‌گويد مي‌رويم پيش اين قاضي كه سخت تر حكم مي‌كند. پس اين قضاوت نيست، هرج و مرج است اين صد پله از عصر حجر هم بدتر است. بايد موازين اسلام معيار باشد. بنده معتقدم در مصوبات مجلس، خلاف شرع و خلاف موازين بسيار كم ديده مي‌شود، البته به شرط اين كه درست عمل بشود، به شرط اين كه آن چه اسلام مي‌گويد، باشد. بعضي آقايان خيال مي‌كنند با وجود بودجه مناسب، هر كاري بخواهند مي‌توانند بكنند، اين طور نيست حساب دارد. اين حاكميت نتيجه خون ملت و نتيجه زحمات انبيا و اولياست كه فعلا دست شماست، سفره اي پهن شده و شما در كنارش هستيد، ديگر آزمون و خطا بس است بايد همه مسائل را با علم و كارشناسي صحيح جلو برد، نه اين كه كاري بكنيم كارخانه‌ها به ورشكستگي برسند و كارگران بي‌كار بشوند. متأسفانه همه ندانم كاريها را هم به پاي اسلام مي نويسند و مي گويند كه خواست خدا اينگونه بوده، چه چيز خواست خداست؟ خدا به بشر علم داده، عقل داده تا از فرصتها استفاده كند و بهترين زندگي را براي شهروندان آماده سازند. آخر اين درست است كه هر وقت زلزله مي‌آيد مي گوييد بله زلزله بلاي آسماني است چون بد كرديم زلزله آمده است! آخر اين چه استدلالي است؟ ما چه بدي كرده‌ايم كه ضرر زلزله اش به ما بخورد؟ شما بدي كرده ايد، ما بايد جورش را بكشيم؟ ولي آن‌‌‌هايي كه قدرت دارند هيچ وقت هيچ چيزشان نمي‌شود همه چيز دارند هميشه هم دارند و اين همه بلا را متوجه نمي‌شوند، ولي طبقه متوسط جامعه، طبقه دانشگاهي جامعه، طبقه روشن فكر جامعه، آن كه آينده را مي‌نگرد آن كه وعده‌هاي انقلاب هنوز درگوشش طنين انداز است، درد مي كشد و سوال مي كند كه بنا بود ما به نام اسلام بهترين زندگي را درست كنيم. بنا بود كه تاريخ و تمدن ما شكوفاتر شود. بنا بود همه جا را مذهبي كنيم، بنا بود كاري به امور ديني مردم نداشته باشيم، در صورتي كه مي بينند قدرت به همه چيز كار دارد؟ مرجعيت، مسجد و امام جماعت در اختيار مردم بوده است، ولي امروز طور ديگري است و اين‌ها در همه اين مسائل دخالت مي‌كنند.

با همه اين مشكلات، خداوند با حقيقت است و ما هم وظيفه داريم، مسئوليت داريم و باور كنيم كه همه در روز واپسين بايد جوابگو باشند. آخر چه قدر مصلحت انديشي؟ چه قدر محافظه كاري؟ بايد كار كرد و در حد امكان مردم را آگاه ساخت. بنده حدود شش سال قبل گفته‌ام كه دروغ دارد در اين مملكت رايج مي‌شود، و بعضي وقت‌ها علناً دروغ مي‌گويند و در مقابل انبوه جمعيت تهمت مي‌زنند و دروغ مي‌گويند و كار به جايي رسيده است كه در دروغ گويي از يكديگر سبقت هم مي‌گيرند. ما توقع نداريم كه يك روزه، همه چيز درست بشود، خداوند اراده اش اين نيست. بايد هر حركتي پخته بشود، ناپخته مثل همه انقلاب‌هاست كه يك عده‌اي مي‌آيند انقلابيون را كنار مي‌زنند و فرزندان زجركشيده انقلاب را از متن جامعه دور مي كنند، بعد هم رشوه خواري و ظلم مي آيد.

بگذريم، سخن در رابطه با موضوع زنان در مباني اسلامي بود، ما خوشحال مي شويم كه آن چه از فقه جواهري استفاده و با رعايت اصل زمان و مكان، مطرح مي سازيم، به قانون تبديل شود حتي اين كه نامي هم از ما نبرندو آن را به بيان ديگر مطرح نمايند و در قانون بيمه بياورند. اخيرا هم بخش نامه كرده‌اند كه ديه زن و مرد و مسيحي و مسلمان فرق ندارد يعني به صورت يك قانون در آمد، ولو به عنوان بيمه. منتهي نخواستند آن را كه ما مي‌گوييم بگويند. مسائل حقوق زنان هم كه دارد در مجلس در باره اش حرف مي زنند درست مي شود. كار را خدا دارد انجام مي دهد خدا مي خواهد اين ها را افتضاح كند. خدا مي خواهد با همه ممشكلاتي كه براي ما درست كردند، ديدگاه هاي ما در بين مردم بيشتر مطرح شود. يك زماني فكر مي كردم كه بنشينم تمام مباني ام را جمع كنم تا ده ها سال ديگر منتشر شود و تاريخ قضاوت كند كه يك مسلمان با استفاده از فقه جواهري توانسته بسياري از معضلات و مشكلات را مرتفع سازد، و بسياري از تهمت هاي به دين را خنثي سازد.

به هر حال خيلي خوشحال باشيد خداوند عقل و دركشان را گرفته است. يكي از همين دوستان زنداني مي گفت شما به اين حركت خيلي خدمت كرديد، گفتم من كه كاري نكرده ام. گفت اين‌ها مي‌خواستند اين حركت را به بي‌دين‌ها و غربي ها وصل كنند و بگويند يك مشت بي‌دين و بي‌حجاب و وابسته به غرب و شرق آمدند اين كار را كردند، ولي وقتي شما به ميدان آمديد، چهره مذهبي به آن داديد. آقاي صانعي را نمي‌شود گفت مثلا بي‌دين است، بهايي‌زاده و يهودي‌زاده است اين‌ها را كه نمي‌شود به آقاي صانعي نسبت داد چراكه ايشان همه چيزش معلوم است.

به هر حال اين‌ها در اين شرائط قرار گرفته‌اند و اين مشكلات را دارند، حالا ما بايد چه كنيم؟ شما لطف كرديد و من هم مي‌نويسم، مي‌گويم، نتبجه هم برده‌ايم به موقعش هم حرف‌ها را زده‌ايم و مي‌زنيم حالا شما ممكن است خواستتان بيش از اين حرف‌ها باشد من قبول دارم، شما بيشتر رنج برده ايد و بيشتر خواسته داريد اما اجازه بدهيد كه بنده هم با شرائط خودم حركت كنم. شايد اين طور فكر كنم و اين طور ببينم و اين طور ملاحظه كنم.

اما نكته ديگر اينكه شماها حضورتان در كنار هم براي اين‌ها ضرر دارد، در روايات از امام باقر و امام صادق سلام الله عليهما نقل شده بنشينيد هم ديگر را ببيند "تزاوروا اخوانكم فاني احب ريحكم"، من از بوي بدن شما خوشم مي‌آيد بنشينيد هم ديگر را زيارت كنيد. امروز مردم آگاه شده اند. شما سعي كنيد در اجتماعاتتان تفسير قرآن بگوييد، يا فقط قرآن تلاوت كنيد، يا براي جوانان از زندگي پيشينيان بگوييد و تاريخ علما و مبارزاتشان را مطرح سازيد. هرچه براي مردم از واقعيت هاي تاريخي بگوييد، دهان به دهان به ديگران انتقال مي يابد و مردم هم آگاه تر مي شوند. از طرفي بايد ظواهر اسلامي را حفظ كنيم هم واقعيت است هم دشمن را را از پا در مي آورد. اميدوارم و اميدوار باشيد كه كه حق و عدالت پيروز خواهد شد. ما بايد ياد بگيريم كه در جلساتمان همه را دعوت كنيم و خودي و غيرخودي را از ذهنمان دور كنيم و به انسانيت فكر كنيم. اگر چنين شد همه مي توانند امت واحده باشند. خسته شديد. خدا نگهدارتان باشد.

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org