|
راز جاودانگي زهراي اطهر(س)
در ايام شهادت دختر گرامي رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) مجلس باشكوهي با حضور فضلا، محققين و اقشار مختلف مردم ارادتمند به اهل بيت(عليهم السلام) در بيت مرجعيت شيعه حضرت آيت الله العظمي صانعي(مدظله) برگزار گرديد. در اين مراسم حجت الاسلام و المسلمين علي كرمي با ارزيابي جريان سقيفه بني ساعده به تجليل از شخصيت حضرت زهرا(س) پرداخت و ضمن تحليل شخصيتهاي آن زمان، به راز جاودانگي دخت گرامي رسول الله اشاره كردند. اين سخنراني با اندكي ويرايش تقديم ميشود. حجت الاسلام كرمي در طليعه سخن به فرازي از خطبه فاطمه زهرا(سلام الله عليها) كه بسيار تكان دهنده و درخشان است، پرداخت و آن را جملاتي معجزه آسا دانست كه توسط بزرگ بانوي دانش و ايمان، آزادگي و عدالت كه در حق گويي و شجاعت همانند ندارد، ايراد شده است. وي گفت: حضرت زهرا(سلام الله عليها) در اين فراز پس از اين كه توحيد، شرك و فلسفه` ارسال پيامبران را ترسيم كرد، به نقش والاي پيامبر و اميرمومنان و فلسفه احكام نيز اشاره كرده و سپس به استيضاح مقصران اصلي پرداخت وخطاب به انصار فرمودند: "ثُمَّ رَمَت فاطمه`ُ(سلام الله عليها) بِطَرفِها نَحوَ الانصارِ" حق شناسي فاطمه (س) انصار چه كساني بودند؟ زهرا(سلام الله عليها) در آيينه سخنش از آنها چگونه ياد كرد؟ بحثهاي بسيار زنده و متنوع در همين فراز نهفته است كه به ترسيم بخشي از آن مي پردازيم . در اين خطبه، فاطمه(سلام الله عليها) سمبل عدالت، آزادگي، حق گويي، دانش، بينش، شجاعت و همه خوبيها است. "يا معشر الفتيه" اي گروه جوان مردان و اي بازوان توانمند دين و جامعه، و اي ياران اسلام! اولين سوال اين است كه زهراي عزيز شما كه اينها را ميشناختي شما كه پيش از رسيدن به اين مرحله كه خطبه در مسجد بخواني، هفت مرحله دادخواهي كردي، مناظره و گفتگو كردي و به تعبير امروزيها مراحل ديپلماسي و گفتگو را براي حق گويي پيمودي و به در خانه اينان رفتي ، هنوز هم ميفرمايي يا معشر الفتيه؟ تك تك كلمات ايشان مملو ازحقشناسي ، اخلاق ، منش و انسانيت است. زهرا اقيانوسي است كه هرچه در رفتار و گفتار ايشان بيشتر بينديشيم، انسانيت و حقانيت و علم را بيشتر كشف مي كنيم. فكر ايشان مثل ما نيست كه تا از كسي خوشمان آمد، هر آيه و حديث و راست و دروغي را برايش ببافيم و از هر كس هم خوشمان نيامد تمام خوبيهايش را كنار بگذاريم. زهراي مرضيه به اعتبار گذشته انصار ميفرمايد: يا معشر الفتيه، اي جوان مردان! وقتي پيامبر را از مكه بيرون كردند، شما بوديد كه ايشان را با آغوش باز پذيرفتيد. اي كساني كه مال، امكانات و هستي تان را با مهاجران تقسيم كرديد، اي بازوان نيرومندي كه در احدها، خندقها و بدرها درخشيديد! اين كلمات هم هويت و پيشينه آنها را معرفي مي كند وهم حقشناسي و معرفت دختر گرامي رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) را ميرساند. زهرا (سلام الله عليها) مي خواهد به همه پيروان و علاقه مندانش بفهماند كه اگر در وجود انسانها يك مقدار حقشناسي باشد اين همه ظلم، حقكشي، گناه، جنايت، پايمال كردن حقوق انسان و بدترين رفتار و گفتار از او ظهور و بروز نميكند.دختر گرامي پيامبر اسلام مي خواهد به همه نشان دهد كه بايد حق شناس باشيد. دومين نكته كه در اين جا ميخواهم مطرح بكنم اين است كه چرا زهرا(سلام الله عليها) اين قدر اصرار به حق طلبي دارد و با پافشاري ، بحث و گفتگو به استيضاح حاكميت مي پردازد. چرا به در خانه مردم ميرود و از آنها طلب ياري و كمك مي خواهد؟ چرا اين همه اصرار؟ راز اين همه پافشاري چيست؟ ممكن است كسي بگويد براي درآمد فدك و دفاع از ولايت امير مومنان بوده است، ولي راز پافشاري زهرا(سلام الله عليها) فدك و پول نبود، راز پافشاري زهرا نام و نان و نشان و مقام و قدرت هم نبود. آنها كساني بودند كه منطق همه شان اين بود: "اللهم انك تعلم انه لم يكن الذي كان منا منافسه في سلطان، و لا التماس شي من فضول الحطام، ولكن لنرد المعالم من دينك"1، اگر ارزشها اگر معيارها اگر مالكها آمد غدير هم با حقشناسي ميآيد، مردم به سفارش قرآن دنبال برترينها بهترينها عادلترينها راستگوترينها پاك منشترينها وپارساترينها ميروند "لنرد المعالم من دينك و نظهر الاصلاح في بلادك فيأمن المظلومون من عبادك و تقام المعطله من حدودك" پس فلسفه اين همه پا فشاري و اصرار، پول و مقام نبود، اصلا اين چيزها را مقام نميدانستند، رازش چه بود؟ در اصرار، پافشاري، پايداري و مبارزه خستگي ناپذير اما مسالمت آميز فاطمه ، چند راز نهفته است كه درس زندگي است. اميدوارم بتوانم به برخي از آنها اشاره كنم. بازگشت به جاهليت يك: مهمترين رازي كه زهرا(سلام الله عليها) را واداشت تا اين قدر پايداري كند، در شرائطي كه كسي نمانده بود كه حق را بگويد و پايداري كند، اين بود كه زهرا با چشم تيزبين خودش واپسگرايي، ارتجاع و عقب گرد به روش جاهليت را ميديد. اسلام را بايد در دو وجه ديد، يكي ظاهر اسلام است ، اذان، نماز و روزه ماه رمضان، همه جا هست. يكي هم روح دين است كه اين اعمال و رفتار را جان ميدهد وقتي آن روح بود، ديگر آدم متوكل، هارون و منصور دوانيقي نميشود، ديگر فريبكار و جنايتكار نميشود. اين طور ميشود: "والله لو اُعطيتُ الاقاليمَ السبعَهَ بما تَحتَ اَفلاكِها عَلي ان اعصيَ اللهَ في نَملَه`ٍ اصلُبَها جَلبَ شَعيرَه`ٍ ما فَعَلتُ"2 روح دين اگر آمد، همه چيز اصلاح ميشود و الا الان در دنياي اسلام نگاه كنيد، آن قدر كه در عربستان سعودي، الجزائر، بحرين و سوريه نماز و قرائت قرآن هست كجا هست؟ در كشور خودمان آن قدر كه نماز و قرائت قرآن و اذان هست در كجا هست؟ ولي در اين دنياي اسلام به دنبال عدالت ، آزادگي ، رعايت خون مردم بگرديد، آيا يافت مي شود؟ در همين سوريه صدها نفر كشته شدهاند و هر روز هم وعده اصلاح ميدهند، ولي هيچ چيز عملي نشده است. در بحرين، شيعيان را آن طور ميكشند، كجاي دنياي اسلام ميتواند بگويد اين روح اسلام است؟ پس ميبينيد ظاهر در كشورهاي مسلمان نشين، اسلام هست، اما روح اسلام كه "كونوا قومين بالقسط" باشد، خبري نيست. اسلام مي گويد عادل باشيد، نه تنها ميگويد عادل باشيد، دادگر باشيد، درست قضاوت كنيد درست حرف بزنيد، بلكه قوّام و برپادارنده و گسترش بخش عدالت باشيد آن هم با شعار و حرف نميشود، با عمل امكان پذير است. زهرا(سلام الله عليها) ميديد كه جريان سقيفه، ظاهر اسلام را حفظ كرده ولي از روح اسلام خالي است. زهرا(سلام الله عليها) ديد به سرعت روش به جاهليت برگشت، در جاهليت چه طور بود؟ الملك لمن غلب، هر كه زور داشت شمشير داشت، قبيله داشت، وحشي گري و خشونت داشت، بيرحمي و پول حرام بيشتري داشت، او حاكم بود ديگر حق انسان، حق حيات و حق آزادي و قلم و انتقاد و دادگاه مستقل و قاضي صالح و شرائط مساعدي وجود نداشت. زهرا ديد تمام اين روش و منش زير پا افتاد و جامعه ومردم دوباره به الملك لمن غلب بازگشته اند. پيغمبر يك دروغ براي يك رئيس قبيله اي كه هزار شمشيرزن داشت، نگفت و براي همين پيامبر گرامي تا قيامت ميدرخشد. زهرا ديد كه از بالاي منبر پيامبر جعل، تحريف، دروغ، حقكشي و بيداد شروع شده، يعني روح و روشها عوض شد. پيامبر چگونه بود؟ "لَقَد جَاءَكم رَسُولٌ مِن انفُسِكم عَزِيزٌ عَلَيهِ مَاعَنِتُّم حَرِيصٌ عَلَيكم بِالمُؤمِنِينَ رَوُِوفٌ رَحِيمٌ" زهراي مرضيه ميديد روح و روش فردي، اجتماعي، قضايي، اخلاقي سياسي و اقتصادي پيغمبر، در حال فراموشي است. مي ديد حكومت نوپايي كه بر سر كار ميآيد بنايش بر استخوانها و گوشت و خون و پوست بچههاي زهرا نهاده شده است. پيامبر اينگونه بود تاريخ را نگاه كنيد ديگران كامل نوشتهاند پيامبر گرامي وقتي مكه فتح شد و قبائل اطراف ميخواستند حمله كنند حركت كردند آمدند به طرف مكه، پيامبر امير المومنين و گروهي را فرستاد و با ايستادگي دفاعي، آنها را شكست دادند و بسيار اسير و غنيمت گرفتند. تشخيص خودش اين بود كه غنائم را به نومسلمانان و آنها كه تازه در اطراف مكه مسلمان شدهاند بدهيم. اين كار را كرد، غنائم كه تقسيم شد بعضي از آنهايي كه از مدينه آمده بودند، در يك جلسهاي به شوخي يا جدي گفتند: بله آن وقت كه جنگ و كشته شدن و پول و خون و جان بود، پيغمبر ما را ميگفت، اما حالا كه غنائم جمع شده، به هم شهريهايش كه هنوز اسلامشان معلوم نيست، ميدهد. اين گفتگو به گوش پيامبر رسيد، روش مديريت و مردمداري و رعايت حقوق مردمي كه زهرا با آن رشد كرده بود، اين است : پيغمبر نگفت بگيريد و ببنديد و به زندان ببريد، بلكه فرمود علي جان، جلسهاي بگذار كه فقط انصار در آن باشند، ميخواهم با آنان صحبت كنم. وقتي امير مومنان اين جلسه را اعلام كرد، همه مبهوت شدند كه جريان چيست؟ اما آنهايي كه آن حرف را زده بودند، احساس ناراحتي كردند. به هر صورت جمع شدند، پيامبر گرامي آمد پرسيد: آيا جز ياران مدني من كس ديگري در مجلس هست؟ گفتند نه يا رسول الله. فرمود: ياران مدني! آن روز كه مردم مكه و برخي از نزديكانم مرا از خانه و كاشانه ام به ظلم بيرون كردند شما آغوش گشوديد آن روزي كه مال مرا مصادره كردند شما كمك كرديد آن روزي كه اينها آمدند تا مرا و دين مرا و آيين مرا و خاندان مرا نابود كنند شما مردانه ايستاديد شما خدمات بزرگي به اسلام كرديد. گريههاي شوق به آسمان رفت گفتند يا رسول الله ما كاري نكرديم، شما ما را از جاهليت، برادركشي زورگويي شرارت شقاوت به رشد و اخلاق و معنويت رسانديد. پيامبر فرمودند شما خدمات بزرگي كرديد. صداي گريه شوق مردم بلند شد، فرمود: اما شنيده ام برخي انتقاد كردهاند اعتراض كردهاند اشكال كردهاند كه چرا من اين غنائم را به تازه مسلمانان داده ام و به مسلمانان ريشه دار و تربيت شده و رشديافته مدينه نداده ام، من نخواستم كه ديگراني كه دور ايستادهاند و شما را نشناختهاند بگويند مردم مدينه با پيامبر آمدند و اين جا زدند و كشتند و غنائم را بردند، خواستم غنائم اين منطقه را همين جا بدهم، وگرنه من عدالت را، آزادگي را، انسانيت را، تقوي را اينها را ارزش ميدانم حالا يك سوال ميكنم جواب مرا بدهيد حالا ميخواهيد بگويم همه اين بزغالهها و بزها و شترها و پولها و هر چه بوده همه را برگردانند و اينها را به شما بدهم شما با اينها برويد مدينه من ميخواهم يك چند سال نزد اين نومسلمانان مكه بمانم، آيا حاضريد؟ غوغايي شد، اين است نوشتهاند "فَارتَفَعَت اصواتُهُم بُالبُكاءِ وَالعَويلِ وَ قالوُا: يا رَسُولَ اللهِ، هذِهِ اموالُنا بَينَ يَدَيكَ فَأَقسِمها عَلي مَن شِئتَ" صداي گريه به فرياد و ضجه بلند شد يا رسول الله، نه برخي از افراد ما اشتباه گفتهاند نه تنها با اين كار شما ومسئوليت پذيري شما قانع شديم، بلكه حاضريم اموالمان را هم از مدنيه بياوريم تا شما هر كجا صلاح ميدانيد تقسيم كنيد. زهرا اين روش مديريت را با تمام وجودش لمس كرده بود. اولين راز پافشاري زهرا(سلام الله عليها) اين بود كه ميديد آن روش و منش و روح زيباي اسلام در اقتصاد، مديريت، اخلاق و عبادت در حال از بين رفتن است و از آن ظاهري بيش نمانده است. اين اولين راز جاودانگي زهرا(سلام الله عليها) است كه بر روح دين و قوام آن ايستادگي كرد. شايسته سالاري دومين راز: امير المومنين در خطبه 150 نهج البلاغه ميفرمايد كه وقتي خدا روح پيامبرش را برگرفت، "رجع القوم علي الاعقاب" مردم چند دسته شدند يك دسته عقبگرد كردند، يعني به سلطه گري و زورگويي و استبداد و حقكشي برگشتند و بدزباني ، بداخلاقي و روشهاي جاهليت زنده شد. يك دسته هم به اين جا رسيدند كه علي و فاطمه، سلمان و انسانهاي شريف را رها سازند و كاري به سقيفه نداشته باشند. رجع قوم علي الاعقاب. چرا؟ گفتند: چون اينها بيشترند و زور دستشان هست، زور ميگويند و اين بيچارهها هم كه حق را ميگويند كتك ميخورند، پس بهتر است كه برويم در غار بنشينيم و عبادت كنيم، دين را اينگونه بياعتبار كردند. راز دوم پافشاري فاطمه اين بود كه شايسته سالاري پايمال شده را احيا كند. آن جا روح دين روش دين منش دين ارزشهاي دين آموزههاي دين در خطر بود، اينجا شايسته سالاري. آن جا كه زهرا(سلام الله عليها) در رختخواب بيماري، به زنان مدينه ميگويد واقعا بپرسيد آيا اينها باارزشترين انسانها عابدترين عادلترين عالمترين شجاعترين پاكترين درستكارترين انسانها را كه رها كردند، دنبال چه كسي رفتند؟ ما روايات زياد داريم كه امير المومنين در همين نامه 53 به مالك ميگويد كه چه كساني را انتخاب كن، دانشمندترين، درستكارترين، راستگوترين و ريشه دارترين، نه چاپلوس ترين، دروغ گوترين، هتاكترين، بدزبانترين، بلكه آدمهاي باشرف، نجيب و درست، يعني شايسته سالاري در دين در همه ابعاد دين، راز دوم زهرا اين است و نمونههايش هم در فرمايشهايش زياد است. احساس مسئوليت سومين راز زهرا(سلام الله عليها) اين است كه كه نشان دهد خدا انسان را با احساس مسئوليت خواست. امير المومنين ميفرمايند: "من ترك انكار المنكر بيده و لسانه فهو ميت بين الاحياء" آدم ظلم ببيند بيداد ببيند حقكشي ببيند اما يك كلمه با زبان خوب انتقاد نكند و امر به معروف و نهي از منكر نكند، هم به مظلوم خيانت كرده است هم به ظالم. احساس مسئوليت، "وَما اخَذَ اللهُ عَلَي العُلَماءِ ان لايُقارُّوا عَليَ كَظَّه`ِ ظالِمٍ وَلا سَغبِ مَظلُومٍ"3 هر كه دانشمندتر، فقيهتر و عالمتر، مسئوليتش بيشتر، "وَكُونا لِلظّالِمِ خَصماً وَلِلمَظلُومِ عَوناً... لا تَترُكُوا الامرَ بِالمَعرُوفِ وَالنَّهيَ عَن المُنكَرِ فَيُوَلّي عَلَيكُم شِرارُكُم"4، السلام عليك يا بنت رسول الله. السلام عليك يا بقيه الله. 1. نهج البلاغه، خطبه 131. 2 . نهج البلاغه 3 . نهج البلاغه، خطبه 3. 4 . نهج البلاغه، نامه 47. علي كرمي
|