|
بيعت به روايت تاريخ اهل سنت
حضرت آيت الله العظمي صانعي حفظه الله در شب ولادت با سعادت حضرت صديقه طاهره (س) در پايان درس خارج و به مناسبت اين عيد به بيان سخناني پرداختند و فرمودند: از اسامي والقاب مشهور حضرت زهرا (س) صديقه وشهيده است. صديقه، صيغه مبالغه از ريشه صدق و به معناي بسيار راستگوست. يعني ايشان شهيده وشهادتش به جهت صدق در گفتار و رفتار و كردار و مبارزه با دروغ، نيرنگ و نفاق بعد از رحلت پدر بزرگوارش، حضرت پيامبر (ص) مي باشد . ما نيز به اين بهانه به بررسي گوشه اي از اين واقعيت تلخ (هجوم و آتش زدن خانه و اسباب شهادت دخت نبي مكرّم اسلام (ص) مي پردازيم ، والبته در اين ميان بحثي علمي و تاريخي را با استناد به منابع دست اول تاريخ اسلام و آن هم از منابع برادران اهل سنت را پيگيري خواهيم نمود به دور از هرگونه پرداختن به مسائل فرقه اي و دامن زدن به آتش تفرقه و جدائي بين برادران مسلمان به بسط آن مي پردازيم . پس از رحلت پيامبر گرامي اسلام (ص) و در حالي كه هنوز جسم شريف آن حضرت بر زمين بود، و حضرت علي (علي ) مشغول تكفين ، غسل و تدفين آن بزرگوار بود، عده اي از صحابه كه تعداد آنها به نقل بعضي از تواريخ به پنج نفر هم نمي رسيد ما جراي سقيفه بني ساعده را به وجود آورده و در نتيجه آن ، از همه براي ابوبكر به عنوان جانشيني وي بيعت مي گرفتند . پس از امتناع امير المؤمنين (ع) از بيعت، اصحاب سقيفه براي مشروعيت بخشيدن به آنچه امتي را از آن محروم كرده بودند، چاره اي جز اعمال فشار و بد نام كردن مخالفان و به زانو در آوردن ايشان جهت بيعت با حكومت نديدند. آنان براي رسيدن به اين هدف حتي به بضعه الرسول (ص) وخانه اي كه پيامبر (ص) بارها به اهل آن سلام كرده بود رحم نكردند. تاريخ اهل سنت اين روايت را چنين نقل كرده است: ابن عبد ربه در كتاب عقد ا لفريد (العقد الفريد 4: 259) . مي نويسد : متخلفين از بيعت ابوبكر، علي، عباس، زبير و سعد بن عباده بودند: اما علي ، عباس و زبير در خانه فاطمه نشسته بودند كه ابوبكر عمر را براي خارج كردن آنها (براي بيعت) فرستاد و گفت اگر از اين كار خودداري كردند ايشان را بكش. پس عمر با شعله اي از آتش جهت آتش زدن خانه بر آنها ، پيش آمد كه فاطمه (س) او را ديد و به او گفت : اي پسر خطاب ! آمده اي كه خانه را آتش بزني ؟! عمر گفت : آري ! آيا در آنچه (بيعت) امت در آن وارد شده اند شما هم وارد مي شويد ؟! بلاذري در انساب الاشراف (انساب الاشراف 1: 586 ) ماجرا را اين گونه بازگو مي نمايد : ابوبكر براي بيعت گرفتن از علي (ع) عمر را فرستاد كه شعله اي آتش در دستانش بود ، و علي (ع) از بيعت سرباززده در اين هنگام فاطمه (س) عمر را بر در خانه ديد و به او گفت: اي پسر خطاب ! آيا ترا مي بينم كه قصد آتش زدن در خانه مرا داري ؟! گفت : آري ، و اين كار محكم تر از آنچه پدرت آورده مي باشد . عمر رضا كحاله در اعلام النساء (اعلام النساء 4: 114) . مي گويد: ابوبكر در جستجوي عده اي چون عباس ، زبير و سعد عباده بود كه از بيعتش سر باز زده بودند . آنان را نزد علي (ع) كه در خانه فاطمه (س) نشسته بودند ، يافت . عمر را به سوي آنان روانه كرد، عمر آمد و در حالي كه ايشان در خانه فاطمه (س) بودند صدايشان كرد، آنها از خارج شدن از خانه خوددراي نمودند . پس عمر هيزم خواست و گفت : قسم به كسي كه جان عمر در دستان اوست يا از خانه خارج مي شويد يا اين كه آن را بر هر كسي در آن استآتش خواهم زد . پس به او گفتند، اي ابا حفص ! همانا فاطمه در اين خانه است و او گفت : حتي اگر فاطمه باشد. شهرستاني در ملل ونحل از ابراهيم بن يسار بن هاني نظام (الملل وا لنحل 1: 57) آورده است: عمر در روز بيعت ضربه اي به فاطمه (س) زد كه موجب سقط جنين او گشت، و با صداي بلند فرياد مي كرد : خانه اش را با هر كه در آن است به آتش بكشيد ، در حالي كه در آن خانه ، جز علي و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام ) نبودند . اين ها فقط گوشه اي از تاريخ صدر اسلام است كه بوسيله برادران اهل سنت براي ما به يادگار مانده است. البته اين ماجرا يعني قصه حمله به خانه فاطمه (س) و قصد آتش زدنش با هر كه در اوست، به هيچ وجه جاي انكار ندارد و توسط سني و شيعه نقل شده و ما همانطور كه ذكر شد، به بازگويي آن از برخي منابع اهل سنت بسنده كرديم. محمد امين داودي تبار
|