|
مظلوميتي كه بر دخت پيامبر مي رود
مظلوميتي كه امروز بر فاطمه مي رود مصيبت هاي او در چند روز بعد از رحلت پيامبر نيست بلكه عدم درك هدف او در مبارزه با بازگشت جاهليت به جامعه اسلامي است كه بعد از پيامبر در قالب نژادپرستي قريشي به جامعه سرايت مي كرد.درد فاطمه دوري مردم از اخلاق و معنويت و گوهر دين به دنبال كسب قدرت و غنيمت رفتن است. در سال روز ولادت دخت پيامبر صلي الله عليه و آله حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها نمي خواهم از تاريخ ولادت آن بزرگ بانوي اسلام مطلبي را بر قلم آورم؛ زيرا تاريخ دقيق ولادت بزرگان تاريخ ،به طور دقيق، روشن نيست . همانطور كه نمي توان روز ولادت پيامبر بزر گ اسلام را بدون هيچ اختلافي روشن ساخت؛ دوازدهم ربيع الاول ؟ هفدهم ربيع الاول ؟ يا در ماهي ديگر ؟ اگر ماه آن روشن است ، در كدام سال ؟ عام الفيل ؟ عام الفيل چه سالي است ؟درست نمي دانيم. سال تولد فاطمه(ع) نيز چنين است، آيا پنج سال قبل از بعثت بوده يا پنج سال بعد از آن ؟ و يا سال بعثت پيامبر؟ چون يعقوبي وفات فاطمه را درسن 23 سالگي اعلام كرده كه درنتيجه تولدآن بزرگوارايام بعثت مي شود.و طبري در سن 29 سالگي كه تولدآن حضرت در سالهاي پيش ازبعثت مي شود.در هر صورت هيچكدام به طورمشخص برصفحه تاريخ نرفته است. و قلم فرسايي بر سر اين مطلب چندان گرهي از كار فرو بسته امروز ما نمي گشايد . سليمان كتاني نويسنده معروف مسيحي در كتاب" فاطمه زهي در نيام "سخن ز يبايي دارد : "آنچه كه اينك درباره فاطمه زهرا خواهم نوشت تا آنجا كه ممكن است در آن از كلمه "نقل از " و از گزارش گونه اي تاريخي پرهيز مي كنم چه قلمي كه در دست من است بيش از آنكه در پي تحليل نسبت آهن و گوگر د موجود در ساقه گل باشد مي بايد در مقام آن باشد كه از رنگ و بوي دلاويز آن گل نقشي بيافريند. "چراكه اين فاطمه عليها سلام دخت آن بزرگواري است كه جزيره` العرب و در پي آن نيمي از جهان متمدن روز گار خود را با شعار توحيد و رهايي از طاغوتها ، به راهي ديگر هدايت نمود . و او همسر مردي است كه جر جرداق مسيحي آرزو مي كند كه اي كاش دنيا تمام استعدادهايش را در قالبي مي ريخت و انساني چون علي را تحويل اين روزگار مي داد . و نيز مادر فرزندي است كه در زير تيغ نا اهلان فريب خورده جهل و جور، در سرزمين كربلا، گفت : اگر دين نداريد و از معاد نمي ترسيد در اين جهان(نسبت به مخالفين خود) آزاد باشيد . فاطمه از سوي پدر ، شوهر و فرزندان به كهكشاني سر بر آورده كه اقطار و اعماق آن دير شناختي و يا ناشناختي است . دردناكانه بايد گفت برخي به اصطلاح مبلغان و مداحان ، اين كهكشان بي كران هستي را با عينكهاي تار و شكسته خود، چنان در چشم تماشاگران تاريخ ، تار و تيره گون به نمايش گذاشته اند كه جز مظلوميتي مضاعف ،به دست اينان ،نمي توان نام ديگري بر آن نهاد . فريادهاي اعتراضي فاطمه را تنها در باغ محدود فدك محصور ساخته ورنجهاي روحي اورا، تنها به درد پهلو و استخوان شكسته خلاصه كرده اند و گسترده طاق و رواق گفته هاي او را ، كه براي همه بشريت بود ، به گله ازمعدود مخاطبين در مسجد النبي كوتاه كرده اند و اين مصيبتي است بزرگتر كه به دست و دهان به اصطلاح بعض ي پيروانش بر او رفته و مي رود. ما درست نمي دانيم در آن روزي كه اين بانوي جوان پدر را از دست داد و در ايوان مسجد النبي در برابر انحراف در دستگاه رهبري اسلام فرياد برآورد، چه سالي از دوران عمر خود را مي گذراند؛ اما اين از مسلمات تاريخ است كه سال پاياني عمر او بود. او خوب مي دانست نظام رهبري وخلافت اسلامي پس از مرگ پيامبر، به گونه اي ترسيم گشته كه شايد كمتر از نيم قرن نظام نژاد پرستي قريش كه از آثار دوران جاهليت بود ، به نام اسلام باز گردد وقدرت پرستي رابه جاي بت پرستي رواج دهد؛ لهذا در صدر سخنان خود چنين هشدار داد : فاني حرتم بعد البيان و اسررتم بعد الاعلان ، چرا در امر پيشوايي جامعه سر گردان گشته و پس از اعلان و اظهار حق به پنهان گويي افتاده ايد. اين اندوهي است جانكاه كه سراسر وجود فاطمه را فرا گرفته به گونه اي كه ديوار هاي مسجد از فرياد اين زن مي خواهد شكافته شود .درد ورنج فاطمه سرگرداني وناداني مردم درانتخاب سردمداران ملك ودين است.اواين درد را چنين برزبان مي آورد: اطلع الشيطان راسه من مغرزه صارخا لكم فوجه كم لدعائه مستجيبين ، شيطان سر از كمينگاه خويش سر بر آورده و شما را به خود دعوت كرد و ديد كه چه زود سخنش را شنيديد و سبك در پي او دويديد. دو روز از مرگ پيامبر نگذشته كه قريشيان براي دفع فتنه دست به كاري زدند كه خود و جامعه را به ورطه فتنه كشاندند . "زعمتم خوف الفتنه . الا في الفتنه` سقطوا " و تاريخ شاهد باز گشت روزگاري شد كه پيامبر بيست و سه سال براي محو آن، مصائب بزرگي را تحمل كرده بود و حالا : فاطمه تمام اين مصيبتها را دوباره در برابر چشمان خود، تازه مي بيند. او شاهد بود كه در مكه چگونه ابوجهل فضولات شتر را بر دوش پدرش مي ريخت و اين دختر با دستان كوچك خود آنها را پاك مي كرد. او در جنگ احد شاهد آسيبي بود كه به دست قريشيان بر چهره پيامبر نشست.ونيز تماشاگرمصائبي ديگر. و از سويي شاهد كودتا ي خزنده يي است كه بني سفيان و آل قريش ،در برابر ميراث پيامبر،درتدارك آن هستند. پيداست اگر رهبري يك جامعه نو پا به دست كساني قرار گيرد كه اهلييت آن را ندارند ودرپيش دربرابراسلام شمشير مي كشيدند، جامعه به چه روزگاري خواهد افتاد . در همان روز هاي نخست پس از مرگ پيامبر صلي الله عليه وآ له قبايلي به عنوان "اهل رده " عليه نظام نوپاي اسلام برخواستند، كه درنظرو نگاه آنها،حاكميت قريش مكه بر انصار مدينه بود و خالد بن وليد به عنوان مامور خليفه تمامي آنان را از دم تيغ گذراند و اين نخستين جنگ داخلي و سركوب شورش هايي بود كه سر از بيعت با خليفه پيچيدند .ديني كه پيامش دعوت به دار الاسلام بود (و الله يدعوا الي دار الاسلام( و همه را به ورود در سلم دعوت مي كرد (ادخلوا في السلم كافه`( حال مي خواهد با شمشير آخته خالد بن وليد برقرار بماند .فاطمه مي بيند كه مردم ازپيامهاي معنوي ،اخلاقي وگوهرين دست برداشته وراه كسب قدرت وغنيمت درپيش گرفته اند. در ايام ولادت و يا وفات آن حضرت به جاي باز خواني تاريخ و خطبه آتشين او ، و احساس خطري كه اين بانوي مظلوم تاريخ نسبت به دستگاه رهبري اسلامي داشت ، برخي برآنند تا با ذكر مجعولات و مصائب شخصي ، چهره حقيقي فاطمه را در لايه هايي از اخبار بي پايه گم وتحريف نمايند ودرپي آن اختلافاتي رابرانگيزند ومردم را نسبت به مشكلات زمان خود بي تفاوت نشان دهند. همانطور كه نسبت به آموزه هاي امامان نيز چنين كردند. تربيتي كه پيامبر(ص) بر دخترش اعمال كر د ، نشان دهنده هويت واقعي زن در عصر تحقير هويت زن بود. تربيت فاطمه به گونه اي رقم خورد كه هيچ زني در آن روزگا ر واجد چنين تربيتي وهويتي نبود .او اولين زني است كه آزادانه در مسجد ودر جلوي چشم همه تاريخ مي ايستد و باب انتقاد ازخليفه رامي گشايد و اين درسي است به همه زنان تاريخ كه بايد آزادانه دربرابرقدرتهاي زمان خود سخن گفت ، انتقاد كرد و از هيچ رعب وحشتي نهراسيد. او نشان داد كه در برابر حاكمان ، هم نبايد مرعوب بود و هم نبايد مجذوب گشت .اگرخليفه اي برجاي پيامبر هم نشسته باشد،هيچ نشانه اي ازقداست ودور ازانتقاد بودن او نيست. سليمان كتاني كه شخصيت فاطمه را از اعماق ورق پاره هاي تاريخ در آورده ، مي گويد : در قضيه اي ، از پيامبر سوال شد ، حضرت فرمود : نخست بايد بدانم راي فاطمه دراين باب چيست .بدين گونه فاطمه در نتيجه تربيتي صحيح داراي راي و نظر يه شخصي گرديد ... " علي در وجود فاطمه تكميل وجود خود را يافت و در روزهاي آخر عمرش شبانگاهان به در خانه انصار مي رفت در حالي كه حسن و حسين را با خود همراه مي داشت از انصار مي خواست كه د ر برابر جاهليت عرب بايستند تا بازتوليد نگردد؛ اما ميان برخي اصحاب و سران قدرت چنان همگرايي به وجود آمده بود كه پاك فاطمه را مايوس مي نمود . تا 25 سال پس از آن شوهرش علي فرمود : روزگار ما به روز گار جاهليت بازگشته است .حاكميت امويان پس ازسي سال مرگ پيامبرودرپي آن حاكميت عباسيان و درامتداد آن حكومتهايي بنام دين،همان امتداد خط جاهليت بود كه پبامبر ودرپي آن فاطمه سرسختانه ايستادند. محمدتقي فاضل ميبدي
|