|
كرامت انسان و آزادي در قرآن / سيد محمد علي ايازي
چكيده در توصيف شخصيت و كرامت انسان از دو جهت ميتوان سخن گفت،يكي درباره داشتهها و ظرفيت وجودي كه از آن تعبير به كرامت ذاتي ميشود و يكي از بايدها و نبايدهايي كه آن داشتهها را تقويت ميكند و به كمال ميرساند. بيشترين سخن پيشينيان درباره كرامت، درباره بايدهاي اخلاقي بوده، در حالي كه بايد انسان را شناخت و ساختار هستيشناسانه او را كاويد و براساس آن نتيجهگيري كرد،از اينرو مهمترين مباحث اين نوشته به مباني كرامت انسان در قرآن و پيامدهاي توجه به كرامت ميپردازد و آنگاه نسبت آزادي با كرامت مورد توجه قرار ميگيرد و مباني اين نسبت را در فرهنگ قرآني ميكاود و در نهايت به عامل بيتوجهي به كرامت و دغدغههاي آينده بشريت بويژه بحران معنويت،كه خطر جدي بشريت محسوب ميشود و كرامت انسان را تهديد ميكند مورد بحث قرار ميدهد يادآور ميشود و راه حل بشريت را آزادي و معنويت ميداند. چيستي كرامت از آنجا كه سخن درباره كرامت انسان است،بايسته است كه روشن شود اين كرامت چيست و كرامت ذاتي با كرامت فعلي چه تفاوتي دارد. راغب اصفهاني كرامت را از دو جهت معنا ميكند، كرامت خداوند و كرامت انسان، نام احسان و نعمتهايي كه خدا ميدهد و ظهور ميكند، كرامت:فانّ ربي غني كريم.(نمل،27/40) و در جايي كه بخواهد انسان توصيف شود، نام آراستگيها و افعال نيكي كه از او آشكار ميشود،كرامت گفته ميشود ولي درباره او كريم نميگويند.سپس راغب ميگويد:واژه كرامت معناي عامي دارد و هر چيزي كه در جاي خودش شرافت و بزرگي داشته باشد، كرامت ميگويند به همين دليل خداوند درباره گياهان ميگويد:فأنبتنا فيها من كل زوج كريم.(لقمان،31/10) درباره زراعتهاي خوب و ماندگار مي گويد: و زروع و مقام كريم.(دخان،44/26) اكرام و تكريم،چيزي است كه به انسان نفعي و فايدهاي برسد اكرام ميگويند،نفعي كه در آن پيچيدگي و مانع نباشد.1 مفهوم كرامت در قرآن اما در حقيقت كرامت در قرآن وصف و حالتي است كه ممكن است: 1.مبتني بر ذاتي باشد كه وصف دائمي است، اگر گياه توان ماندگاري و رشد و توسعه داشته باشد،كرامت دارد:عرش كريم (مؤمنون/116) فرشته كريم (يوسف/31) رسول كريم (تكوير/19، دخان/17)، نمونههايي از اوصاف كرامت است. 2.و گاهي مبتني بر افعالي است،مثل عطاي نعمت،جود بيمقدار(نمل/40) رسول كريم در حق پيامبر(حاقه/40) يكي انساني شريف، آراسته به فضائل، يا كسي كه خداوند او را منزلت بخشيده (دخان/17) كه كاري انجام ميدهد كه خبر از كرامت عامل ميدهد. بنابراين، كرامت يا صفت شرافت،بزرگواري،ارزش جايگاه و يا فعلي است كه داراي شرافت و بزرگواري است:فاماالانسان اذا ما ابتلاه ربه فاكرمه و نعمه فيقول ربي اكرمن(فجر،89/15) يعني فعل انجام داد،جود و سخايي كرد.اكرمي مثواه (يوسف،12/21) يعني يوسف را در منزلت نيكويي قرار داده است. در قرآن كريم آمده:زوج كريم (شعراء/7) رزق كريم (انفال/4، حج/50، نور/26، نباء/4) مقام كريم (شعراء/58) اجر كريم(يس/11) ظل و سايه كريم(واقعه/44) قول كريم (اسراء/23) كتاب كريم(نمل/29) عزيز كريم (دخان/49) استعمال شده و همه دلالت بر همين معنا و صفت دارد.2 از اين رو، وقتي درباره كرامت انسان سخن گفته مي شود، سخن درباره افعال انسان نيست،سخن درباره خصوصيت و صفات انسان است.از ويژگيهايي است كه باعث شرافت،ارزش و گراميداشت آن شده است. با آنچه توضيح داده شد، تفاوت كرامت ذاتي با كرامت فعلي هم روشن ميشود، زيرا اگر درباره ارزش چيزي سخن گفته ميشود،مربوط به وصف ثابت نوع باشد،و خصوصيات و عوارض تأثيري در آن به جاي نگذارد و در هر حال و شرايطي آن صفت دوام داشته باشد، مربوط به ذات ميشود و اما اگر ارزش و بزرگي به فعل مربوط شد، مانند سماحت، سخاوت و رشادت كه شخص در اثر انجام كار و مداومت بر آن، ارزشمند ميشود،خواه ناخواه اين ارزش فعلي و ناظر به وصفي است كه شخص پيدا كرده است. به همين جهت سخن درباره كرامت انسان ناظر به وصف ثابت و نوع و ارزشگذاري جنس است و اگر سخن درباره افعال و كارهاي آينده باشد،چون انسان داراي حالات مختلف و در ادوار متفاوت ميشود،نميتوان آن وصف را به همه انسانها و همه حالات منطبق كرد.از سوي ديگر درباره توصيف شخصيت و حقيقت و كرامت خود انسان و درك آرزوهاي سعادت آفرين، از دو جهت ميتوان سخن گفت، يكي درباره? شخصيت و مقام و كرامتي كه در نهاد انسان گذاشته شده است و ديگري از جهت افعال و رفتارهايي كه انجام ميدهد. به عبارت ديگر،يكبار از بايدها و نبايدهايي سخن گفته ميشود كه اين موجود زمينه پذيرش دارد و ميتواند استعدادهاي او را شكوفا كند و آراستگي به ارزشهايي ببخشد و تعالي انساني او را بارور كند،گسترش دهد و شخصيت او را پايدار سازد تا در برابر تهاجمات دروني و بيروني ايستادگي كند.در اين صورت،اين قدرت پايداري به اين خاطر است كه بشر در زندگي با بحرانهايي مواجه است كه انسانيت او را خدشهدار ميكند.به اين معناي اخلاقي،فقدان كرامت،دنائت،پستي و فرومايگي را به دنبال خود دارد.در برابر،كسي كه متصف به ارزشهاي اخلاقي ميشود و خود را تربيت ميكند، موجود كريم ميشود.تنها با شناخت حقيقت وجودي و يافتن استعدادها و تواناييها به آراستگي و تهذيب نفس و سير و سلوك به اين مرتبه ميرسد و با اعتلاي روحي و ارجمندي فراطبيعي به كرامتهاي والا ميرسد. بيگمان در فرهنگ آموزههاي قرآن، بخشي از مباحث كرامت،ناظر به اين جهت اخلاقي است.بر اين اساس آيات فراواني راههاي رسيدن به كمال هويتي انسان و قوس صعود را نشان ميدهد و كسان بسياري وقتي درباره كرامت سخن ميگويند،از اين جهت كرامت انسان را كاويدهاند و راهها و روشها و تجربهها و الگوها را نشان دادهاند. بر طبق اين الگو كرامت،به معناي اصالت،شرافت،بزرگواري و بزرگ منشي ميباشد و انسان در صورتي انسان است كه پستي و فرومايگي نداشته باشد، وصف بايد و نبايد اخلاقي است كه انسان ميتواند خود را آراسته به آن كند و تا وقتي زمينه و استعداد آن را نداشته باشد، نميتواند چنين وصفي پيدا كند.مثلاً تعبيرهايي مانند:ان اكرمكم عنداللّه اتقاكم(حجرات،49/13) پروا داري بيشتر،كرامت بيشتر را براي انسان ارمغان ميآورد،ناظر به همين معنا است. مباني كرامت انسان در قرآن سخن درباره مباني كرامت از منظر قرآن از اين جهت داراي اهميت است كه جايگاه و ارزش وجودي انسان را گذشته از تعلقات نژادي، ديني و جغرافيايي نشان دهد و بگونهاي توصيف كند كه ناظر به ساختار هستي شناسانه او باشد و اين اوصاف تنها براي انسان ذكر شده و هيچ قيدي و شرطي براي آن تعيين نشده است. به عبارت ديگر اين مباني در صورتي ميتواند مهم باشد كه بتواند در توصيف انسان از آن جهت كه انسان است،ارزشهايي را مطرح كند كه در موجودات ديگر وجود ندارد و براي او حقوقي را قائل شود كه براي انسانيت معنيدار است.در اين باره بايد اذعان كرد كه هيچ مكتبي مانند اسلام و كتابي مانند قرآن در اين باره سخن نگفته و دغدغه براي ذكر آن نداشته است.قرآن كريم از جايگاه وجودي، از منزلت، نسبت او با هستي جهان، موجودات ديگر، ظرفيت، استعداد و دانستنيهايي سخن گفته و تركيب او را يادآور شده، كه در ميان موجودات مانندي ندارد،شيوه برخورد و تعامل با او مانند ديگر موجودات نيست و شرايط وجودي متفاوتي دارد. در اين بخش طي چند فراز اين آيات را كه نشانگر ارزش وجودي و داشتن كرامت ذاتي است مطرح ميسازيم و مقايسهاي با توصيف موجودات ديگر مياندازيم تا روشن شود، كه افزون بر نگرش متفاوت،ويژگيها و شرايط و حقوق و بايدهاو نبايدهاي اجتماعي متفاوتي دارد. اما در آغاز لازم است روشن شود كه فلسفه كرامت انسان در قرآن چيست و چه نكاتي در آيه كرامت بيان شده است: و لقد كرمنا بني آدم و حملناهم في البر و البحر و رزقناهم من الطيبات و فضلناهم علي كثير ممن خلقنا تفضيلاً. (اسراء،17/70) ما فرزند آدم را گرامي داشتيم و او را در خشكي و دريا به حركت در آورديم و به آنها از روزيهاي پاكيزه بخشيديم و بر بسياري از آفريدههاي خود برتري داديم. در اين آيه چند نكته بيان شده است:1) اين كرامت از آن فرزندان آدم است و شامل همه آنان ميشود. قيد مؤمن، مسلمان، حتي انسان را نميآورد. 2) براي اين موجود گرامي داشته شده، امكانات، وسائل، فرصت حركت و جابجايي و رزق پاكيزه بخشيده است.3) به جز گرامي داشتن،بر بسياري از آفريدهها برتري داده است كه نشان ميدهد كرامت به جز برتري است. به عبارت ديگر،تكريم انسان، نهادن ويژگيهايي است در اين موجود كه در ديگران نيست و امر اعتباري و تنها احترام نيست.دادن چيزهايي است كه در ديگر موجودات است،اما در انسان بيشتر و كاملتر وجود دارد در موجودات ديگر نيست.از اين رو تكريم، معنايي است دروني كه به ديگري كاري ندارد و تنها آن موجود شرافت و عنايت پيدا كرده است. و شامل همه حتي مشركين و كفار ميشود، بر خلاف تفضيل كه در مقايسه و اشتراك ارزيابي ميشود.5 اكنون اين پرسش مطرح است،اين ويژگيها چيست كه كرامت انسان بر آن متوقف شده و فلسفه كرامت و ارزشگذاري انسان معرفي شده است.با ارزيابي شخصيت انسان احتمال دارد، كه امتياز ويژه انسان كه در ميان موجودات زميني وجود دارد، عقل باشد، يا عقل و اراده و يا ايمان و كمالات معنوي. علامه طباطبايي در تفسير الميزان6 وجه كرامت ذاتي انسان را عقل ميداند، در حالي كه عقل صفت ممتاز انسان از موجودات زميني هست،اما نسبت به ملائكه نيست در صورتي كه صفت ممتاز انسان عقل و اراده و حق انتخاب است.ممكن است كسي بپرسد از كجاي آيه استفاده ميكنيد كرامت انسان به تعبير علامه طباطبايي عقل است و به نظر نويسنده اراده و حق انتخاب است و نميتواند ايمان و كمالات معنوي باشد. بايد پرسيد عامل كرامت انسان چه چيزي ميتواند باشد كه نه در موجودات ارضي وجود دارد و نه در موجودات سماوي. تفاوت جمادات، نباتات و حيوانات با انسان در چيست. ملائكه اللّه و عالم ارواح در آسمانها چه چيزي ندارند كه باعث خضوع و كرنش آنها نسبت به انسان شده است؟ جن هر چند برخي خصائص عقلي را دارد،آن گونه كه از برخي آيات قرآن استفاده ميشود كه ايمان ميآورند،اما در آنها خلاقيت ذاتي و پذيرش مسئوليت و توسعه ماديت و معنويت ديده نميشود، اما در انسان وجه جامعي ديده ميشود كه از سويي ملكوتي است و از سويي ناسوتي است.علامه طباطبايي فلسفه تكريم را اختصاص يافتن چيزي ميداند كه در انسان ديده ميشود كه در ديگران يافت نميشود، به عبارت ديگر ايشان از روش سبر و تقسيم در پي اثبات دليل كرامت است: انسان بواسطه عقل ويژگي در ميان موجودات هستي دارد كه باعث برتري و افزايش بر ديگران در صفات و احوال و كارها مي شود.7 ولي در حقيقت زندگي انسان از اين جهت با زندگي ساير جانداران فرق دارد كه حيوانات به حكم غريزه زندگي ميكنند،اما انسان عقل و اراده دارد و با نيروي ابداع و ابتكار كار ميكند.انسان نه تنها بر خود حق دارد و مسئوليت شناسي حتي بر ديگر موجودات هم حق دارد:انكم مسئولون حتي عن البقاع و البهائم،8 به همين دليل كه عقل دارد، اراده دارد، ابداع و ابتكار دارد، مسئوليت شناسي و مسئوليتپذير است، به همين دليل هم كرامت دارد. بنابراين فلسفه كرامت انسان از سوي خداوند داشتن اراده و اختيار و توانايي حق انتخاب و ابداع و ابتكار و بيان خواستهها،نطق،خط،تسلط بر ديگر موجودات است. البته اموري كه با داشتن عقل تناسب دارد و اين نكته با استفاده از سبر و تقسيم و مقايسه ميان انسان با موجودات و آيات قرآن استفاده ميشود.زيرا خداوند تكريم انسان را امر اعتباري و تصادفي قرار نداده و بلكه نسبت به واقعيت و حقيقتي از ذات انسان و تكويني قرار داده است.و از طرفي اين اوصاف را اختصاص به انساني چون مؤمن قرار نداده و در مقام بيان آنها به طور مطلق سخن گفته و به ذات انسان وابسته ساخته است.و اگر در انسان سلبيات بسياري نسبت به پذيرش انسان و تخلفات و نافرمانيهاي وي ديده ميشود، اما در برابر انسان ابتكارات و خلاقيتهاي بسياري در كشف پديدهها و بكارگيري طبيعت و در نورديدن جهان آفاق دارد و باز آفريني و نوآوري و شناخت طبيعت و خدمت به جامعه انجام داده كه بينظير است.9 و به همين دليل كرامت انسان به ذات او تعلق ميگيرد و از همين جهت موجود ممتاز و انحصاري است و نميتواند كرامت او ناظر به كمالات معنوي و فعليت انسان در آينده باشد.همين كه چنين استعدادي در كليت دارد، جامعه انساني ارزش بيشتري از موجودات ديگر دارد،هر چند در ميان آنها ضايعات،آفات و انحرافاتي ديده ميشود. قابل التفات است، آياتي كه مورد بررسي قرار ميگيرد، به دو جهت دليل و شاهد بر كرامت انسان است، يكي از اين جهت كه بيانگر وضعيت ذاتي انسان است. و برخي به اين دليل مبناي كرامت قرار گرفتهاند كه اگر انسان كرامت نداشت و كرامت او ذاتي نبود، اين گونه جهان را براي او آماده نميكرد و اين گونه حقوق و ارزش اجتماعي قائل نميشد و براي انسان از آن جهت كه انسان است حريم تعيين نميكرد و سرمايهگذاري نميكرد، چيزي كه مانندش در ساير موجودات ديده نميشود و به عبارت ديگر ما گاهي از اينكه خداوند انسان را خليفه و امانتدار و داراي علم ويژه و مثل اعلا قرار داده ميفهميم كرامت ذاتي دارد و گاهي از اينكه فرشتگان به او سجده كردند، موجودات جهان در تسخير اوست و حيات مادي و معنوي او ارزش دارد، ميفهميم كه انسان كرامت دارد. به هر حال به بررسي اين آيات ميپردازيم. 1.مسجود فرشتگان يكي از مباني كرامت و از نشانههاي ارزش وجودي انسان در قرآن، سجده فرشتگان برانسان است.خداوند در سوره اعراف ميفرمايد: ولقد خلقناكم ثم صورناكم ثم قلنا للملائكه` اسجدوا لادم فسجدوا الا ابليس.(اعراف،7/11) خداوند در آغاز انسانها را آفريده،سپس به او صورت انساني داده و در همين صورتگري بوده است كه خواسته او را خليفه در روي زمين قرار دهد.(بقره،2/30) 2.جانشين خداوند يكي ديگر از مباني كرامت در توصيف انسان،جانشيني خداوند در روي زمين شدن است.اين جانشيني اولاً اختصاص به آدم ندارد و شامل همه انسانها است. ثانياً، حكايت از مقام، ارزش و جايگاه تكويني در نظام هستي است:و اذ قال ربك للملائكه` اني جاعل في الارض خليفه`.(بقره/30) 3.انسان امانت دار خداوند قرآن،انسان را امانتدار خداوند معرفي ميكند و اين مسئله را با ذكر مقدمهاي بيان ميكند و ميگويد:اين امانت را بر آسمان به زمين و كوهها عرضه كرد، ولي آنان از حمل آن سر بر تافتند و از آن هراسيدند، اما انسان آن را بر دوش كشيد:انا عرضنا الامانه` علي السموات و الارض و الجبال، فابين ان يحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه كان ظلوماً جهولا(احزاب،33/72) از اين تعبيرها استفاده ميشود كه پذيرفتن امانت از ويژگيهاي انسان است كه همه موجودات جهان آفرينش از پذيرش آن سرباز زدهاند. 4.داراي علم ويژه خداوند يكي ديگر از ويژگيهاي انسان از نظر قرآن داشتن علم ويژهاي است كه خداوند به انسان داده و او به ملائكه عرضه كرده و زمينه پذيرش و خضوع ملائكه شده است: و علم آدم الاسماء كلها ثم عرضهم علي الملائكه` فقال انبؤني باسماء هولاء ان كنتم صادقين.(بقره/31) 5.انسان مثل اعلاي خداوند يكي ديگر از توصيفات قرآن درباره شخصيت انسان، آينه تمام نماي حق شدن انسان است.انسان از نظر قرآن اين ظرفيت وجودي را دارد كه بتواند مظهر كامل حضرت حق در روي زمين، بلكه در آسمان و زمين شود. يعني استعدادي دارد كه ميتواند پياده كننده كارهاي خداوندي و تجلي دهنده? اسماي حق شود، در هر مرتبهاي كه هست. تجلي يك اسم حق يا تجلي عهدهاي از اسما و صفات و يا تجلي همه اسما و صفات الهي. و له المثل الاعلي في السموات و الارض و هو العزيز الحكيم. (روم،30/27) 6.تسخير موجودات جهان آفرينش انسان از ديدگاه قرآن از آن چنان ارزش و مقامي برخوردار است كه به فرمان خداوند همه موجودات جهان آفرينش در تسخير او هستند و خداوند ظرفيت وجودي او را به گونهاي آفريده كه توانايي به كارگيري موجودات جهان را به نفع خود دارد و ميتواند از خورشيد، ماه،ستارگان، حيوانات، جمادات و امور غيبي به نفع خود استفاده كند، بلكه آنها را به تسخير در آورد.در اين باره قرآن از تسخير خورشيد و ماه، درياها، رودها، شب و روز بلكه آنچه در روي زمين، بلكه آنچه در آسمان و زمين براي انسان سخن ميگويد و اين را به عنوان ارزش و برتري و نعمت ميشمارد:و سخّر لكم الشمس و القمر(ابراهيم،14/33) و سخّر لكم الفلك لتجري في البحر و سخّر لكم الانهار(ابراهيم/32) و سخّر لكم الليل و النهار و الشمس و القمر(نحل،16/12) 7.انسان اشرف مخلوقات هر چند سخن درباره اشرف مخلوقات بودن انسان نگاهي ديگر به انسان و ارزش اوست،اما از آن جا كه قرآن با تعبيرهاي مختلف درباره جايگاه انسان سخن گفته،اين تعبير هم در نشان دادن كرامت انسان قابل توجه است. قرآن كريم پس از شرح چگونگي آفرينش انسان و سير مراحل آن ميگويد:ثم انشأناه خلقاً آخر فتبارك اللّه احسن الخالقين.(مؤمنون،23/14) آنگاه آفرينشي ديگر پديد آورديم، آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است. در جايي ديگر آمده است: لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم.(تين،95/4) به راستي انسان را در نيكوترين اعتدال آفريديم. 8.انسان برخوردار از روح خدايي در نظر قرآن آفرينش انسان از آن جهت نيكوتر است و ارزش ويژهاي دارد كه از روح خودش تركيب يافته و اگر بُعد جسماني او زميني و خاكي است،بُعد معنوي و ملكوتي او الهي است: ثم سواه و نفخ فيه من روحه(سجده،32/9) فاذا سويته و نفخت فيه من روحي فقعوا له ساجدين(حجر،15/29، ص،38/72).به همين دليل انسان كامل ميتواند از ميان انسانها برخيزد و انتخاب شود و مثل اعلاي خداوند و مظهر اسامي و صفات الهي شود. در انسان از نظر وجودي چنين ظرفيتي وجود دارد و قرآن اين ارزش را يادآور ميشود. 9.انسان داراي اراده و اختيار يكي ديگر از ويژگيهاي انسان كه در مباني كرامت بسيار مهم و نقش آفرين است، اراده و اختيار انسان است.انسان در پوئيدن راه هدايت و انجام تكاليف الهي خود تصميم ميگيرد.بگونهاي آفريده شده كه با گرايشهاي دوگانه خير و شر به دنيا بيايد و با تمايلات گوناگون و فرصت انتخاب آزمايش شود.الذي خلق الموت و الحياه ليبلوكم ايكم احسن عملاً(ملك،67/2) خدايي كه مرگ و زندگي را آفريد و با زنده ساختن انسانها به اين دنيا آورد تا بيازمايد كه كدام يك نيكو كردارتر خواهند بود.بلكه براي اين بشر تمام امكانات مادي و معنوي فراهم ساخت و تدارك ديده و آنچه نياز داشته در اختيار او قرار داده است تا ببيند چگونه از آنها استفاده ميكند:انا جعلنا ما علي الارض زينه لها لنبلوهم ايهم احسن عملاً.(كهف،18/7) بنابراين ارزش انسان به اين است كه ميتواند كار بد انجام دهد،ولي كار خوب انجام ميدهد و به همين دليل پاداش ميگيرد. ميتواند كار خوب انجام ندهد، ولي كارهاي خوب انجام ميدهد و به همين دليل توبيخ و مجازات ميشود. ميگويد هر كه بخواهد ايمان ميآورد و هر كه بخواهد،كفر ميورزد:و من شاء فليكفر. (كهف/29) خداوند نخواسته به صورت جبري در كارهاي انسان دخالت كند،بلكه خواسته است ناظر و ممتحن اعمال او باشد: فليعلمن اللّه الذين صدقوا و ليعلمن الكاذبين.(عنكبوت،29/3) از نظر قرآن،هر انساني مرهون تلاش و كوشش خود است:و ان ليس للانسان الا ما سعي (نجم،53/39) و نتيجه سعي خود را ميبيند:فاولئك كان سعيهم مشكورا.(اسراء،17/19) اگر نيكي كردند به خود كردهاند و اگر بد كرداري نمودند،آن هم به خودشان باز ميگردد:ان احسنتم احسنتم لانفسكم و ان اسأتم فلها. (اسراء/7) كسي نميتواند آنها را مجبور كند،اگر مجبور كرد ارزش ندارد.ارزش كار به انتخاب و اختيار انسان است:من عمل صالحاً فلنفسه و من اساء فعليها. (فصلت،41/46) هر كس كار خوب كند به سود خودش و هر كس كار بد انجام دهد، به زيان خودش است. 10.ارزش حيات و زندگي انسان از نظر قرآن،انسان داراي آن چنان ارزشي است كه حيات يك انسان مساوي با حيات همه انسانها،ومرگ او مساوي است با مرگ همه انسانها.اگر كسي انساني را بدون دليل بكشدگويي كه انسانها را كشته است و اگر فردي را زنده كند،گويي همه انسانها را زنده كرده است:من قتل نفساً بغير نفس او فساد في الارض فكانما قتل الناس جميعاً و من احياها فكانما احياء الناس جميعاً.(مائده،5/32) جمع بندي از آنجا كه كرامت به معناي ارزش،مقام و موقعيت ويژه و برتري وجودي و ذاتي و تكويني معني گرديد و مراد از آن استعداد در نهاد دانسته شد و تكريم و منت گذاشتن خداوند16 (اسراء، 17/70) هم براساس صفت ممتاز او شناخته شد،و فلسفه وجودي اين كرامت در اراده و اختيار تبلور يافت،روشن ميشود كه اگر انسان كرامت نداشت نميتوانست خليفه خدا، مسجود ملائكه، امانتدار انحصاري، داراي علم ويژه و تجليگاه اسما و صفات ومثل اعلاي خداوند شوند و به همين دليل براي اين موجود جهان آفريده شده و براي او تسخير شده و از سويي چون داراي ويژگيهاي فوق ميباشد ميتواند جهان را تسخير كند و در اختيار بگيرد و از آن بهرهاي ببرد كه ديگر موجودات نميتوانند بهره ببرند و از اين رو:فضلناهم علي كثير ممن خلقنا.(اسراء/70) و البته شايد به اين دليل اين تفضيل را به طور مطلق بيان نكرده،كه چون:رفع بعضكم فوق بعض درجات (انعام،6/165) اگر همه آن مراتب و درجات را ميرسيدند، ديگر فضيلت بركثير نبود، فضيلت بر همه آفريده هم بود،يعني افزون بر كرامت بر كل،فضليت بر كل هم داشت. نكته ديگر،هر چند ارزش حيات و زندگي انسان كشف كرامت ميكند و بيانگر جايگاه وجودي ذات انسان ميشود، اما بيان اين نكته در قرآن نه تنها به اين جهت نيست كه آدمكشي را محكوم كند و ارزش حيات و خون انسان را نشان دهد،بلكه بيان حيات انسان هم است، زيرا در ذيل ميگويد:و من احياها فكانما احيا الناس جميعا(مائده،5/32) و بيان ارزشگذاري حيات، تعبير ديگري از جايگاه و ارزش و كرامت ذاتي انسان است، زيرا اين تعبير در حق موجودات ديگر نيامده و حتي شامل حيات معنوي،از هدايت تا عرض و آبرو و بهرهگيري از استعدادها و خلاقيتهاي انسان و به ثمر رساندن آنها نيز ميشود و اين جزو كرامت است. منبع: فصلنامه بينات، شماره 53 1 . مفردات القرآن/707،ماده كرم. 2.ر.ك معجم الفاظ القرآن الكريم،2/464-468. 3.گلشن راز/89. 4.البته اين تقسيم نكات ديگري دارد كه در بررسي آيات اثبات كننده كرامت ذاتي توضيح داده خواهد شد. 5.علامه طباطبايي، الميزان، 13/155-156. 6.همان. 7.همان/156. 8.نهج البلاغه، خ167. 9.فضل اللّه،محمدحسين،من وحي القرآن،14/179. 10.الميزان،16/526 -52. 11.همان،1/116-117. 12.همان/118. 13.كليني،اصول كافي، 1/134. 14.ابن تركه/172-180و رحيميان/255. 15.ر.ك:فاني،كامران،فرهنگ موضوعي قرآن مجيد/26. 16.الميزان، 13/155. 17.ايازي، آزادي در قرآن/129. 18.براي تفضيل ر.ك: آيت الله منتظري،حسينعلي، دراسات في ولايه الفقيه، 1/493 - 511. 19.حر عاملي، وسائل الشيعه،15/12، ح19908. 20.ممدوح العربي،محمد،دوله` الرسول في المدينه/179. منبع : فصلنامه بينات، شماره 53
|