|
مشعشعیان و ادعای مهدویت
تبارشناسی فرق اسلامی - 2 ماهیت فكری سیدمحمد درباره ماهیت فكری و عقیدتی سیدمحمد از دو محور میتوان بحث كرد: یكی مهدویت و دیگری الوهیت كه در اینجا به تبیین آموزههای او در باب مهدویت میپردازیم. برای تبیین ماهیت فكری و عقیدتی وی، ابتدا از دو شخصیت تأثیرگذار در اندیشه سید یعنی احمد بن فهد حلی و حافظ رجب برسی یاد میكنیم و این به آن معنا نیست كه آن دو شخصیت در طرح آموزههای الوهیت و یا مهدویت پیشگام بودند، ولی تأثیر افكار اینها بر سید انكارناپذیر است. احمد بن محمد بن فهد اسدی معروف به ابنفهد از اكابر و اعیان علمای امامیه قرن نهم هجری بهشمار میآید. او در سال 756 قمری در شهر حله به دنیا آمد و بعد از پشت سر گذاشتن دوران رشد و تحصیل، وارد حوزه علمیه حله شد و با تلاش و كوشش وصفناپذیر به مثابه عالمی بزرگ در آسمان حله درخشید. او همگام با فراگیری علوم و فنون دینی، به پالایش روح و تهذیب نفس هم پرداخت و در اثر همین مراقبتها به مقامات عالیه روحی و معنوی دست یافت. او در كنار رونق بخشیدن به حوزه حله به تربیت دهها شاگرد جلیلالقدر پرداخت و تألیفات بسیاری از خود به یادگار گذاشت و سرانجام در سال 841 قمری در 85 سالگی دار فانی را وداع كرد. سیدمحمد را نمیتوان به مكتب فكری استادش احمد بن فهد وفادار دانست ولی برخی آموزههای استاد، بهویژه گرایشهای زاهدانه و باطنی او، زمینه شكلگیری فضای فكری سید را فراهم ساخته بود و سیدمحمد تنها به آن آموزهها اكتفا نكرد و روندی را كه از مدرسه شیخ در حله آغاز شده بود، با دیگر اندیشههای موجود ادامه داد و به عبارتی دیگر، زیرساخت آموزههای سیدمحمد، با تمایلات و گرایشهای اعتقادی استادش در حله پیوند جدی داشت، اما مجموعه آموزههای سید در پیوند با همه اندیشهها و جنبشهایی است كه در آن روزگار جلوه نمودند. در مجموع ابنفهد، شخصیتی تأثیرگذار در شكلگیری افكار و عقاید سیدمحمد بهشمار میآید و شاید بیشترین این اثر در بُعد درونگرایی و باطناندیشی باشد كه سید با تركیب این افكار با باور انتظار شیعیان، ادعاهایی كرد كه خشم استادش را موجب شد. رجب بن محمد بن رجب معروف به حافظ برسی (متوفای 813 قمری) در یكی از قریههای حله به نام برس به دنیا آمد. میرزاعبدالله افندی او را صاحب مهارت در علم اسرار حروف و اعداد قلمداد میكند؛ بهطوری كه بخش مهمی از آثار وی در این زمینه نوشته شده است. افندی میگوید كه از مشایخ معروف و اساتید برسی كه در سلك شخصیتهای شناخته شده و موجه فقیهان شیعه باشند، آگاهی در دست نیست. بنابراین، آموزههای برسی را خارج از جریان غالب میان فقیهان قلمداد مینماید. اما تأكید میكند كه غلو و فزونگویی وی در مرتبه الوهیت نبود. خوانساری میگوید: برسی پایههای غالیگری را استوار كرد و از دایره شریعت محكم بیرون رفت و مذهب را برپایه تأویلهای دلبخواه و تباه گذاشت. در گرایش افكار و عقاید سیدمحمد، میراث فكری حافظ برسی كه تقریباً همعصر سید بود، بیتأثیر نبوده است؛ مخصوصاً گرایشهای غیرمعمول او در اسرار و اسماء الهی و عالم غیب. سیدمحمد و اندیشه مهدویت مهدیگری و ادعای مهدویت در طول تاریخ اسلام، قصه درازی دارد و افراد، گروهها و فرقههای متعددی قبل از سیدمحمد این را ادعا كرده بودند، ولی ادعای مهدویت سیدمحمد یكی از شگفتیهای روزگار بهشمار میآید؛ چون تمام مدعیان دروغین تا آن زمان از فرقهها و مذاهب غیرامامیه بودند و ادعای مهدویت از طرف آنها باعث شگفتی نبود، ولی از سیدمحمد كه عالم شیعی دوازدهامامی بود، چنین ادعایی جای بسی تأمل دارد. به علت همین موضوع و اختلاف منابع در ادعای مهدویت و یا طریق این ادعا، در این بخش به بررسی موضوع مهدویت در اندیشه سیدمحمد میپردازیم. مهدویت، آموزه مركزی و شالوده اندیشه سیدمحمد بهشمار میآید و این موضوع حجم زیادی از كتاب كلام المهدی را به خود اختصاص میدهد. افزون بر این تكیهگاه نظری، حركت اجتماعی است كه سیدمحمد و رسالت او تعریف میشود و ضرورت خیزش اجتماعی مشعشعیان تبیین میگردد. سیدمحمد در همه جای كتاب كلام المهدی به زندگی، اصل و نسب، مادر و كلاً تفكرات شیعه در باب امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) اشاره میكند و شرایط ظهور و مبارزات امام را بعد از ظهور با ظلم و ستم و بیعدالتی یادآور میشود. در مجموع، از این كتاب استفاده میگردد كه وی غیبت و ظهور دوازدهمین امام شیعیان را منكر نیست، اما در میان تعریفی نو، جایگاه و رسالت خویش را با عنوانهای "مقام"، "حجاب" و "نیابت" ارائه میدهد كه بحثبرانگیزترین و بدعتآمیزترین بخش سخنان فلاح بهشمار میآید. از نظر وی، مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در زمان ظهور از چنان توانایی برخوردار است كه هیچكس را یارای مقابله با او نیست و به صورت اجتنابناپذیری همه مردم تسلیم او خواهند بود و این اجبار فرصتی برای آزمایش صالحان از ناصالحان باقی نمیگذارد. در این وضعیت، وجود نایب مهدی ضرورت مییابد؛ شخصی كه از توانایی مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) برخوردار نیست و برای پیروزی به یاری شدن نیاز دارد و در این صورت فرصتی برای مردم فراهم میشود كه انتخاب كنند یا از پرهیزكاران حامی قائممقام امام زمان یعنی سیدمحمد باشند یا از عصیانگران. سیدمحمد میگوید: خداوند باید امت را در هرزمان با ضعیفی كه نیاز به یاری دارد، آزمایش بكند و بر اساس حكمت، لازم است كه امام زمان ظهور نكند بلكه "حجاب و مقامش" در زمین ظهور كند و بهخاطر ضعفی كه بر این مقام نیابت مستولی است، نیاز به یاری دارد كه با این ضعف و نیاز به یاری، امت را به آزمایش میكشاند كه بهوسیله آن از خوب و بد تشخیص داده شوند... پس واجب است كه سیدمحمد به هنگام ظهور به جای او بلكه از جانب همه ائمه و دیگر انبیا باشد. خلاصه تمام كوشش سیدمحمد در اثبات تواناییهای فراوان امام غایب، در جهت اثبات ضرورت ظهور حجاب است كه امر آزمایش را ممكن سازد و در این جهت، سیدمحمد مقام و مرتبه نیابت خودش را از طرف خداوند میداند و آن هم نیز برای آزمایش مردم است. امام مهدی راز غایب است و سیدمحمد بن فلاح، حجاب و ابزاری برای اوست. هركس در این رسالت او را یاری كند و به فریاد او پاسخ دهد، درواقع در حضور قائم پوشیده در غیبت، مبارزه كرده است. "امام امت" تعبیر دیگری است كه سیدمحمد درباره خود بهكار میبرد. به نظر او كسیكه شریعت را حمل كند و در "طریقت" سیر نماید و به "حقیقت" نایل شود، امام امت است. چنین شخصی اگر ادعای امامت كند، پذیرفتنی است. بعد سید خود را همان شخص مینامد و میگوید: این سید فقیه اهلبیت است و واجب است بر خلق كه او را یاری دهند تا حق را آشكار كند و باطل را نابود سازد و به خدا سوگند كه به نیابت از غایب قائم هستم! مطالبی كه نقل شد، بهطور مستقیم از كلام المهدی برگرفتیم و بهطور خلاصه در مورد ادعاهای او در باب مهدویت بود. حال منابع و نویسندگان در خور حال و موقعیت خود از این مطالب برداشتهایی كردهاند. از منابع دست اول، مجالس المؤمنین و تاریخ مشعشعیان میكوشند تا ادعای مهدویت سیدمحمد را ثابت كنند. از اینرو، قاضی نورالله از دعوی مهدویت او خبر میدهد: "من ظهور خواهم كرد و مهدی موعود، من خواهم بود". نویسنده تاریخ مشعشعیان كه خود از اخلاف سیدمحمد بهشمار میآید و بر مسند والیگری مشعشعیان نیز برای مدتی تكیه زده، علاوهبر رعایت كمال ادب و احترام بر سلسله مشعشعیان، از نیرنگ او در بهدست آوردن كتاب ابنفهد یاد میكند و از اظهار مهدویت او خبر میدهد و از آن به مزخرفات تعبیر مینماید و علیرغم همدلی با این خاندان، همچون قاضی نورالله، بدون كوششی در ارائه قالب فكری او، ادعای مهدویت او را یادآور میشود. تاریخنگار تیموری، جعفر بن محمد بن حسن حسینی در تاریخ كبیر، سیدمحمد را در یك داوری كلی، شیعه غالی مینامد. در مطالعات و پژوهشهای جدید، تحلیلگران در این عرصه گاهی دچار افراط و تفریطهایی شدند. احمد كسروی، از جمله بدآموزیهای سیدمحمد را مهدیگری میداند كه در بنیاد اندیشه كسروی افسانهای بیش نمینمایاند و براین اساس، در اندیشه وی چارچوب و بنیادی كه سیدمحمد برگزیده یعنی شیعیگری، محل پرسش است؛ چه برسد به باورهایی چون مهدویت. كسروی میگوید: او ظاهراً در مدرسه ابنفهد جز "مشق مهدیگری" كار دیگری نكرده و دانشی نیاموخته بود. جاسم حسن شبر كه ظاهراً خود از سلسله این خاندان است، موضوع مهدویت سیدمحمد را رد میكند و بخش عظیمی از كتاب خود را به اثبات این مهم تخصیص داده، در نهایت مبانی فكری او را در تصوف خلاصه مینماید. اما نتیجهای كه از متن كتاب كلام المهدی و منابع دست اول و نظرهای پژوهشگران در مورد ادعاهای سیدمحمد میتوان گرفت، عبارتند از: الف) با توجه به نظر و عقاید او در مورد علی(علیه السلام) و ادعای اولوهیت و نظریات افراطی در مورد امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) مسلماً او شیعهای غالی بوده است. ب) ادعای دروغین او در مورد نیابت حضرت مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) و قائممقامی، قطعی و مورد اتفاق اكثر منابع مخصوصاً صریح سخنان خود سید است. ج) در مورد ادعای مهدی بودن او تناقضاتی وجود دارد كه این تناقضات، از برخوردهای سید با افراد مختلف نشئت میگیرد. آنجا كه سید با افرادی عالم، آگاه و روشنفكر طرف است، با مقدمهچینیها و توجیهات مختلفی، خود را نایب امام معرفی میكند. ولی آنجا كه مخاطبان او افراد عامی و بیسوادند، بیپروا و صراحتاً ادعای مهدویت میكند. این تناقضات در نامهها و سخنان سیدمحمد در مواجهه با افراد مختلف به وضوح مشهود است و در كل با توجه به شیعه امامی بودن او باید در مورد ادعای مهدی بودنش مخصوصاً در برخورد با افراد عالم، تأمل كرد. د) مرتبه و ادعای نیابت او برآمده از مقام علمی، معنوی و باطنی او و تلفیق اینها با عقاید و باورهای موجود آن شده است.
|