Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: احتمالات سه گانه دربارهی غرامت ديدن مشتری برای مالک
احتمالات سه گانه دربارهی غرامت ديدن مشتری برای مالک
درس خارج فقه
حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه)
مکاسب بیع (درس 459 تا ...)
درس 880
تاریخ: 1389/3/12

بسم الله الرحمن الرحيم

بحث در‌ باره غرامتهایی بود که مشتری برای مالک در مقابل منافعی که استیفا کرده می‌کشد. در این جا آیا مالک، حق رجوع به بایع فقط را دارد یا حق رجوع به مشتری فقط را دارد و یا حق رجوع به هر دو را دارد؟ لکن اگر به مشتری رجوع کرد، او یرجع الی بایع غارّ.

گفته شد سه احتمال و سه وجه هست. ظاهر عبارات شیخ (قدس سره) بلکه قطعاً این است که هر دو ضامن هستند، هم بایع و هم مشتری، لکن اگر به مشتری رجوع کرد، حق دارد به بایع مراجعه کند و برای این فرمایششان به وجوهی استدلال کردند: یکی «قاعده غرور» و یکی «قاعده لا ضرر» و «اجماع و شهرت» و همینطور «صحیحه جمیل». در باره صحیحه جمیل، گفته شد مناقشه‌اش این است که معلوم نیست ولد حر جزو منافع مستوفی باشد، لعل ولد حر اصلاً جزو منافع نیست. مثل غرامتهای قسم سوم است و لذا نمی‌توانیم از آن جا سرایت بدهیم به منافع مستوفی، که در منافع مستوفی مشتری اگر پول بدهد، ضرر نمی‌بیند، جنسی را مصرف کرده و الآن هم پولش را می پردازد.

اما اجماع و شهرت هم که حالش معلوم است و شیخ که به قاعده غرور تمسک کرده‌اند، که صاحب ریاض به یک وجه اشکال کرده بود و فرمود: قاعده غرور دائرمدار ضرر است و در این جا چون مشتری ضرر ندید، پس حق رجوع به بایع را ندارد. این اشکال تمام نیست؛ برای این که گفته شد این قواعد، هر کدام عنوان خاص خود را دارند و صاحب جواهر رد کرد به این که از باب اقوائیت سبب قاعده غرور، که آن را هم شیخ رد کرد که به هر حال قاعده غرور در این جا راه دارد، لکن ما قبلاً در باب قاعده غرور عرض کردیم که اصلاً رجوع به سوی مشتری با تمکن از رجوع به سوی بایع وجهی ندارد، برای این که رجوع به مشتری لغو است، بلکه رجوع می‌کند به سوی بایع اگر بایع غارّ است.

اما قاعده لا ضرر که شیخ در این جا به آن تمسک فرموده است، ضرر در این جا به معنای اعم از ضرر مالی و غیر مالی است. ولو مشتری ضرر مالی ندیده باشد، اما ضرر غیر مالی دیده است و در قاعده غرور، مثل «من قدم الیه طعاماً» که می‌گویند غار، بالاجماع، ضامن است، آن جا هم این ضیف که به عنوان ضیف استفاده کرده، ضرر مالی، ندیده است، لکن قاعده ضرر اعم از آن است.

« استدلال قائلين رجوع به مشتری و پاسخ به استدلال آنها »

این وجوهی است که شیخ برای مبنای خودش استدلال کرده بود. کسانی که گفته‌اند رجوع می‌شود به مشتری، لا البائع، استدلالشان این است که مشتری استفاده کرده، او منفعت برده، چرا بایع تضمین بشود؟ من له الغنم فعلیه الغرم، جوابش واضح است: که ارتباطش این است که بایع مشتری را فریب داده است، مشتری مغرورش کرده برای این استفاده و در همه موارد غرور، این جوری است که مشتری بایع را مغرور کرده و او فریبش داده است، درست است که این استفاده کرده، لکن او فریبش داده است، از این جهت به غارّ رجوع می‌کند.

«استدلال قائلين رجوع به بايع»

بعضیها هم گفته‌اند، فقط حق رجوع به بایع را دارد و حق رجوع به مشتری را ندارد. بایعی که غارّ است، به او می‌تواند رجوع کند و حق رجوع به را مشتری ندارد و استدلال آنها هم این است که این جا باب اقوائیت سبب بر مباشر است و در اقوائیت سبب بر مباشر، سبب، ضامن است. مباشر، هیچ ضمانی ندارد. این هم جوابش این است که ولو یک جایی قاعده غرور با قاعده اقوائیت سبب با هم دیگر تصادق بکنند، ولی هر کدام یک قاعده مستقلند، البته قاعده اقوائیت سبب می‌گوید سبب ضامن است، ولی از طرفی قاعده اقوائیت غرور و قواعد دیگر مثل اتلاف و استفاده می‌گویند: مشتری هم ضامن است. جهت. این تمام کلام در وجه دوم.

«مطالبی به مناسبت تولد حضرت زهرا (سلام الله عليها)»

اما بحثی که امروز هست چون آخر سال تحصیلی حوزه علمیه حساب می‌شود، البته برای ما آخر سال است، دیگران ممکن است درسهایشان دایر باشد‌ ـ در خصوص حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. چون فردا که روز بیستم جمادی الثانی 1431 هجری روز تولد فاطمه زهرا، سیدة النساء العالمین و ام الائمة و روز ولادت فرزندش، سیدنا الاستاذ الامام (سلام الله علیه) هست، مطالبی را در این باره بیان خواهیم کرد. و الا بنده و همه قاصرند از این که نسبت به حضرت زهرا (سلام الله علیها) بتوانند بحث کامل کنند. کما این که نسبت به امام امت (سلام الله علیه) هم ـ چون همه خصوصیات زندگی او در دسترس غالب ما یا همه ما نیست ـ یک قدری مشکل است، اما به قدر «ما لا یدرک کله لا یترک کله» عرض خواهیم کرد. حضرت زهرا (سلام الله علیها) امتیازات و خصوصیاتی دارد. من از باب تذکر به بعضی از آنها را اشاره می‌کنم، چون کمتر دیده‌ام که در کتابها ذکر شده باشد.

« خصوصيات و امتيازات حضرت زهرا (سلام الله عليها) »

یکی از کارهای حضرت زهرا(سلام الله علیها) نسبت به دین، این بود که باب اجتهاد در کتاب را باز کرد. در آن خطبه‌اش به آیاتی از قرآن استدلال کرد. برای اولین بار بعد از پیغمبر، فاطمه زهرا(سلام الله علیها) باب اجتهاد به قرآن را باز کرده است. البته بعد، ائمه دیگر در موارد کثیره داشته‌اند، ولی اولین کسی که باب اجتهاد و تمسک به قرآن را برای فهم قوانین الهی باز کرد، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بود که از آیات فراوانی در آن خطبه استفاده کرد و یک نکته‌ای که در آن خطبه هست این که آن جا حضرت زهرا (سلام الله علیها) قوانینی را که در قرآن به عنوان «مذکر» برای همگان آمده از آن استفاده می‌کند، یعنی استفاده می‌کند که (اولو الارحام بعضهم اولي ببعض)‌[1] با این که «اولو الارحام» کلمه مذکر است، اما زهرا (سلام الله علیها) می‌خواهد بفرماید که رحم مطرح است، مثل «الذین آمنوا»، «الذین اشرکوا» و «الذین اسلموا» چطور شما در یا ایها الذین آمنوا، می‌گویید، چه مرد و چه زن، چطور صاحب جواهر در محرمات احرام می‌فرماید: فرقی بین زن و مرد نیست، چون معیار، احرام است. اصلاً در قانونگذاری اگر بخواهند یک قانون را مختص یکی قرار بدهند، باید ذکر بشود، و الا قانون وقتی آمد و روی عنوانی رفت، خوب کسانی که ایمان آورده‌اند، این چنین هستند، آن افرادی که اموالشان به نصاب زکات می‌رسد باید زکات بدهند. الذین بلغ مثلاً غلاتهم الی النصاب، الذین مذکر است، اما هیچ کسی توجه نمی‌کند به این جهت و عرف و قانونگذاری، این را می‌گوید، دأب قانون‌گذاری آن عنوان است، نه آن مذکر بودن یا مؤنث بودن است و دلیل بر اشتراک مردها و زنها در تمام قوانین، با این که معمولاً قوانین به عنوان مذکر آمده، همین فهم عرفی و دأب و دیدین قانونگذاری است که زهرا (سلام الله علیها) در آن سخنرانی‌اش این مطلب را تفهیم کرده است، برای این که او به اولوا الارحام بعضهم اولی ببعض، تمسک می‌کند، به آیات ارثی که فرزندان پسر از پدرانشان در انبیا ارث برده‌اند، برای این که می‌خواهد ارث خودش را درست کند که دختر است، اما به آیاتی که فرزند پسر از پدر ارث برده، (و ورث سليمان داود)‌[2] تمسک می‌کند و دهها نکته دیگری که زهرا (سلام الله علیها) در آن خطبه‌اش در باب فقه و عمق استنباط و اجتهاد در قرآن و تمسک به قرآن را در آن جا بیان فرموده‌اند و در آن جا بیان کرده‌اند که ظواهر قرآن حجت است، نه این که ظواهر قرآن حجت نیست، معماست احتیاج دارد به این که دیگران بگویند که بعض از افراد در شیعه گفته‌اند ظواهر قرآن حجت است؛ برای این که زهرا (سلام الله علیها) دارد با مردم صحبت می‌کند، یعنی قرآن این را می‌گوید شما این را می‌فهمید، نه این که من چون به عنوان یک معصوم می‌گویم؛ چون بعضیها می‌گویند راجع به قرآن نمی‌شود چیزی گفت، مگر جایی که معصوم تفسیر کرده باشد، یعنی یک کتاب معماست. اصلاً یک کتاب هدایت نیست، کتاب فقه نیست، کتاب بصیرت نیست، کتاب ذکر نیست. زهرا (سلام الله علیها و علی ابیها و بعلها و بنیها) می‌فرماید ظواهر قرآن حجت است، نه این که چون من این جور می‌فهمم. پس شما هم قبول کنید، این که می‌شود مصادره، این که می‌شود دلیل عین مدعا، زهرا(سلام الله علیها) می‌خواهد برای آنها استدلال کند.

نکته سومی که در این بحث هست که امام نکته‌ی کلی این بحث را در باب عدم تحریف کتاب در اصول متعرض شده‌اند و وقتی که متعرض شده‌اند می‌فرمودند، این است که یکی از ادله محکم و قوی و قویم عدم تحریف کتاب‌ ـ که به شیعه متأسفانه تحریف کتاب به شیعه نسبت داده می‌شود ـ خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. خطبه حضرت زهرا (سلام الله‌ علیها) با این که با آیاتی که دلالتش یک مقدار بید است، تمسک فرموده، حضرت به آیات فراوان تمسک فرموده است، اما یک جا حضرت زهرا (سلام الله علیها) ندارد که شوهر من بنا بوده خلیفه باشد، قرآن یک سومش راجع به شوهر من است، چرا شما همه دیدید این جور می‌کنید؟ و این خیلی جالب‌تر بود که اگر حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌فرمود شوهر من طبق یک سوم از آیات قرآن خلیفه است و حق است و حرفهایش درست است، خیلی راحت می‌شد بپذیرند، این استدلال، استدلال خیلی بهتری بود از این که به این آیات تمسک کند. شما یک کلمه در سخنان او نمی‌یابید، کما این که در محاجه‌های امیر‌المؤمنین هم یک کلمه نمی‌یابید که من از نظر قرآن اسم برده شده و چون اسم من آن جا برده شده، خلیفه هستم. خود ائمه معصومین هم در محاجه‌هایشان نداشته‌اند تا نوبت رسید به زمان امام صادق و امام باقر(سلام الله علیهما) یک روایات تأویل با یک روایات تأویلدار یا یک روایات ضعیفی آمد و این را برداشته‌اند حمله کرده‌اند، متأسفانه برخی از خوبان هم از نظر سادگی کتاب نوشته‌اند و بلایی بر سر اسلام آمد که جبران آن بسیار مشکل است. آنها تقصیر نداشته‌اند، آن بزرگان بیش از این کشش فکری نداشته‌اند، کما این که امام هم این مطلب را بیان فرمود. این هم یک نکته‌ای است که در خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها) گنجانده شده فقهی و از نظر فقهی و اعتقادی می‌شود به آن تکیه کرد. به آن آقایانی که می‌گویند که شما می‌گویید قرآن تحریف دارد، می‌گوییم: چطور ما می‌گوییم در حالی که این زهرا (سلام الله علیها) در حساس‌ترین موقع به آیات تحریف بهترین استدلال را می‌توانست بکند و به آیات تحریف استدلال نکرد، و به آیات دیگر استدلال کرد.

کار دیگری که حضرت زهرا (سلام الله علیها) کرد این بود که در آن دورانی که زن را به عنوان ارث می‌برده‌اند، یعنی بنا بود زن پدر را به عنوان ارث به یکی از ورثه بدهند، زن اصلاً حق هیچ کاری و هیچ امری را نداشت، چه برسد که ارث ببرد و مالک باشد و حق اظهار نظر داشته باشد، زهرا (سلام الله علیها) به همه انسانها یاد داد که زن هم می‌تواند از حقش دفاع کند و باید از حقش دفاع کند، دفاع از حق، از آن مردها نیست. دفاع از حق برای همه است. مبارزه با ظلم و ستم برای همه است، نقشه کشیدن برای این که ستمکار را سرکوب کنند، در جامعه منفورش کنند، مطرودش کنند، برای همه است، زن و مرد ندارد. لذا زهرا (سلام الله علیها) بعد از رحلت پیامبر اسلام تمام وجودش را صرف اسلام کرد؛ برای این که از حق خودش و از حق حاکمیت امام معصوم، یعنی علی بن ابی طالب، نه چون شوهرش بود، چون امام معصوم بود، چون امامی بود که عصیان نمی‌کرد، گناه نمی‌کرد، فکر کار مکروه هم نمی‌کرد، او برای اداره جامعه و برای بیان قوانین الهی هم در هدایت سیاسی و هم در هدایت دینی، شایسته بود. قطع نظر از نصبی که شده بود، زهرا (سلام الله علیها) با همه وجودش این مطلب را بیان کرد‌، حتی جنازه خودش را هم در راه مبارزه قرار داد. کدام مبارزی است که این جور عمل کرده باشد؟ شما در کجای تاریخ سراغ دارید که قبرش را هم وسیله مبارزه قرار بدهد؟ تا زمانی انسان زنده است مبارزه هست، وقتی که مرد، مبارزه‌اش هم تمام می‌شود. اما زهرا (سلام الله علیها) بدن بدون جان خودش را، بدن مرده خودش را، بدن شهیده خودش را، وسیله مبارزه قرار داد و قبرش را مخفی کرد و قبرش معلوم نشد کجاست تا بگویند چطور قبر حضرت زهرا (سلام الله علیها) معلوم نیست؟ کاری کرد که نیایند تشییع جنازه‌اش، شبانه جنازه را بردارند. کشته‌اند، فردا صاحب جنازه هم هستند. این سیاست سیاستبازان جبار است. سیاست بازان جبار می‌کشند بعد می‌شوند صاحب جنازه! آن جایی که مصلحتشان در این باشد صاحب جنازه می‌شوند. آن جایی هم که مصحلت نباشد، اصلاً جنازه را تحویل نمی‌دهند. اما زهرا (سلام الله علیها) آمد و با جنازه خودش با قبر خودش با خاک خودش تا آمدن مهدی موعود (سلام الله علیه) و بعد از آمدن مهدی موعود (سلام الله علیه) مبارزه با ظلم و ستم را درس بدهد. زهرا (سلام الله علیها) آمد پشت درب تا بفهماند به افرادی که می‌خواهند با ظلمه و ستمکاران مبارزه کنند که ستمکاران گاهی به جایی می‌رسند که به هیچ چیزی رحم نمی‌کنند، نه به زن رحم می‌کنند، نه به بچه در رحم، رحم می‌کنند، نه به زن حامله رحم می‌کنند، نه به دختر پیغمبر رحم می‌کنند، اصلاً مسخ شده‌اند، دیده‌اید روایات دارد که یک عده‌ای منسوخ هستند؟ برخی از ستمکاران منسوخ شده‌اند، زهرا (سلام الله علیها) می‌گوید ستمکارانی که من با آنها روبه رو هستم، با زبان عمل می‌گوید اینها مسخ شده‌‌اند. زهرا (سلام الله علیها) آمد پشت درب، بلکه خجالت بکشند، دختر پیغمبر است، دو سه روز بیشتر نگذشته است، حامله است، خانه امنیت دارد، اما می‌فرماید: کسانی که می‌خواهید مبارزه کنید، بدانید ستمکاران به هیچ چیز رحم نمی‌کنند، اما مأیوس نشوید. ای همه کسانی که در عالم برای احقاق حقوق مبارزه می‌کنید، ای همه کسانی که در ترویج اسلام تلاش می‌کنید، بدانید که دشمنان اسلام و دشمنان حقوق انسانها به هیچ چیز رحم نکرده و به هیچ چیز رحم نمی‌کنند. زهرا(سلام الله علیها) این درس را داد، زهرا (سلام الله علیها) با گریه‌اش درس داد، با جنازه‌اش درس داد.

«مطالبی در بعد فقاهتی امام (قدس‌سره)»

امام امت، در بعد فقاهتی در وصیتنامه‌اش به آن اشاره کرده است و تقریباً یک نحو پیروی از مادرش فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است، این است که در فقه و مسائل اسلامی دقت بشود. به کتاب و سنت سطحی ننگریم. به کتاب و سنت با عمق بنگریم. به کتاب و سنت با درک و شعور همراه با هدایت معصومین و با هدایت اهل بیت بنگریم. این چیزی است که امام در وصیتنامه‌اش دارد. تحقیق را بر تحقیقات اضافه کنید. پناه می‌برم به خدا روزی که حوزه‌های علمیه سطح نگر و سطحی بشود. همه‌ی ما باید پناه ببریم به خدا آن وقت دیگر حوزه علمیه امام صادق نیست، آن وقت دیگر حوزه علمیه‌ای نیست که امام صادق آن شاگردان با آن دقت را تربیت کرده، دیگر آن نیست که مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ عبد‌الکریم حائری می‌خواسته، آن چیزی نیست که بزرگان برایش شهید شده‌اند، آن چیزی نیست که امام برایش زندان رفته، صدمه دیده پسرش را داده، هستی‌اش را داده است. حوزه باید عمق داشته باشد، فقاهت ارزش دارد، یعنی ریشه‌یابی در مسائل ارزش دارد. کتابهای امام را مطالعه کنید، روی ریشه یابیهایش دقت کنید و عنایت کنید. مرحوم صاحب مفتاح الکرامة که از فقهای بسیار بزرگ بوده و کتاب مفتاح الکرامة هم کتاب بسیار وزینی است، در‌باره استفاده از موی خنزیر برای کارهایی که طهارت در آن شرط نیست، مثل درست کردن طناب با موی خنریر که مثلاً آب چاه را با آن بکشند او می‌فرماید که ابن ادریس می‌فرماید جایز نیست؛ برای این که روایات متواتره داریم که استفاده از اجزای خنزیر حرام است، بعد مرحوم سید جواد عاملی صاحب مفتاح الکرامة می‌فرماید: نگویید یک خبر واحد است ما ندیدیم، چون در قضیه یک خبر واحد هم نیست، می‌فرماید: «لانه لیس ما یدریه الا کما یرویه» می‌گوید وقتی یک چیزی را گفت، مثل روایت است، نمی‌شود ابن ادریس بدون روایت چنین حرفی بزند یک مطلبی که گفته لابد روایات متواتره‌ای بوده که گفته است. ما یقوله کما یرویه، این حرف قشنگی هم هست می‌گوید وقتی او می‌گوید روایات متواتر است، گفته‌اش مثل نقل روایت است. امام (سلام‌ الله‌ علیه) در مکاسب محرمه‌اش وقتی به این بحث می‌رسد، می‌فرماید: این حرف درست است که اگر کسی یک چیزی را به یک روایت نسبت داد، نسبتش‌ با نقلش یکی است، اما یک روایت داریم، می‌گوییم خوب یک روایت بوده، اما این جا می‌فرماید روایات متواتره داریم، چطور می‌شود روایات متواتره باشد و یکی‌اش در کتب اصول اربعه نباشد؟ چطور می‌شود روایات این قدر زیاد باشد و یقین آور، ولی یکی‌ از آنها در کتب اربعه نیامده باشد؟ بلکه دو سه تا روایت بر خلافش در کتب اربعه آمده باشد؟ این دقت امام است. صاحب مفتاح الکرامة می‌فرماید چون گفته متواتر است، متواتر است. امام می‌فرماید که نمی‌شود این طور باشد که متواتر است، پس متواتر است، برای این که فرض این است که ادعای تواتر می‌کند، در حالی که در هیچ جا دیده نشده است. امام را در بعد فقاهت با دقت بنگرید، امام را در بعد فقاهت با نظم بنگرید، بنده کمتر دیده‌ام مرجع تقلیدی را یا اصلاً ندیده‌ام که نظم در بیان فتاوایش باشد. شما می‌دانید اولین کتاب فتوایی امام، حاشیه بر وسیله‌ی مرحوم سید بود، که بنده وقتی در خدمتشان می‌رفتم تهران بعد از فوت آیت الله بروجردی، دیدم یک چیزی در دستمالی است دست ایشان است، وقتی رفتیم منزل مرحوم لواسانی (قدس‌سره) معلوم شد که کتاب وسیله است با حاشیه خودش آورده آن جا. بعد عروه را حاشیه کرده و بعد کتابهای دیگر را حاشیه کرده است. امام دنیایی از عاطفه و مهربانی و تدبیر بود. ای همه کسانی که می‌خواهید پیروی از امام کنید، بیایید سیاست و تدبیر را از امام بگیرید. خوب بنگرید، امام در اوائل انقلاب ـ تاریخش را من یادم ندارم، نوشته و ضبط شده ـ که چاره‌ای هم نبود، بعضی از قضات به وسیله عصبانیتی که از رژیم ستم شاهی و جنایات آنها داشتند، احکامی را صادر می‌‌کردند که برخی از آنها خیلی مطلوب نبود و یا در خانه‌ها می‌‌ریختند، در حالی که مطلوب نبود، اما عصبانیت مردم سبب شده بود که برخی از قضات این کار را می‌کردند، دشمن هم وسط آمده بود، مدام ترغیب می‌کرد، تشویق می‌کرد، امام یک دفعه آن پیام هشت ماده‌ای را داد. پیام هشت ماده‌ای که باید در سازمان ملل وسیله‌ای و منشوری در قضاوت عالم قرار گیرد، آقایی که برای جرمی به خانه کسی وارد شده‌ای، رفته‌ای ببینی فلان چیز را دارد یا ندارد، اگر شیشه مشروب آن جا هست تو حق نداری شیشه مشروب را برداری بیاوری، همان که به تو اجازه داده شده، بیاور. برخی از قضات محترم آن وقت استعفا دادند، چون دیدند این طور نمی‌شود، البته الآن برگشته‌اند، خیلیهایشان الآن مسامحه کار شده‌اند، اما آن وقت بعضی از آنها استعفا دادند. در یکی از استانهای ایران بود مجرمی مجازات نمی‌شد، امام عده‌ای را شخصاً فرستاد برای مجازاتشان. امام رادیو مجلس را گوش می‌داد، امام نماز جمعه‌ها را گوش می‌داد، امام رادیوهای خارجی را بعد از نیمه‌های شب گوش می‌داد. در یک قصه‌ای که من دارم در یک رابطه‌ای بود که مرحوم حاج احمد آقا واسطه بود وقتی رفیتم خدمت امام (سلام الله علیه) و آن جا نشستیم، امام بنایش بر این بود که آن قضیه پرونده به دست بنده بیاید، بنده بدهم به بعضی از آقایان روحانیون که بخوانند و قضاوت کنند. استدلال امام هم این بود که من آقایان روحانیون را خوب می‌شناسم، غیر روحانیون هم خوبند، ولی من نمی‌شناسم، شناخت من نسبت به روحانیون خوب است، به آن آقا فرمود پرونده را بدهید به فلانی، بدهد به دست روحانی‌ای که او برسد. آن آقای بزرگوار گفت: چرا؟ چه خصوصیتی دارد؟ این آقا هم آدم خوبی است، قاضی خوبی است، چنین است و چنان است. فرمود بله، من نمی‌خواهم این فاش بشود، چون در رابطه با من است نمی‌خواهم منتشر بشود، قضاوت بشود، اما در رابطه با من فاش نشود. آن آقا باز اصرار کرد (حفظه الله) که آقا این آدم بسیار خوبی است، این هیچ فاش نمی‌کند، سری برخورد می‌کند، امام چهار زانو نشسته بود، دو زانو نشست و فرمود بله، درست است هیچ فاش نمی‌کند، من دیشب از فلان رادیوی خارجی شنیدم که از دشمنان سر سخت انقلاب و اسلام و مسلمانهاست. من از او شنیدم که می‌گفت: اطرافیان امام‌ هم دست به اختلاص زده‌اند، پرونده‌شان در دادسرا پیش فلان بازپرس مطرح است. شما می‌فرمایید فاش نمی‌کند؟ این آقا یک دفعه جا خورد که امام چه دارد می‌گوید؟ همین طوری نبود که بخواهد جامعه را اداره کند، جامعه را تدبیر می‌کرد. بیست و چهار ساعت، چهل و هشت ساعتش وقف جامعه بود با توجه به این که به احدی هم ظلم نشود. با توجه به این که عواطف هم مراعات بشود. با توجه به این که کسانی که خدمت کرده‌اند، طرد نشوند. من اوائل مسؤولیت دادستانی‌ام خدمت امام (سلام الله علیه) رفتم، من از امام اسم دو نفر را شنیده‌ام که رویشان تکیه کرد، یکی مرحوم آیت الله جمی، امام جمعه آبادان، و دیگری این آیت الله موسوی سید حسین، دادستان سابق. قبل از ما دادستان انقلاب بود. ما وقتی وارد شدیم خدمت ایشان، من را خواسته بودند، رفتم آن جا. بعد امام فرمود فلانی، اینها می‌خواستند بیایند در خبرگان، فلانی، مواظب باشید یک وقت کسی این آقایان را رد نکند. یک وقت تشکیکی نشود این آقایان رد بشوند، چون زمینه تشکیک برای هر دویشان آن وقت فراهم بود. بعد امام مشتش را گره کرد، من هنوز یادم است ما مثل انگلیسیها نیستیم که مردم را به حکم نارنج آبش را بگیریم پوستش را پرت کنیم کنار. اینها زحمت کشیده‌اند، او آذربایجان را نگه داشته او زیر بمب نماز جمعه خوانده است. فلانی ما مثل انگلیسیها نیستیم، دستش را فشار داد فرمود: نارنج است می‌گیرد می‌فشارد، آبش را که گرفت پرت می‌کند کنار. در صحبتهایم با نشر آثار امام گفتم امام، ولو آنهایی را که مردم قبولشان نداشتند، اما یک روزی به انقلاب خدمت کرده بودند، سر پستهایی قرار می‌داد. باید فرق باشد در همه چیز بین سابقون و لا‌حقون، لاحقون انقلابی، من نمی‌گویم لاحقون غیر انقلابی، اصحاب بدر با دیگران فرق دارند. به قول حضرت حجت الاسلام و المسلمین سید حسن آقا آنهایی که اسم امام را می‌بردند در شرایطی که اسم بردن امام همان و سیاه چال زندان رفتن همان. این دیگر مال ایشان نیست؛ در شرایطی رساله امام را پخش می‌کردند از قم به تهران در این جاده قتلگاه می‌بردند، روی رساله را می‌نوشتند فتوای مرحوم آیت ‌الله العظمی آقای خویی می‌رسیدند تهران، آن صفحه را بر ‌‌می‌داشتند و یک صفحه دیگر می‌زدند یا به دوستان می‌گفتند که این فتوای امام امت است، مگر جرأت می‌کرد کسی مسئله امام را بگوید؟ مسئله امام را گفتن همان و رژیم ساواک‌ و ستمشاهی از مسجد بیرون کردنش همان. به زندان افکندنش همان. ولی در عین حال، در خانه امام باز بود. رفت و آمد بود. یک وقت یک کسی با حضرت آقای اخوی شوخی کرد و گفت فلانی، احتمال نمی‌دهی اینهایی که پول می‌آورند ساواکی باشند، پول می‌آورند ببینند شما قبول می‌کنید یا قبول نمی‌کنید؟ گفت: من هر کس پول بیاورد می‌گیرم، می‌خواهد ساواکی باشد، می‌خواهد غیر ساواکی باشد. شما دیدید بخوانید، ببینید بر این انقلاب چه گذشته تا این جا رسیده است. بخوانید در نامه‌ای که امام برای آقای اخوی نوشته است رسیدها را می‌خورده است. شیخ حسن، آیت الله شیخ حسن صانعی رسید را می‌خورده قورت می‌داده، یعنی وقتی رسید وجوهات به نام امام بود مأمور سراغش می‌آمد، چاره نداشت، می‌گذاشت در دهانش قورت می‌داد. امام فرمود بر تو گوارا باد، بخوانید در آن جملاتی که در صحیفه نوشته شده، رسید وجوهات جرم بود، اگر کسی به امام وجوهات می‌داد وابسته به دولت رژیم ستم‌شاهی بود، کله‌اش می‌کردند، هزار بازی سرش در می‌آوردند. امام آمد و تدبیر امور کرد. بنده حدود دو سال دادستان کل امام بودم، با تمام قدرت، یک بار یک تلفن از هیچ کسی در رابطه با امام به بنده نشد که این کار را بکن یا این کار را نکن، این را می‌گویند معنای حاکمیت علوی و اسلام. آن وقت هم که خواستم استعفا بدهم سه ماه معطلم کرد. حالا چه؟ زیارت عاشورا خواندم تا قبول شد. بارها عرض کرده‌ام و نوشته‌ام. یک روز من از ساختمانی که با دوستان شورای عالی قضایی بودیم پایین آمدم. دوستان به من گفتند از بیت امام، دختر امام به شما تلفن کرد. گفتم کدامشان؟ گفتند زن مرحوم آیت الله اشراقی (قدس سره الشریف). من خودم را آماده کردم که جواب بدهم، فکر کردم، فکر کودکانه خودم که لابد راجع به زمینهایشان در قم است، چون اشراقیها در قم زمین داشتند، آن وقت مسائل زمین مطرح بود. من هم خودم را آماده کرده بودم جواب بدهم. زنگ زدم به بیت امام به آقای اخوی عرض کردم به دختر امام بگویید تلفن کند. کاری دارد من تعجب کردم که چطور شده دو سال می‌گذرد و حالا از بیت امام تلفن شده است. تلفن را برداشتم سلام و احوال پرسی گفت: فلانی یک مسئله شرعی بود - اگر یادتان باشد امام می‌فرمود که تهران جزو بلاد کبیره است و مسافر نمی‌تواند در آن جا قصد اقامه بکند- برای ما هم مشکل شده بود که شمیران بودیم جایی می‌خواستیم برویم و بیاییم، رفتم خدمت حاج آقا – یادم نیست که گفت: امام یا حاج آقا- از ایشان پرسیدم ایشان هم یک جوری جواب داد. بنده به ایشان عرض کردم می‌گویند فلانی حرفهای شما را راحت بیان می‌کند، اجازه می‌دهید من بروم از خودش بپرسم؟ امام یک لبخندی زد. گفت زنگ زدم تا مسئله‌ام را بپرسم. این را می‌گویند حکومت در اسلام، این را می‌گویند تدبیر امور جامعه، به شما بگویم تمام مسائل سیاسی و حکومتی اسلام، در بیانیه‌های امام بیان شده است. منتها زمینه باید پیدا بشود برای گفتنش. این که بعضی آقایان مرتب می‌گویند مسائل حکومتی، خدا به بعضی از بزرگان خیر بدهد، می‌گویند مسائل حکومتی همه‌اش بیان نشده، بنده عقیده‌ام این است که همه‌اش بیان شده است. منتها باید متن سخنرانیهای امام را گرفت و روی اظهار نظر کرد. یکی از زیباترین حرفهای امام در بعد سیاست و حکومت که منطبق با همه موازین شرع است، این است که: «میزان رأی ملت است» یعنی اجرا قطعاً رضایت مردم را می‌خواهد. اگر هر کسی بدون رضایت اکثریت در امور اجرایی دخالت کند، به فرموده امام امت خلاف شرع است. نه فرموده امام امت، بلکه بی اجازه یک نفر یک کبریت را هم نمی‌توانی تصرف کنی، چگونه ممکن است که امور جامعه را افرادی در اجرا به دست بگیرند، وارد امور جامعه بشوند، هر چه خودشان می‌خواهند عمل کنند، در حالی که مردم راضی نباشند. من می‌گویم، زمام امور را در اجرا به دست گرفتن، نه نصب، آن یک مسئله فقهی است، شما در بار امام جماعت می‌بینید اگر مأمومین اختلاف کردند، این را هم شهید در ذکری دارد و هم علامه دارد، با هم اختلاف دارند، یکی می‌گوید من می‌خواهم این آقا امام جماعت باشد، یکی می‌گوید من می‌خواهم این آقا باشد. این جا گفته‌اند آن کسی را که اکثریت مأمومین می‌خواهند. هیچ کس نگفته که امام جماعت را پرت کنید بیرون، هیچ کس نگفته که بیندازید بیرون، هیچ کسی نگفته که حق دارد او را بیرونش کند. می‌گوید هر کدام را اکثریت مأمومین می‌خواهند عمل شود. در باب شهود، اکثر شهوداً، این اکثریت در خیلی از جاها هست. شما می‌گویید رضایت مردم در یک تصرف جزئی لازم است، رضایت صاحب مال، «لا يحل مال امرء مسلم الا بطيبة نفس منه»[3]، در اموالی که از آن مردم است، بیت المال مسلمین است، باید رضایت ملت باشد، منتها رضایت ملت به طور کلی که نمی‌شود، باید با اکثریت باید باشد. و الا غیر از این باشد، حسب فتوای امام درست نیست. روایات هم می‌گوید درست نیست، چون اسلام احسان دارد، اسلام انصاف دارد، اسلام مدارات دارد، این همه روایات اخلاقی داریم، کل جلد دوم کافی مسائل اخلاقی است، اخلاقی فقط برای مردم بیچاره که نیست؟ اختلاس یک آدم جزئی که نیست. اختلاس آدم مقتدر مجازاتش بیشتر است. فقط انصاف را از من نخواسته‌اند از همه خواسته‌اند (وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيهِمْ شَيئاً قَلِيلاً. إِذاً لاََذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَياةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ)[4] پیغمبر اگر تو مایل شده بودی، دوبرابر عذابت می‌کردم، چون تو مسئولی، بنده عالم هم مسئولم، بنده روحانی، مردم به من احترام می‌گذارند، به اسم دین، والا خیلی از دانشمندان در دنیا هستند، چرا به من احترام می‌گذارند؟ به حساب دین احترام می‌گذارند. امام می‌فرماید امور اجرایی در اجرا قطعاً رضایت مردم را می‌خواهیم، همان که به صورت انتخابات عمل می‌شود و انتخابات هم باید درست باشد. اسلام، اصلاً شکنجه ندارد، ابدا، نه روحی و نه جسمی، اسلام ابدا عذاب و آزار ندارد، حتی محکوم به اعدام. در کتاب الجهاد نگاه کنید، اسیر را گرفته‌اند فردا بناست اعدامش کنند آن جا دارد امیر المومنین یا امام صادق است از معصومین می‌گوید آب به او بدهید، غذا به او بدهید، تمام جهات بهداشتی زندانی باید مراعات بشود، او انسان است. اگر او نبود که من و تو نبودیم. مخصوصاً آنهایی که خدمت کرده‌اند خودشان را به آب و آتش زده‌اند، سفره پهن شده که همه حاضرند سرش بنشینند، اما ببینید چه کسانی رنجها برده‌اند، چه کسانی برای اولین بار که اسم امام بعد از فوت حاج آقا مصطفی در مسجد اعظم برده شد، جان دوباره‌ای پیدا کردند؟ و همانجا شعار سه تا صلوات به وجود آمد؟ این همه صدمه دیده‌اند، این همه اذیت شده‌اند، بازاری‌اش دیده، دانشجویش دیده، دانشگاهی‌اش دیده، روحانی‌اش دیده، قدر بدانیم، رضایت مردم را جلب کنیم، با عمل، اگر مردم راضی نباشند، نه برای من دنیایی باقی می‌ماند نه، آخرتی. چون وقتی راضی نباشند، قیافه‌شان را در مقابلم می‌گیرند، وقتی راضی نباشند، به حرفم گوش نمی‌دهند. این جا یک نصیحت دوستانه به جوانان می‌کنم: جوانان، فرزندان عزیزی که امام را ندیدید، من‌ را می‌بینید بدتان می‌آید، از انقلاب، بدتان می‌آید، چون من را می‌بینید، زورتان به من نوعی نمی‌رسد، می‌روید سراغ خدای مظلوم، چون خدای مظلوم نمی‌تواند کاری برایتان انجام دهد، بهتر این است که سراغ خدای مظلوم نروید، نماز را بخوانید، روزه را هم بگیرید با من نوعی که بد هستید به حرفم گوش ندهید با من نوعی که بد هستید به من احترام نگذار، دیگر نرو سراغ خدا، خوب خدا چقدر مظلوم است، تقصیر من من نوعی است. نظام را همه باید حفظ کنند. آنهایی که در رأس امورند، اوجب است حفظ نظام بر آنها از دیگران، یعنی یک افعل التفضیل هم آن جاست. این جور نیست که ما باید نظام را حفظ کنیم، توی سرمان بزنند دم نزنیم، بکوبند دم نزنیم، نفرینمان کنند، دم نزنیم، علیه‌مان شعار بدهند، دم نزدیم، توهین کنند، دم نزنیم، خیلی خوب دم نمی‌زنیم؛ (وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً)‌[5]چون نمی‌خواهیم مبارزه‌ای غیر از (وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً) باشد، چون اسلام دو جور راه دارد: یکی (وَ جَزاءُ سَيئَة سَيئَةٌ مِثْلُهَا)[6] که آن منوط به قدرت است. یکی وقتی قدرت ندارد، ساکت : (وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً) کما این که امام نسبت به کارهایش وقتی یک عده این کارهای نادرست را می‌کردند، در مقابل آنها موضع نمی‌گرفت. امام اهل تملق نبود، اهل عوام فریبی نبود.

(و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین)

--------------------------------------------------------------------------------

[1]‌ـ انفال: (8): 75.

[2]‌ـ نمل: (27) 16.

[3] ـ وسائل الشیعة 14: 572، کتاب الحج، ابواب المزار و ما یناسبه، باب 90، حدیث 2.

[4]ـ اسراء (17): 74 و 75.

[5]‌ـ فرقان (25): 63.

[6]‌ـ شوری (42): 40.

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org