معنای لغوی صدقه و مؤیدات روایی
درس خارج فقه حجت الاسلام والمسلمین فخرالدین صانعی (دامت برکاته) کتاب الصدقة درس 3 تاریخ: 1402/11/28 بسم الله الرحمن الرحیم و به تبارک و تعالی نستعین «معنای لغوی صدقه و مؤیدات روایی» عرض کردیم که لغةً «صدقه» را به صورت شرعیاش معنا کردهاند و آن «اعطاء مال بر وجه قربةً إلی الله» است. گفته شد که این معنای لغوی به قول معروف و والد استاد، معنای شریعتمآبی است. عرض کردیم که قید «قربةً إلی الله» معنای شرعی و حقیقت شرعیه آن است و به بیان دیگر، این معنا یک معنای شریعتمآبی میشود. از برخی کتب هم نقل شدکه صدقه را فقط «اعطاء المال للفقیر» و بدون قید قصد قربت دانسته بودند. پس صدقه لغة اعطاء مال للمسکین یا للفقیر و بدون نیاز به قصد قربت است. این معنای لغوی صدقه است. شاید بتوان برای این معنای لغوی که صدقه را فقط اعطاء المال علی الفقیر دانسته، روایاتی که در باب شرطیت قصد قربت، به آنها استناد کردهاند، را مؤید آورد مثل روایت «لا صدقة و لا عتق الا ما أرید به وجه الله»[1] و «لا یرجع فی الصدقة اذا ابتغی وجه الله»[2]. به این نحو که در اینجا نفی صدقه میکند چون در ذهن سائل، صدقه به معنای «اعطاء للفقیر» بوده، در شریعت خواسته بگوید حقیقت صدقه -چه بگوئیم ماهیتش و چه شرط صحتش- قصد قربت است. پس صدقهای که در ذهن سائل یا مردم بوده، به معنای کار و فعل خیر به مسکین بوده و شریعت که میفرماید «لا صدقة و لا عتق الا ما أرید به وجه الله» یا «لا یرجع فی الصدقة اذا ابتغی وجه الله» اینجا نشان میدهد که صدقه در ذهن مردم، به معنای کار خیر بوده و الآن میخواهد شرائط و معنای شرعی صدقه را بیان کند که قصد قربت را به آن میافزاید. پس، از این دسته از روایات، استفاده میشود که صدقه به معنای فعل خیر بوده، همان طور که در برخی از کتب لغت آمده، اما در شریعت، قصد قربت و وجه الله، یا جزء ماهیت صدقه، قرار گرفته یا شرط صحتش، پس فقها اگر بخواهند صدقه را تعریف بفرمایند، میفرمایند «تملیک مجانی است قربةً إلی الله». تا اینجا این بحث اصطلاح و لغت بود. «مایز صدقه از هبه و نحله» ما عرض کردیم در بحث قصد قربت که در صدقه، شرط شده و در بحث هبه و نحله، شرط نشده، فارق آنهاست و گفتند فرق هبه و نحله با صدقه، در قصد قربت است؛ یعنی اگر قصد قربت بشود، هر اعطاء مجانی یا تملیک مجانی، صدقه میشود و اگر قصد قربت نشود، تملیک بلاعوض، یا هبه میشود یا نحله و هدیه- پس فارق بین اینها قصد قربت است و اینها در یک معنا به کار میروند که همان اعطاء مجانی است؛ همان طور که ظاهرا صاحب «جواهر» هم میفرمایند. در «مفتاح الکرامه»[3] میفرماید صدقه، هبه و نحله به یک معنا هستند جز اینکه در صدقه، قصد قربت شرط است. ایشان فارق را قصد قربت دانسته و همه اینها هم اعطاء مال و تملیک مال مجاناً هستند با این تفاوت که در صدقه، قصد قربت شرط یا داخل در ماهیت است و در آنها قصد قربت شرط نیست. پس اینها به یک معنا هستند و قصد قربت، فارق آنهاست. خب اگر این، فارق شد و کسی به قصد قربت، هدیه داد، همه فقها فرمودهاند این هم صدقه میشود و هم هبه. یا اگر کسی با قصد قربت، ابراء کرد، گفتهاند هم ابراء است و هم صدقه. هبه با قصد قربت، هم هبه است و هم صدقه. در صورتی که متبادر از مفهوم صدقه و مفهوم آن عند المتعارف مردم، این است که اعطاء و تملیک برای مسکین و فقیر است و وقتی با قصد قربت، به کسی هدیه میدهند، از آن به صدقه، تعبیر نمیکنند؛ چون صدقه یک نحو ترحم را در خود دارد که نفوس کریمه از گرفتنش ابا دارند و در پرداختش هم این لحاظ میشود. شما گر بخواهید پول را به کسی بدهید، به عنوان هدیه میدهید یا اگر میخواهید نحله بدهید، به عنوان هدیه کرامةً پرداخت میکنید و این با پولی که به فقیر میدهید، فرق میکند. پس اگر فرمودید فارقشان فقط قصد قربت است، نتیجه این میشود که هبه، نحله و هر اعطاء مجانی که در آن، قصد قربت کنید، به آنها هم باید اطلاق صدقه شود و فقها هم فرمودهاند که هبه اعم از صدقه است؛ چون امکان دارد بلا قصد قربت باشد. این را هم صاحب «مسالک»[4]فرموده و هم علامه[5] و هم سایر فقها که هبه، ممکن است با قصد قربت باشد و یا بدون آن. اگر قصد قربت شد، هبه و صدقه میشود. پس این تعریفی که صدقه به «تملیک مال مجاناً با قصد قربت» میشود، نمیتواند تمام باشد و مانع اغیار نیست، چون مانع هبه با قصد قربت و نحله با قصد قربت و هدیه با قصد قربت نیست. «اشکال به مایز شمردن قصد قربت در صدقه» بدین جهت، عرض شد با توجه به فرمایش فقها که فرمودهاند اگر هدیهای با قصد قربت داد، از کجا بفهمیم که این هبه و هدیه است یا صدقه؟ گفتهاند این دائرمدار قصدی است که میکند. اگر به قصد صدقه، انجام داد، صدقه است و اگر به قصد هبه داد، هبه است. این معنایی که عرض میکنم، در عبارت صاحب «جواهر» آمده. ما در جلسه قبل، تعریف کردیم و گفتیم صدقه را به «اعطاء یا تملیک المال بقصد الصدقة مع قصد القربة» معنا کنیم، یعنی قصد، قصد صدقه باشد تا هبه و نحله با قصد قربت، از آن خارج گردد. ایشان در باب «ایجاب و قبول» و اینکه این عقد هست یا نه، بحث مفصلی کردهاند و فرمودهاند: «إلا أن ذلك كله مناف لظاهر جعلها عقدا مستقلا عن الهبة الظاهر في مباينتها لها، وأن التميز بينها وبين الهبة [فرق صدقه و هبه، به چیست؟] بالقصد»[6] قصد صدقه باید بکنید تا صدقه شود و الا اگر پولی را با قصد قربت به کسی دادید، این، هم هبه میشود و هم صدقه، درحالی که عرض کردیم متفاهم عرفی و متبادر از لفظ «صدقه» این است که هدیه و هبه با صدقه، مسلماً نزد مردم، فرق میکند اما اگر قصد کردید و گفتید با قصد صدقه، این را پرداخت میکنم و چون صدقه هم یک نحوه ترحم را در خود دارد، دیگر هبه و نحله و ابراء صدقه محسوب نمیشوند هر چند که با قصد قربت صورت گیرند. این هم معنایی بودکه عرض کردم بحث قصد را در تعریف صدقه، لازم داریم. ما میگوییم که اگر قصد قربت هم بکنید، به این هبه نمیتوانید «صدقه» بگویید؛ چون فرق میکنند. من میخواهم بگویم متفاهم عرفی اینها با هم فرق میکند و این عبارت را از این جهت خواندم که قصد را در اینکه بخواهید جدا کنید، دخالت میدهند. من میگویم اصلاً باید قصد را آورد تا جدا شود. یک اشکال عمده و اساسی داریم که نمیشود گفت هبه، اعم است و اگر با قصد قربت هم باشد، هم صدقه میشود و هبه. بنا بر فرمایش فقها اگر نذر کند که صدقه بدهد، اگر هبه کردبا قصد قربت، این شخص به نذر خود عمل کرده است زیرا اینها را یکی میدانند و میگویند این، بخشش با قصد قربت است که هم هبه است و هم صدقه، اما آیا واقعا اگر کسی گفت «من میخواهم صدقه بدهم» اما بعد رفت و با قصد قربت، هبه کرد و قصد صدقه نکرد، آیا هبه به آدم کریم و بزرگ و دارای شأن اجتماعی، صدقه به حساب میآید؟ «یک نکته اخلاقی، تربیتی، اجتماعی از والد استاد» یک نکته را از والد استاد، عرض میکنم. ایشان در جاهایی که به مسافرت میرفتیم یا در محلهایی که ساکن میشدند، میفرمودند از قم، جنسی را نخریم و با خود ببریم، بلکه از همان محله بخریم تا هم محله، آباد شود و وقتی در اینجا خرید و فروش انجام میشود، محله آباد میگردد و افراد زیادی به آنجا میآیند و ایجاد امنیت میکند. این یک نظرشان بود. دیگر اینکه وقتی کارهای فنی در امور منزل، پیش میآمد، میفرمود بروید اهلش را بیاورید با اینکه خودتان میتوانید این کار را بکنید، اگر توانایی مالی دارید، یک شخص فنی را بیاورید، چون به دیگران از حیث کار هم کمک میشود. مزد و اجرشان را بدهید که خودش در جامعه، ایجاد امنیت میکند. این دیدگاهها بودکه ایشان را هم در فتوا دادن و هم در برخوردها و مسائل اجتماعی، از دیگران متمایز میکرد. یک آقای معلولی بودکه فوت کرد و خدا رحمتش کند. ایشان لولهکشی بود که فلج بود اما تا مشکلی در خانه، پیش میآمد، میفرمود: قبل از آنکه او بیاید و درخواست کند تا پولی به او بدهیم، شما به او بگویید امروز، این لوله خراب شده تا بیاید آن را تعمیر کند. این طور هم رفتار میکردند که میفرمود بپرسید اجرتش چقدر میشود و اگر مثلاً 100 تومان میشد، اول اجرت 100 تومان را بدهید و اضافه مثلا 500 تومان را به عنوان عیدی به او بپردازید تا بداند اجرتش چقدر است و شما چقدر پرداختهاید. اینها از مسائل اخلاقی وا جتماعی ایشان بود. میفرمود وقتی که کار کند و پول داشته باشد، موجب امنیت در جامعه میگردد. شما گاهی به کسی، کار میدهید و گاهی هم نمیتوانید به دیگران کار بدهید، ولی با دادن پول، زندگیاش را تا مدتی، اداره میکنید تا امنیت جامعه حفظ گردد. اگر اطراف شما افرادی مسکین، زندگی میکنند و شما به او کمک نکنید و روزیاش تأمین نشود و نانی برای خوردن نداشته باشد، مسلما برای تأمین هزینههای زندگی خودش و خانوادهاش دست به خلاف میزند. شما به این نیت، کار کنید. «روایتی در باره معنای محدثه بودن صدقه» روایتی وجود دارد که میفرماید: «إنّما الصدقة محدثةٌ». محدث بودن صدقه به چه معناست؟ من کتابهای دیگر شرح حدیث را مطالعه کردم، ولی جز صاحب «حدائق» و صاحب «وافی» اظهار نظری نکرده که «إنّما الصدقة محدثةٌ» چه معنایی دارد. صاحب «وافی» میفرماید «إنّما الصدقة محدثةٌ» یعنی در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) نحله و هبه وجود داشته و مردم فقط زکات میدادهاند، پس «إنّما الصدقة محدثةٌ» یعنی استعمال لفظ «صدقه» در زمان ما ائمه(علیهم السلام) در نحله و هبه، یک امر جدید است. این امر جدید است که باعث میشود اگر کسی گفت «صدقه دادم» ندانیم که هبه داده یا نحله بوده و یا صدقه. فارقش هم قصد قربت است. اگر قصد قربت کرده باشد، صدقه است و الا هدیه و نحله خواهد بود. معنایی که ایشان از محدثه بودن، فرمودهاند، این است که «بيانٌ: الصدقة ما يعطى لله سبحانه و الهبة و النحلة ما يعطى لأغراض أخر [صدقه آن است که برای خدا پرداخت میشود، و هبه و نحله برای اغراض دیگر] و أكثر ما تطلق النحلة فيما لا عوض له بخلاف الهبة [نحله در جایی که عوض نداشته باشد، استعمال میشود به خلاف هبه که در جایی که ممکن است عوض هم داشته باشد، به کار میرود] و قد تكونان لله تعالى [گاهی نیز اینها برای خدا انجام میشوند و همان طور که عرض کردم، معنا را عام گرفتهاند] و كثيراً ما يطلق الصدقة على الوقف كما سيتبيّن فيما بعد [که ما قبلا خواندهایم که در عصر اول، صدقه بر وقف هم اطلاق میشده و ما در آنجا عرض کردیم که باید با قرینه، مشخص میشده است و مثلاً میفرموده این صدقةٌ که لا رجعة فیه یا لا تباع و لا توهب که نشان میدهد این وقف است] و ذلك لأنّ الوقوف إنّما تكون لله سبحانه [این براساس آن است که قصد قربت را در وقف، شرط بدانیم] و أكثر ما نسبت إلى نحو الدار و الضيعة على غير محصور فالمراد بها الوقف لله سبحانه [میخواهد بگوید وقتی گفتیم صدقة الدار للفقراء یا لأهل قم یا گفتیم این زمین، صدقه است، یا این دار، صدقه است و صدقه را برای افراد غیرمحصور، به دار یا زمین، نسبت دهیم، خودش قرینه بر وقفیت آن است. میفرماید کثراً ما این طور اطلاق میشود که وقتی صدقه به دار یا زمین و ضیغه، بر غیرمحصورین، نسبت داده میشود نه یکی-دو نفر، و گفت که «این دار یا ضیعه برای فقرا یا طلاب، صدقه است»، مرادش وقف است. این حرف ایشان است.] و لعلّ المراد بالحديث [که گفت الصدقة محدثه] أن الناس كانوا على عهد رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) لا يتصدّق بعضهم على بعضٍ إذا أرادوا معروفاً فيما بينهم سوى الزكاة [میفرماید در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) اگر میخواستند کار خیری انجام دهند، از زکات میپرداختند، چه کار خیری و معروفی که بین خودشان باشد] و ما يعطى لأهل المسكنة [و چه هر چیزی که میخواستند به اهل مسکنت بپردازند، باز هم از زکات، پرداخت میشده.] لا یتصدّق [تصدّق نبوده بلکه اگر میخواستند کار خیری بین خودشان یا دیگران انجام دهند و مثلاً به طلاب و اهل علم دهند، از زکات میپرداختند یا اگر میخواستند به فقرا هم بدهند، از زکات که یک امر واجب بود، میدادند. اینها «لا یتصدّق» بلکه چهکار میکردند؟] بل كانوا يهبون و ينحلون [که این هبه و نحله به چه جهت بوده؟] اما لإرادة تحصيل ملكة الجود [یا اینکه میخواستهاند آدم بخشندهای شوند و دارای ملکه جود گردند] أو إرادة سرور الموهوب له [یا اینکه میخواستند طرف را خوشحال کنند] أو الإثابة منه [یا چیزی میداد که ثوابی ببرد و به قول معروف، کاسه جایی رود که قدح باز آرد] أو غير ذلك [یا به هر انگیزه دیگری مثل جمع کردن رأی در امروز] و إنما صدقة بعضهم على بعضٍ في غير الزكاة [اگر مالی را اعطا میکردند و به فقرا میدادند]و الترحم للمسكين [یا به مسکین و فقیر، ترحم مینمودند و اعطای مال میکردند، این] أمرٌ محدث [یک امر جدید بوده است که تا زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله)، مردم فقط هبه و نحله میکردند واگر هم میخواسند به فقرا بدهند، از زکات میدادند. این صدقات مندوبهای که الآن باب شده و ما با آنها سروکار داریم، در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) نبوده و بعدا به وجود آمده است. این] أعني إطلاق هذه اللفظة في موضع الهبة و النحلة محدث [ الّا که این لفظ «صدقه» بر هبه و نحله، اطلاق میشود، این یک امر محدث است] لا يدرى ما يعني بها من يتفوّه بها [نمیدانیم که کسی که تفوه کرد و اعطا کرد و گفت: این مال، صدقه است، نمیدانیم مرادش چیست؟ این وقتی که پول را داد و گفت: «صدقه دادم»، چون استعمال صدقه در هبه و نحله هم مورد استفاده قرار میگیرد که یک امر محدث است، نمیدانیم مرادش چیست؛ هبه و نحله است یا صدقه خاصه معروفه؟] أ يجعلها لله أم لا [ما میدانستیم چگونه است] ثم إن الصدقة حيث لا تكون إلا لله عز و جل فلا يجوز الرجوع فيها [میفرماید اگر برای خدا باشد و قصد قربت کرده باشد، دیگر رجوع از آن، جایز نیست] لأن ّما يعطى لله و في اللَّه فلا رجعة فيه و ذلك لأنّه بمجرّد الإبانة استحق الأجر و کتبت له [میفرماید وقتی قصد قربت میکند، عوض و معوض پیش میآید و عوضش از طرف خداست. خداوند آن ثواب را میدهد و همینکه از دستش خارج شد، اجر به حسابش وارد میشود، پس دیگر نمیتواند بر گرداند] و ما لم يعط لله و في اللَّه جاز الرجعة فيه إلا في مواضع مستثناة»[7]. پس در ذهنتان باشد آنچه که ایشان در معنای «محدث» میفرماید، این است که لفظ «صدقه» در هبه و نحله هم در زمان ائمه(ع) استعمال میشده و این استعمال یک استعمال جدید بوده و با قصد آقای معطی، مشخص میگردیده که صدقه است یا هبه و نحله. انشاءالله عبارت صاحب «حدائق» را فردا میخوانیم. «و صلّی الله علی سیدنا محمّدٍ و آله الطاهرین» _________________[1]. کافی، ج7، ص30، کتاب الوصایا، باب «ما یجوز من الوقف و ...»، ح2. [2]. وسائل الشیعه، ج19، ص231، کتاب الهبات، باب3، ح2. [3]. مفتاح الکرامه، ج22، ص70. [4]. مسالک الافهام، ج6، ص9. [5]. تذکره، (ط.ق)، ج2، ص415. [6]. جواهر الکلام(ط..ج)، ج29، ص271، (ط.ق)، ج28، ص128. [7]. وافی، ج10، ص514.
|