Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: عدم شرطیت تعبد در مقتضای اصل عمل در شک در تعبدی و توصلی
عدم شرطیت تعبد در مقتضای اصل عمل در شک در تعبدی و توصلی
درس خارج فقه
حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه)
بحث خیارات
درس 165
تاریخ: 1398/10/11

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم اللّه الرحمن الرحیم

«عدم شرطیت تعبد در مقتضای اصل عمل در شک در تعبدی و توصلی»

بحث در این است که آیا در عبادات، دلیلی وجود دارد که دارای اطلاق باشد و شامل کسانی بشود که از ادای مثل خمس و زکات، ممتنعند که در آنجا بگوییم حاکم قصد تقرّب می کند؟ گفته شد مقتضای اصل عمل در شک در تعبّدی و توصّلی، عدم شرطیّت تعبّد است، اما بر مبنای کسانی که گفته اند اصلاً ممتنع است که قصد قربت در مأمورٌ به اخذ بشود، واضح است که شکی وجود پیدا نمی کند و ادله ای بر اعتبار تعبّدیّت و قصد امتثال و عبودیت و قصد قربت در عبادات، من الکتاب و السنّة اقامه شد.

«دیدگاه فقها در دلالت ادله خاصه آمره به عبادات بر اعتبار قصد قربت»

بحث دیگر در این است که آیا ادلّه خاصه آمره به عبادات، دلالت بر اعتبار قصد قربت دارند یا خیر؟ بنده ندیدم کسی متعرّض این جهت شده باشد که امر به زکات، ظهور در عبادیّت و قصد قربت داشته باشد و همین طور است امر به خمس، صلات، حج، امر به معروف و نهی از منکر و عبادات. البته جهات دیگری را متعرّض شده اند؛ مثل این که در باب وضو که قصد قربت معتبر است، بحث کرده اند که آیا قصد قربت به این است که عمل را خوفاً من النار یا طعماً فی الجنة بیاورد، آیا این در قصد قربت کفایت می کند یا خیر؟ شیخ اعظم (قدّس سرّه) هم در بحث وضو می فرماید قربت اقسام و انواعی دارد، مرتبه عالیه آن این است که امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) فرماید: «وجدتُك أهلاً للعبادة فعبدتُك »،[1] بلکه مرحله بالاتر از آن هم وجود دارد، ولو شیخ (قدّس سرّه) بحثی از آن به میان نیاورده و آن این است که اصلاً خودی نبیند تا بگوید من عبادت کرده ام، بأنک اهلٌ للعبادة. اصلاً خودی نبیند، برسد به فناء فی الله که غیر از خدا هیچ چیز دیگر را نمی بیند و این طور عبادت، از باب فناء فی الله است و مرحله عالیه آن است. یا در این که آیا قصد وجه، وصفاً یا غایةً معتبر است یا معتبر نیست؟ قصد ادا و قضا معتبر است یا معتبر نیست؟ این خصوصیات را بحث کرده اند، ولی این که امر به وضو اقتضای عبودیّت و عبادیّت می‌کند را، در اینجا بحث نکرده اند.

گفته‌اند ریا هم مبطل عمل است. مرحوم حاج شیخ در صلات‌شان فقط می فرمایند یکفی در قصد قربت، این که ریا نباشد. همین که به قصد ریا نباشد، در قصد قربت کفایت می کند. متوجّه عمل است و برای دیگران نمی آورد. ایشان می فرماید ما بیش از این، دلیلی بر اعتبار قصد قربت و مُبطلیّت ریا نداریم. به هر حال، این بحث را فقها متعرّض نشده اند که چرا در عبادات، قصد عبودیت به اعتبار خود آن اوامر لازم است؟ البته از ادلّه عامه بحث کرده اند؛ مثل (أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ)‌[2] یا (إنّما الأعمالُ بِالنّیّات)‌[3] و امثال اینها، اما از این جهت بحث نکرده اند.

«استدلال به بعضی از آیات بر شرطیت قصد قربت در برخی از عبادات»

کیف کان، می شود گفت امر به برخی از عبادات، دلیل بر شرطیّت قربت است، منها خمس: (وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبَى وَ الْیَتَامَى وَ الْمَسَاکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ مَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ)[4] که این مشروط به ایمان به خدا کرده و می فرید اگر خدا را باور دارید، این خمس را می آورید. بنابراین، اگر کسی خمس را بیاورد، برای این که معروف بشود، لم یؤمن بالله. اگر ایمان به الله داشت، خمس را برای خدا می آورد. بعید نیست که بگوییم این آیه اِشعار، بلکه ظهور در اعتبار قصد قربت در خمس دارد.

در باب صلات هم داریم: (وَ أَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِکْرِی‌)،[5] نماز بخوان برای این که یادآور من باشی. اگر نماز می خواند برای این که به دیگران بگوید من آدم خوبی هستم و مردم به حرف های او گوش بدهند، این ذکر نیست. پس در صلات هم (وَ أَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِکْرِی‌)، ظهور در شرطیّت قصد قربت دارد.

اما در باب زکات، آیات آمره در قرآن، دلالتی بر اعتبار قصد قربت ندارد و روایات هم، چیزی نیست که دلالت بکند.

اما درباره زکات، تنها چیزی که می شود به آن تمسّک کرد، روایات باب صدقه است که در باب الصّدقة آمده بود که صدقه باید لله باشد و زکات هم صدقه است: (إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَ الْمَسَاکِینِ ...)،[6] وقتی آیه و سنت را در کنار هم قرار بدهیم، از زکات، تعبیر به صدقه کرده است و از آن طرف هم در باب صدقه سنت داریم بر این که باید لله باشد، لا صدقة الا لله. بنابراین، از آنجا نسبت به زکات هم استفاده می‌کنیم.

اما درباره حج: (وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً)[7] قرارداد است. برای خداوند است حج خانه خدا بر عهده کسی که مستطیع شده است. (وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ‌).[8] بگوییم «لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ» عهده داری را می فهماند، اما چون این عهده داری یک طرفش خداست، اِشعار دارد بر این که باید برای خدا باشد و سیره هم بر این بوده است که برای خدا باشد.

اما امر به معروف و نهی از منکر بعید نیست که از آیه شریفه: (وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ)[9] استفاده عبودیّت بشود. می‌فرماید چون دوست هم‌دیگر هستند، امر به معروف می کنند، نه این‌که چون می خواهند ریاست کنند، نه این‌که چون می خواهند خودنمایی کنند، نه این‌که چون می خواهند به دیگران بفهمانند انسان‌های آمر به معروف و ناهی از منکریم، بلکه چون اولیای هم هستند، امر می کنند. از این آیه شریفه به دست می آید که باید لله و فی الله باشد و ریا در آن درست نیست و یا موجب بطلان آن می‌شود.

«دیدگاه حضرت استاد در باره قصد قربت در عبادات»

بنا بر آن‌چه عرض کردیم، غایة الامر، اگر در عبادات، دلیلی بر تعبّدیّت هم داشته باشیم، به قرینه عقلی، نسبت به خمس و زکاتی که قصد قربت می خواهد تخصیص می خورد؛ چون از آنها قصد قربت متمشّی نمی شود و نمی توانیم بگوییم، اگر امتناع کردند، حاکم از طرف آنها قصد قربت می کند. اصلاً ادلّه امر به معروف و ادله واجبات، به قرینه عقلیه شامل ممتنع نمی شود. چون خودشان که قصد نمی کنند، می گوید حاکم مجبورشان می کند و از قِبل آنها نیت می کند، این هم معقول نیست. بقرینةٍ عقلیه، اگر دلیل داشته باشیم که ممتنع باید خمس بپردازد یا ممتنع باید زکات بدهد، این تخصیص خورده و اینجا قصد قربت معتبر نیست و فرمایش سیدنا الاستاذ (سلام الله علیه) که می فرمود حاکم قصد تقرّب می کند، فیه ما لا یخفی.

«و صلّی الله علی سیّدنا محمّدٍ و آله الطاهرین»

------------

[1]. عوالی اللئالی 1: 404.

[2]. نساء (4): 59.

[3]. وسائِل الشیعة 6: 5، کتاب الصلاة، ابواب النیة، باب 1، حدیث 3.

[4]. انفال (8): 41.

[5]. طه (20): 14.

[6]. توبه (9): 60.

[7]. آل عمران (3): 97.

[8]. آل عمران (3): 97.

[9]. توبه (9): 71.

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org