بیان دلالت نهی بر فساد، در عبادات و معاملات
درس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه) قواعد و فوائد درس 2 تاریخ: 1398/7/13 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم اللّه الرحمن الرحیم «بیان دلالت نهی بر فساد، در عبادات و معاملات» بحث در دلالت نهی بر فساد در عبادات و معاملات است؛ یعنی نهی تحریمی. این مسأله با مسأله اجتماع امر و نهی؛ هم موضوعاً، هم نتیجتاً تفاوت دارد و شاید تفاوت دیگری هم داشته باشد. اما موضوعاً تفاوت دارد؛ چون مسأله اجتماع امر و نهی موضوعش دو حکمی است که با هم تعارض عامّین من وجه دارند؛ مثل امر به صلات و نهی از غصب که آن مانعیت در قول کسانی که میگویند اجتماع محال است را اصطلاحاً مانعیت انتزاعی میگویند، اما مسأله نهی در عبادات و معاملات نسبت به فسادش، موضوعش اعمّ و اخصّ مطلق است؛ دو حکمی که موضوعات شان با هم اعمّ و اخصّ مطلقند؛ مثل «صلّ صلاة الظهر» یا «اقیموا الصلاة» و «لا تصلّ فی الحمام» که «لا تصلّ فی الحمام» نسبت به امر به صلات، عموم و خصوص مطلق هستند؛ بر خلاف آنجا که عموم و خصوص من وجه بودند. نتیجه بحث هم در آنجا فساد، اگر بود، از راه امتناع اجتماع امر و نهی بود، اما در اینجا اگر فساد هست، از باب دلالت نهی بر فساد است، نه از باب مسأله اجتماع امر و نهی، بلکه اینجا بحث در دلالت بر فساد است. پس نتیجه آنجا امتناع است و نتیجه اینجا فساد است. «عقلی بودن دلالت نهی تحریمی بر فساد» و لک أن تقول که اینجا بحث لفظی است؛ یعنی بحث از این است که نهی تحریمی دلالت بر فساد میکند یا نه؟ آنجا بحث عقلی است؛ یعنی بحث در این است که آیا امر و نهی با هم جمع می شوند، بر اینکه غصبش حرام باشد و صلاتش واجب باشد؟ صاحب معالم ظاهراً دارد که اگر کسی مأمور به خیاطت شد، این خیاطت را در جایی که نباید انجام بدهد، کون در آنجا از حیث خیاطت حرام است و کون در اینجا از حیث عمل یکون مباحاً. قائلین به اجتماع میگویند دو حیث است. کسی که برای نماز میایستد، کونش برای نماز، ایستادن و وقوفش برای نماز، من حیث الغصب حرام است و من حیث الامر واجب است. قائلین به امتناع میگویند اینها هر دو در یک جا جمع شده و فاسد است و اجتماع ضدین است و نمیشود با هم جمع بشوند. به هر حال، آن مسأله، مسأله عقلی است و این مسأله، مسأله لفظی است. پس نتیجه بحث فرق میکند. در بحث دلالت نهی تحریمی بر فساد، نتیجه بحث تابع امر عقلی است و فساد است از راه امتناع است و اینجا فساد از راه دلالت لفظی است. بنابراین، اینها در سه جهت با هم فرق دارند و البته فرقهای دیگری هم گفته شده که بحث در آنها خیلی مهم نیست. اصول فرقها این است: یک: موضوعات فرق دارد؛ آنجا نسبت بین امر و نهی، اعم و اخص من وجه است و اینجا در بحث ما، اعم و اخص مطلق است. دو: بحث در آنجا بحث از امتناع و اجتماع است و یک بحث عقلی است، اما اینجا بحث از دلالت لفظ است. سوم: نتیجه اینجا فساد از راه دلالت لفظی است و نتیجه آنجا فساد از راه امتناع اجتماع امر و نهی است. گفتهاند امر نیست، پس تقع العبادة باطلةً و فاسدةً. «مقام بحث در دلالت نهی برفساد» اما بحث درباره دلالت نهی بر فساد در دو مقام و مقصد واقع میشود: یک مقصد در عبادات و یک مقصد در معاملات. در عبادات، بعد از آنکه نهی، نهی تحریمی شد، گفتیم نهی تحریمی در عبادات، دلیل بر فساد است؛ چون المبعِّد لا یکون مقرِّباً، و المبغوض لا یکون محبوباً. مثل این که من نمیتوانم با مبغوض، قصد تقرب کنم؛ نمیتوانم با چیزی که محبوب نیست، قصد تقرب کنم و نمی توانم با آنکه مولا از آن تنفر دارد، قصد تقرب کنم؛ چون وقتی حرام است؛ یعنی مبغوض و آوردنش مبعِّدِ من است. فالمبعِّد لا یکون مقرِّباً و المبغوض لا یکون محبوباً. این نمیتواند محبوب باشد. بحثی که هست، درباره نهی تنزیهی است که اگر نهی به عبادت تعلق گرفت، منتها علی سبیل الکراهة؛ مثل اینکه میگوید: «در رودخانهها نماز نخوانید» یا «در جایی که شترها میخوابند، نماز نخوانید» یا «در حمام نماز نخوانید» یا در «جایی که روبه روی شما آتش روشن است، نماز نخوانید»، نهی اینها کراهتی است. یا «در روز عاشورا روزه نگیرید» یا «در روز عرفه لمن ضَعُفَ من الدعاء، روزه نگیرید» یا «من إغتمَّ، کسی که همّ و غم دارد، نماز نافله نخواند»، نماز نافله برای کسی که إهتمّ و إغتمَّ، نهی دارد. «اهتمام» را نسبت به آینده میگویند؛ یعنی غصه آینده، و «اغتمام» نسبت به غصه گذشته است. اینها نهیهای تنزیهی هستند، نهی کراهتی است. آیا نهی علی سبیل الکراهة، موجب فساد میشود یا نه؟ «فساد عبادت در نهی به معنای کراهت» در اینجا اگر این نهی بخواهد به معنای کراهت باشد، قطعاً موجب فساد است؛ چون این عبادت میشود مرجوح و دارای مرجوحیت و دارای یک نحوه حضاضت و منقصت است و با چیزی که مرجوحیت و حضاضت و نقصان دارد، تقرب الی الله پیدا کرد و چون در باب عبادات مکروهه، عبادت، مسلّماً صحیح است، بالضرورة من الفقه، عبادات مکروهه صحیح است؛ یعنی اگر شما در حمام هم نماز خواندید یا در رودخانه نماز خواندید یا در جایی که شترها میخوابند و محل آرامش شترهاست، نماز خواندید، باز نماز یقع صحیحاً. پس این کراهت قطعاً به معنای خودش نیست. نهیی که در عبادات مکروهه آمده، اگر به معنای کراهت اصطلاحی باشد، لازمهاش این است که آن عبادت باطل باشد و هذا باطلٌ بالضرورة، و اللازم باطلٌ قطعاً فالملزوم مثلُه. پس باید آن نهی تنزیهی، حمل بشود و نمیتوان به ظاهر خودش حمل کرد. برای آن محاملی ذکر کردهاند که احسن محامل، محمل معروفی است که گفتهاند معنای کراهت در عبادات مکروهه، قلّت ثواب است؛ یعنی این نهی ارشاد به قلّت ثواب دارد و قلّت ثواب هم نسبت به ثواب اصل الطبیعة است. نماز در بیت، یک ثوابی دارد و اگر شما در مسجد سوق نماز بخوانید، ثواب دوازده نماز را دارد و اگر در مسجد محله یا قبیله نماز بخوانید، ثواب بیست و پنج نماز را دارد و اگر در مسجد جامع بخوانید، ثواب صد نماز را دارد و اگر در مسجد کوفه نماز بخوانید، ثواب هزار نماز را دارد و اگر در مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) نماز بخوانید، ثواب ده هزار نماز را دارد و اگر در مسجد الحرام نماز بخوانید، معادل با یک میلیون نماز است. این ثواب در آن موارد مستحبّه و ممدوحه زیاد میشود و در جاهای مکروه، آن ثواب اصلی کم میشود؛ یعنی ثوابی که برای طبیعت نماز بود، اگر در حمام خوانده بشود؛ مثلاً نماز در خانه، یک نماز است و اگر در حمام بخوانید، یک نماز چهاررکعتی، سه رکعت حساب میشود و ثواب سه رکعت را دارد و کم میشود. یا اگر در رودخانه نماز بخوانید، ثوابش کم میشود یا اگر در آرامگاه شتر نماز بخوانید، ثوابش کم میشود یا اگر در توالت نماز بخوانید، ثوابش کم میشود. ثوابی که کم میشود و این نهی، ارشاد به آن ثواب است، تقلیل ثواب از ثوابهای اصل طبیعت است، نه نسبت به یک عبادت دیگر تا گفته بشود نماز در مسجد کوفه هم مکروه باشد؛ چون اقلّ ثواباً از مسجد النبی است. در مسجد النبی هم باید مکروه باشد؛ چون اقلّ ثواباً از مسجد الحرام است یا مشاهد مشرّفه، مثل قبر ابی عبد الله (سلام الله علیه) و در کنار نوح (علیه السلام)، ثوابش زیاد است. پس معنایش ارشاد الی قلّة الثواب بالنسبه به اصل طبیعت است، نه ارشاد به قلّت ثواب از عبادات دیگری که مزیت دارند، و الا باید همه آنها منهیّ باشند و کراهت داشته باشند؛ در حالی که منهی نیستند. جواب ما این است که این ارشاد به سوی قلّت ثواب است و دلیل بر اینکه ارشاد به سوی قلّت ثواب است، این است که حملش بر معنای حقیقی ممکن نیست. اگر آن را بر معنای حقیقی، حمل کنیم، نباید عبادت، صحیح باشد. این یک حمل است که احسن حمل و اخسر حمل است و خیلی حمل درستی هم هست که بگوییم این نهی، ولو ظهور در مولویت دارد، اما ارشاد الی قلّة الثواب است. چرا ثواب کم میشود؟ دلیل قلّت ثواب، برای مرجوحیتی است که پیدا میکند. یک مرجوحیتی دارد که سبب میشود ثوابش کم بشود. مثلاً اگر بخواهید در رودخانه نماز بخوانید، یک مرجوحیتی دارد و احتمال دارد سیل بیاید. اگر یقین هم دارید که سیل نمیآید، ولی باز آن مرجوحیت را دارد و این حکمتش است. یا اگر بخواهید در حمامهای عمومی نماز بخوانید، ممکن است ترشّحات کسانی که دارند بدنهای شان را میشویند و چرک میگیرند، به شما برسد. یا اگر در مقابل آتش، نماز بخوانید، به این معناست که آتشپرستید. این نقصانها یا غیر اینها سبب میشود که نسبت به اصل الطبیعة و الطبیعة المأمور بها، مرجوح باشند. یک مرجوحیتی که منافات با قصد قربت هم ندارد. مبغوضیت نیست، حضاضت و نقصان نیست، بلکه یک نحوه مرجوحیت است و از این جهت، قلّت ثواب دارد. این یک وجه که احسن الوجوه است و میگوید نواهی علی سبیل الکراهة در باب عبادات، ارشاد به قلّت ثواب نسبت به طبیعت است. جهتش هم احتمال دارد نواقصی باشد که در آن پیش میآید. اما هنا کلامٌ و آن اینکه در باب عباداتی که له بدلٌ، نماز را در حمام نخوان و در جای دیگر بخوان؛ چون اگر بخواهی در حمام بخوانی، ثوابش کم تر است. اما در عباداتی که بدل ندارند؛ مثل صوم یوم عاشورا، یا مثل نوافل مبتدئه که گفته شده در پنج وقت کراهت دارد: عند طلوع الشمس، عند غروب الشمس و موارد دیگر که گفتهاند کراهت دارد، ولی بدل ندارد. روزه روز عرفه و عاشورا که کراهت دارد، بدل ندارد؛ چون روزه هر روزی، خودش مستحب است. در لا بدل چکار میکنید؟ آن هم جوابش این است که چه مانعی دارد؟ باز همین که نمیتواند بیاورد، ثوابش از آن طبیعت کم تر است. اگر میخواهد بیاورد، بیاورد، ولی ثوابش از اصل الطبیعة کم تر است و لازم نیست بدل داشته باشد. اینکه بدل ندارد هم بدل دارد و اگر بگیرید، یقع صحیحاً، اما نگرفتنش رجحان دارد و این رجحانی که دارد، همان مرجوحیتش را دارد. البته سبب مرجوحیت میشود. درست است که نمیتوانیم قلّت ثواب فرض کنیم؛ چون اصل الطبیعه آن که هر روزی یک ثوابی دارد، این مرجوحیت دارد و نگرفتنش رجحان دارد و کلاًّ در این موارد مکروهه، نگرفتنش رجحان دارد. دو روایت است که یکی «إهتمَّ» دارد و یکی «إغتمَّ» و نسخه بدل در تهذیب هم، آنکه «إهتمَّ» دارد «إغتمَّ» هم دارد. در دو روایت آمده است که نقل میکند، آقا ابی الحسن موسی بن جعفر (سلام الله علیهما)، وقتی که «إهتمَّ» یا «إغتمَّ»، نماز نافله نمیخواند، نخواندنش بر خواندنش رجحان دارد. نماز نافلهای بخوانی که حواسَت پرت باشد، خیلی ارزش ندارد. ایشان «اذا إهتمَّ» و «اذا إغتمَّ»، نمیخواند از این باب که نخواندن، رجحان دارد. در روز عاشورا هم ائمه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین)، روزه نمیگرفتند؛ با اینکه روزه هر روز، مستحب است و روز عاشورا هم مستحب است، اما روزه نمیگرفتند؛ چون این رجحان دارد. پس جواب این است که یک نحوه اقلّیت ثواب دارد که این اقلّیت ثواب، کاشف از یک نحوه رجحان است و در لابدل، اقلّیت ثواب معنا ندارد؛ ثوابش از چه چیزی کم تر است؟ طبیعت هر روز که مثل هم است. امروز شبیه ندارد تا بگوییم این از آن، کم تر است. روزه دیروز مربوط به خودش بوده، نماز دیروز مربوط به دیروز بوده، طبیعتی ندارد که بگوییم آن طبیعت، ثواب دارد. «و صلّی الله علی سیّدنا محمّدٍ و آله الطاهرین»
|