کلام و دیدگاه شیخ انصاری (قدس سره) درباره احداث السنة
درس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه) بحث خیارات درس 51 تاریخ: 1397/10/9 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم اللّه الرحمن الرحیم «کلام و دیدگاه شیخ انصاری (قدس سره) درباره احداث السنة» بحث درباره احداث السّنة که شیخ انصاری (قدس سره) می فرماید: «هذه الروایة لَم یُذکَر فیه الجذام [جذام در روایت محمد بن علی ذکر نشده است] مع ورودها فی مقام التحدید و الضبط بهذه الامور، فیمکن أن یدّعی معارضتها لباقی الاخبار المتقدمة [می توانیم بگوییم وقتی جذام را نگفت، با روایاتی که جذام را دارد، تعارض دارند. اینجا دو مناقشه را مرحوم سید ذکر می کند: یک مناقشه است که دیگران هم گفته اند که در این روایت محمد بن علی، جذام آمده؛ هم در نقل وسائل، هم در نقل حدائق و هم در نقل محقق در شرایع جذام آمده. در شرایع می گوید: «روی ابو همام عن الرضا (علیه الصلاة و السلام) قال: یردّ المملوک من احداث السّنة من الجنون و الجذام و البرص ... [جذام در صحیحه ابوهمام آمده. بعدش دارد:] و فی معناه روایة محمد بن علی عنه».[1] در معنای همین روایت امام است، روایت محمد بن علی از امام هشتم، همین روایتی است که شیخ می گوید: «لم یُذکر فیها الجذام» با این که وقتی محقق در شرایع روایت صحیحه ابوهمام را نقل می کند، می گوید: «فی معناها روایة محمد بن علی عنه» که بحث در محمد بن علی می آید. این یک شبهه به کلام شیخ (قدّس سرّه) که می گویند این سهوی از قلم مبارک شیخ (قدّس سرّه) است. شبهه دیگر این است که با ورود این روایات در مقام تحدید و ضبط برای این امور، ممکن است بگوییم با بقیه اخبار معارض است] و من هنا استشكل المحقق الأردبيلي في الجذام [اشکال تعارض به نظر محقق اردبیلی در جذام آمده و اشکال کرده. می گوید محقق اردبیلی این اشکال به ذهنش آمده.] و ليس التعارض من باب المطلق و المقيد كما ذكره في الحدائق ردّاً على الأردبيلي رحمه الله [این طور نیست که باب، باب مطلق و مقیّد باشد. بلکه یک روایت، برص را ذکر کرده و روایات، جذام را ذکر کرده اند، در روایت محمد بن علی جذام ذکر نشده. اینها تعارض مطلق و مقیّد نیست. یک جا ذکر شده و یک جا ذکر نشده. می فرماید این باب تعارض مطلق نیست] إلا أن يريد أنّ التعارض يشبه تعارض المطلق و المقيد [مگر کسی بخواهد بگوید صاحب حدائق می خواهد بگوید تعارض اینجا، مثل تعارض مطلق و مقیّد است. همان طور که در تعارض مطلق و مقیّد، عمل به مقیّد، هم عمل به مطلق است و هم عمل به مقیّد است. اما اگر به مطلق عمل کردیم، به مقیّد عمل نکرده ایم. بگوییم در روایاتی که جذام آمده را نمی توانیم طرح کنیم، ولی در روایاتی که جذام نیآمده را می شود گفت آنها را ذکر نکرده است. ولی در روایتی که جذام آمده را نمی شود طرح کرد. این مثل روایت مقیّد است که قابل طرح نیست، ولی آن مفهوم تحدید را می شود طرح کرد. «إلا أن يريد أنّ التعارض يشبه تعارض المطلق و المفید ...» می گوید بگوییم راوی اشتباه کرده و کلمه «جذام» را انداخته است. در روایات دیگر به نقل شیخ جذام دارد، اما در روایت محمد بن علی جذام ندارد. بگوییم این از قلمش افتاده و آنهای دیگر زیاد نکرده اند، بلکه این آدم کم کرده. آدم در نوشتن، زیاد کردن، بیشتر دارد تا کم کردن. کم کردن، یک امر تقریباً نیمه رایج است، اما زیاد کردن، یک دهم رایج است، آن پنج دهم رایج است، این یک دهم رایج است. بگوییم زیاد کردن که نمی شود، پس باید بگوییم محمد بن علی کم کرده است. می گوید اشکال دیگری که در جذام هست، این است که] و يمكن أن يكون الوجه في ترك الجذام في هذه الرواية ... [یعنی روایت محمد بن علی برای یک اشکالی که در جذام هست و آن این که امه یا عبد اذا اصابه الجذام ینعتق. اینجایی که این شخص عبد را خریداری کرده، شما می خواهید بگویید جذام از احداث السّنة است و مشتری حق دارد او را به بایع برگرداند. این اشکالش این است که به محض این که جذام آمد، این عبد از ملکیت خارج می شود و خیار عیب در آن معنا پیدا نمی کند، باید بگوییم معامله از اصل باطل بوده است. به شکل دیگر باید بگوییم، چون این منعتق می شود. می گوید: لعلّ ترک الجذام فی روایة محمد بن علی کان برای این اشکال. می گوید شاید این اشکال بوده که خودش بحث دارد] و حينئذٍ فيشكل الحكم بالردّ في باقي الأخبار».[2] مسالک به شکلی توجیه کرده و دیگران هم توجیه کرده اند. «جهات مختلف بحث در احداث السنة» در باب احداث السّنة چندین جهت از بحث وجود دارد: این که وقتی جذام گرفت، آزادش می کند، به ضررش تمام می شود؛ چون وقتی آزادش می کند، نباید نفقه اش را بپردازد یا وقتی اعمی شد، آزاد می شود یا وقتی اعرج شد، آزاد می شود. این اشکالش در نفقه اش است. شما می خواهید توسعه برای او باشد. درست است که از عبودیت بیرون می آید، ولی گرسنه چه فایده ای دارد؟ گرسنگی که دردی را درمان نمی کند، گرسنگی را نمی شود با فشار و زور سیر کرد، بلکه گرسنه را باید با غذا سیر کرد. بعید نیست در این انعتاق ها هم بگوییم وقتی آزادش کرد، باز باید خرجش را بدهد. استصحاب هم همین را می گوید، قبل از آن که آزادش کند، بر مولایش واجب بود که نفقه اش را بپردازد. بعد از آزادی هم استصحاب می کنیم وجوب نفقه را. «و صلّی الله علی سیّدنا محمّدٍ و آله الطاهرین» ---------- [1]. شرائِع الاسلام 2: 33. [2]. کتاب المکاسب 5: 384 و 385.
|