بیان حکم زیاده در نماز و اشکال ثبوتی و اثباتی عدم مبطلیت زیاده سهویه
درس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه) کتاب الصّلاة - الخلل درس 76 تاریخ: 1397/2/19 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم اللّه الرحمن الرحیم «بیان حکم زیاده در نماز و اشکال ثبوتی و اثباتی عدم مبطلیت زیاده سهویه» استدراک یا اقتصار دیگر، راجع به زیادی سهویه در صلات است. زیاده عمدهاش مسلّماً موجب بطلان است؛ چون وقتی زیاده عمدیه شد، مأتیّبه موافق با مأمورٌبه نیست و حدیث لاتعاد هم شامل آن نمیشود، لکن در زیاده سهویّه که حدیث لاتعاد شامل آن میشود و از عمد انصراف دارد، در شمول حدیث لاتعاد برای عدم مبطلیّت زیاده؛ هم اشکال ثبوتی دارد، هم اشکال اثباتی دارد. عدم مبطلیّت زیاده، هم اشکال ثبوتی دارد، هم اشکال اثباتی. اشکال ثبوتی آن این است که وجهی ندارد یک امر خارجی و زاید بر صلات بخواهد صلات را فاسد کند و از بین ببرد. این امر یک امر زاید و بیرون است، این زاید؛ چه از اجزای صلات، چه از ارکان صلات، چه از افعال زائده، چه از اقوال زائده، مثل آمین گفتن یا دست روی هم گذاشتن به هنگام نماز، اینها زیاده هستند، ولی این نمیتواند مبطل باشد؛ چون یک امر خارجی است و امر خارجی نمیتواند فاسدکننده این اجزا باشد. یک چیز بیرونی است و نمیتواند آنها را فاسد کند. این اشکال ثبوتی آن که مرحوم حائری (قدّس سرّه) در صلاتشان در بحث خلل دارند و سیدّنا الاستاذ (سلام الله علیه) هم در بحث زیاده در خلل به آن اشاره فرموده اند. «ردّ اشکال ثبوتی عدم مبطلیت زیاده سهویه از طرف حضرت استاد» لکن این اشکال ثبوتی وارد نیست؛ چون این زیاده ممکن است مزاحمت وجودی با مرکّب مأمورٌبه داشته باشد. در وجود، تزاحم دارد؛ یعنی این زیاده که بیاید، او نمیتواند وجود پیدا کند. یا در مصلحت تزاحم دارد؛ یعنی آن زیاده که بیاید، این نمیتواند در این زیادهای که وجود دارد، بیاید و مصلحت محقّق بشود. مفسدهای دارد که مزاحم با آن مصلحت است. این طور مانعی ندارد که شارع زیاده را مبطل قرار بدهد؛ برای اینکه این زیاده یا مزاحمت وجودی با آن مرکب اعتباری دارد یا مزاحمت ملاکی با آن واجب اعتباری دارد و اگر جایی آمد و ما گفتیم مبطلیّت قابل جعل نیست، از آنکه شارع فرموده نمازش فاسد و باطل است، کشف میکنیم که یکی از این دو جهت بوده: یا تزاحم وجودی بوده یا تزاحم ملاکی بوده. بعلاوه که سیدّنا الاستاذ (سلام الله علیه) میفرماید اصلاً در مبطلیّت و سببیّت، احکام وضعیه قابل جعلند و این طور نیست که سببیّت بدون جعل سبب اعتبار نشود و جعل قانونی نداشته باشد و معلول بدون علت، جعل اعتباری نشود. اعتبار میکنند، کما اینکه شما در فیلمها زن تُعتَبر رجلاً، رجل یُعتبرُ امرأةً، اعتبار است، اعتبار عملی است. ایشان مفصّل در اصول دارد که احکام وضعیّه، مستقلاً قابل جعلند، ولی مرحوم حاج شیخ حائری که این معنا را قبول ندارد، بر مبنای خودش میگوید نمیشود جعلش کرد. پس اوّلاً ممکن است جعل از جهت مزاحمت و وجود علّة البطلان باشد، یا از این جهت که خود بطلان را شارع، بدون جعل مبطل و سببش جعل بکند. مسبّبیّت را، بدون جعل سببیّت جعل بکند. یک شیئی را مسبّب اعتباری قرار بدهد، بدون اینکه سبب اعتباری هم در کار باشد. این مانعی ندارد و ظاهراً در استصحاب، مفصّل بحث فرمودهاند. پس این حرف مرحوم حائری (قدّس سرّه الشّریف)، شیخ سیدّنا الاستاذ (سلام الله علیهما) ناتمام است و ثبوتاً اشکالی ندارد. میشود زیاده مبطل باشد یا از این جهت که کاشف از وجود تزاحم وجودی است یا از این جهت که کاشف از تزاحم ملاکی است و یا خود مبطلیّت را، بدون جعل شیء دیگری جعل کند، ولی وقتی مبطلیّت را جعل کرد، کشف میکنیم که روی یکی از این جهات بوده و اینها علل جعل بودهاند و جعل مسبّب بدون جعل سبب، لا مانع منه. جعل معلول بلا علّةٍ لا مانع منه. مراد از زیاده هم زیاده در مأمورٌبه واقعی نیست تا گفته بشود برای من محال است و من نمیتوانم در مأمورٌبه واقعی چیزی را زیاد کنم. زیاد کردن در مأمورٌبه واقعی، به دست خود شارع است، نه به دست من. پس اگر بگویید زیاده، زیاده در مأمورٌبه واقعی است، بله، زیاده در مأمورٌبه واقعی محقّق نمیشود لا اعتقاداً و لا تشریعاً. تشریعش هم نمیشود زیاده را ببرد در مأمورٌبه به عنوان تشریع؛ یعنی به این عنوان که این زیاده، حکم شرعی است یا این زیاده، مبطلیّتش شرعیّه است. این زیاده را که بخواهد ببرد، وقتی عقیده دارد که شارع قرار نداده، چطور تشریع میکند؟ اصلاً تشریع، یعنی ادخال ما لیس فی الدّین من الدّین، این معقول نیست؛ چون در اختیار من نیست. من چطور چیزی را که در اختیارم نیست، به دنبالش بروم؟ بنابراین، تشریع نمیشود، البته ادّعا و افترا است، افترا یجوز عقلاً، اما تشریع در اختیار من نیست و من نمیتوانم. پس تشریعاً نمیتوانم، اعتقاداً هم که اعتقاد ندارد و فرض این است که این را زیاده میداند و یک مقدار آن استدراک است، بلکه این زیاده، زیاده در مصداق و خارج است، در مأتیّبه است. کسی که دو رکوع در نمازش آورد، گفته میشود زاد فی الرّکوع. این درباره اشکال ثبوتی که ندارد، نه از نظر اینکه بگویید قابل جعل نیست، نه از نظر اینکه بگویید با تشریع و اعتقاد هم درست میشود. «ردّ اشکال اثباتی عدم مبطلیت زیاده سهویه از طرف حضرت استاد» اما مقام اثبات: ما گفتهایم که حدیث لاتعاد شامل میشود: «لا تعاد الصّلاة الا من خمسة: الطهور، و الوقت، و القبلة، و الرّکوع، و السّجود، [این زیاده را شامل نمیشود، ولی زیاده در مستثنیمنه؛ یعنی در غیر آنها مبطل نیست] ... و لا تنقض السنة الفریضة»[1] و اما در این پنج امر، زیادهاش مبطل است. اشکالی که در مقام اثباتش شده، دو جهت است: یکی اینکه صحیحه زراره و صحیحه لاتعاد قاصر است از اینکه شامل زیاده بشود و این مربوط به نقیصه است؛ برای اینکه این پنج شیء که آنجا آمده، فقط دو تا قابل زیاده است: رکوع و سجود، اما قبله و طهور و وقت قابل زیاده نیستند؛ چون این مستثناها قابل زیاده نیستند، بگوییم این قرینه است برای اینکه مستثنیمنه شامل زیاده نمیشود، بلکه شامل نقیصه می شود. جواب این شبهه واضح است که در استثنای مفرّغ؛ یعنی مستثنیمنه ذکر نشده، عدم ذکر مستثنیمنه دلیل بر عموم است و این شامل همه می شود. لا تعاد بالصّلاة بالاخلال فی الصّلاة، وارد کردن خللی در صلات. لا تعاد الصّلاة من خللٍ فی الصّلاة الا خلل رکوع و سجود و وقت و بقیه موارد. حذف مستثنیمنه دلیل بر عموم است و صرف اینکه بعض مستثناها زیاده ندارند، نمیتواند قرینه باشد بر اینکه آن مستثنای در نقیصه و زیاده را شامل نشود، کما اینکه سبب انصراف هم نمیتواند بشود. «بیان رفع تعارض صحیحه زراره و بکیر بن اعین با حدیث لا تعاد» یک اشکال دیگر در معارضه این صحیحه زراره و حدیث لاتعاد است با آنکه دلالت میکند بر اینکه زیاده موجب بطلان است. موثّقه ابی بصیر، عن الصّادق (علیه السّلام): «من زاد فی صلاته فعلیه الاعادة»[2] و همین طور صحیحهای که از زراره و بکیر بن اعین نقل شده از ابی جعفرٍ الباقر (علیه الصّلاة و السلام)، که زیاده در صلات موجب بطلان صلات است. این دو حدیث با صحیحه لاتعاد معارضند. برای رفع معارضه، وجوه کثیرهای گفته شده است. اگر یادتان باشد ما آنجا گفتیم حکومت است. امام این وجوه جمع را ذکر فرموده و همه را هم اشکال کرده و تعارض را بین این دو ثابت دانسته. تعارض را که بین این دو ثابت دانسته، راههای چارهای ذکر شده است: یکی اینکه گفتهاند حدیث لاتعاد از موثّقه ابی بصیر و روایت دیگر اظهر است. موثّقه ابی بصیر، مُسلّم است، گفتهاند اظهر از آن است؛ چون علت ذکر شده و ذکر علت در روایت، سبب ترجیح میشود و لذا لاتعاد بر موثّقه ابی بصیر مقدّم است. وجه دیگری هم مثل حکومت گفتهاند، حمل نص بر ظاهر، یک وجه است. میگویند حدیث لاتعاد نصّ است، در جواز و دیگری ظاهر است بر عدم جواز، و ظاهر را بر نص حمل میکنیم و ما قبلاً گفتهایم و شبهه آن را هم به فرمایش ایشان عرض کردهایم. یک راه جمع را خود ایشان بعد از نقل راهها دارد و آن این است که جمع کنیم و بگوییم چون این «من زاد فی صلاته فعلیه الاعادة»، موافق با حدیث رفع است، حدیث رفع میگوید «رُفع عن امتی ما لا یعلمون» و از نسیان، پس اگر جهلاً نتواند جزئی را زیاد کند، فرمود این زیاده ادّعائاً نیست، رُفع، با اینکه از باب نقصان، یک جزئی را کم کرد، میگوید اصلاً آن جزء نیست و جزئیّتش را برمیدارد. ادّعا میکند عدم ما لا یعلمون را، عدم نسیان و خطا را، در صحیحه لاتعاد هم احتمال دارد ناظر به همین باشد که «و لا تنقض السنة الفریضة» موافق با سنّت نبوی و حدیث رفع است. یکی از مرجّحات باب تعارض، موافقت روایت با کتاب و سنت است و اگر یک روایتی مخالف با کتاب و سنّت باشد، ایشان می فرموید ولو مخالفت به عموم من وجه باشد، بگوییم این جزء مرجّحات باب علاج است و در باب علاج، اگر «ما وافقَ الکتاب فخذوه و ما خالف الکتابَ فدعوه»، ما وافق الکتاب؛ یعنی با اطلاق کتاب و عموم کتاب، نسبتش با کتاب، اعمّ و اخصّ مطلق باشد، نسبت عموم من وجه باشد، تباین باشد، این ما خالف در خبرین متعارضین، طرح میشود و یُردّ علمه الی اهله، و آن ما وافق اخذ میشود و سر جای خودش باقی میماند. ایشان با این میخواهد ترجیح بدهد. اما آن روایتی که به نقل شیخ در تهذیب و استبصار و به نقل کافی در یک بابی، اشکال معارضه وجود دارد، لکن آنجا یک جواب خاصّ دیگری هم دارد و آن این است که دو نسخه در کافی با فاصله شش صفحه، یک جا نقل میکند بدون «رکعة»؛ یعنی «من زاد فی صلاته» و یک جا نقل میکند «من زاد رکعةً»، هر دو را کافی با فاصله شش صفحه دارد، این دو روایت را دارد، با هم معارضه میکنند و نمیتوانیم یکی را بر دیگری ترجیح بدهیم؛ چون هر دو در کافی است و نمیشود گفت کافی اضبط است؛ زیرا هر دو از کافی است. البته شیخ طوسی در استبصار و تهذیب، آن را که «رکعة» ندارد، نقل کرده و مستدلّین هم به آن نقل اعتماد کرده اند و از کافی نقل کردهاند که «رکعة» ندارد. به هر حال، آن تعارض اصلاً ... دارد و نمیتواند معارض با حدیث لاتعاد باشد. «و صلّی الله علی سیّدنا محمّدٍ و آله الطاهرین» ----------- [1] وسائل الشیعة 6: 91، کتاب الصلاة، ابواب القراءة فی الصلاة، باب 29، حدیث 5. [2]. وسائل الشیعة 8: 231، کتاب الصلاة، ابواب الخلل الواقع فی الصلاة، باب 19، حدیث 2.
|