Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: استدلال قائلین به صحت نماز در صورت اقامه قصر به جای اتمام
استدلال قائلین به صحت نماز در صورت اقامه قصر به جای اتمام
درس خارج فقه
حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه)
کتاب الصّلاة - الخلل
درس 74
تاریخ: 1397/2/16

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم اللّه الرحمن الرحیم

«استدلال قائلین به صحت نماز در صورت اقامه قصر به جای اتمام»

در بحث جهل به قصر و اتمام که گفته شد جاهل، من أتمّ فی موضع القصر صلاتُه مجزئة و اعاده ندارد که صحیحه زراره و محمّد بن مسلم بر این معنا دلالت می کرد: شیخ، و بإسناده عن محمّد بن عليّ بن محبوبٍ، عن أحمد بن محمّد، عن ابن أبي نجران، عن حمّاد بن عيسى، عن حريزٍ، عن زرارة و محمّد بن مسلمٍ، روایت صحیحه است. قالا: قلنا لأبي جعفرٍ (علیه السّلام): رجلٌ صلّى في السّفر أربعاً، أ يعيد أم لا؟ قال: «إن كان قُرِئَت عليه آيةُ التّقصير و فُسِّرَت له فصلّى أربعاً أعاد، و إن لم يكن قُرِئَت عليه و لم يعلمها فلا إعادة عليه».[1] تمام در موضع قصر، موجب اجزاء است و عمل مجزی و صحیح است، «إن لم يكن قُرِئَت عليه و لم يعلمها فلا إعادة عليه»، اگر مسأله را نمی داند، اعاده ای بر او نیست.

لکن بحث در این است که آیا لو قصَّرَ فی موضع الإتمام، اگر به جای تمام، تقصیر کرد؛ مثلاً کسی قصد اقامه عشرة ایّام کرد و در مقیم مع قصد الاقامة، صلاتش تمام است، لکن این آدم مسأله را نمی داند، قصَّرَ فی موضع الإتمام، جهلاً دو رکعت کم خوانده، مشهور بین اصحاب این است که عمل، صحیح نیست و باید اعاده و قضا بشود. لکن عن بعضٍ - که یحیی بن سعید، مجرّد مسلّم است - صلات در اینجا هم صحیح است. من قصَّرَ فی موضع الإتمام جهلاً صلاتش صحیح است. استدلال شده برای صحّت، به صحیحه منصور بن حازم: عن أبي عبد الله (علیه السّلام) قال: سمعته يقول: «إذا أتيت بلدة فأزمعت المقام عشرة أيّام فأتِمِّ الصّلاة، [وقتی قصد ده روز داری، نماز را تمام بخوان. این تکلیفش را معلوم کرده است] فإن تركَه رجلٌ جاهلاً فليس عليه إعادة».[2] اگر کسی اتمام را جاهلاً ترک کرد و به جای آن قصر خواند، این هم باز اعاده ای بر او نیست، اگر وظیفه اش اتمام باشد و جاهلاً قصر بخواند «فلیس علیه الإعادة».

روایت بعدی، روایت محمّد بن اسحاق بن عمّار است: شیخ، عن ابن أبي عمير، عن محمّد بن إسحاق بن عمّار قال: سألتُ أبا الحسن (علیه السّلام)، موسی بن جعفر (علیهما الصّلاة و السّلام)، عن امرأةٍ كانت معنا في السّفر و كانت تصلّي المغرب ركعتين، مغرب را باید تمام و سه رکعت بخواند، ولی او دو رکعت خواند. ذاهبةً و جائيةً؟ قال: «ليس عليها قضاءٌ».[3] استدلال شده برای عکس آن فرض قبلی، به این دو روایت.

«ردّ استدلال قائلین به صحت نماز از طرف حضرت استاد»

اشکالی که وجود دارد، این است که مسلماً کسی به این روایت عمل نکرده است؛ چون که صلات مغرب، قصر معنا ندارد، گفته نماز مغرب را قصراً خوانده است. کسی به این روایت عمل مجرّد نکرده است. صحیحه منصور بن حازم هم، مشهور از آن اعراض کرده اند و اعراض مشهور، کاسر حجیت است. عمل مشهور به یک روایت جابر ضعف است و اعراض مشهور هم کاسر و شکننده آن است. معروف است که می گویند «کلّما ازدادت الرّوایة صحّةً» که بر خلاف مشهور است، «ازدادت ضعفاً» هرچه روایت صحیحتر باشد، ضعفش بیشتر است؛ چون با این که صحیحتر بوده، مشهور به آن عمل نکرده اند و معلوم می شود اشکالی در این روایت بوده که به آن عمل نکرده اند.

«دیدگاه مرحوم حائری یزدی (قدس سره) در استدلال به روایات»

مرحوم حائری (قدّس سرّه) در کتاب صلاتش می خواهد بفرماید اعراض مشهور، ثابت نیست و اگر مشهور فتوا نداده اند، به معنای اعراض از این روایت نیست، بلکه این روایت در دلالتش اشکال داشته است و می فرماید فرق است بین جایی که یک کسی أتمّ فی موضع القصر، اینجا صلاتش تکون صحیحةً و اعاده ندارد، ولی اگر قصَّرَ فی موضع الإتمام، اینجا باید در وقت اعاده کند و اعاده را بر معنای متعارف حمل کرده اند؛ یعنی بر اوست اعاده در وقت و فرقش را در این جهت گذاشته اند که می فرماید در دلالت این روایت خدشه داشته اند؛ چون در واجب موسّع، اگر شخص مکلف در یک زمانی جاهل بود و أتمّ فی موضع القصر جاهلاً، بعد در وقتی که وسعت دارد، متذکّر شد، ترَکَ مأمورٌبه عن جهلٍ در باره ی او صادق نیست؛ چون فرض این است که هنوز وقت دارد و الآن متذکّر شده است.

در صحیحه منصور آمده است: سمعته يقول: «إذا أتيت بلدةً فأزمعتَ المقام عشرة أيّام فأتمِّ الصّلاة». این حکم کلی است و وظیفه این است. «فإن تَركَه»؛ یعنی ترکَ اتمام را «رجلٌ جاهلاً فليس عليه إعادةٌ»؛ یعنی لیس علیه اعاده، وقتی در وقت متذکّر شد. چون در وقت متذکّر شد، می گوید لیس علیه الاعادة، این اعاده ندارد، قضا هم ندارد؛ چون این شخص باید صلاتش را اعاده کند؛ زیرا فرض این است که ترک صلات و اتمام عن جهلٍ صدق نمی کند؛ قصَّرَ فی موضع الإتمام. این که قصّر، صدق نمی کند که ترَکَ الإتمام عن جهلٍ؛ چون وقتی در وقت متذکّر شد، باید نمازش را دوباره بخواند؛ زیرا هنوز ترَکَ عن جهلٍ صدق نمی کند؛ چون فرض این است که وظیفه اش اتمام بوده و این قصر خوانده و قبل از تمام شدن وقت، متذکّر شده. در اینجا می گوید: سمعته يقول: «إذا أتيت بلدةً فأزمعت المقام عشرة أيام فأتمِّ الصّلاة، فإن تركَه رجلٌ جاهلاً»، اگر کسی اتمام را جاهلاً ترک کرد، «فليس عليه إعادة»، اعاده ندارد؛ یعنی در تمام وقت، متذکّر نشد. اگر در تمام وقت متذکّر نشد، اعاده ندارد؛ در حالی که صحیحه محمّد بن مسلم و زراره، دلالت می کرد که اگر در وقت، متذکّر شد، باید اعاده کند.

این می گوید در وقت اعاده ندارد، برای این است که این وقتی جاهل به اتمام است و عن جهلٍ قصر خوانده الآن تمام می خواند. ترکَ القصر و لا اعادة در صورتی است که تا آخر وقت، متوجه شود، ولی وقتی تا آخر وقت متوجه شد، ترَکَ جهلاً نیست، بلکه وقت دارد و نمازش را دوباره می خواند و اعاده می کند. پس نفی الاعادة در اینجا برای این است که ترک جهلی، تحقّق پیدا نکرده است. ترکُ الإتمام جهلاً در داخل وقت، تحقّق پیدا نکرده است.

«دیدگاه مرحوم آقا رضا همدانی (قدس سره) در بارۀ صحیحه منصور بن حازم»

از برخی دیگر مثل مرحوم حاج آقارضا همدانی (قدّس سرّه الشّریف) برمی آید که از صحیحه منصور بن حازم، جواب داده که این روایت بر فرض تمامیّت، اختصاص به جایی دارد که قصر کرده و بعد، تقلّب کرده. «فازمعت»، ثم این کار را کرد، اما اگر از اوّل قصر نکرده است، اینجا را شامل نمی شود. اتمام فی موضع القصر، بدون قصر را شامل نمی شود. پس این عبارت که می گوید «فإن ترَکَه»؛ یعنی ترَکَ الإتمام رجلٌ جاهلاً، چه وقتی ترَکَ الإتمام رجلٌ جاهلاً؟ این تَرکَ، یعنی اگر تا آخر وقت، یادش نیاید، «فإن تركَه رجلٌ جاهلاً فليس عليه إعادة»، اعاده بر او نیست، ولی اگر در وسط وقت یادش آمد، اعاده بر او هست.

«شبهه و اشکال حضرت استاد به مرحوم حائِری یزدی (قدس سره)»

لکن شبهه ای که به فرمایش ایشان است، ظاهر می شود از آنچه که ما سابقاً از سیّدنا الاستاذ (سلام الله علیه) نقل کردیم که نفی اعاده، کنایه از صحّت عمل است. اعاده کنایه از بطلان عمل است و نفی اعاده، کنایه از صحّت عمل است و وقت و غیر وقت هم دخالتی در آن ندارد. خواسته اند از کلمه «اعاده» استفاده کنند، ولی معنای اعاده اعمّ است؛ هم شامل وقت می شود و هم شامل خارج وقت می شود. بنابر این، فرمایش مرحوم حائری یزدی (قدس سره) در صلاتشان تمام نیست. این تا اینجا راجع به دو موضع مستثنا؛ یعنی اتمام فی موضع القصر و جهر فی موضع الاخفات و بالعکس که گفتیم این اختصاص به جاهل قاصر دارد و بر اساس حدیث لاتعاد، در سایر جاها هم جاهل قاصر عملش یقع صحیحاً.

«دیدگاه بعضیها از فقها بر عدم شمول صحیحه زراره و ابن مسلم بر زیاده»

بحث دیگر در گذشته داشتیم، این است که برخی - که از جمله آنها آقای بروجردی (قدّس سرّه) است – خواسته اند بفرمایند این صحیحه زراره و محمّد بن مسلم شامل زیاده نمی شود. «لا تعاد الصّلاة إلا من خمسةٍ: الطهور، و الوقت، و القبلة، و الرّكوع، و السّجود»،[4] شامل زیاده نمی شود و اختصاص به نقصان دارد و معلوم نیست مستثنی منه، نقصان است یا اعمّ از نقصان و زیاده است؟ چون مستثنای مفرّغ است، معلوم نیست که لا تعاد الصّلاة از نقص یا لا تعاد الصّلاة از نقص و زیاده هر دو. قدر متیقّنش این است که شامل نقص می شود. جواب آن این است که می شود برای زیاده، جعل مبطلیّت کرد و شارع آن را مبطل قرار بدهد، کما این که می شود برای زیاده مانعیّت را جعل کرد. آقایان مانعیّت زیاده را به شرط عدم زیاده برگرداندند که سیّدنا الاستاذ می فرماید عدم، چیزی نیست که آن را شرط کنید، بلکه عدم الزّیادة، فقط در ذهن متصوّر است و مفهوم ذهنی دارد، اما عدم الزّیادة در خارج، تحقّقی ندارد، کما این که می فرماید این که عدم المانع را آقایان جزء شرایط قرار داده اند، امرٌ وهمیٌّ و خیالیّ و اینها نمی تواند جزء شرایط باشد.

در باب زیاده رکوع و سجده و رکعت، روایات داریم که گفته زیاده مبطل است. البته رکوع و سجود را خود صحیحه هم دارد و رکعت را هم روایات دارد. «لا تعاد الصّلاة إلا من خمسةٍ: الطّهور، و الوقت، و القبلة و الرّكوع و السّجود»، رکعت را هم روایات دارد که اگر یک رکعت را اضافه کرد، صلاتش تکون باطلةً، ولی این صحیحه شامل آن نمی شود. در این سه مورد، اشکالی نیست؛ یعنی سجدتین زائد، رکوع زائد و رکعت زائده حسب نصّ و فتوا موجب بطلان است و نماز باید اعاده بشود، ولو عن جهلٍ و عن نسیانٍ باشد. اما در غیر آنها از اجزاء و شرایط دیگری که در نماز معتبر است، آیا زیاده در آنها هم موجب بطلان است یا موجب بطلان نیست؟

مرحوم حاج آقارضا در صلاتش در جلد پانزدهم از مجلّدات جدید، صفحه 30 به بعد، و در جلدهای قدیمی، در «فصلٌ فی التّوابع» متعرّض مسأله شده است. ایشان می فرماید دلیلی نداریم بر این که زیاده در غیر اینها موجب بطلان باشد. سپس وجوهی را که ممکن است به آنها استدلال بشود، نقل کرده است. یکی روایت ابی بصیر است: «من زاد فی صلاتِه فعلیه الاعادة»[5] که گفته اند «زاد فی صلاته» هم شامل زیادی ارکان می شود و هم شامل زیادی غیر ارکان می شود.

«و صلّی الله علی سیّدنا محمّدٍ و آله الطاهرین»

---------

[1]. وسائل الشیعة 8: 506، کتاب الصلاة، ابواب صلاة المسافر، باب 17، حدیث 4.

[2]. وسائل الشیعة 8: 506، کتاب الصلاة، ابواب صلاة المسافر، باب 17، حدیث 3.

[3]. وسائل الشیعة 8: 507، کتاب الصلاة، ابواب صلاة المسافر، باب 17، حدیث 7.

[4]. وسائل الشیعة 6: 91، کتاب الصلاة، ابواب القراءة فی الصلاة، باب 29، حدیث 5.

[5]. وسائل الشیعة 8: 231، کتاب الصلاة، ابواب الخلل الواقع فی الصلاة، باب 19، حدیث 2.

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org