بیان و دیدگاه مرحوم مقدس اردبیلی (قدس سره) در صحت عمل جاهل در صورت اصابت با واقع
درس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه) کتاب الصّلاة - الخلل درس 70 تاریخ: 1397/2/5 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم اللّه الرحمن الرحیم «بیان و دیدگاه مرحوم مقدس اردبیلی (قدس سره) در صحت عمل جاهل در صورت اصابت با واقع» مرحوم مقدّس اردبیلی بحثی دارد درباره این که اگر کسی جهلاً عمل کرد، ولی عملش مطابق با واقع و صحیح بود، این عملش صحیح است و اعاده و قضا ندارد: «لما بیّنّاه مراراً: من أنّ الظاهر صحّة صلاة الجاهل ببعض الأحکام مع موافقة فعلِه لما علیه فی نفس الأمر [وقتی موافق شد، عملش درست است. عنایتم به این مطلب، این است که سبک استدلال مقدّس را بیابیم و در برنامه های استنباطی و فقهی امروز به آن توجه کنیم که او چگونه اجتهاد می کرد و چگونه دین را سهل می دانست] و عدم أخذه على ما ذکروه لجهله بوجوب مثله فیکون معذوراً [این شخص معذور است و این که گفته اند جاهل مؤاخذه می شود، شامل چنین کسی نمی شود.] و أیّدناه بالأخبار فیما تقدّم و بعدم النّقل عنه (صلى الله علیه و آله) و لا عن احدٍ من الأئمة (علیهم السّلام) الأمر بإعادة الصّلاة لأحدٍ لأجل ذلک [جاهل بود و نماز می خواند و سپس مطابق با واقع می شد، از هیچ یک از ائمّه امر به اعاده نقل نشده است] مع علمهم بالنّاس: أّن أکثرهم ما أخذوا جمیع أحکامها کما قالوه [با این که می دانستند مردم چگونه اند، ولی آقایان می گویند عمل بی تقلید باطل است و همه مسائل را باید بلد باشد. ایشان نسبت می دهد و بعضی عباراتش ظهور دارد و ادّعای اجماع او هم ظهور دارد، اطلاقش شامل آن می شود] حتّى المسائل المذکورة فی الشّکّ و السّهو و الأمور الدّقیقة [اینها را نگرفتند، حتی مسائلی که در شکّ و سهو و امور دقیقه ای که ذکر شد] التی أحدثَها العلماء و لا أمرَ أحدٌ بالتّعلّم [هیچ گاه امر نکردند بروید پنجاه فرع علم اجمالی را یاد بگیرید، یا بگویند ببینم حمد شما درست است یا نه، یا ببینم از چه کسی فتوا گرفته ای] و یبعد بطلان صلاة شخصٍ لعدم معرفته مسئلةً فی السّهو مع عدم وقوعه و هو ظاهر [سهویات را نمی داند؛ چون برای او سهویات پیش نمی آید] و أنّ کلّ من قال أنّه مسلم أو مؤمن کانوا یقبلون منه و لا یلزمونه بشیءٍ من الأحکام من غیر استفسارٍ لسائر الأحکام [اگر می فهمیدند کسی مسلمان است، هیچ وقت نمی پرسیدند که تو پنجاه فرع علم اجمالی عروة الوثقی را بلدی یا نه، یا شک 21 قسم است یا 22 قسم؟ شکوک بی اعتبار چیزهایی چه هستند و شکوک با اعتبار چه چیزهایی هستند؟] و الأدلّة الیقینیّة على ذلک [که استفسار نمی کردند] و لا أمرهم بذلک [نمی گفتند برو شکّیّات را یاد بگیرد، ششصد تا مناسک حج بگیر و «و لا الضّالّین» را درست بگو و الا حج تو مشکل پیدا می کند] و یظهر ذلک: من أنّ التّوبة قبل الموت بلا فصلٍ مقبولةٌ [اگر کسی یک لحظه قبل از موت، توبه کند، توبه اش مقبول است] و ما ذُکر فی بحث التّلقین: [در بحث تلقین هم ذکر نشده است که این مسائل را می دانسته. به او بگوید: اسمع، افهم اذا سألک الملکان المقرّبان عن ربّک و عن دینک و عن نبیّک و عن مسائل السّهو و النّسیان و مسائل العروة و الملحقات به و بقیّه مسائل. ششصد تا توضیح المسائل را بلدی یا نه یا یکی کم بلدی؟] لأنّه یُعلم من اخبارٍ کثیرةٍ أن من أمِن تلک السّاعة بمجرّد قوله باعتقاده أنّه مؤمنٌ بالله و رسوله و أئمّته ینفعُه ذلک ... [همین تلقین برای او کفایت می کند.] و الحال انّه ذلک فی ذلک الزّمان ما یعرف الدّلیل، و ما کانوا یطلبون منه ذلک، و لا یلقّنونه بذلک أیضاً؛ [تلقینش هم نمی کردند] فلا یکون الأخذ بالدّلیل الیقینیّ مِن شرایط الایمان، و لا هو، و لا أخذُ الفروع المقرّرة فی کتب الفروع، و الحاصلة بمرور الازمان، و الأحکام الشّرعیّة الدّقیقة على الطّریق الذی شرطَها البعضُ: شرطاً لصحّتها، [اینها شرط صحت ایمان و عبادت نیست] و لم یکفِ الاتّفاقی، و لا الأخذ على غیر ذلک الوجه، خصوصاً من لم یعرف وجوب ذلک و لم یصل الیه ذلک. و یدلّ علیه العقل: و من الّنقل: النّاس فی سعةٍ عمّا لا یعلمون [کجاها رفت برای این که ثابت کند لازم نیست انسان این گونه چیزها را بلد باشد. اگر عمل بدون تقلید، مطابق با واقع شد، یقع صحیحاً. ائمّه استفسار نمی کردند، در تلقینش هم تلقینش نمی کردند] و الشّریعة السّهلة السّمحة، و نفى الضَّیق و الحرج و ارادة الیسر دون العسر: و إهماله من الشّارع مع اهتمامه و شفقته بالنّسبة إلى الرّعیّة و فعلهم الصّلاة فی صدر الإسلام و بعده بما وصل إلیهم؛ ثمّ الإخبار بأنّه فعل کذا [پیغمبر شفقت و مهربانی داشت، نمازها را می خواندند، می گفت نمازم را خوانده ام] فان کان موافقاً قُبِلت و إلا رُدَّت و لا یردّ شیءٌ بأنّه کذلک و لکن أنت فعلتَ من غیر علمٍ فلا تصح [اگر درست بود، قبول می کردند و اصلاً هم نمی پرسیدند مقداری را که درست است، از چه کسی تقلید می کردی؟ می گوید نمی پرسیدند تا بگویند «أنت فعلتَ من غیر علمٍ فلا تصحّ».] و عدم الأمر بالقضاء لمن علَّموها مثل حمّاد و غیره [کسانی را که امر به قضا می کردند، یادشان نمی دادند که باید مسائل را بلد باشید و بخوانید. البته این دلیلش یک مقدار خدشه دارد، ولی من کاری به خدشه آن ندارم.] و قد أسلفنا أخباراً کثیرة فی ذلک مثل طهارة أهل قبا و فعل عمار فی الّتیمم، و فی عدم الإعادة بالنّقصان، و غیر ذلک من الاخبار فتذکّر [البته اینجا یک مقدار خدشه اصطلاحی دارد، ولی کلام ایشان و استدلال های ایشان را بیان می کنم و باز] و الاخبار الدّالة على عذر الجهل فی إتمام الصّلاة و الصّوم، فإنّها اخبارٌ کثیرةٌ معتبرة فی الصّوم [چون در صلات، بیش از یک روایت نداریم و آن، صحیحه زراره و ابن مسلم است و یکی روایت دیگر هم هست که محلّ کلام است، اما در صوم، اخبار کثیره وجود دارد] و سیجیء و کون الجاهل بالجهر و الإخفات و بالغصبیّة و بالنّجاسة معذوراً: و بالجملة هذا ظنّی و ما أجد ما ینافیه، و نقلُ مثل هذا الإجماع لو صحّ، لأُوِّلَ بما مرّ و غیره فتأمّل ثمّ اعلم أیضاً أنّ الظّاهر أنّ الجاهل فی وجوب القصر معذورٌ، سواءٌ کان عن وجوب القصر رأساً أو بوجهٍ دون وجه».[1] از اینجا به بعد می گوید جاهل به قصر، معذور است و جاهل به خصوصیّاتش هم معذور است. البته این مطالب ربطی به بحث ما نداشت، ولی من برای توجه شما آقایان نقل کردم و این که بزرگان چقدر زحمت کشیدند. مرحوم سیّد، صاحب عروه در این عروة الوثقای خودش چه کرده است،. چه فروعی را بحث و استنباط کرده است؛ صاحب جواهر چه کرده است؛ کاشف الغطاء چه کرده است؛ سیّد بحر العلوم چه کرده است؛ واقعاً ما از سفره ها آنها طعام معنوی می خوریم. «دیدگاه مرحوم بروجردی (قدس سره) در جهل به جهر و اخفات» بحث در مورد فرمایشات آقای بروجردی به تقریر از آقای منتظری است که در صحیحه زراره آمده است: فی رجلٍ جهر فيما لا ينبغي الإجهار فيه، و أخفى فيما لا ينبغي الإخفاء فيه، حضرت فرمود: «أي ذلك فعل متعمّداً فقد نقض صلاته و عليه الإعادة، فإن فعل ذلك ناسياً أو ساهياً أو لا يدري فلا شي ء عليه و قد تمّت صلاته».[2] آقای بروجردی (قدّس سرّه) می خواهد بفرماید این «لا یدری» جهل عن عذرٍ است، نه جهل بدون عذر. این خلاف چیزی است که همه از حدیث استفاده کرده اند؛ یعنی روایت می خواهد جهل عن عذرٍ را بگوید؛ یعنی جهلی که از راه فتوا به دست آورده و چون جهل از روی فتواست و امر ظاهری دارد، امر ظاهری مقتضی اِجزاء است. پس روایت، چیزی در جهل، بر خلاف قاعده ندارد. در عبارت تقریرات آمده است: «فمراده انّه العالم بوجوبهما تبطل صلاتُه، و أمّا المعذور إما للنّسیان أو لکون فتوی المفتین باعثةً له علی مخالفة الواقع فلا إعادة علیه، [اگر فعلش عمدی باشد، مبطل است، اما برای نسیان یا برای این که فتوای مفتی، چنین چیزی بوده و مخالف با واقع شده،] فالمراد بالجهل لیس هو الجهل بأصل ثبوت الجهر عن الاخفات، [این جهل به اصل جهر و اخفات نیست] لکونه امراً واضحاً بین المسلمین و کذا موضعهما، [نماز ظهر و عصر، اخفات داشت و صبح و مغرب و عشا جهر داشت] و إنّما الذی یُتَصوّر الجهل به فإنما هو ثبوتهما بنحو الفرض و لیس الجهل فیه بنحو التّردید، [وقتی جهل دارد که واجب است یا نه، این جهلش هم تردید نیست، بلکه قطع به خلاف است؛ یعنی جهل مرکب است. صریح جهل مرکب است.] و لیس الجهل فیه بنحو التّردید إذ العملُ کان مستقرّاً علی الجهر فی بعضٍ و الاخفات فی بعضٍ آخر، فلم یکن مورداً للتّردید. فلا محالة کان الجهل المتصوّر فی المقام هو الجهل المرکّب بسبب فتوی المفتین بعدم الوجوب [جهل مرکب به سبب فتوای مفتی به عدم وجوب.] و لا ریب: أنّ فتوی المفتی ممّا استقرّ بناء العقلاء علی العمل به، فهی حجّةٌ عقلائیّةٌ، فمرجع کلامه (علیه السّلام) إلی اِجزاء صلاة من خالف الواقع ناسیاً أو بسبب قیام حجّةٍ عقلائیّةٍ علی صحّة الاخفات فی موضع الجهر و بالعکس [این، جهلی را می گوید که مستند به یک حجّت عقلائیّه باشد] و لا یخفی: أنّ الإجزاء فی مثل المقامات علی القاعدة، کما نفّحناه فی مبحث الإجزاء، من دلالة ادلّة الأحکام الظاهریّةٍ الواردة فی کیفیّة الاتیان بالمأمور به و الناظرة الی بیان أجزائه و شرائطه توسعةً و تضییقاً علی الإجزاء، سواءٌ کان الحکم الظاهری مفاد أصلٍ [مثل حدیث رفع] أو أمارةٍ جعلیّةٍ أو عقلائّیّةٍ فالإجزاء فی المسألةٍ علی طبق القاعدةٍ فتدبّر جیّداً».[3] حاصل این شد که این «لا یدری» و جهل در جهر و اخفات، جهل عن حجّةٍ است. «وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمِّدٍ وَ آلِهِ الطاهِرین» ----------- [1]. مجمع الفائدة و البرهان (شرح) 3: 433 تا 435. [2]. وسائل الشیعة 6: 86، کتاب الصلاة، ابواب القراءة فی الصلاة، باب 26، حدیث 1. [3]. کتاب الصلاة، (تقریرات درس آیت الله بروجردی به قلم آیة الله منتظری)، ص 494 و 495.
|