اشکال مرحوم نراقی (قدس سره) به مرحوم علامه (قدس سره) در نزاع بین زوج و زوجه در متاع بیت
درس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه) کتاب القضاء درس 292 تاریخ: 1396/2/12 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم اللّه الرحمن الرحیم «اشکال مرحوم نراقی (قدس سره) به مرحوم علامه (قدس سره) در نزاع بین زوج و زوجه در متاع بیت» بحث در ظاهر عبارت علامه در مختلَف است که ما هم آن را تقریر کردیم و عرض کردیم این مطابق با صناعت فقهی هم هست. صاحب جواهر دو تا اشکال به علامه در مختلف داشت که عمده اش یک اشکال بود که گذشت. یک اشکال عمده هم صاحب مستند دارد که می فرماید همه متاع را به زن می دهند؛ برای این که زن جهازیه را از خانه پدرش آورده و افراد بین دو کوه می یبنند که این جهازیه را از خانه خودشان می آورد که البته این با بعض از امور نمی سازد و مشکل است؛ برای این که قطعاً این طور نبوده که مرد هیچ رواندازی نداشته باشد، هیچ لباسی هم نداشته و حتی عورتش هم مکشوف بوده بدنش هم عریان بوده، اطاقش هم خالی از همه چیز بوده و نمی شود کسی که زن می گیرد، هیچ چیز نداشته باشد؛ نه فرشی، نه لباس پوشیدنی و حتی ساتر عورت هم نداشته باشد و بگویید چون زن جهازیه را از خانه پدر می آورد، پس اینها هم از زن است. قطعاً درست نیست، وقتی مردی می خواهد زن بگیرد، لباسی دارد، فرشی دارد، ساتر عورتی دارد. این شبهه ایشان به عموم علّتی است که در صحیحه عبد الرّحمن حجاج آمده است. «شبهه استاد به اشکال مرحوم نراقی (قدس سره)» لکن دو اشکال به این فرمایش ایشان هست: یکی این که در روایت که عبد الرحمن، معلول تابع علّت است و این که می گوید از بین لابتین آورده ام، معلوم می شود آن وقت، این گونه چیزها محلّ بحث نبوده. یک فرش و یک ساتر عورت، اصلاً با هم اختلافی پیدا نمی کرده اند و این که جهیزیه را از خانه می آورده، در آن زمان شامل این گونه چیزها نمی شده؛ یعنی اقلّ از آنها ساتر عورت و یک پیراهن و یک روانداز و یک متکّایی که زیر سرش بگذارد، اصلاً اینها در آن وقت مورد نزاع واقع نمی شده تا شما بگویید این، جهازیه را از خانه پدر می آورد، چگونه است؟ اینها را قطعاً مرد دارد. می گوییم بله قطعاً مرد یک چیزهای جزئی را دارد و این طور نیست که وقتی می خواهد داماد بشود، مثل وقتی است که از شکم مادر متولد شده باشد، اما برای این که علّت درست باشد، معلوم می شود که این گونه چیزها اصلاً مورد اختلافشان نبوده و عادت آن روز این طور بوده. جواب دوم این که اصلاً قبول داریم که یک سری لباس، یک سری ساتر عورت و فرش داشته، ولی اینها جدای از آن جهازیه است؛ یعنی وقتی عروس به خانه شوهر می آید، حجله دارد و آنهایی که در حجله است، همه مال زن است، اگر لباسی برای مرد خریده اند، اگر رختخوابی دارد، اگر فرشی دارد، همه را در حجله می گذارند و این جهازی که می آورند، چون در حجله قرار داده می شده، اصلاً شامل آنها نبوده، این فرشی که زیر پایش می انداخته یا لباس کهنه ای را که می پوشیده نمی آورند به حجله. داماد در حجله، یک لباس نو، رختخواب نو، روانداز نو، فرش نو دارد، اینها چیزهایی هستند که الآن در اتاق حجله متعارف است. در حجله، چیز کهنه نمی گذارند، آنهایی را که پسر دارد، در حجله و اتاق عروسی نمی آورند. این روایت ناظر به آن چیزهایی است که در اتاق حجله و اتاقی که عروسی واقع می شده متعاف بوده و آنها همه مال زن بوده، نگویید پس مرد، بی لباس بوده، نه، لباس داشته، روانداز داشته، فرش داشته، اما اینها به اتاق حجله نمی آمده و این روایت حمل می شود بر آنچه که در آن وقت، عادت بوده و آنها عبارت است از چیزهایی که اتاق حجله است و الا در غیر اتاق حجله، مورد نزاع و اختلاف نبوده. پس این اشکال صاحب مستند هم وارد نیست؛ چون این روایات منطبق با عادت آن روز بوده و احتمال هر یک از این دو هست و شاید هم نحوه دیگری بوده. به هر حال، آن چیزی که از مجموع این روایات برمی آید، این است که بنای عقلا بر جریان عادی و غلبه، ملک زوج می دانند، فهو للزّوج و آن که بر حسب جریان عادی، بنا بر این است که ملک زوجه است، آنچه مشترک بین آنها است و یا نمی دانند فیُقَسَّمُ بینهما نصفین. این حرفی است که علامه در مختلَف دارد. سیّدنا الاستاذ (سلام الله علیه) یک مسأله ای در بحث اختلاف متاع دارد که توضیحی و بیانی است برای آنچه که عرض شد، من برای کثرت اطلاع، مسأله را می خوانم. «کلام و دیدگاه امام خمینی (قدس سره) در تنازع زوجان در متاع بیت» ایشان در مسألۀ احکام الید میفرماید: «لو تنازع الزّوجان فی متاع البیت سواءٌ حال زوجیّتها أو بعدها [یعنی بعد زوجیّتها] ففیه أقوالٌ [که پنج تا بود. صاحب مستند فرمود پنج تاست و صاحب مفتاح الکرامة می گوید سه تا بیشتر نیست.] اقوالٌ [خمسۀ علی ما یظهر من المستند] أرجحُها أنّ ما یکون من المتاع للرّجال [یعنی ملک مرد حساب می شود] فهو للرّجل کالسّیف و السّلاح و ألبسة الرّجال، و ما یکون للنّساء فللمراة کألبسة النّساء و مَکینةُ الخیاطة التی تستعمِلَها النّساء [سوزن و نخ و چرخ خیاطی و اینها] و ما یکون للرّجال و النّساء [آنچه عقلا ملک مرد و زن می دانند یا صالح برای زن و مرد می دانند] فهو بینهما، فإن ادّعی الرّجل ما یکون للنّساء کانتِ المراة مدّعی علیها، و علیها الحلف [زن باید قسم بخورد که از تو نیست؛ چون بنای عقلا بر این است که ملک زن است] لو لم یکن للرّجل بیّنةٌ، و إن ادّعت المراةُ ما للرّجال فهی مدّعیةً، علیها البیّنة [چیزی را که عقلا بر حسب جریان عادی، از آنِ مرد می دانند و زن می گوید از من است، این مدّعی است و بر اوست بیّنه] و علی الرّجل الحلفُ [چون منکر است] و ما بینهما فمَع عدمِ البیّنة و حلفّهما یُقَسَّمُ بینهما [این می گوید از تو نیست و دیگری هم می گوید از تو نیست. هر کدام قسم می خورند با این که بنای عقلا بر این است که نصفش مال مرد است و نصفش مال زن است] هذا اذا لم یتبیّن کونُ الامتعة تحت ید أحدهما [بلکه تحت ید هر دو بود] و الا فلو فُرِضَ أنّ المتاع الخاصَّ بالنّساء کان فی صندوق الرّجل و تحت یده [یا ما کان للنّساء کان فی صندوق المرأۀ] أو العکس یُحکَمُ بملکیِة ذی الید [و همه مال ذی الید است «و علی غیره البیّنة». مطلب دیگر:] و لا یُعتَبَر فیما للرّجال أو ما للنّساء العلمُ بأنّ کلاً منهما استعَمَلَ ماله أو انتفع به [چون اینها در ید، شرط نیست و لازم نیست هر کدام، جنس را، چرخ خیاطی را به کار گرفته باشند، چون قاعده ید، اعمّ است] و لا احرازَ أن یکون لکلٍّ منهما یدٌ مختصّةٌ بالنّسبة الی مختصّات الطّائفتین [لازم نیست ید یکی از آن دو مختصّ باشد، بلکه ید هر دو بر هر دو است، هم بر متاع الرّجال است و هم بر متاع النّساء است] و هل یجری الحکمُ بالنّسبة الی شریکین فی دارٍ احدُهما من أهل العلم و الفقه و الثّانی من أهلِ التّجارة و الکسب [یک مغازه است که هم عطّاری است و هم نجّاری. بعد اینها اختلاف پیدا می کنند؛ یکی می گوید همه مال من است؛ مثلاً آن که نجّار است میگوید آن ارهّه ها و اینها همه مال من است و آن یکی که عطّار است، می گوید گل گاوزبان و خاک شیرها مال من است. آیا در اینجا هم این حکم می آید؟ این یک فرع است] و هل یجری الحکمُ بالنّسبة الی شریکین فی دارٍ احدُهما من أهل العلم و الفقه و الثّانی من أهلِ التّجارة و الکسب فیُحکَم بأنّ ما للعلماء للعالم [مثل این که می گفتیم ما للرّجال فللرّجال] و ما للتُّجّار للتّاجر فیُستَکشَف المدّعی من المدّعی علیه؟ وجهان، لا یبعد الالحاق».[1] وجه این که بگوییم نمی آید، می گوییم دلیل مختصّ به متاع زوجین است و اینجا باید قواعد دیگر را ملاحظه کرد. وجه این که بگوییم می آید، عموم علّتی است که در روایات بود. در مسأله قبل از این مسأله که بحث مفصّلی در باب ید است میفرماید: «اذا ادّعی شخصٌ عیناً فی ید آخر [می گویم کتابی که در دست این شخص است، مال من است] و أقام بیّنةً و انتزعها منه بحکم الحاکم [به حکم حاکم، از دستش گرفت؛ چون بیّنه داشت، هم مدّعی بود و هم بیّنه داشت] ثمّ أقام المدّعی علیه بینةً [صاحب کتاب، بعد آمد بیّنه اقامه کرد] علی أنّها له [ که این مال، مال اوست. دو صورت دارد: یک وقت می گوید قبل از دعوا و حین دعوا مال من بوده، یک وقت می گوید بعد از دعوا مال من شد. اگر گفت بعد از دعوا و حکم، مال من شده است، اینجا واضح است که این یک دعوای دیگری است و باید در این دعوا قواعد، ملاحظه بشود. دومی مدّعی ملکیّت است و اوّلی آن را انکار می کند، این که روشن است. اگر دومی که صاحب ید بود، گفت من بعد که در دست زید قرار گرفته، رفته ام خریده ام. این دعوای دیگر است و حکمش معلوم است. در اینجا حکم، روشن است] فإنِ ادّعی أنّها فعلاً له و أقام البیّنةً علیه ینتزعِ العین و تُرَدّ الی المدّعی الثّانی، و إنِ ادّعی أنّها له حین الدعوی [فرض اول این بود که می گفت من بعد از حکم، مالک شده ام «و إنِ ادّعی أنّها له حین الدّعوی» می گوید من حین دعوا و قبلش مالک بودم و بیّنه آورد] و أقام البیّنة علی ذلک فهل یُنقَض الحکم و تُرَدّ العین الیه أو لا؟».[2] حال که این منکر است و بیّنه آورده که از قبل مال من بوده، آیا آن حکم، نقض می شود و دار را طبق بیّنه اش به این آقا می دهیم یا این که حکم قبلی نقض نمی شود؟ اینجا دو قول در مسأله هست: یک قول این است که نقض نمی شود و یک قول این است که نقض می شود و برای هر کدام هم به وجوهی استدلال شده. «وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیدِنَا مُحَمِّدٍ وَ آلِهِ الطاهِرین» -------------------- 1. تحریر الوسیله 2: 437. 2. تحریر الوسیله 2: 436.
|