Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: اشکال و شبهه‌ی استاد به استدلال بعضی از فقها به روایات، در ترجیح احدثیت
اشکال و شبهه‌ی استاد به استدلال بعضی از فقها به روایات، در ترجیح احدثیت
درس خارج فقه
حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه)
کتاب القضاء
درس 251
تاریخ: 1395/11/3

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم اللّه الرحمن الرحیم

«اشکال و شبهه‌ی استاد به استدلال بعضی از فقها به روایات، در ترجیح احدثیت»

بحث درباره ترجیح بالاحدثیّۀ است و روایاتی که می شود به آنها استدلال کرد، اما ما چند اشکال عام بر آن روایات داشتیم که در جلسه گذشته عرض کردیم و در این جلسه به طور تفصیل و تک تک آن روایات را بررسی می‌کنیم.

یکی از آنها موثقه محمد بن مسلم است: عن ابی عبد الله (علیه السلام) قال قلت له: ما بال أقوامٍ يروون عن فلان و فلان، عن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) لا يتّهمون بالكذب، فيجي ء منكم خلافه؟ قال: «إن الحديث ينسخ كما ينسخ القرآن».[1]
ولو سند این روایت تمام است و موثقه است، اما نمی‌شود به آن استدلال کرد؛ چون این ناظر به این است که حدیث نسخ می شود، جایی را می گوید که نسخ مسلّم باشد و اشکالش این است که این جایی را می گوید که یکی از رسول الله است و یکی از ائمه، یروون فلان و فلان، عن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فیجیء منکم خلافُه، از شما خلافش می آید. این مربوط به جایی است که روایتی از رسول الله باشد و روایت دیگر از ائمه معصومین باشد و قرائن نسخ در آن وجود داشته باشد که اینجا فرمود این ناسخ است و سخن پیامبر با سخن ائمه نسخ می شود. پس این ربطی به جایی ندارد که دو حدیث هستند و هر دو در همه جهات مثل هم هستند، لکن یکی با دیگری تناقض و تضاد دارد. بعبارۀٍ اخری، در متعارضین، وحدت زمان مطرح است و زمانش باید یکی باشد و ظاهر نسخ این است که زمانش دو تاست؛ یعنی آن چیزی که پیغمبر فرمود، مربوط به یک زمانی بوده و آن چیزی که بعد آمده، مربوط به زمان ائمه معصومین است. اگر باب تعارض بود، هر دو در یک زمان بود؛ چون در تناقض یکی از وحد ت هایی که شرط است، وحدت به حسب زمان و مکان و چیزهای دیگر است. پس این که می گوید ان الحدیث یُنسخ، اوّلاً مربوط به جایی است که یکی مال رسول الله است و یکی مال زمان ائمه است و ثانیاً به قرینه نسخ، معلوم می شود که اینها در دو زمان است؛ یکی مربوط به یک زمان بوده و دیگری مربوط به زمان دیگری بوده، در حالی که بحث تعارض، هر دو مربوط به جایی است که وحدت زمان در آن باشد.

هذا مضافاً به این که برخی احتمال داده اند که این نسخ به معنای لغوی باشد؛ یعنی عموم آن روایت قبلی را به وسیله تخصیص و تقیید، زایل می کند. یک عام از پیامبر و یک خاص از ائمه داریم. این خاص و عام در مورد خاص با هم تعارض دارند، این خاص، آن عام را زایل می‌کند؛ چون عام به وسیله خاص تخصیص می خورد. بعبارۀٍ اخری، گفته‌اند نسخ حمل می شود بر معنای لغوی، نتیجتاً می شود بیان جمع عرفی.

«شبهه‌ی استاد به استدلال روایت معلی بن خنیس در ارجحیت احدثیت»

اما روایت معلی بن خنیس که ضعفش به اسماعیل بن مرار است و اسماعیل بن مرار هم توثیق نشده و فقط در تفسیر علی بن ابراهیم در سند آمده است. قلت لأبي عبد الله (علیه السلام): إذا جاء حديثٌ عن أوّلكم و حديث عن آخركم، بأيهما نأخذ؟ فقال: «خذوا به حتى يبلغكم عن الحيّ فإن بلغكم عن الحيّ فخذوا بقوله [قال ثمّ قال أبو عبد الله (علیه السلام)] إنا - و الله - لا نُدخلكم إلا فيما يسعكم».[2] این می گوید اگر یک حدیث از اول و یک حدیث از آخر است، دومی که آمد، شما حدیث حی را اخذ کنید؛ چون او امام زمان شماست و ما شما را وارد نمی کنیم، مگر در آن چیزی که برای شما سعه دارد؛ یعنی چیزی می گوییم که موافق باتقیه باشد که هم جان شما حفظ بشود و هم جان ما. در این روایتی که اصول کافی نقل کرده، دارد ما برای رعایت حال شما خلافش را می گوییم، در روایت 5 باب سد العلم باب اختلاف الحدیث دارد: عن أبي جعفر (علیه السلام) قال: سألته عن مسألة فأجابني ثم جاءه رجلٌ فسأله عنها فأجابه بخلاف ما أجابني ثم جاء رجلٌ آخر فأجابه بخلاف ما أجابني و أجاب صاحبي، سه جواب از سه سؤال داده است، فلمّا خرج الرجلان، وقتی دو نفر بیرون رفتند. قلت: يا بن رسول الله رجلان من أهل العراق من شيعتكم قدما يسألان فأجبتَ كل واحدٍ منهما بغير ما أجبت به صاحبه؟ فقال:] يا زرارة! إن هذا خيرٌ لنا و أبقى لنا و لكم [این هم به نفع ماست و هم شماها را حفظ می کند] و لو اجتمعتُم على أمرٍ واحدٍ لصدقكم الناس علينا».[3] اگر یک جور باشد، مردم در نسبت این حرف ما می گویند اینها صادق هستند.

مرحوم مجلسی می فرماید: «لصدّقکم الناس علینا: بالتشدید أی لحکموا بصدقکم فی نسبة هذا الحکم الینا [یعنی چون این حکم از ماست، این را تصدیق می کنند] لتوافقکم أو فیما یظنون من احوالکم و اقوالکم من ولایتنا و متابعتنا».[4] از افعال و اقوال شما می فهمند حرفی که نسبت داده اند، درست است؛ یعنی می فهمند این حرف را ما گفته ایم و این هم به ضرر ما تمام می شود و هم به ضرر شماها. به ضرر ما تمام می شود، چون می گویند چرا این حرف را زدی؟ به ضرر شما تمام می شود که چرا شما به سراغ امام صادق (سلام الله علیه) رفتید؟ پس در روایت تقیه، گاهی جواب های مختلف می شود. حضرت فرمود اخذش کنید، «حتی یبلغکم من الحیّ»، تا از حیّ و از امام زنده به شما چیزی برسد: «فان بلغکم عن الحیّ فخذوا بقوله». قال ثم قال ابو عبد الله (علیه السلام) «انا و الله لا ندخلکم الا فیما یسعکم». معلوم می شود جواب دوم از باب تقیه بوده. ما در آنچه که توسعه دارد، شما را وارد می کنیم. اگر این یبلغکم عن الحیّ باشد؛ یعنی موظّفید به حرف امام زمانتان گوش بدهید؛ چون او هم حال شما را رعایت می کند و رعایت تقیه می کند.

اگر خذوا بالاحدث باشد که کلینی می فرماید: و فی حدیثٍ آخر «خذوا بالأحدث».[5] این متأخر را بگیرید، باز آن هم درست است؛ متأخر را بگیرید؛ چون زمان و حال شما را مراعات کرده است. یا دومی از باب تقیه است یا اولی که صادر شده، جهت دیگری داشته. مثل این که برخی از جهاتش اینجا آمده، مثل این که سائل نمی فهمیده و درک نمی کرده، ازاین‌رو، این طور به او جواب داده اند. در آنجا دارد: «فيشتبه على من لم يعرف و لم يدرِ ما عنى الله به و رسولُه (صلى الله عليه و آله و سلم) و ليس كل أصحاب رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) كان يسأله عن الشي ء فيفهم».[6] این طور نبود که همه صحابی پیغمبر، هر چه می پرسیدند، بفهمند که رسول الله چه می گوید، بلکه بعضی‌ها متوجه نمی شدند و یک معنایی در ذهنشان می آمد که خلاف واقع بود. بنابراین، اگر شما احدث را بگیرید یا رعایت تقیه شده در احدث و یا از باب این است که اولی معلوم نبوده. روایت معلی بن خنیس، مربوط به جایی است که باز اختلاف محدود است، «حتی یبلغکم عن الحیّ»، پس در دو زمان است. آن روز آن طور بوده، حرف او را بگیرید تا زمانی که برای شما از حیّ، چیزی بیاید.

«شبهه و اشکال استاد به استدلال به روایت ابی عمروکنانی در ارجحیت احدث»

روایت بعدی، از عمرو کنانی است: عن الحسن بن محبوب، عن هشام بن سالم، عن أبي عمرو الكناني که گفتیم توثیق نشده و حتی مرحوم ممقانی می گوید نه اسمش هست، نه توثیقی از او شده است: قال قال لي أبو عبد الله (علیه السلام): «يا ابا عمرو أ رأيت لو حدّثتُك بحديثٍ أو أفتيتُك بفتياً ثمّ جئتَني بعد ذلك فسألتَني عنه فأخبرتُك بخلاف ما كنتُ أخبرتُك أو أفتيتُك بخلاف ذلك، [یک روز آمدی و حرفی به تو زدم یا نظریه ای به تو گفتم و روز دیگر آمدی، یک چیز دیگر گفتم.] «بأيّهما كنتَ تأخذ؟ [قلتُ: بأحدثهما و أدعُ الآخر فقال:] قد أصبتَ يا ابا عمرو، أبى الله إلا أن يُعبَد سرّاً أما و الله لئن فعلتُم ذلك إنه لخيرٌ لي و لكم أبى الله عز و جل لنا في دينه إلا التقية».[7] پس آن روزی که آمدی این طور گفتم و روز دوم که آمدی به شکل دیگر گفتم، این روز دوم از باب تقیه بوده است یا روز اول از باب تقیه بوده، روز دوم برای بیان حکم واقع بود. به هر حال، زمانش محدود بوده اوّلاً، یقینی است ثانیاً؛ چون می گوید آمدی و به تو گفتم، یعنی اصلاً واسطه نخورده است. گفته «يا ابا عمرو أ رأيت لو حدّثتُك بحديثٍ أو أفتيتُك بفتياً ثمّ جئتَني بعد ذلك فسألتَني عنه فأخبرتُك بخلاف ما كنتُ أخبرتُك أو أفتيتُك بخلاف ذلك بأيّهما كنتَ تأخذ؟». یقینی بوده و خدمت خود حضرت بوده. یک مطلبی را به او فرموده است و بعد که آمده مطلب دیگری فرموده است. این مربوط به قطعیَین است و ارتباطی به خبر واحدی که ما داریم و ظنی است، پیدا نمی‌کند. لذا این که آن روایات که یبلغکم عن الحیّ دارد، مربوط به زمان حضور است و ربطی به زمان غیبت ندارد. آنهایی که بحث تقیه و نسخ در آن مطرح شده هم زمان هایش محدود است و زمان محدود، موجب تعارض نمی شود. و اضف الی ذلک که در برخی از این روایات، خود راوی می فهمیده و متحیّر نمی شده. حضرت به او فرمود: «بأیهما کنت تأخذ؟»، قلتُ بأحدثهما و أدعُ الآخر، خبرین متعارضین مربوط به جایی است که راوی متحیّر باشد، می گوید اختلف عنکم الحدیثان، نمی دانم چکار بکنم؟ اما اینجا وقتی حضرت می پرسد، او جواب می دهد و این دلیل بر این است که در اینجا تعارضی وجود ندارد.

روایت دیگر: عن أبي عبد الله (علیه السلام) قال: «أ رأيتك لو حدّثتك بحديثٍ العام، ثم جئتني من قابل فحدّثتك بخلافه بأيهما كنت تأخذ؟ [قال كنت آخذ بالأخير فقال:] لي رحمك الله».[8] معلوم است که متحیّر نبوده، اخیر را می گرفته از باب این که می دانسته مسأله، مسأله تقیه است و لذا حضرت هم فرمود رحمک الله.
پس این روایات نمی توانند در باب تعارض مفید باشند.

«اشکال بعضی از فقها به روایات استدلالی در ارجحیت احدث و پاسخ استاد»

برخی به همه این روایات یک اشکال عام کرده و گفته اند این روایات علی تمامیۀ السند و الدلالۀ حجت نیستند؛ چون اصحاب از آن اِعراض کرده و براساس آنها فتوا نداده اند. گفته اند اعراض، دلیل بر عدم حجیت اینهاست.

پاسخشان این است که اوّلاً در آن زمان مسائل اصولی به این عریضی و طویلی مطرح نبوده - بلکه کل مسائل اصول کافی، دو صفحه در اولش است و ابن زهره نیز هفت - هشت صفحه در غنیه یا عده شیخ آورده است -، تا بگوییم اصحاب این روایات را دیده اند و از آن اعراض کرده اند و ثانیاً از این روایات، متعارضین نفهمیده اند و ما هم متعارضین نفهمیدیم. گفتیم این روایات محدود هستند و مخالفت ها در دو زمان است و وقتی در دو زمان شد، تعارضی وجود ندارد. پس احدثیّت، لیست من المرجّحات.
«وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیدِنَا مُحَمِّدٍ وَ آلِهِ الطاهِرین»

------------------------
1. وسائل الشیعة 27: 108، کتاب القضاء، ابواب صفات القاضی، باب 9، حدیث 4.
2. وسائل الشیعة 27: 109، کتاب القضاء، ابواب صفات القاضی، باب 9، حدیث 8.
3. الکافی 1: 65، باب اختلاف الحدیث، حدیث 5.
4. مرآة العقول 1: شرح، ص 217.
5. وسائل الشیعة 27: 109، کتاب القضاء، ابواب صفات القاضی، باب 9، حدیث 9.
6. الکافی 1: 64، باب اختلاف الحدیث، حدیث 1.
7. وسائل الشیعة 27: 112، کتاب القضاء، ابواب صفات القاضی، باب 9، حدیث 17.
8. وسائل الشیعة 27: 109، کتاب القضاء، ابواب صفات القاضی، باب 9، حدیث 7.

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org