ارشادی بودن احتیاج مدعی به بینه عند العقلاء
درس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه) کتاب القضاء درس 168 تاریخ: 1395/1/25 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم اللّه الرحمن الرحيم «ارشادی بودن احتیاج مدعی به بینه عند العقلاء» امر قضاء، ارشادی و امضای ما عند العقلاء است، لکن ظاهر این است که همة قضاء این طور نیست و احتیاج مدعی به بینه، ارشادی است و عُقلاء هم میگویند، اگر کسی چیزی را از کسی مطالبه و ادعای مالکیتش را میکند، باید حجّت و دلیل اقامه کند بر اینکه مال اوست. احتیاج مدعی به بینه، ارشادی عقلاء است و قبل از اسلام هم عند العقلاء وجود داشته است. «تعبد شرعی بودن قسم» اما بعید است قسم عقلایی باشد؛ چون در قسم، وقتی منکر انکار میکند و مدعی بینهای ندارد، منکر هم انکار میکند و عند العقلاء قضیه تمام نمیشود؛ چون هیچ کدام دلیلی ندارند و قضیه تمام است و احتیاج به امر دیگری نیست، بلکه به محض اینکه منکر اقرار کرد که من چیزی ندارم و من این مطلب را انکار میکنم و مدعی دروغ میگوید، در اینجا قضیه تمام است و احتیاجی به یمین منکر نیست. بنابر این، مسأله قسمش به نظر می آید که یک تعبد شرعی است، ولی اینکه چرا شارع این تعبد را قرار داده، بنده نمیدانم و اینکه برای همه هم یک قسم قرار داده، بنده نمیفهمم. اما اینکه از مدعی، دلیل میخواهند و اگر دلیلی نداشته باشد، قضیه تمام است، این عقلایی است. مثلاً شما شکایت میکنید که من از فلانی صد تومان طلب دارم، او را به محکمه میآورید و قاضی میپرسد دلیلت بر اینکه صد تومان طلب داری چیست؟ میگویید هیچ چیز. اینکه نمیتواند یک وجه شرعی باشد، عقلایی است و وقتی دلیل نداشته باشد، پرونده مختومه میشود. شما به این جهت فکر کنید که چرا شارع یمین را قرار داده، آن هم یمینی که ممکن است صدق باشد و ممکن هم است کذب باشد، بلکه از افراد فاسق و کاذب هم همین یمین را میپذیرد. این چه اثری برای قاضی و چه فایدهای برای طرح دعوا دارد؟ «معنای بینه از نگاه روایات و آیات» یک بحث دیگر که اینجا مطرح میشود این است که آیا بینه در کتاب و سنت به معنای حجّت و روشن شدن است یا به معنای شهادت عدلین است؟ شما نقل کردید و دو صفحه هم نوشتید که مرحوم آقای خویی (قدس سره) به آیات و روایات زیادی استشهاد فرمودهاند که حجّت به معنای وضوح و آشکار شدن است (ليهلك من هلك عن بينةٍ و يحيا من حيّ عن بينةٍ) بینه به معنای روشن شدن است؛ یعنی ایشان قبول ندارد که بینه به معنای شهادت عدلین است؟ من نمیدانم، نداشتم. شاهد و دلیل بر این معنا که بینه در اصطلاح کتاب و سنت، در غیر مسائل اعتقادی، به معنای شهادت عدلین یا عدل واحد و یمین است، روایات است و از کتاب هم همین استفاده میشود. شما در در مفصلترین آیه سوره بقره که حدود بیست و هشت حکم و قانون از آن به دست میآید، دارد: (و لیکتب کاتبٌ بالعدل)، دو تا باید باشند و اگر نبودند، دو زن به جای یک مرد، کتاب کنند. آنجا شهادت به معنای همین گواهی آمده است. یا در باب طلاق میفرماید: (و اشهدوا ذوی عدلٍ منکم). در اینجا اصل و اساس شهادت است، نه وضوح. اصل، شهادت دو نفر است که ممکن است اینها هم گاهی اشتباه کنند یا مرتکب خلاف بشوند. موارد دیگری که این معنا از آن به دست میآید، روایت مضمرۀ بن ابی ضمرۀ، عن أبيه عن جده است. قال: قال أمير المؤمنين (علیه السلام): «أحكام المسلمين على ثلاثةٍ: شهادةٍ عادلة أو يمينٍ قاطعة أو سنةٍ ماضيةٍ من أئمة الهدى». معیار را در اینجا همان شهادت قرار داده است. روایت خصال که صدوق بعد از این روایت آن نقل کرده و دارد: عن أحمد بن أبي عبد الله البرقي عن أحمد بن محمد بن أبي نصر البزنطي عن أبي جميلة عن إسماعيل بن أبي أويس إلا أنه قال: «جميع أحكام المسلمين علی ثلاثة». جمیع احکام بر شهادت عادله یا یمین قاطعه و یا سنت ماضیه است. در اینجا هیچ بحثی از وضوح و بینونت مطرح نشده است. در روایت دیگری، در تفسیر امام حسن عسکری (علیه السلام) دارد: عن امیر المؤمنین (علیه السلام) قال: «کان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) یحکم بین الناس بالبینات و الأیمان فی الدعاوی [به بینه و یمین در دعاوی، حکم میکرد؛ یعنی به واضحات حکم میکرد؟ به چیزهایی که روشن بود، حکم میکرد؟ اگر روشن بود که دیگر کسی نمیتوانست اضافه از کسی بردارد.] فكثرت المطالبات و المظالم فقال: أيها الناس إنما أنا بشر و أنتم تختصمون و لعل بعضكم ألحن بحجّته من بعض [اگر وضوح باشد، دیگر الحنیت معنا ندارد و آشکار و روشن است. (لیحیی من حیّ عن بینةٍ) و اگر میمیرد هم عن بینه باشد. بینه به قول آقایان، به معنای آشکار است.] و إنما أقضي على نحو ما أسمع منه فمن قضيتُ له من حق أخيه بشيءٍ فلا يأخذنّه فإنما أقطع له قطعةً من النار». یا در روایت بعدی، روایت برید بن معاویة آمده است: سألته عن القسامة فقال: «الحقوق كلها البينة على المدعي و اليمين على المدعى عليه إلا في الدم خاصة». در روایت ابوبصیر هم دارد: «إن الله حكم في دمائكم بغير ما حكم به في أموالكم حَكَمَ في أموالكم أن البينة على المدعي و اليمين على المدعى عليه و حكم في دمائكم أن البينة على من ادعي عليه و اليمين على من ادعى لئلا يبطل دم امرئٍ مسلم». با شهادت عدلین، باطل میشود. در روایت منصور هم آمده است: عن أبي عبد الله (علیه السلام) في حديث تعارض البينتين في شاةٍ في يد رجلٍ قال: قال أبو عبد الله (علیه السلام): «حقّها للمدعي و لا أقبل من الذي في يده بينة لأن الله عز و جل إنما أمر أن تطلب البينة من المدعي فإن كانت له بينةٌ و إلا فيمينُ الذي هو في يده هكذا أمر الله عز و جل» و روایات زیادی که تعارض البیّنتین وجود دارد. در تعارض البیّنتین هم روایت داریم که اگر دو بینه، هر دو در منزلی ساکن هستند و این میگوید همه خانه از من است و دیگری هم میگوید همه خانه از من است. این را تعارض البیّنتین میگویند. در تعارض البیّنتین گفته ترجیح با کسی است که بینهاش بیشتر است. ظاهراً شیخ مفید است که گفته اگر یکی چهارتابینه دارد و یکی دو تا، یا یکی سه تابینه دارد و دیگری دو تا، ترجیح با کسی است که بینهاش بیشتر است، و تعارض البیّنتین لا یناسب الا مع الشهادۀ، نه مع الوضوح که با هم تعارض کنند. و همچنین روایاتی که در باب حدود داریم. روایات باب حدود هم همین طور است که میگوید، اگر سه نفر شهادت دادند، حد جاری نمیشود، بلکه باید چهار نفر باشند تا حد بر آنها جاری بشود. به نظر میآید به عنوان یک مجاز مشهور در اصطلاح و کتاب، بینه در مسائل فقهی به معنای شهادت عدلین است. «وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمِّدٍ وَ آلِهِ الطاهِرین»
|