جواز یا عدم جواز ارتزاق قاضی از بیت المال
درس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه) مکاسب بیع (درس 459 تا ...) درس 1371 تاریخ: 1393/9/5 بسم الله الرحمن الرحيم «جواز یا عدم جواز ارتزاق قاضی از بیت المال» بحثی که در باب القضاء تحریر الوسیلة آمده، بحث ارتزاق قاضی از بیت المال است که آیا ارتزاق از بیت المال برای قاضی جایز است مطلقا یا جایز نیست مطلقا و یا تفصیل بین موارد است؟ در اینجا چند مسئله هست: یکی مسئله ارتزاق قاضی از بیت المال است، یکی هم مسئله جعل اجرت یا جُعل، از بیت المال برای قاضی است. مسئله سوم هم جعل اجرت یا جُعل از متخاصمین برای قاضی. اینها مسائلی است که در اینجا مورد بحث قرار گرفته است. «وجوه استدلالی بر حرمت جعل بر واجبات» گفتهاند بنابر اینکه اجرت بر واجبات و جُعل بر واجبات حرام باشد، نمیشود قاضی از باب جعاله نمیتواند از بیت المال، جُعل بگیرد، و نمیشود قاضی را اجیر کرد، چون اجرت گرفتن بر واجبات، محرّم است و تمام نیست وجه دیگر، اجماعی است که در مسئله، به آن تمسک شده است، گفتهاند اجماع قائم است که نه میتواند از بیت المال، جُعل و اجاره بگیرد، نه از متخاصمین. به متخاصمین میگویند هرکس این پرونده را برای ما قضاوت کرد، به او صد تومان میپردازیم یا یکی از آنها میگوید من صد تومان میپردازم. یا دو تایی او را برای قضاوت اجازه میکنند، یا بیت المال، برای او جُعل یا اجاره قرار میدهد. دیگری مسئله مبنی است بر اینکه اجرت بر واجبات، حرام است، من دون فرق بین التعبدی و التوصلی؛ مثلاً غسل میت که بر خودم واجب است، نمیتوانم اجرت بگیرم و لذا در رسالهها تصحیح کردهاند و گفتهاند اجرت را بر مقدماتش میگیرد و یا مثلاً من بخواهم نمازم را بخوانم، یک کسی میگوید اگر نماز صبحت را خواندی، پنجاه تومان به تو میدهم، این، جُعل بر واجب است که گفتهاند حرام است. کیفیت استدلال این است که ارتزاق قاضی بلااشکال، بل بلا خلاف، از بیت المال، مانعی ندارد؛ لا سیما اگر نیازمند باشد. پس مراد از رزق، یا جُعل است یا اجاره. یأخذ من السلطان علی القضاء الرزق، از سلطان بر قضاوت خودش روزی میگیرد. بنابر این، این همان اجاره را شامل میشود و نمیتوانیم بگوییم ارتزاق را میگوید، مضافاً به اینکه بین رزق بر قضاء و بین ارتزاق برای قضاء، فرق وجود دارد؛ رزق برای قضاء این است که صاحب بیت المال یا متولی بیت المال میگوید در مقابل قضاوتت مخارج تو را میپردازم مثل اینکه به یک مؤذن گفته بشود در مقابل اذانت پول میپردازم، این میشود حرام و غیر جائز. یک وقت هم، ارتزاق از بیت المال است و متولی بیت المال میگوید من روزی قاضی را میپردازم، نه مقیداً به اینکه کار بکند. میگوید من روزی قاضی را میپردازم، به عنوان قاضی، پول میدهد، نه در مقابل قضائش یا میگوید هر کس مؤذن این مسجد باشد، من یک مقدار پول میدهم، این به عنوان مؤذن، این کار را میکند و این ارتزاق است و مانعی ندارد. پس اینجا هم که میگوید علی القضاء الرزق، باید بگوییم در مقابل قضاء، رزق میدهد؛ یعنی میگوید پول میپردازم تا در مقابلش قضاوت کند که همان اجاره و جُعل است. بنابر این، اگر گفتید به دلیل اجماع این رزق، ارتزاق را شامل میشود، باید بگوییم مراد از این رزق، ارتزاق نیست؛ چون ارتزاق جایز است، بلکه مراد، جُعل یا اجاره است و اگر اجماع را کنار گذاشتید و گفتید در روایت، قضاء بر رزق دارد، میگوییم خودش ظهور در جُعل دارد، قضاء بر رزق است، نه قضاء برای قاضی بما هو قاض. «کلام صاحب مستند در معنای ارتزاق قاضی» مرحوم صاحب مستند، این را به زیبایی معنا کرده و میگوید: «و معنی الارتزاق منه: هو اخذ الرزق منه لاجل کونه قاضیا لا لقضائه و علیه و بازائه...[؛ چون قاضی است، به او پول میپردازند، نه در مقابل قضائش] و اعطاء الوالی ایضا کذلک [والی هم به اعتبار این که قاضی است، به قاضیها پول میدهد، نه در مقابل قضائشان تا بشود اجرت جُعل.] و الفرق بین المعنین واضح [یک وقت چیزی داده میشود برای عنوان، یک وقت هم چیزی داده میشود در مقابل قضاء، میفرماید فرق بین دو معنا واضح است] فان الاخ یعطی اخاه لکونه اخا له [برادر به برادرش یک پولی میدهد] لا لاجر الاخوة و بازائه... [نه در مقابل برادری و مقابل اخوت] و کذا من وقف على المؤذن مثلا أو نذر له شيئا فهو يعطيه لأجل كونه مؤذنا [مثلاً میگوید من به همه مؤذنهای مساجد، پول میپردازم] لا بإزاء أذانه... [بعد تأیید میکند] و لذا لو وقف أحد ضياعا على شيعة بلده أو صائميه [برای شیعیان شهرش یا روزه داران شهرش] يجوز لهم الارتزاق من نمائه مع أنه لا يجوز أخذ شئ بإزاء التشيع و الصوم».[2] در مقابل شیعه بودن و روزه گرفتن که نمیشود پول گرفت، این پول را در مقابل آن چیزها نمیپردازد، بلکه پول را به مؤذن و صائم و شیعه میدهد. بنابر این، این صحیحه ابن سنان که برای حرمت ارتزاق قاضی، مورد استدلال واقع شده، یا بالاجماع حمل بر ارتزاق میشود و اگر اجماع را قبول نکردید، این قضاء علی الرزق؛ یعنی در مقابل قضاء، به عنوان مقابله نباشد و الا اگر به عنوان مقابله باشد، فذلک السحت. بگویید نمیتوانیم بر آن معنا حمل کنیم، نمیتوانیم بر اجرت برای قاضی حمل کنیم، چون ذیلش دارد: «فذلک السحت» این هم ممکن است کسی بگوید حمل بر کراهت میشود، فتأمل. بنابر این، استدلال به این روایت برای حرمت جُعل و اجرت، تمام است، هم سندش تمام است و هم دلالتش تمام است. سندش صحیحه است و دلالتش تمام است، چون قضاء علی الرزق، ارتزاق نیست، بلکه همان جعل اجرت و جعل سحت است. وجه دیگری که به آن استدلال شده، روایتی است که در خصال آمده: «السحت انواع کثیرة و عُدّ منها اجور القضاة [سحتها را در خصال میشمارد و یکی از آنها را اجرت قضات میداند: «... و اجور الفواجر و ثمن الخمر و اجور القضاة...».[3] میگوید پول فلان چیز دادن و اجرت قضاء و همین طور ثمن خمر من السحت است که مسلماً سحت در اینجا به معنای حرمت است. بعد میفرماید به علاوه از اینکه اجماع و صحیحه ابن سنان داریم، اگر بخواهید واجب را معلق بر کاری از دیگری کنید، میگوید من قضاوت واجب را انجام میدهم، به شرط اینکه شما پول بپردازید، یا آن آقا میگوید به تو پول میپردازم تو هم قضاوت کن. من دارم واجب خودم را انجام میدهم و واجب و امتثال خودم را منوط به کار دیگری کنم، این امتثال و اطاعت نیست و آنچه امتثال و اطاعت است، آن قضاوت بر او واجب است. این قضاوتی را انجام میدهد که منوط به پول دادن دیگری است] مضافاً فی الصورة التعیین إلى عدم جواز توقيف أحد الواجب عليه على الشرط ، لأنه عمل لنفسه لا لأحد المتحاكمين».[4] «پاسخ استاد به وجوه استدلال شده» لکن لا یخفی که در اینجا مصب اجتهاد است، مسئله اجرت بر واجبات هم مبنایی است و در جای خودش گفته شده که اجرت بر واجبات، حتی واجب تعبدی مانعی ندارد. به کسی میگویند صد تومان بگیر، نماز صبحت را بخوان. گفتهاند این منافات با قصد قربت دارد. سیدنا الاستاذ میفرماید منافات با اخلاص دارد، نه با قصد قربت. ما که نماز صبح میخوانیم، داعیمان این است که گاهی بهشت و جهنم را از خدا میخواهیم، گاهی هم این است که میخواهیم روزی مان زیاد بشود و توسعه در معیشت پیدا کنیم و منافات ندارد. به هر حال، در آنجا گفته شده که اجرت بر واجبات مطلقا جایز است، حتی واجب تعبدی، چه رسد به واجب توصلی. اما این صحیحه ابن سنان که میگفت: عن قاض بين فریقین يأخذ من السلطان على القضاء الرزق فقال: «ذلك السحت». اولاً برخی احتمال دادهاند سحت، کراهت باشد، ولی بعید است، اما قضاء بر رزق، ظهور در جُعل دارد؛ چون اینکه میگوید: يأخذ من السلطان على القضاء الرزق فقال: «ذلك السحت». استدلال به صحیحه عبدالله بن سنان برای حرمت اجرت و جُعل بر قضاء، هم تمام نیست، چون گفتیم «علی القضاء الرزق» یعنی همان جُعل. بعید نیست که سلطان در صحیحهی عبدالله بن سنان، سلاطین جور باشد و معمولاً کلمه سلطان در سلاطین جور استعمال شده است. پیغمبر فرمود: «الفقهاء امناء الرسل ما لم یدخلوا فی الدنیا، [قیل ما دخولهم فی الدنیا؟ قال:] اتباع السطان»[5]، سلطان معمولاً در لسان روایات، مخصوصاً روایاتی که در زمان ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) صادر شده، به معنای من له السلطنة نیست، بلکه اشاره به همان سلاطین جوری است که همیشه در طول تاریخ بودهاند. البته این حرام است؛ چون او میخواهد دخالت کند و این کار را بکند. اما آن روایت خصال که داشت: «اجور القضاة» هم بعید نیست همین باشد. در زمان صدور، اجور قضات را که امام صادق و امام باقر (علیهما السلام) نمیپرداختند، اگر اجرتی به قضات میپرداختند، این اجر و جُعل از طرف سلاطین جور بود. بنابر این، آن هم بر سلاطین جور، حمل میشود و گرفتن اجرت و جُعل از بیت المال، مانعی ندارد و دلیلی بر حرمتش نیست، الآن هم قضات را استخدام میکنند و بودجه معینی دارند و استخدام، شبیه استیجار است، ولو البته استخدام و امور، دائرمدار سیاست مملکت هم خودش یک باب مستقل است، در روایت «تحف العقول» تجارت و زراعت و ولایت ولات دارد، یعنی همان چیزی که امروز میگویند استخدام کشوری و لشکری. پس اینجا هم میگوییم این اجور از طرف سلاطین پرداخت میشود. آیا میشود اجرت و جُعل را از متخاصمین گرفت؟ میگوید متخاصمین میگویند ما صد تومان به تو میپردازیم تو هم قضاوت کن، یا یکی میگوید یکی از ما صد تومان به تو میپردازیم تو قضاوت کن، نه به صورت معیّن، چون اگر معین باشد، میلش به طرف او میرود. دو تایی یا یکی از آنها برای قاضی اجرت یا جُعلی قرار میدهند، درست است و دلیلی بر عدم جوازش وجود ندارد، مانعی ندارد. چون این طور نیست که نظر قاضی برگردد. دوتایی با هم گفتند پول میپردازیم، این کاری به هیچکدام ندارد. یا گفتهاند یکی از ماها بعد از قضاوت به شما پول میپردازیم، حتی اگر این، طوری شد که گفت کسی که حق به نامش درآمد، صد تومان به من بدهد، باز مانعی ندارد؛ چون میل قاضی را به طرف خودش جلب نکرده و ارتباطی به رشوه هم ندارد. پس متخاصمین هم میتوانند جُعل کنند. اما ارتزاق از بیت المال هم که هیچ مانعی ندارد. برخیها در ارتزاق از بیت المال شبهه کردهاند که اگر غنی باشد، از بیت المال، ارتزاق نکند، ولی اگر وضعش خوب نیست، میتواند از بیت المال ارتزاق کند. این هم وجهی ندارد، بلکه نادرست است؛ چون بیت المال مسلمین برای مصالح مسلمانان و اسلام است که یکی از مصالحش قضاوت است. این شخص میگوید به من از بیت المال، روزی بدهید و من از آن ارتزاق کنم، حاضرم برای شما قضاوت کنم و الا قضاوت نمیکنم. اصلاً بیت المال برای مصالح است، کما اینکه در مرسله حماد آمده ـ مرسله حماد در کتاب الخمس است ـ که میگوید خمس دو قسم میشود: سه سهمش برای رسول الله و خدا و ائمه، و سه سهمش برای ایتام و ابن السبیل و فقرای سادات است، منتها کسانی که اشکال میکنند و میگویند این تسهیم، درست نیست، میگویند این روایت، جایی را میگوید که همه خمسها در یک جا جمع بشود، نه اینکه من یک مقدار میگیرم و دیگری هم یک مقدار میگیرد. لذا در آنجا دارد که اگر سهم سادات، بار سادات را بار نکرد، از سهم امام به آنان میپردازد. در مرسله حماد که از آن به مرسله طویله تعبیر میشود، اینگونه است: «و يؤخذ الباقي فيكون بعد ذلك أرزاق أعوانه على دين الله [؛ یعنی آنهایی که در بیت المال است] و في مصلحة ما ينوبه من تقوية الإسلام و تقوية الدين في وجوه الجهاد [و از همه بهتر، تقویت خودش است؛ چون اگر نباشد که بقیه بخشها هم نیست] و غير ذلك مما فيه مصلحة العامة».[6] بنابر این، غناء و فقر هم فرقی نمیکند. پس هم ارتزاق از بیت المال برای قاضی، جایز است و هم اجرت و جُعل از بیت المال یا از متخاصمین برای او جایز است و در باب ارتزاق هم فرق نمیکند که فقیر باشد یا غنی باشد، کما اینکه در باب جُعل و اجرت هم فرق نمیکند که فقیر باشد یا غنی باشد. اینکه گفتهاند نمیشود بر واجب اجرت گرفت، بر آن مبنایی است که در جای خودش گفته شده، پس اجرت بر واجب هم مانعی ندارد. -----------------------
|