Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: مروری بر اقوال و ديدگاه‌های فقها درباره مبدأ خيار حيوان
مروری بر اقوال و ديدگاه‌های فقها درباره مبدأ خيار حيوان
درس خارج فقه
حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه)
مکاسب بیع (درس 459 تا ...)
درس 1240
تاریخ: 1392/7/2

بسم الله الرحمن الرحيم


«مروری بر اقوال و ديدگاه‌های فقها درباره مبدأ خيار حيوان»


بحث در مبدأ خیار حیوان است که گذشتیم و گفته شد مبدأ خيار حيوان از حین العقد است، علی المشهور، خلافاً لابن زهره و بعض دیگر؛ مثل شیخ در بعضی از کتبش و ابن ادریس ظاهراً و استدلال هم این بود که مبدأ عقد است، يعني این که عنوان مشتری یا عنوان صاحب که موضوع خیار حیوان است، به محض عقد، محقق مي‌شود، پس از همان وقت هم خیار محقق مي‌شود. برای کلام سید بن زهره به سه وجه استدلال شده بود. به عقل و اصل و به روایات، مراد از آن روایات، روایاتی است که دلالت مي‌کند بر اينکه تلف در زمان خیار حیوان، در آن سه روز، از مال بایع است و این معارض است با آن روایاتی که مي‌گوید در خیار مشترک، تلف مبيع از آن مشتری است.


گفته بودند جمعش به این است که بگوییم خیار حیوان از بعد سه روز است. یک جوابی که مبنایی بود، یک جواب هم سیدنا الاستاذ داده بود که فرموده بود آن‌ها قواعد عقلاييه است و آن قواعد عقلايیه به وسیله ادله خیار حیوان نفی شده و توجیه و تأویل مي‌شود. یکی هم حرف مرحوم نائینی (قدّس سرّه) بود که تعارض است بین ادله‌اي که مي‌گوید تلف در زمان خیار، ممن لا خیار له و آن ادله‌اي که مي‌گوید در خیار مشترک، ضمان مبیع از آن مشتری است، ما مي‌گویيم اين روايات براي غیر جایی که این خیار مشترک، مصاحب با خیار حیوان است باشد. آن عمومی که مي‌گوید در خیار مشترک ضمان مبیع برای مشتری است، این تقیید مي‌خورد به غیر جایی که خیار حیوان با خیار مشترک، مصاحب باشد.



«شبهه به مرحوم نائينی (ره)»


لکن شبهه‌اي بود که آن شبهه این بود چرا آن را تقیید مي‌زنیم؟ این روایتی که مي‌گوید در زمان تلف در ثلاثة ایام از مشتری است، این را به آن تقیید بزنيم و بگوییم تلف در سه روز از مشتری است، در صورتی که خیار مشترکی وجود نداشته باشد، این را به آن تقیید بزنیم، اینکه آن را تقیید بزنیم، آن وقت نتیجه‌اش این مي‌شود که اگر خیار مشترکی باشد، تلف در سه روز از بایع نیست، بلکه از مشتری است. این را تقیید بزنیم مي‌گوید تلف مبيع در سه روز از مشتری است الا اینکه خیار مشترکی باشد که آنجا از آن بایع است. وجهی که آن را تقیید مي‌زنیم با اینکه آن‌ها هر دو عامین من وجه‌اند، هر دو مورد افتراق و مورد اجتماع دارند، چرا ما آن را تقیید بزنیم که مرحوم نائینی (قدس سره) فرموده است؟ جواب این شبهه این است که اگر ما بخواهیم این تلف حیوان در سه روز که مي‌گوییم از مال بایع است، تقیید بزنیم به جایی که خیار مشترکی وجود نداشته باشد، لازم مي‌آید که ما این مطلق را حملش کنیم بر فرد نادر. در تعارض عامین من وجه گفته‌اند یکی از چیزهایی که مي‌تواند سبب بشود که مورد اجتماع را تقیید بزنیم و از یک عامی بیرون کنیم، دون عام دیگر، این است که بیرون کردنش از یک عام، موجب ندرت افراد نشود و الا اگر موجب ندرت بشود، از آن عام خارجش نمي‌کنند، از عام دیگری خارج مي‌کنند. اگر ما بگوییم خیار تلف مبیع در خیار مشترک، از آن مشتری است الا اينکه خیار مشترک مصاحب با خیار حیوان باشد، موارد زیادی برای خیار مشترک باقي مي‌ماند؛ مثل خیار مجلس، خیار شرط برای هر دوتا موارد باقي مي‌ماند، اما اگر بخواهیم بگوییم این روایاتی که مي‌گوید تلف در سه روز از آن بایع است، براي غیر خیار مشترک است، این یلزم حمل بر فرد نادر؛ چون خیار غالباً، اگر نگوییم دائماً با خیار مجلس همراه است، همیشه هر جا خیار حیوان است، خیار مجلس هم وجود دارد. برای اینکه این روایات ضمان علی البائع، حمل بر فرد نادر نشود، آن روایات را تقیید مي‌زنیم، مي‌گوییم در خیار مشترک، ضمان مبیع از آن مشتری است الا خیار مشترک مصاحب باشد با خیار حیوان.



«مقام بحث در ثلاثة ايام در مشتری»


بحث دیگری که در اینجا مطرح است، اين است که نسبت به ثلاثۀ ایام که مدت خیار مشتری است، دو بحث وجود دارد، در دو مقام باید بحث کرد، دو تا مبحث دارد: یک بحث، راجع به لیالی است که آيا این لیالی هم جزء این ایامند اصالتاً و یا عرضاً و یا جزء ایام نیستند؟ بحث دیگر، بحث تلفیق است که آيا سه روز که مي‌خواهیم، سه روز ملفق کفایت مي‌کند؟ ظهر روز سه شنبه عقد حیوان واقع شده چهارشنبه یک روز، پنج شنبه هم یک روز، از صبح تا ظهر روز جمعه هم باز باید جزئش بشود تا تمام بشود؟ آیا تلفیق کفایت مي‌کند یا تلفیق کفایت نمي‌کند؟ مستفاد از عبارات اصحاب این است که لا اشکال فی انّ کلمة الیوم و ایام، شامل لیالی نمي‌شود. اگر گفته‌اند خیار حیوان سه روز است، شب را شامل نمي‌شود. یوم، یعنی آفتاب است، خورشید است، شب را شامل نمي‌شود، لکن شبها وارد است، لیالی متوسط لیلتین، متوسطتین یا ثلاث لیال در تلفیق، اگر گفتیم آن وارد است، داخل است در سه روز از باب اجماع و از این جهت که خیار حیوان از حین عقد استمرار دارد تا آخر سه روز از باب اجماع و از باب اینکه استمرار دارد، لیلتین متوسطتین یا لیالی ثلاث، اینها هم حکماً حکم روز را دارند؛ چون خیار حیوان مستمر است من الزمان العقد الی انقضاء ثلاثة ایام و دلیل بر این استمرار این است که اگر مستمر نباشد، معنایش این است که حیوان هست، ولی خیارش نیست، اگر صبح روز سه شنبه عقد بیع حیوان واقع شده تا غروب، شما مي‌گویید این خیار حیوان است. غروب که شد، شما مي‌گویید خیار حیوان وجود ندارد. بیع الحیوان علت بود برای خیار، آن وقت چگونه مي‌شود که شب وجود نداشته باشد با اینکه بیع الحیوان هست، اما شما مي‌گویید خیارش وجود ندارد.


جهت دومی که از برای این معنا گفته شده است، این است که گفته‌اند وحدت سیاق این را اقتضا مي‌کند، در روایات خیار حیوان بعضی از این روایات با روایات خیار مجلس کنار هم آمده است: «البیعان بالخیار ما لم یفترقا»،[1] «المتبایعان بالخیار ثلاثة ایام فی الحيوان و فيما سوی ذلک من بيع حتی یفترقا»[2]. مثلاً کنار هم ذکر شده است و اینکه کنار هم ذکر شده، وقتی که در مجلس تا تفرق استمرار دارد، پس در حیوان هم به وحدت سیاق، استمرار دارد تا سه روز تمام بشود و لیالی به عنوان استمراری که در خیار حیوان وجود دارد، مستفاد از دلیلش باید از باب وحدت سیاق باشد. پس لیالی متوسطتین در حکم روز است بالاجماع و با اینکه موضوع، بیع الحیوان است، علت است و علت بدون معلول نمي‌شود، نمي‌شود در شب اول و شب دوم بیع الحیوان باشد، اما خیار نباشد، از آن استفاده استمرار مي‌شود. علیت موضوع، افاده استمرار مي‌کند و باز استمرار از وحدت سیاق هم استفاده مي‌شود اما اجماع که حالش معلوم است؛ برای اینکه اجماع در مسأله اجتهادیه است، شاید مجمعین هم به همین استناد کرده‌اند که خیار حیوان باید مستمر باشد و استمرار اقتضا مي‌کند که شبها، ولو روز نیستند، اما باز داخل در خیار حیوان باشند. ظاهراً اجماع، اجماع مدرکی است ، اگر ظاهر هم نباشد احتمالاً و این اجماع حجت نیست، اما اینکه شما مي‌فرمایید بیع الحیوان موضوع است، قبول داريم بیع الحیوان موضوع است، اما بیع الحیوان موضوع است، در ظرف سه روز، در باب خیار حیوان، ثلاثة ایام در آن دخیل است. این سه روز در آن دخالت دارد و بیع الحیوان به طور کلی علت نیست، بلکه مقیداً بثلاثة ایام علت شده است، وقتی مقیداً به سه روز علت شده است، شما نمي‌توانید از آن استفاده کامل بکنید و بگویید همه جا این جوری است؛ مثلاً «الخیار لمن اشتری ثلاثة ایام» یا مثلاً در روايت ديگر دارد: «لصاحب الحیوان الخیار للمشتری او لصاحب الحیوان ثلاثة ایام»، خیار موضوع است، اما مقیداً به ظرف سه روز. این که شما بگویید استمرار دارد، چون بیع الحیوان است، اگر چه بیع الحیوان است، اما خیار حیوان ظرف دارد، علت و معلول ظرف دارد، خیار حیوان در سه روز، بیع الحیوان علة للخیار فی ثلاثة ایام، اما از آن استمرار استفاده نمي‌شود، ظرفش سه روز است، از کجا استفاده مي‌شود که مستمر است؟ نگویید مبدأ عقد است، درست است مبدأ عقد است، قبول داریم مبدأ عقد است، ولی ظرف باید سه روز باشد؛ یعنی اگر اول شب عقد واقع شد از بیع الحیوان، آن وقت خیار نیست، ولو عقد محقق شده؛ برای اینکه روز که قید بوده وجود ندارد.


پس موضوع و حکم موضوع، بیع الحیوان است، معلول هم خیار در سه روز است، نه اینکه بیع الحیوان به طور کلی، بیع الحیوان در ظرف سه روز علت خیار است،علت مقید به معلول خودش است، جای دیگر نمي‌تواند علیت داشته باشد و از آن استمرار استفاده نمي‌شود و اما وحدت سیاقی که گفتید، سیدنا الاستاذ مي‌فرمايد از این روایات وحدت سیاق استفاده نمي‌شود؛ برای اینکه مثلاً «المتبایعان بالخیار ثلاثة ایام فی الحیوان و فی ما سوی ذلک من بیع حتی یفترقا» خیار مجلس عبارت عوض شد. گفت و فیما سوی ذلک من بیع حتی یفترقا، اما در خیار حیوان المتبایعان بالخیار ثلاثة ایام، عبارت را عوض کرده یا لصاحب الحیوان خیار ثلاثة ایام، ایشان مي‌فرماید اگر مي‌خواست استمرار را بگوید، باید بگوید البیعان بالخیار حتی یفترقا و فی الحیوان الی ثلاثة ایام، اگر الی ثلاثة ایام مي‌آورد، دلالت بر استمرار مي‌کرد، ولی الی را نیاورده و دلالت بر استمرار نمي‌کند. بنابراین، ایشان مي‌فرماید نمي‌توانید بگویید لیلتان دخالت در خیار حیوان دو لیله متوسط دارند و تابع روزند از باب اینکه روایات بر استمرار دلالت مي‌کنند یا از باب علیت و از باب وحدت سیاق، هیچ کدامش مفید برای استمرار نیست، لکن باز ایشان مي‌فرماید، حق این است که لیلتان متوسطتان دخالت دارند استظهاراً من اللفظ لا بالاجماع و لا من جهة اعتبار الاستمرار، دو لیله متوسط در خیار حیوان دخالت دارد، مثل روز است، تابع روز است، اما این تبعیت، نه از باب افاده استمرار و نه از باب اجماعی که گفته شده نیست، بلکه استظهار از لفظ است و حاصل کلام ایشان که یک کلام جیدی هم هست و مي‌فرماید اگر کسی مراجعه کند به موارد در فقه تقریباً یقین پیدا مي‌کند به این معنا. این است که گاهی تعبیر به يوم مي‌شود، گاهی تعبیر به ایام مي‌شود، اگر گفتند شما یک روز کار بکن، این یک روز شب را شامل نمي‌شود. فلانی یک روز راه رفته، صار یوماً، این دیگر شبش را شامل نمي‌شود، مثلاً اگر در باب حیض گفتند مدت متعارف حیض سبعة ایام است یا مثلاً سی روز شما باید روزه بگیری یا (وَتِلْكَ الأيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ)[3] یا در باب حج دارد که (وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَيَّامٍ مَّعْلُومَاتٍ)[4] اینها هم روز را شامل مي‌شود و هم شب را شامل مي‌شود. کلمه یوم اگر مفرد باشد، ظهور در طلوع خورشید الی غروب دارد، بیاض یوم را شامل مي‌شود، اما اگر به عنوان جمع بیاید، در جمعش، ایام، سنة، شهر، از آن استفاده مي‌شود که شب را هم وارد است، منتها این که شب را وارد است یا از باب مجاز راجح است، غالب این شده مرتب استعمال کردند، احتیاج به قرینه نداشته یا از باب اینکه لفظ یوم، وقتی جمع شده حقیقت در روز و شب است، خیلی مهم نیست، چه بگویید از باب مجاز راجح و از باب غلبه جمع یوم با مفردش با همدیگر فرق مي‌کند و چه بگویید از باب حقیقت وقتی گفتند ثلاثة ایام، خود ایام ظهور دارد در اینکه لیلتین متوسطتین هم داخل هست، نه از باب استمرار از ادله یا از اجماع و بگوییم آن تبعاً داخل، نه استظهاراً من اللفظ، شامل لیالی متوسطه هم مي‌شود و در لیالی متوسطه هم این خیار، حق الخیار است، خیار ثلاثة ایام باقی است.


یک شبهه‌اي که قبلاً باید عرض مي‌کردم اينکه اگر یک کسی بگوید اصلاً نمي‌شود لیلتین متوسطتین داخل نباشد، استدلال کند برای دخول لیلتین متوسطتین به اینکه اصلاً معقول نیست، لا یعقل عادتاً، لا یمکن عادتاً، عرفاً که دو شب متوسط داخل نباشد، این امکان عقلایی و عرفی ندارد؛ برای اینکه یلزم که روز، عقد جايز باشد تا آفتاب غروب کرد، عقد بشود لازم، فردا همین جور از اول آفتاب تا غروب، عقد جایز است تا آفتاب غروب کرد بشود، عقد لازم، این اصلاً امکان عقلایی و عرفی ندارد. عرفاً و عادتاً این درست نیست که یک ساعتی جایز باشد، یک ساعتی لازم باشد، این جوابش این است که مانعی ندارد، ما در فقه، در خیار تأخیر فیما یفسد لیومه داريم، وقتی که یک داد و ستدی را انجام داد، پول را نگرفته تا غروب تا یک روز طول بکشد تا قبل از غروب آفتاب این عقد یکون لازماً، به محض اینکه آفتاب غروب کرد و طرف پول را نیاورد، بایع خیار تأخیر ثمن، فیما یفسد لیومه دارد. در آنجا خیار تأخیر ثمن، فیما یفسد لیومه وجود دارد؛ يعني از صبح تا آن وقت عقد لازم بوده از آن به بعد، عقد مي‌شود جایز. موارد دیگری را هم ایشان ذکر مي‌کند و این مهم هم نیست که شما بگویید عقلاء ندارند، اينطور نيست، بلکه ما در شرع نظیرش را داریم.



والسلام عليکم و رحمة الله وبرکاته



------------------------------------------------------
[1]. وسائل الشيعة 18: 6، کتاب التجارة، ابواب الخيار، باب 1، حديث 3.
[2]. وسائل الشيعة 18: 10، کتاب التجارة، ابواب الخيار، باب 3، حديث 3.
[3]. آل عمران (3): 140.
[4]. حج (22): 28.
درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org