عدم شمول خیار حیوان به عبید و اماء در روایات
درس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه) مکاسب بیع (درس 459 تا ...) درس 1229 تاریخ: 1392/2/29 بسم الله الرحمن الرحيم «عدم شمول خیار حیوان به عبید و اماء در روایات» در جلسه گذشته دو تا مطلب عرض كردم كه هر دو اشتباه بود و حق با مستشكلين بود. يكي اين بود كه بنده عرض كردم اين بحثهايي را كه شيخ و سيدنا الاستاذ در اينجا فرمودهاند، اينها از فروع مسائل است، نه به عنوان مقدمه بحث بشود كه ظاهر عبارات شيخ كه ميگويد قبل المبدأ، چه بحثی ميكنيم، اين اشتباه بود؛ براي اين كه اينها به عنوان فرع متعرض شدهاند؛ اصل مسأله اين است: «لا اشكال في خيار الحيوان في الجملة نصّاً وفتويً». بعد فروعي براي اين است كه آيا اين حيوان، حيوانهاي بزرگ را شامل میشود و مختصّ به حيوانهاي بزرگ است و يا اعم از بزرگ و كوچك است؟ آيا حيوانهاي مشرف بر موت را شامل میشود يا حيوانهاي مشرف بر موت را شامل نمیشود؟ آيا اگر نصف حيوان فروخته شد آن را شامل میشود يا نميشود، مسائلي كه آمده است، همه به دنبال اين جهت است: «لا اشكال نصاً وفتويَ في خيار الحيوان في الجملة» اينها متفرع شده است بر آن. بنابراين، فرمايشات علمين (قدس الله سرهما) به موقع و درست بوده است و اين شبههاي كه ما عرض كرديم وارد نبود. فروعي در ضمن اين مسأله مورد تعرض است، يكي از فروع اين است كه آيا خيار الحيوان، عبيد و اماء را هم شامل ميشود و يا خيار حيوان عبيد و اماء را شامل نميشود و اگر آنها خياري دارند، مختصّ به خودشان است؟ آيا خيار الحيوان اعم از حيوان و از عبيد و رقيق و امه است، يا خيار الحيوان برای حيوان است، اگر آنها خياري دارند، خيار مختصّ به خودشان است؟ مثل خيار المجلس و خيار الغبن. ظاهر رواياتي كه حيوان دارد، اين است كه شامل انسان نمیشود، حيوان مقابل انسان است و شاملش نميشود. پس ظاهر، بلكه مطمئن اين است كه حيوان، شامل عبيد و اماء نميشود. لكن در يك روايت تعبير به خيار حيوان شده است و در آنجا از مسأله عبد و اماء تعبير به خيار حيوان شده است و آن روايت، روايت علي بن رئاب است كه هم شيخ نقلش كرده است و هم كليني، در صحیحه علی بن رئاب آمده است دارد: عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال: «الشرط في الحيوان ثلاثة أيام للمشتري اشترط ام لم يشترط، فإن أحدث المشتري فيما اشتری حدثاً قبل الثلاثة الایام فذلك رضاً منه فلا شرط، [قيل له: وما الحدث؟ قال:] إن لامس أو قبّل أو نظر منها إلي ما كان يحرم عليه قبل الشراء...».[1] اين حدثهايي كه در ذيل آمده است، اينها مربوط به اماء است و به حيوانات ارتباطي ندارد. پس سائل از حيوان سؤال كرده است، امام هم نفرموده است تعبيرت درست نيست، امام هم جوابي كه داده است، تصرفات در انسان را به عنوان تصرف در حيوان حساب كرده است. پس سائل، ولو از حيوان سؤال كرده است، خود امام معصوم (سلام الله عليه) ابتداءً فرموده است: «الشرط فی الحيوان ثلاثة أيام» اگر ما بوديم و تا «فذلك رضاً منه فلا شرط»، ميگفتيم شامل عبيد و اماء نميشود، حيوان مقابل انسان است. اما در ذيلش كه سائل سؤال كرد: وما الحدث؟ قال: «إن لامس» بر ميآيد كه نظر مبارك امام از آن حيوان، اين عبيد و اماء بوده است، بلكه از مثالش بر ميآيد كه شايد حيوان در كلام حضرت مختصّ به عبيد و اماء بوده است، چون تصرفاتي را كه آورده است، مخصوص به اماء است. اما بقيه روايات اينطور نيست، بقيه روايات يا حيوان دارد كه شامل عبيد و اماء نمیشود و يا اين كه رقيق دارد كه باز شامل نميشود و يا جاريه و غير جاريه دارد. بقيه روايات بين حيوان و رقيق و جاريه و عبيد و اماء است، حيوان كه شامل نميشود، آنها هم كه بالخصوص خودشان را گفته است، نه به عنوان حيوان. فقط اين روايت است، آن هم از ذيل اين روايت بر ميآيد كه مراد حضرت از آن «الشرط فی الحيوان»؛ يعني اعمّ از عبيد و اماء و يا بلكه لقائل أن يقول: الشرط في الحيوان، يعني حيوان عبيد و امائي، براي اين كه چيزهايي كه در اينجا ذكر كرده است، مختصّ به اماء است، مثلاً «لامس، قبّل، نظر منها الی ما كان يحرم عليه قبل الشراء.» اين فقط و فقط براي اين كه ما بگوييم خيار الحيوان در عبيد و اماء هم ميآيد، همين يك روايت است، به قرينه ذيل، و الا روايات ديگر، جاريه دارد، رقيق دارد و يا حيوان؛ حيوان كه شامل نميشود، جاريه و رقيق هم كه خودش مستقل است. «عدم صحت استدلال به روایت علی بن رئاب برای عبید و اماء» لكن نميشود به اين روايت استدلال كرد و گفت خيار حيوان شامل عبيد و اماء هم ميشود. وقتي در خيار حيوان بحث میکنیم اگر، بگوييم اعمّ از اسب و گاو و گوسفند و عبيد و اماء؛ ظاهر اين است كه بخاطر عمومیت خیار حیوان نميشود به اين روايت استدلال كرد، براي اين كه اين علي بن رئاب، روايت ديگري دارد كه قرب الاسناد از او نقل كرده است، آنجا هم از حسن بن محبوب است: عن حسن بن محبوب عن علي بن رئاب، قال: سألت ابا عبدالله (عليه السلام) عن رجل اشتري جارية لمن الخيار للمشتري أو للبائع أو لهما كلاهما؟ فقال: «الخيار لمن اشتري ثلاثة أيام نظرة فإذا مضت ثلاثة أيام فقد وجب الشراء، [قلت له: ـ ذيل حديث اين است، که صاحب وسائل تكه تكه كرده است ـ أ رأيت إن قبّلها المشتري أو لامس، قال: فقال:] إذا قبّل أو لامس أو نظر منها إلی ما يحرم علی غيره فقد انقضی الشرط ولزمته»[2]. پس ابن رئاب، در يك سؤال ديگري كه دارد، سؤال از جاريه است و ذيلش هم همان است كه قابل و لمس آمده است. ميتوان گفت در اينجا كه علي بن رئاب در اين صحيحهاي كه از او نقل كردهاند، شيخ طوسي و كليني(قدسسرهما) به نظر خودشان نقل به معنا کردهاند. «عن أبی عبدالله قال: «الشرط فی الحيوان ثلاثة أيام». حضرت در آنجا فرموده است: «الشرط فی الجارية ثلاثة أيام» به قرينه اين روايت كه لمن الخيار؟ قال: «الخيار لمن اشتري ثلاثة أيام» . آن روايت هم نقل به معنا كرده است، در نقل به معنا به جاي جاريه حيوان را ذكر كرده است. شاهد بر اين مطلب اين است كه در آن روايت جاريه گفته است، در ذيل هم حضرت فقط تصرّفات مربوط به جاريه را گفته است، در حالي كه جايش بود، اگر حضرت فرموده است: «الشرط فی الحيوان ثلاثة أيام»، در آن تصرّفاتي كه ذكر ميكند، يكي از تصرفات مربوط به حيوان را هم ذكر كند، مثلاً باید نعّلها، ركبها، علفها، ذكر كند. ميبينيم كه در ذيل نيامده است. پس علي بن رئاب يك روايتي را به عنوان سؤال از امام صادق (سلام الله عليه) دارد كه آنجا جاريه آمده است و همين تصرفاتي كه در روايت صحيحه ابن رئاب آمده است، در روايت به نقل كليني – چون آن هم صحيحه است - و به نقل شيخ آمده است، اينجا هم ميبينيم همانها ذكر شده است؛ احتمال اين است كه راوي نقل به معنا كرده باشد، ولو ابتدای كلام از امام است، اما او نقل به معنا كرده است و گفته است: «الشرط فی الحيوان ثلاثة أيام اشترط أو لم يشترط فإن أحدث المشتري ...». در ذهنش بوده است كه حيوان شامل آنها هم ميشود، نقل به معنا كرده است و كلمه حيوان را آورده است. يا اينطور بوده است كه بگوييم نقل به معنا هم نكرده است، امام هم فرموده است حيوان، اما به هر حال معلوم بوده است كه بين سائل و بين علي بن رئاب و بين امام صادق كه مراد از اين حيوان، مطلق الحيوان نيست، مراد، حيوان ناطق است. باز شاهدش ذيلش است. بنابراين، اگر احتمال هم بدهيم نميتوانيم ظهور روايات را در حيوان مقابل انسان، «الشرط فی الحيوان كلِّه»، صرف نظر كنيم و بگوييم اين عبيد و اماء را هم شامل ميشود با اين كه انسان مقابل حيوان است، حجت نداريم بر اين كه بگوييم خیار الحیوان در عبيد و اماء هم ميآيد. البته اگر بنده باشم و با آشنايي به لحن ائمه معصومين(سلام الله عليهم اجمعين) ميگويم، قطعاً اينطور نيست، قطعاً اينجا يا اشتباه در نقل بوده است و يا اين كه يك قرائن حاليهاي در كار بوده است كه حضرت اين را فرموده است. بنابراين، خيار الحيوان اختصاص به حيوان دارد و ارتباطی به عبيد و اماء ندارد. و الا با مذاق ائمه معصومين (سلام الله عليهم اجمعين) نميسازد كه به عبيد و اماء بگويند حيوان، ائمه كه ما نيستند! عبيدي كه در تاريخ اينقدر ارزش داشتند. آن غلام ابيذر به نام جوم كه در حادثه كربلا وقتي آمد خدمت ابي عبدالله (سلام الله عليه) حضرت به او اجازه ميدان رفتن نداد، اين نشست يك كنار و بنا كرد گريه كردن. گفت: آخر تو غلام حبشي سياه كجا بروي كنار علي اكبر و عباس و حبيب و... شهيد بشوي؟! تو بوي بدنت بد است، سياهي. حضرت او را صدا کرد فرمود: چون تو يك عمر به ما خدمت كردي، من نميخواهم الآن بروي شهيد بشوي. عرض كرد: من خودم مايل هستم. فرمود: برو. رفت، وقتي آمدند جنازهاش را دفن كنند، جنازهاش بعد از سه روز بوي خوش ميداد، چون ابي عبدالله در حقش دعا كرد: «اللهم طيّب ريحه».[3] خدا بوي بدنش را خوب كن. اين حيوان است؟ اين عبد، حيوان است؟ آن امههايي كه در طول تاريخ خدمات كردند، آن عبيدي كه از خيلي آزادهها بالاتر بودند، آزادهها انسان هستند، جنايتكارها انسان هستند، اما اين عبيد و اماء و اين بيچاره كه در جنگ بوده و اسير شده است، آمد مسلمان شده است، اسلامي كه ميگويد بين مادر و دختر جدايي نيندازيد، در بيع الحيوان مراجعه كنيد، آنجا دارد. ميگويد: در جنگ يك مادر و بچه را پيدا كردند، پولشان تمام شد، بچه را فروختند، مادر را آوردند، يا به عكس آن. صداي ناله ميكرد، رسول گرامي اسلام، رحمة للعالمين، ناجي بشريت، فرمود: چه کسی ناله ميكند؟ گفت: بله بچهاش آنجاست. فرمود: برويد پولهايي را كه گرفتيد به او بدهيد، برداريد بياييد. چرا شما بين مادر و فرزند جدايي انداختيد؟ بعضي از فقها گفتهاند بين هيچ يك از اقوام نميشود جدايي انداخت، در بيع شراء عبيد و اماء، آيا ميشود اينها را تعبير به حيوان کنند؟ ائمه كه مثل نيستند! آنها فصيحترين انسانها هستند، آنها انسانهاي كامل هستند، آنها محيط به عالم هستند، در اثر احاطه به عالم است كه خيلي چيزها را ميدانند كه ماها نميدانيم. من نميدانم يعني چه، ولي آنها انوارشان دو هزار سال قبل از آدم آفريده شده است، من حقيقتش را نميدانم يعني چه. در زيارت جامعه دارد: «كلامكم نور [به عبيد و اماء بگوييم حيوان، این نور است يا ظلمت است؟!] وأمركم رشد ووصيتكم التقوی [اين تقواست؟! اين پرهيزكاري است كه انسانها را حيوان بدانيم؟!] بأبی أنتم وأمی ونفسی وأهلي ومالی ذكركم فی الذاكرين وأسماؤكم فی الأسماء وأجسادكم فی الأجساد... وقبوركم فی القبور فما أحلی اسماءكم... وأعظم شأنكم وأجلّ خطركم وأوفی عهدكم وأصدق وعدكم»[4] کلامکم نور، امرکم رشد، وصیتکم التقوی، فعلکم الخیر، عادتکم الاحسان، سجیتکم الکرم، شأنکم الحق، الصدق و الرفق، قولکم حکم، حتم و رأیکم علم و حلم و حزم، ان ذکر الخیر کنتم اوله و اصله و فرعه و معدنه و مأویه و منتهاه. اين حلوّ اسم است كه به مردم حيوان بگويند؟! نكته خيار حيوان اين است كه به عيوب باطنهاش آگاه بشود. اين عيوب مال زنده است، و الا شما گوشت را بخريد كه خيار حيوان ندارد! ثانياً شيخ الطائفة (قدس سره الشريف ونور الله مضجعه ورزقنا الله زيارة قبر أمير المؤمنين وزيارة قبر الشيخ مع سيد البحر العلوم في مكان خاص ومسجد خاص) ميگويد خيار در باب اماء به مدت استبراء است. در مبسوط گفته است مدتش مدت استبراء رحم است، نه سه روز! ولو در نهايهاش گفته است سه روز، للأناثي و غير أناثي، ولي آنجا گفته است مدة الاستبراء. عرض كرديم آنجا سه روز است، اينجا هم سه روز است. براي اين كه ميخواهند عیوب را بفهمند. سیدنا الاستاذ (سلام الله علیه) ميفرمايد: «نعم، لو لم يكن بعض النصوص المصرّحة بثبوته فی الرقيق لأشكل الاثبات فيه؛ لكون الانسان مقابل الحيوان عرفاً».[5] ميگويد اگر در يك روايتي كه رقيق دارد، خيار حيوان در آنجا نيامده بود، لأشكل، براي اين كه حيوان با انسان با هم ديگر مقابل هستند. شبههاي كه بنده به فرمايش ايشان دارم، اين است كه ظاهراً روايت رقيق مال عبدالله بن سنان است، در آن روايت ندارد خيار الحيوان، دارد: «إلي ثلاثة أيام» . ميگويد جنون إلي سنة، برص و حبل إلي ثلاثة أيام. آنجا ندارد خيار الحيوان، مدت ثلاثة أيام در برص و در حبل است، مدت را ذكر كرده است. ذكر مدت دليل بر اين نميشود كه خيار در آن هم، خيار الحيوان است! يك خيار مختصّ به خودش است، منتها در حيوانهاي ديگر سه روز است و در عبيد و اماء هم به عنوان عبيد و اماء سه روز است. بنابراين، بايد بگوييم خيار الحيوان ثلاثة أيام، خيار العبيد والاماء، هم ثلاثة أيام است. ايشان ميفرمايد، اگر نبود بعض نصوص مصرّحه بثبوته في الرقيق، سؤال ما اين است: به ثبوت خيار الحيوان في الرقيق؟ چنين روايتي نداريم. به ثبوتش از حيث مدت دلالت ندارد. «وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمِّدٍ وَ آلِهِ» -------------------- [1]. وسائل الشیعة 18: 13، کتاب التجارة، ابواب الخیار، باب 4، حدیث 1. [2]. قرب الاسناد: 78. [3]. بحار الانوار 45: 23. [4]. تهذیب الاحکام 6: 100. [5]. كتاب البيع، 4: 255.
|