Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: کتابخانه فارسی
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: كتاب نوزدهم: صلح

كتاب نوزدهم: صلح

(س 645) پدر شوهر اين جانب در زمان عقد ازدواج، به موجب صلح نامه اى چهار سهم از موتور تلمبه چاه عميق مِلكى خود را در برابر يك ريال وجه نقد و پنج گرم نبات به من صلح نمود و من نيز آن را گرفتم و بلافاصله تحويل خود پدرشوهرم كه مورد اعتمادم بود، دادم. آيا شرعاً اين مصالحه ابهام و اشكالى دارد يا خير؟

ج ـ مصالحه اموال به هر مقدار، هر چند ناچيز باشد، صحيح و لازم است و سفيهانه نيست و طرفين، حقّ رجوع ندارند. 16/9/76

(س 646) آيا فرزند مى تواند با گرفتن وجه معيّنى از پدر، كلّيه حقوق فرضى و ارث خود را با اجراى عقد، مصالحه نمايد كه از اين به بعد، ادّعاى حقّ الارث در اموال و ماتَرَك پدر ننمايد و كلّيه ماتَرَك پدرى براى ديگر فرزندان پدر باشد يا خير؟

ج ـ صلح، درست است و مشمول اطلاقات ادلّه صحّت عقود و شروط و صلح است. 12/12/79

(س 647) مرحوم پدرم در زمان حيات خود، صلح نامه اى با مادر خود امضا نموده مبنى بر اينكه بعد از مرگ هر يك از طرفين، طرف زنده، ارثى از ميّت نخواهد و ارثيه خود را كه از طرف مقابل مى برده اند، با يكديگر معامله و معاوضه نموده اند. حال با توجّه به اينكه فرزند، زودتر از مادر فوت نموده، آيا از نظر شرعى مادر مى تواند تقاضاى ارث داشته باشد؟

ج ـ هر وارثى كه قبل از فوت مورّثش به نحو مصالحه از حقّ الارث خودش بگذرد، شرعاً بين خود و خدايش طلبكار ارث بعد از فوت مورّث نمى باشد و عقد صلح هم عقد لازم است و قابل فسخ نيست. 15/4/78

(س 648) اين جانب، فرزند كوچك خانواده اى هستم. از آن جا كه تمام امور مربوط به كشاورزى و كارهاى شخصى پدرم را انجام مى دادم، پدرم منزل مسكونى خودش را به من مصالحه كرد و حتّى در دفتر امام جمعه شهرستان نيز سندى براى اين مصالحه تنظيم شد. اكنون پس از فوت پدرم، ورثه ديگر، وصيّت نامه اى از پدرم در دست دارند كه تاريخ آن پس از تاريخ سندى است كه پدرم به من داده است. به دادگاه نيز مراجعه كرده ايم و مى گويند كه تاريخ سند تو قبل از تاريخ تنظيم وصيّت نامه است و اعتبارى ندارد. لطفاً بفرماييد كه آيا سندى كه به عنوان مصالحه نوشته شده، باطل مى شود يا خير؟ و آيا ملك يا منزلى كه مصالحه شده باشد، از ارثيه جدا مى شود يا جزء ارثيه است؟

ج ـ صلح، عقد لازم است. لذا بعد از تحقّق، قابل فسخ نيست؛ امّا اگر اختلاف، موضوعى است، با مرافعه شرعيّه حل مى گردد و وصيّت بعدى هم به آن ضرر نمى رساند، مگر آنكه وصيّت از باب اعمال حقّ الخيار باشد كه در عقد شرط شده. 23/7/77

(س 649) شخصى در حال حيات خود، در برگه اى نوشته كه «هر كدام از فرزندانم در هر خانه اى از اموالم زندگى مى كند، مال اوست و هيچ كس حقّى نسبت به آن ندارد؛ زيرا مادام العمر به ايشان داده ام و وجه آن را هم تحويل گرفته ام. همچنين باغى را هم كه دارم، به سه پسرم منتقل نموده ام كه مادام العمر در اختيارشان باشد و ملك طلق آنهاست. ضمناً از جميع ماتَرَك و اموالم مبلغ سى هزار تومان پول نقد به هر يك از دخترهايم بدهند. زير اين برگه را هم چند نفر امضا كرده اند. حال پس از فوت او تكليف چيست؟

ج ـ ظاهراً آنچه در سؤال آمده، صلح است و صلح هم لازم الوفاست و ورثه، حقّى نسبت به آن ندارد؛ و آنچه بيان شد، حكم كلّى مسئله است؛ وگرنه اگر كسى صلح بودن را قبول نداشته باشد و فكر كند كه وصيّت است، چون اختلاف در مورد است، نياز به مرافعه شرعيّه دارد و به هر حال، آنچه در مورد دخترها وصيّت نموده، لازم العمل است و بايد مبلغ مرقوم به آنها پرداخت شود؛ و امّا مسئله حق نداشتن به بقيّه اموال، بر فرض بودن اموال ديگر براى ميّت، اين وصيّت، نسبت به ثلث، نافذ است؛ يعنى از ثلث اموال ميّت به دختران داده نمى شود و بقيّه، به انضمام آنچه كه براى پسرها وصيّت نموده، بين همه ورثه، كما فرض الله، تقسيم مى شود. 21/5/78

(س 650) شخصى فوت نموده و نسبتاً ماتَرَكى هم دارد. همسر و فرزندان پسر او، مادر پير متوفّا را فريب داده اند و سهم او را طبق يك فقره صلح نامه عادى از او گرفته اند. قولا گفته كه من به اين صلح، راضى نيستم. اكنون هم نامبرده بدون سرپرست است. تكليف او در مورد ارث بردن از پسرش چيست؟

ج ـ چون صلح، عقد مستقل و لازم است، هرگاه با رضايت و اختيار طرفين محقّق شود، قابل فسخ و رجوع نيست و آنچه در صحّت عقود، معتبر است، رضايت هنگام عقد است و ادامه آن، معتبر نيست. لذا عدم رضايت بعدى مضرّ نيست. 25/1/78

(س 651) اگر در وسط ملكى كه در مالكيّت دو نفر است، ديوار مشتركى وجود داشته باشد كه هر دو مالك، در آن ديوار، سهيم و شريك باشند، اگر يكى از شركا كلّيه حقّ و حقوق خويش را در خصوص آن ديوار، طىّ قراردادى از راه بيع يا مصالحه، به شريك خود واگذار نمايد و بعد از گذشت مدّتى مالك مصالحه كننده ديوار، ملك خويش را به شخص ثالثى بفروشد، آيا آن مالك جديد، به عنوان قائم مقام مالك قبلى در خصوص ديوار و مالكيت آن ديوار مى باشد يا خير؟

ج ـ مالك دوم خانه كه خانه را از مصالحه كننده گرفته است، حقّ او نسبت به خانه و لوازم و متعلّقات و تبعات عرفى و شرعى كه قبلا به غير، منتقل ننموده باشد، ثابت است. بنابراين، حقوق ديوار مشترك، تابع صلح و قرارداد قبلى است كه اگر در قرارداد قبلى، حقوق به ديگرى به طور كلّى منتقل شده، مالك بعدى واضح است كه حقّى به آن حقوق ندارد. 11/3/78

(س 652) شخصى مقدارى از املاك خود را به صورت هبه به عده اى از فرزندان خويش مصالحه نموده است، همچنين بعد از گذشت چندين سال كه اموال مصالحه شده در اختيار افراد اول بوده، اين اموال را براى ديگران به صورت هبه مصالحه نموده و پس از فوت آن مرحوم، ادعاى اين املاك را دارند. آيا شرعاً مى توانند چنين ادعايى داشته باشند؟

ج ـ چون صلح عقد لازم است، لذا بعد از تحقّق، قابل فسخ نيست و تصرّف صلح كننده، بعد از آن در مال مورد صلح، غيرنافذ و بى اثر است، و نسبت به مفروض سؤال، حكم شرعى معلوم است. 30/10/75

(س 653) اگر شخصى مال خود را در اختيار ارحام قرار دهد و صلح كند به شرط آنكه اگر خودش احتياج پيدا كرد آن ملك را تحويل بگيرد. آيا حديث «المؤمنون عند شروطهم» شامل او مى شود و صحيح است يا نه؟

ج ـ صلح، درست است و مشمول اطلاقات صلح و عقد و شرط است. 28/2/76

(س 654) آيا در صلح، قبض لازم است؟

ج ـ در صلح، قبض شرط نيست. 30/4/70

(س 655) خواهشمند است حكم شرعى تصرّف در ملكى را كه طىّ سند عادى صلح قطعى توسط صلح كننده و مصالحٌ له انجام گرفته، بيان فرماييد. آيا پس از تعيين كردن مال المصالحه و پرداخت بخشى از آن، صلح كننده مى تواند از تصرّف مصالحٌ له منع كند؟

ج ـ صلح اگر قطعى باشد، يعنى همه خيارها را طرفين، ساقط كرده باشند، لازم است و قابل برگشت نيست و براى مصالح له تصرّف در مورد مصالحه شرعاً جايز است؛ چون تصرّف در ملك خودش است، كما اينكه ثمن و مال المصالحه هم ملك مصالحه كننده است؛ و اگر طرف در اداى همه يا مقدارى از آن تأخير كند، براى او الزام طرف به ادا و حقّ مطالبه، ثابت و تأخير در ادا، غيرجايز و معصيت و گناه است. 3/3/75

(س 656) پدرم طى يك سند محضرى، در سال 1349، مقدار 750 متر زمين را به بنده صلح كرد؛ ولى پس از فوت ايشان مشخص شد كه اين صلح فسخ گرديده است، بدون اينكه اين جانب اطّلاعى داشته باشم، بفرماييد آيا عقد صلح، قابل فسخ است يا خير؟

ج ـ صلح از عقود لازمه است و قابل فسخ نيست؛ همچنان كه اگر در مفروض سؤال هبه هم شده باشد، چون هبه به ارحام است، بعد از قبض نيز قابل فسخ نيست. 11/5/74

(س 657) پدرى در حال حيات، زمين هاى خود را به تعدادى از فرزندان خود مصالحه كرده كه بعد از مرگ به آنان واگذار شود و مقدارى از آن را براى مخارج خود باقى گذاشته است. آيا اين مصالحه جايز است يا خير؟

ج ـ اگر مصالحه شرعيه انجام شده، ليكن حقّ انتفاع در زمان حيات را براى خود قرار داده، مصالحه صحيح است و بعد از مرگ، كسى به مال مورد مصالحه حقّى ندارد. 14/11/75

(س 658) چنانچه از سوى عمو و عمّه صغار، مالى به آنان صلح غير معوّض گردد و مال نيز توسط قيّم تصرّف شده باشد، آيا براى اين اشخاص حقّ رجوع است يا خير؟ در اين صورت چنانچه صلح به طور معوّض واقع شود، آيا حقّ رجوع براى افراد يادشده خواهد بود يا خير؟

ج ـ در عقد صلح، فرقى بين معوّض و غيرمعوّض نيست، و هر دو لازم است و حقّ رجوع ندارد. 3/4/70

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org