|
كتاب نهم: مساقات
(س 525) حدود بيست و پنج سال قبل، باغى را به بنده واگذار نمودند كه تعدادى درخت انگور و بادام داشت. در آن زمان درخت گردو نمى كاشتند ولى بعدها مرسوم شد و من نيز تعدادى درخت گردو در آن باغ غرس نمودم كه سيزده اصله گردو است كه نُه اصله آن را خودم غرس نمودم و چهار اصله آن هم در باغ، روييده و يا صاحب ملك كاشته است. البته رسم مردم روستا بر اين است كه هم درآمد و هم باغ، نصف باشد. در حال حاضر، مالك باغ ادعا مى كند كه درخت هاى گردو را كلاغ كاشته، در حالى كه نُه اصله را خودم كاشته ام. لطفاً حكم شرعى را بيان فرماييد؟ ج ـ اشجار غرس شده كه مورد رضايت صاحب باغ بوده و او شاهد غرس نهال بوده و مانند بقيّه صاحبان باغ با باغبان عمل مى نموده، بايد حسب عرف محل عمل شود، و عرف محل به منزله عقد و قرارداد مى باشد و لازم الاتباع است، و رضاى كتبى يا لفظى صاحب باغ لازم نيست؛ بلكه همان ديدن و اطّلاع و اعتراض ننمودن در اوايل، گوياى رضايت است و ناگفته نماند كه، اشجار غرس شده ، ملك صاحب درختان و يا بذر آن مى باشد، مانند زرع كه ملك صاحب بذر است؛ مگر آنكه عرف معمول محل، برخلاف آن باشد. 20/2/73 (س 526) پنجاه سال قبل، شخصى چند اصله درخت گردو را به شخص ديگرى داد تا در ملك خودش غرس كند و قرار شد هم از درخت و هم از محصول گردو، به طور نصف با هم شريك باشند. پس از سى و پنج سال كه طبق قرارداد عمل كردند، شخصى كه درخت ها را در ملك خودش كاشته بود، فوت نمود. حال پسر متوفّا مدعى است كه من غير از نصف، حقّ مالكانه نيز مى خواهم؛ چون ملك، حقّ اولاد ذكور است. صاحب درخت اولى مى گويد من درخت هاى گردو را با اين شرايط به پدرت دادم و با هم تقسيم مى كرديم و اگر در حال حاضر قبول نداريد مى توانيد مانند بقيّه مردم و حسب عرف، فقط حقّ مالكانه برداريد و از درخت حق نداريد، و اگر حقّ مالكانه مى خواهيد، از نصف من حقّى نداريد. آيا قرارداد اولى بين صاحب درخت و مالك (متوفّا) صحيح است يا ادعاى پسر متوفّا مبنى بر طلب حقّ مالكانه؟ ج ـ بنا بر فرض سؤال به نظر مى رسد كه پسر متوفّا، غير از قراردادى كه بين متوفّا و طرف مقابل بسته شده (نصف درخت، و نصف گردو) چيز ديگرى طلبكار نيست. 15/8/73
|