|
يكم. مالكيت واقف نسبت به مال موقوفه
(س 141) شرايط كلى اراضى قابل وقف چيست؟ ج ـ شرايط چيزى كه وقف مى شود عبارت اند از 1. عين باشد نه منفعت، 2. قابليت براى ملكيّت داشته باشد و ملك صاحب وقف باشد، 3. در صورت انتفاع از آن، عينش باقى بماند؛ مثلاً نان را نمى شود وقف كرد، 4. اقباض و تحويل دادنش به كسانى كه براى آنها وقف شده، براى واقف ممكن باشد، 5. داراى منفعت مقصوده حلال باشد، 6. متعلّق حقّ غير نباشد. (س 142) 1. آيا جنگل ها و مراتع ملى را كه جزء انفال است اشخاص مى توانند قبل از تملّك قانونى، وقف نمايند؟ 2. مراتعى كه قبلاً با اين شرايط وقف گشته اند، چه تكليفى دارند؟ ج ـ وقف نمودن چيزى كه ملك شرعى انسان نيست، صحيح نمى باشد و مراتع و جنگل ها چون در اختيار و ملك شخصى نمى باشد و مربوط به امام است، نمى شود وقف نمود و اگر وقف كرده باشند، وقف باطل است، مگر آنكه مراتع را تبديل به مثل باغ نموده باشند كه به نحوى احيا و آبادانى غير مرتعى حساب شود، با فرض اينكه حقّ چنين كارى را هم واقف داشته باشد. 12/4/76 (س 143) اعضاى هيئتى ساختمانى را از بايع خريدند و ثمن را كلاً تأديه نمودند. بعد از خروج ساختمان از قيد مالكيت بايع، آيا وقف كردن بايع مزبور مشروعيت پيدا مى كند يا خير؟ ج ـ از نظر حكم كلّى فقهى و شرعى، وقف در غير ملك و در آنچه از مالكيت انسان به وسيله بيع و يا عقد لازم ديگر خارج شود، صحيح نبوده و وقفش بى اثر و بى فايده است و وقف حتماً بايد در ملك و مورد اختيار انسان باشد، و ناگفته نماند كه بيع از عقود لازمه است و بعد از تحقّق آن؛ يعنى بعد از فروش مبيع و جنس فروخته شده، ملك مشترى است و ثمن، ملك بايع، و فروشنده حقّى به مبيع ندارد كما اينكه مشترى هم حقّى به ثمن ندارد. 11/1/81 (س 144) قطعه زمينى است كه صاحبش از دنيا رفته و يك ورثه در خارج از كشور دارد كه دسترسى به ايشان نيست، مدت سى سال است كه اين زمين بلا استفاده مانده است با توجه به سابقه شركت مالك در امور خير و موقوفات فراوانِ ايشان، آيا مى شود در اين زمين تصرف كرد و براى امور خيريه (مسجد و درمانگاه) از آن استفاده كرد؟ ج ـ حكم كلّى اين گونه مسائل روشن است؛ يعنى تصرّف در املاك ديگران احتياج به رضايت آنها دارد و با گناه و تصرّف حرام، نمى شود كار خير انجام داد؛ چون همان طور كه در روايت آمده، آب آتش را خاموش مى كند نه آتش، و (إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ)،[1] و به هر حال رعايت موازين شرعيه، آن هم مخصوصاً در كارهاى خير، لازم است و نبايد انسان خود را گرفتار گناه و معصيت مخصوصاً در رابطه با امور خيريه نمايد، و از همه اينها گذشته رعايت احتياط در شبهات مالى هم خود لازم است و غير از حقوق الله است كه احتياط در شبهاتش غير لازم است، و اعمال ديگران يا بلااستفاده بودن محل و يا نياز به كار خير، هيچ يك از آنها فى حدّ نفسه مجوّز تصرّف در مال ديگران نبوده و نيست. 11/9/80 (س 145) در يكى از نواحى روستايى، بيش از هزار هكتار زمين خشك و ديم وجود دارد كه به نام مالكين، ثبت است. يكى از مالكين سهم خود را از اين زمين وقف كرده است. ما كشاورزان با وسايل قديم، ديم كارى مى كرديم و اگر محصول مى داد، مالكين از ما يك پنجم حقّ مالكانه مى گرفتند. اينك ما با دريافت كمك از دولت جمهورى اسلامى و با استفاده از موتور آب، زمين ها را كشت مى كنيم و بهره مالكانه هم نمى دهيم، آيا اين اراضى را كه با دسترنج خودمان آباد كرده ايم به ما تعلّق دارد؟ در اين صورت، وقف آن چه حكمى دارد؟ ج ـ زمين موات، يعنى زمينى كه كشت نشده، ملك كسى نيست و وقف آن نادرست است و هركسى كه آن را آباد كند، چه به صورت ديم و چه به صورت غير ديم، مالك است. آرى، اگر در زمان داير بودن يا باير بودن، وقف شود، وقف درست است و نسبت به سهم وقف، بايد اجاره اش پرداخت شود. 28/12/74 -------------------------------------------------------------------------------- [1]. مائده، آيه 27.
|