|
سنت
روايات متواترى از طرق شيعه[1] و سنى بر مشروعيت طلاق خلع دلالت دارند كه ما در اينجا تنها به روايتى كه از طريق اهل سنت نقل شده و بيان كننده شأن نزول آيه نيز مى باشد، اشاره مى كنيم. روى أنّ جميلة بنت عبدالله بن ابى كانت تحت ثابت بن قيس بن شماس و كانت تبغضه و هو يحبها، فاتنا رسول الله(صلى الله عليه وآله)فقالت: يا رسول الله! لا انا و لا ثابت، لا يجمع رأسى و رأسه شىء و الله ما اعيب عليه فى دين و لاخلق و لكن اكره الكفر فى الاسلام. ما اطيعه بغضاً، انى رفعت جانب الخباء فرأيته أقبل فى عدة فاذا هو اشد هم سواداً و اقصرهم قامة و اقبحهم وجهاً، فنزلت و كان قد اصدقها حديقة فاختلعت منه بها و هو اول خلع كان فى الاسلام;[2] ابن عباس مى گويد: دختر عبدالله ابن ابى ـ كه زن ثابت بن قيس بن شماس بود - نزد رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) آمد و عرض كرد: اى پيامبر خدا، نه من و نه ثابت، هيچ چيز نمى تواند ما را كنار يكديگر نگه دارد. به خدا قسم! هيچ عيبى در دين و اخلاق او نمى گيرم و لكن كراهت دارم از اين كه بعد از مسلمان شدنم دوباره كافر گردم. من از روى بغض او را اطاعت نمى كنم. من او را در ميان عده اى ديدم كه او سياه ترين و كوتاه ترين آنها از حيث قد و زشت ترين آنها از حيث چهره بود. در اين هنگام، آيه (... فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ يُقِيَما...)[3]نازل گرديد و مهريه و صداق او باغى بود كه ثابت بن قيس گفت: اى پيامبر خدا، آيا باغ را - كه مهريه اش است - بر مى گرداند؟ پيامبر به دختر عبدالله ابن ابى رو كرد و فرمود: آيا باغ را به او بر مى گردانى؟ او گفت: بله، بلكه زيادتر از باغ نيز به او مى دهم. ثابت گفت: باغ براى من كافى است و چيز ديگر نمى خواهم. پس زن از مرد جدا شد و طلاق گرفت. -------------------------------------------------------------------------------- [1]. وسائل الشيعة، ج 22، كتاب الخلع و المباراة، باب 1، ص 279، احاديث 1، 2، 3، 4، 5، 6، 7، 8 و 9. [2]. تفسير الكشاف، ج 1، ص 274. [3]. سوره بقره، آيه 229.
|