|
سوم: دلیل عقلی حرمت تنفیر
عقل حکم می کند که اگر فعلی در عرف جامعه قبیح (و لو به عنوان ثانوی) باشد، ظلم می داند. مثلاً تکلیف ما لایطاق را قبیح میداند، هرچند آن حکم در اصل محبوب شارع و دارای مصلحت باشد. در احکام که خلاف طاقت و یا هنوز جامعه به حقیقت آن پینبرده، موجب تنفیر مردم و ضرر به دین است که عقل آن را قبیح میداند. با این بیان که: اگر دین و پیامبر دارای رسالتی است که می خواهد اهداف خودش را تحقّق ببخشد و مردم با علاقه به آن جذب شوند و از رفتاری که تنفّرآمیز است بیزار نشوند، به حکم عقل و رعایت مصلحت و تقدّم اهم بر مهم و اقوی بر قوی، باید آنچه موجب تنفّر گردد، پرهیز شود. زیرا هرگاه حکمی از احکام شریعت که مایه تنفّر مردم از اصل دین شود، شارع حکیم اصراری بر اجرای آن نخواهد داشت. زیرا ملتزم کردن مردم به اصل دین برای شارع بسیار مهمتر از پایبند کردن آنان به حکمی فرعی از احکام است که موجب تردید در اصل دین شود و هیچ عاقلی کل را فدای جزء نمیکند. وانگهی یکی از احکام عقلی عنایت به اولویت و رعایت مصلحت و توجه به نتیجه حکم است که عقل جلب مصلحت و دفع مفسده و اهمیت نتیجه را حسن و ترک آن را قبیح میداند. به این جهت می توان گفت: اصل مدلول حکم حرمت تنفیر امری عقلی و از آرای محموده بشری است و آن آیات و روایات ارشاد به حکم عقل و دلالت آن غیر تعبدی است.
|