Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: کتابخانه فارسی
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: دوم: مدارا اصلی برای ترویج دین

دوم: مدارا اصلی برای ترویج دین

این عنوان هرچند به صورت مستقل در آیات و روایات بسیاری با هدف همراهی و سازگاری با مخاطب و محیط مطرح شده است و کاربردهای مختلف در زندگی اجتماعی دارد و در کلیت مطابق با اصل عقلایی ضرورت مدارا و سازگاری در دین است. اما گاه این اصل در برابر تنفیر و انفضاض از دین مطرح شده است. زیرا ارتباط مستقیمی میان مدارا و عدم تنفیر است. در قرآن مجید، نفرت­ پراکنی را در دو آیه خطاب به پیامبر مطرح کرده است. یکی با عنوان گذشت نسبت به افراد ناآگاه و ناآماده:

)خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ(؛ (اعراف: 199) (به هر حال) با آن‌ها مدارا کن و عذرشان را بپـذیر و به نیکى­ها دعـوت نما، و از جاهلان روى بگـردان (و بـا آن‌ها ستیزه مکن)!

زیرا دستور به عفو در جایی است که شخص رفتار نامناسب انجام می ­دهد و می‌خواهد که آنان خوبی و نیکی و معروف را انجام دهند.

آیه دیگری که باز در وصف
پیامبر آمده و صورت مدارا در تقابل با انفضاض و تنفیر است:
)فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ(؛ (آل ­عمران: 167) از لطف و رحمت الهی به تو این بود كه نرمخو و مهربان بودی. اگر بد اخلاق و تندخو بودی،‌ مردم از اطراف تو پراكنده می­شدند.

چون مدارا با همدلی سازگاری دارد. مدارا گاهی در لینت زبان است و گاهی در شیوه دعوت و یا تبلیغ معنا پیدا می‌کند، که با عدم رغبت و گریز از دین روبرو است. چنان‌که پیامبر فرموده‌اند:

مَـن حُرَّمَ الرِفق، فَقَـد حُرِّمَ الخیرُ کُلُّه؛[27] هرکس مدارا نداشته باشد، از زندگی خیر و خوشی نمی‌بیند.

در روایتی از امام محمد باقر(ع) آمده که می‌فرماید:

إنّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ رَفِيـقٌ يُحِبُّ الرِّفْـقَ و َيُعْطِي عَلَی الرِّفْقِ مَا لَا يُعْطِي عَلَی الْعُنْف؛[28] خداوند اهل رفق است و رفق را دوست دارد. و آنچه در ازای رفق عطا می‌کند در ازای عُنف عطا نمی‌کند.

در روایتی در باره عدم تحمّل و آسان‌گیری به موالیان، امام صادق(ع) یادآوری می­کند:

يَا عُمَـرُ! لَا تَحْمِلُوا عَلَى شِيعَتِنَا وَ ارْفُقُـوا بِهِمْ فَـإِنَّ النَّـاسَ لَا يَحْتَمِلُـونَ مَا تَحْمِلُـونَ.[29]

امام‌(ع) به عمر بن حنظله طبق این روایت می‌گوید که شما واجبات و مستحبات را به جا می‌آورید، ولی گاه شیعیان در این حد نیستند که احکام را بتوان بر آن‌ها تحمیل کنید. به جای تحمیل باید تسهیل کرد تا آنان به آرامی به آن ظرفیت برسند.
در خبر دیگری امام صادق‌(ع) خداوند را اهل مدارا می‌داند و مصادیق رفق الهی را برمی­شمرد:

... وَ مِـنْ رِفْقِهِ بِهِمْ أَنَّـهُ يَدَعُهُـمْ عَلَى الْأَمْرِ يُرِيـدُ إِزَالَتَهُمْ عَنْـهُ رِفْقاً بِهِمْ لِكَيْلَا يُلْقِيَ عَلَيْهِمْ عُرَى الْإيمَانِ وَ مُثَاقَلَتَـهُ جُمْلَةً وَاحِدَةً، فَيَضْعُفُـوا، فَـإِذَا أَرَادَ ذلِكَ، نَسَخَ الْأَمْرَ بِالْاخَرِ، فَصَارَ مَنْسُوخاً.[30]

امام(ع) در این روایت، به تسهیل و آسان‌گیری خداوند بر بندگانش اشاره دارد، همان‌طور که مجلسی نیز در معنای رفق به این روایت در مسأله برخورد خشن با جامعه اشاره نموده است.[31]

در روایتی از امام صادق(ع) بیان شده است:

أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ إِمَارَةَ بَنِی أُمَیّـةَ كَانَتْ بِالسَّیفِ وَالْعَسْفِ وَاَلْجَوْرِ وَ أَنَّ إِمَارَتَنَا بِالرِّفْـقِ وَالتَّأَلُّفِ وَالْوَقَارِ وَالتَّقِیّـةِ وَ حُسْنِ الْخُلْطَةِ وَالْوَرَعِ وَالاِجْتِهَادِ فَرَغِّبُوا اَلنَّاسَ فِي دِینِكُمْ وَ فِیمَا أَنْتُمْ فِیـهِ؛[32] آیا می‌دانید که حکومت بنی‌امیه با شمشیر و خشونت و ستم بود و رهبرى ما با مدارا و الفت و آرامش و نگهدارى و رفتار خوب و احتیاط و تلاش و گفتگو است؛ پس مردم را به دین خود با این روش‌ها جذب و علاقه‌مند کنید.

به همین دلیل حضرت به عنوان یک اصل در تقسیم­بندی مردم و احوال و درجات آنان ـ که همه یک‌گونه نیستند و باید شرایط جامعه و مخاطبان و اوضاع و احوال زمانـه را در نظر گرفت ـ می‌فرماید: «فَإِنَّ هَذَا دِینٌ شَدِیدٌ لاَ أُطِیقُهُ فَلاَ تَخْرَقُوا بِهِمْ»؛ این دین جایگاه ارزشمندی دارد که نباید آن را با کارهای خود خراب کرد.

لذا لازمه مدارا با جامعه ترک کاری است که موجب منافرت شود.

-----------------------------------

[27]. مجلسی، بحار الأنوار، ج 78، ص 186، ح 23، 1403 ق.

[28]. کلینی، الكافی، ج 2،‌ ص 119.

[29]. الکافی، ج 8، ص334، طبع آخوندی؛ وسایل الشیعه، ج 16، ص 159.

[30] و از جمله رفق او با ايشان آن است كه ايشان را وا مى‌گذارد بر امرى كه اراده دارد كه ايشان را از آن دور گرداند، از روى نرمى كردن با ايشان،‌ تا آنكه دسته‌هاى ايمان و سنگينى آن را يك‌بار بر ايشان نيندازد تا ضعيف و ناتوان شوند؛ پس هر گاه اين را اراده فرمايد،‌ آن امر را به امرى ديگر نسخ و برطرف سازد؛ پس اين امر منسـوخ شـود و تكليف در باب آن باقى نمانـد». ر. ک: کلینی، الکافی، 1375ش، ج 2، ص 120؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج 72، ص 55، 1403 ق.

[31]. مجلسی، بحار الأنوار، ج 72، ص 55. 

[32]. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 16، ص 165؛ صدوق، الخصال، جزء۲، ص۳۵۴.

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org